نظم و انضباط در زندگى، امرى سازنده است. اگر چه بسيارى از كودكان دربارهى برقرارى اين نظم در منزل، گله و شكايت مىكنند. اما اين مسئله، روشى است كه سبب ايجاد انگيزه، تشخيص خوبى از بدىها و رعايت نظم و ترتيب در زندگى مىگردد. همهى كودكان بايد بياموزند كه افرادى مسئوليتپذير و با ملاحظه باشند و در ارتباطات خود با ديگران، جانب احترام را حفظ كنند. آنها همچنين بايد ياد بگيرند كه چگونه تصميمگيرىهاى درستى را در زندگى اتخاذ كنند و از مشكلات و خطرات اجتناب كنند. به همين جهت، برقرارى نظم و انضباط همراه با عشق، نقش بسزايى در دستيابى به اين اهداف دارد.
از نظم و انضباط به عنوان تنبيه استفاده نكنيد
چه چيزى سبب مىشود كه يك مشكل ساده به مشكلى عمده تبديل شود و پاسخگويى والدين در قبال آن بايد چگونه باشد؟ روان شناس توماس فيلان (1) در كتاب «بقاى نوجوانان» مىنويسد:
روشى وجود دارد كه والدين با توجه به اين شيوه مىتوانند رفتارهاى فرزندان را دستهبندى كنند. و با توجه به ميزان خطرات و مخرب بودن اين گونه عكس العملها، فيلان سه دستهبندى را در نظر مىگيرد: 1- شيوهى اصلى 2- شيوهى متوسط 3- شيوهى جزئى.
خلافهاى عمده و اصلى، دربرگيرندهى اعمالى تند و خشن هستند. به طور مثال نوشيدن مواد الكى و رانندگى كردن در آن حال، بيرون از منزل ماندن تا نيمه شب بدون اجازهى والدين، دزدى از مغازه، و رفتارهاى خشونتآميز، از اين دسته رفتارها هستند. هنگامى كه فرزندان به اين گونه خلافهاى عمده دست مىزنند، والدين بايد عكس العمل خاصى را در برابر آنها در پيش گيرند. به طور مثال: 2 هفته به او اجازهى خروج از منزل را ندهند و استفاده از تلفن را به مدت 1 ماه براى او ممنوع كنند، و يا اين كه از او بخواهند به عنوان جريمه، 10 ساعت در كارهاى سخت منزل مشاركت داشته باشد. در نوع جرايم متوسط، درجهى تنبيه والدين خفيفتر است. جرايمى همچون سيگار كشيدن زير 16 سالگى، توهين به والدين و ايجاد دردسر در مدرسه، از نمونه خلافهاى متوسط است. در اين گونه موارد والدين بايد استفاده از تلفن را به مدت 2 هفته ممنوع كنند و از او بخواهند كه 5 ساعت به كارهاى سخت و دشوار منزل بپردازد. نوع سوم جرايم شامل خلافهاى جزئى است كه مثلا فرزند، هنگام بيرون رفتن از منزل در را قفل نكرده است و يا به دروغ گفته كه كارهايش را به پايان رسانده است. در اين گونه موارد، پدر و مادر بايد به مدت 3 روز، حق استفاده از تلفن از او سلب كنند و از او بخواهند كه به مدت 3 ساعت كارهاى دشوار منزل را به عهده بگيرد.
والدين بايد نسبت به چگونگى پاسخ دادن به اين گونه مشكلات، ديدى كلى داشته باشند و محدوديتهايى را به صورت قانون كلى در زندگى براى فرزندان در نظر بگيرند. به طور مثال مشكلاتى مثل، استفاده از مواد مخدر، يا دزدى از مغازه، به هيچ وجه قابل بحث و گفتگو نيست و فرزندان بايد از ابتدا، از انجام اين امور، باز داشته شوند.
نظم و انضباط مناسب و نامناسب
نظم و انضباط مناسب، ابزارى براى آموزش است، رفتار خوب و الگوهاى نمونه را آموزش مىدهد و عشق و احترام دو جانبه ميان فرزند و والدين را بيان مىكند. زمانى كودكان بهتر آموزش خواهند ديد كه به ما عشق بورزند نه اين كه از ما بترسند. نظم و انضباط مناسب، هرگز بر پايهى انتقاد و تنبيه استوار نيست، اما در مقابل، انضباط نامناسب بر پايهى تنبيه استوار است زيرا بعضى از والدين عقيده دارند كه با تنبيه مىتوانند رفتار فرزندان را اصلاح كند. متأسفانه، بسيارى از والدين تنبيه و برقرارى نظم و انضباط را مكمل يكديگر مىدانند. آنها بر اين عقيدهاند كه براى ايجاد نظم، تنبيه مىتواند مؤثر واقع شود، ولى بايد آگاه بود كه اين تفكرى مخرب و بسيار ناراحت كننده است و با شكست مواجه مىشود، زيرا رفتارهاى انسان گونه را نمىتوان با كتك زدن به كودك آموزش داد و پدران و مادرانى كه در تربيت فرزند، به تنبيه كردن مىانديشند، هرگز در كار خود موفق نخواهند بود.
برقرارى نظم و انضباط به عنوان تنبيه
سال هاست كه روان شناسان بر اين عقيدهاند كه تكيه كردن بر تنبيه، به عنوان وسيلهاى در جهت برقرارى نظم و انضباط، به طرز وحشتناكى براى والدين و فرزندان مخرب و مضر است. ما مىدانيم كه پاداش دادن در قبال رفتار خوب كودك، سبب مىشود كه او آن عمل را ادامه دهد و ملكهى ذهنش گردد. مثلا اگر كودك ظرف و ليوان كثيف خود را به آشپزخانه مىبرد، والدين با در آغوش گرفتن او و تحسين عملش، مىتوانند اين رفتار را در او پرورش دهند تا كودك به آن خو بگيرد.
در عوض، همگى ما واقفيم كه تنبيه فرزندان در قبال رفتار ناشايستشان، هرگز سبب از بين رفتن كامل آن رفتار نمىگردد، بلكه فرزند به طور موقتى دست از انجام آن عمل مىكشد. به طور مثال هنگامى كه والدين فرزندان را به خاطر تماشاى برنامهى تلويزيونى تنبيه مىكنند، فرزند در حضور والدين آن عمل را انجام نمىدهد ولى در خفا، حتما به تماشا مىنشيند. در حقيقت رفتار والدين سبب مىشود كه فرزند براى رهايى جستن از تنبيه، كارهايش را به طور پنهانى انجام دهد. وقتى رفتار بد كودك مورد سرزنش قرار مىگيرد، فرزند مىآموزد كه بايد آن رفتار را از والدين پنهان كند تا تنبيه نشود. تنبيه سبب ايجاد ضربهى عاطفى در كودك مىگردد و اعتماد به نفس او را به مخاطره مىاندازد.
معمولا فرزندانى كه در دوران كودكى مورد تنبيه والدين واقع مىگردند، وقتى بزرگتر مىشوند از خود مقاومت و عكس العمل منفى نشان مىدهند. والدينى كه با پرخاشگرى و تنبيه بدنى، در صدد برقرارى نظم و انضباط در منزل هستند، آگاه نيستند كه با اين عمل خود، در واقع به فرزندان آموزش ستيزهجويى و پرخاشگرى را دادهاند. با اين گونه رفتار پدر و مادر، كودك مىآموزد كه اگر خواست كه كسى برايش كارى انجام دهد، بايد سرش داد بزند، تهديدش كند و يا او را بزند. هنگامى كه فرزند بزرگتر مىشود، رفتار پرخاشگرانهى خود را در قبال والدين نيز ادامه مىدهد و اين جاست كه پدر و مادر فرياد مىزنند«كودكمان غير قابل كنترل شده است».
بسيارى از كودكانى كه به شدت مورد تنبيه والدين واقع مىشوند، سعى مىكنند كه با سرپيچى از دستورات آنها، تنبيه والدين را تلافى كنند. واكنش فرزندان در اين گونه موارد به صورت تلافى جويانه است و عاقبتى جز نزاع بين آنها و والدين ندارد و در نهايت هر دو بازندهى ميدان خواهند شد. در اين جا دكتر برونو بتلهيم (2)، از زندگى پسرى مىگويد كه مجبور بود به خاطر به زبان راندن كلمات بد، دهان خود را با صابون بشويد. تنبيه والدين در اين امر، سبب شد كه او از صحبت كردن به طور كامل خوددارى كند. وقتى والدين او با روان درمان مشاوره كردند، مشخص شد كه كودك عقيده دارد: وقتى دهانم را با صابون مىشويم، هم حرفهاى بد و هم حرفهاى خوب شسته مىشود، پس ديگر كلامى براى رد و بدل كردن با والدين باقى نمىماند. اين عمل كودك، حاكى از مقاومت او در مقابل رفتار والدين است و اگر چه سبب آزار پدر و مادر مىگردد اما بيشتر به خود كودك ضربه وارد مىكند.
هنگامى كه نظم و انضباط، خود عامل مخربى محسوب مىشود
حتى اگر والدين در زندگى هدف و نيت خوبى داشته باشند، مواقعى پيش مىآيد كه برقرارى نظم و انضباط توسط آنها، اثرى منفى به جا مىگذارد. بيشتر والدين درصدد تربيت درست فرزندان خود هستند حتى آنهايى كه كودكان را مورد تنبيه قرار مىدهند. اغلب، والدين نگران آيندهى فرزندان خود هستند و اين نگرانى و اضطراب، سبب مىشود كه كودك را مورد تنبيه قرار دهند، به اين معنا كه در بيشتر موارد، رفتار ناشايست كودك، مسبب تنبيه او نيست بلكه نگرانى والدين، اين امر را سبب مىشود. گاهى اوقات خود والدين در دوران كودكى مورد تنبيه قرار گرفتهاند و به اين جهت، اين شيوه را الگوى خود قرار دادهاند و در تربيت فرزندان استفاده مىكنند. به هر جهت تنبيه كردن فرزندان، اثر سودمندى در تربيت و ايجاد نظم و انضباط نخواهد داشت و سبب مىگردد كه والدين نيز نتوانند پدر و مادر خوبى براى فرزند خود باشند.
والدين، در امر تربيت فرزندان مىتوانند مهارتها و شيوههاى مناسب را به طرق مختلف بياموزند. گاهى اوقات خواندن يك كتاب همچون اين كتاب، در بالا بردن سطح آگاهى والدين مؤثر است. همچنين والدين مىتوانند براى آموزش مهارتهاى تربيتى، به متخصص اين امور مراجعه كرده و يا به گروههايى بپيوندند كه پيرامون اين موضوع تحقيق و تفحص مىكنند.
نظم و انضباط مفيد
نظم و انضباط مفيد، در برگيرندهى بسيارى از موارد است و والدين خوب، به طور طبيعى با اين امور و مهارتها، آشنايى دارند. در نظم و انضباط سازنده، والدين بايد به مواردى توجه داشته باشند همچون، حفظ عزت نفس كودك، حفظ شخصيت او، آموزش رفتارهايى همراه با مسئوليتپذيرى، ايجاد حس همكارى، اعتماد، عشق و احترام. نظم و انضباط مؤثر، روى رفتار فرزند تأكيد دارد و نه بر روى ارزش و شخصيت او. اگر كودك عمل نادرستى انجام مىدهد و والدين براى برقرارى نظم و انضباط در صدد تنبيه او هستند، بايد متذكر شوند كه تنبيه به خاطر انجام عمل بدى است كه از كودك سر زده است و نه اين كه او، كودك بدى است.
پيرامون موضوع نظم و انضباط مؤثر، در اين جا چندى از اين مقررات را متذكر مىشويم:
نظم و انضباط مؤثر و خوب
1- قبل از بحث و گفتگو با كودك پيرامون شرايط ايجاد شده، اجازه دهيد كه او خونسردى خود را حفظ كند و آرام شود.
2- سعى كنيد كه هميشه خونسردى خود را حفظ كرده، عصبانى نشويد و هرگز درصدد نزاع با كودك بر نياييد.
3- روى رفتار كودك متمركز شويد و اعتماد به نفس او را خدشهدار نكنيد.
4- در موقع مناسب به رفتارهايش رسيدگى كنيد.
5- مسئوليت اجراى نظم و انضباط را خود به عهده بگيريد و در اين امر منتظر اجازهى فرزند نشده و هرگز تسليم او نگرديد.
6- ميان تنبيه و خلافى كه فرزند انجام داده، تناسب برقرار كنيد (متناسب با خلافش، او را تنبيه كنيد).
7- در زندگى مقرراتى را به كار ببنديد كه براى فرزند معنىدار باشد و در رفتار او اثر بگذارد.
8- كوتاه سخن بگوييد و درصدد نصيحت و سخنرانى بر نياييد.
9- به نكات مثبت توجه داشته باشيد و كودك را به خاطر رفتار خويش، تحسين كنيد.
10- مشكل رفتارى كودك را شرح دهيد و پيرامون رفتار جايگزين او صحبت كنيد.
11- سعى كنيد كه مشكلات را پيش بينى كرده و برنامهاى از پيش طرح شده را به اجرا در آوريد.
12- واكنش شخصى مثبت به رفتار كودك ابراز نداريد.
نظم و انضباط غير مؤثر
شيوهى نادرست والدين، در برقرارى نظم و انضباط، سبب مىگردد كه اعتماد به نفس كودك كاهش يابد، حس همكارى، اعتماد، مسئوليتپذيرى در او نزول كند و كودك شيوهاى خصمانه را در قبال والدين به كار گيرد. همچنين تأكيد والدين بر تنبيه فرزندان، سبب از بين رفتن روابط دوستانهى ميان آنها و كودكان مىگردد.
مواردى كه نظم و انضباط غير مؤثر را دربرمىگيرد:
1- ايجاد مقرراتى كه با سن و ميزان رشد او، متابعت ندارد.
2- بحث و جدل.
3- تهديد.
4- گوشه و كنار زدن.
5- سخنرانى كردن براى كودك.
6- واضح و روشن صحبت نكردن.
7- بيش از حد احساساتى شدن.
8- يك ريز حرف خود را تكرار كردن.
9- كنار گذاشتن عشق و علاقه.
10- به خاطر آوردن اشتباهات فرزندان و عصبانى كردن آنها.
11- مقايسهى كودكان با همسن و سالانشان.
حسن صبر و شكيبايى
تربيت خوب كودك، نيازمند صبر و شكيبايى است. اين مسئله خصوصا در هنگام به كارگيرى اين مقررات و آموزش آن به فرزندان، صدق مىكند. هر كودكى قبل از يادگيرى رفتار درست، بايد درسهاى زيادى بياموزد كه آموزش اين درسها، نيازمند عشق و شكيبايى والدين است. والدين عاقل، همواره آگاهند كه به منظور آموزش ارزشها و رفتارهاى همراه با مسئوليتپذيرى، بايد صبر و شكيبايى داشته باشند و با وجود دنياى پر سرعت امروز، به تكرار درسها بپردازند، تا اينگونه رفتارها، ملكهى ذهن كودك و بخشى از ايمان و باور او را تشكيل دهد. برخى كودكان نيازمند تكرار درسها هستند؛ تعدادى نيازمند 10 بار تكرار و گروهى 100 بار تكرار، به هر جهت اين والدين هستند كه بايد با صبر و حوصله، رفتارهاى درست را به كودكان بياموزند.
الگو بردارى
كودكان از رفتار و اعمال ما الگو بردارى مىكنند. اين موضوع مىتواند هم خبر خوبى باشد و هم خبرى بد. در واقع خوب و يا بد بودن اين مسئله، به خود ما والدين برمىگردد. خبر خوب اين است كه اگر آنها براى ما احترام و ارزش قائل باشند، در نتيجه از رفتارهاى ما الگو بردارى مىكنند. والدين بايد به خاطر بسپارند كه اگر فرزندان، والدين را الگو و اسوهى خود قرار مىدهند، والدين بايد تنبيه كمترى را در مورد آنها اعمال كنند، زيرا چنين كودكى قطعا به والدين خود عشق و احترام مىورزد و به اعمالى دست نمىزند كه سبب آزار و اذيت پدر و مادر گردد و بر خلاف آمال و آرزوهاى آنان باشد.
والدين عيب جو و دو رو، اغلب بيشتر از ساير والدين، فرزندان خود را تنبيه كرده، اما نتيجهى كمترى را كسب مىكنند زيرا فرزندان قادر به درك رفتارهاى دورويانهى پدر و مادر خود هستند. پدر و مادرى كه انتظارات خاصى از فرزند خود دارند، اما خود از انجام آن امور سر باز مىزنند، هرگز نمىتوانند الگوى مناسبى براى كودكان باشند و از احترام كمترى برخوردار خواهند بود. همچنين اينگونه پدران و مادران، در اجراى نظم و انضباط لازم در زندگى، موفقيت كافى نخواهند داشت و فرزندان دائما از آنها گله و شكايت مىكنند. به طور كلى مىتوان گفت كه وقتى والدين، خود الگوى مناسبى براى فرزندان نباشند، هرگز نمىتوانند نقش مؤثرى را در امور تربيتى به اجرا درآورند و پدر و مادر خوبى براى فرزندان باشند.
پي نوشت :
(1). Thomas Phelan
(2). Bruno Bettelheim
/س