جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
دين و تربيت
-(5 Body) 
دين و تربيت
Visitor 446
Category: دنياي فن آوري
آدمى، هميشه در مقام آن بوده است كه:
1 - معماى حيات و مقصود از زندگى را بداند.
2 - تعبيرى براى حوادث عالم قائل شود.
3 - از مقدرات بشرى، سر درآورد.
4 - براى جهان و موجوداتى كه مشاهده مى‏كند، مسببى پيدا كند؛ فهم امور گيتى و اسرار ازلى، فلاسفه و بزرگان انديشه و نويسندگان را نيز به تحقيق واداشته است؛ (اشعارى از خيام و مولوى و حافظ و آثارى از تولستوى و ديگران، مؤيد قضيه است). (1)
جواب‏گوى بزرگ اين سؤالات، در حدى وسيع و براى همه، «دين» بوده است؛ كه پيوسته طريقى براى تعبير گيتى و حوادث آن، به دست مى‏دهد و زندگى را براى آدمى، بامعنا مى‏سازد و از اين حيث، پايگاهى بلند و مهم در حيات بشرى، داراست. (2)
كسانى كه به اتكاى علوم جديد، عليه مذهب قيام كرده‏اند، توجه ندارند كه همان خرافه‏هاى مذهبى (بنا به نظر آنان) در واقع، حركات ابتدايى مردم، براى شناخت‏هاى علمى بوده‏اند و لااقل «فهمى آغازى» هستند كه پس از جست و جوى حقايق عالم، توانسته‏اند آن‏گونه، براى ذهن‏ها، از دريافت خويش تعبيرى كنند و همان مايه‏هاى اوليه‏ى فهم‏هاى ابتدايى، بعدها علميت بيشتر يافته و تحقيقات ديگر را باعث شده‏اند و اين درست نيست كه باز ندانند كه: «مشوق‏ها همان بررسى‏ها و دريافت‏هاى مقدماتى نيز، مذهب بوده است» و بنابراين در حد خود، محترم مى‏باشد و بايد آن را قدر شناخت. (3)
به طور مثال: علم شيمى، حاصل «علم كيميا»ست و علم رياضى حاصل «جادوگرى» است و علم نجوم، حاصل «تنجيم» است و طب، حاصل «تجارب كهنه» مى‏باشد. به هر حال آن‏چه را كه آدمى در منتهاى فهم و تعبير و تفسير خود از جهان هستى و وجود مؤثر در تحولات ذاتى آن، مى‏يابد «خداوند» مى‏نامد (4) پس اين خداجويى نيز، ذاتى انسان است و حاصل پرسش‏هاى نفسانى وى مى‏باشد و لذا نمى‏توان تصور كرد كه هيچ آدمى، بى‏مذهب، تواند زيست؛ يا پس از تفكر در هستى، به مذهب، رجوع ننموده باشد؛ بنابراين «توجه به خدا» يعنى: «توجه به هستى و مبدأ هستى» و «توجه به مذهب» يعنى «غايت داشتن هستى» و آمادگى براى «زيستن، با هستى درست و معقول و با حاصل» و اين همه، بى‏شبهه شايسته است و درست.

ترتيب بدون دين

هر ترتيبى كه جنبه‏ى دينى و يا مايه‏اى دينى ندارد. ناقص (5) و صورى و بى‏دوام است و آن‏چه مى‏تواند نقش ظاهرى رفتار و حالات را قوام و اساس بخشد، در درجه‏ى ابتدايى «خلق و سيرت» است و در درجه‏ى منتهايى «اعتقاد و ايمان» مى‏باشد كه در بخش ناخودآگاه ضمير مى‏تواند، نهادى، ايجاد كند و از عمق وجود، آن را، جهت دهد و اگر در خارج، امورى، باعث تعطيل يا انحراف تربيت مى‏خواهد بشود، آن رگه‏هاى اصولى و اساسى، نگذارند كه آن امر نهادى، يا بى‏راه گردد؛ بلكه مقاومت كند تا صحه‏هاى خارجى، عوض شوند و باز تربيت، راه اصلى خود گيرد و اثر خويش را ظاهر نمايد.
تربيت وقتى، اساس دينى داشته باشد (يعنى با اعتقاد و اخلاق مذهبى، هم ريشه باشد) همانند «فطرت»، مايه‏هاى بنيادى در وجود مى‏نهد و در سطوح كم عمق‏تر، باز نقش «طبيعت» و «ملكه‏ى ذهنى» و نظير اين‏ها دارد ولى چون تربيت، بدون دين باشد، به «عادت» شبيه است كه قابل ترك يا تعويض هست و ضعف و زوال آن هم، زياد مشكل نيست.
به همين جهت گوييم: براى تعطيل آن‏چه «رسم و عادت» شده، آن قدر تلاش و صرف زمان و نيرو لازم نيست كه همان امر، «خلق و سيرت مردم» شده باشد و باز رفع آن‏چه «خلق مردم» شده، هرگز به اندازه‏ى امرى كه «اعتقاد مردم» گرديده است زحمت و مدت لازم ندارد. (6)
توضيح آن كه، مسايل «تعصبى مردم» نيز از قبيل «اخلاقيات» است نه از نوع «اعتقادات»؛ زيرا «امور تعصبى» چندان، ريشه‏دار نيستند.

پي نوشت :

(1) رنا 88 و 89.
(2) رنا 91.
(3) به كتاب: «نقش پيامبران در تمدن انسان» و نظير آن مراجعه شود.
(4) رنا، 91
(5) سخ، 132)استاد محمدتقى جعفرى)
(6) به همين جهت هم گوييم: مخالفت با عقايد مردم و سركوب آنان، امرى شكست خوردنى و غلط است و تنها بر جنازه‏ى مردم معتقد، مى‏توان فرماندهى كرد. (راه صحيح آن است كه با برهان و دليل، بايد هدايت نمود؛ بپذيرند يا نه)
و اگر بخواهند امرى اعتقادى را از مردمى دور سازند، لااقل از كودكان، بايد آغاز نمايند و سپس به نوجوانان پردازند و در جوانان، فقط آنان را كه هنوز پاى‏بند آن عقيده نشده‏اند، از آن دل‏بستگى به دور نگاه دارند و به همين روش «دفعى و حفظى» چهل تا پنجاه سال ادامه دهند و نسلى را در گذرانند؛ تا امكان عملى آن، بتواند صورت پذيرد؛ هم چنان كه وقتى به گاندى گفتند: آيا شما پيشواى گاوپرستان هند هستيد؟»
گفت: آرى، گفتند: چرا به مردم نمى‏گوييد كه: گاو، مخلوقى بيش نيست؟ گفت: پنجاه سال ديگر خواهم گفت؛ اگر حالا بگويم، همين افرادى كه در روزهاى مذهبى، از در خانه‏ى من تا بلندى تپه‏ها و معابد مقدس، روى بر زمين شانه به شانه‏ى يك‏ديگر مى‏خوابند تا من بر پشت آنها پاى گذارم و به پرستشگاه بروم، به محض اين كه بفهمند من مدافع اعتقادشان نيستم، يكى از آن‏ها بلند مى‏شود و گلوى مرا مى‏فشارد... آرى، او به خاطر خود و تعظيم اعتقاداتش، مرا تجليل مى‏كند و مرا فعلا وسيله‏ى آن تعظيم مى‏شمارد؛ نه آن كه براى من و نظرات من تعظيمى و تقديسى قابل باشد.

منبع:گامي در مسير تربيت اسلامي از کودکي تا بلوغ / دکتر رجبعلي مظلومي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image