جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
بلاهاي جان کودک (قسمت دوم: دروغ گوئي)
-(7 Body) 
بلاهاي جان کودک (قسمت دوم: دروغ گوئي)
Visitor 368
Category: دنياي فن آوري
عوامل دروغ گويي عبارتند از:
1- ميل به انتقام گرفتن از والدين دروغ‏گو - بى‏وفا به وعده‏ها - فريب دهنده‏ى كودك - بد نيت - داراى دوگانگى فكر وعمل - پدر و مادرى كه هيچ كدام ديگرى را تأييد نمى‏كنند و قبول ندارند.
2- به قصد دفع غضب والدين (و معلم و نظير آن‏ها، كه كودك را سرپرستى مى‏كنند) و گريز از زيان احتمالى (و به هر حال حاكى از ضعف و ترس فرزند).
بايد «علت دروغ - هدف آن - از چه نوعى است: تعمدى است يا تدافعى و حالت دروغ‏گو (1)» را بررسى كرد و سپس به تدبير پرداخت.

راه چاره:

در نوع دروغ تعمدى، بايد به اصلاح خانواده توجه كرد و در نيت و اخلاق و رفتارشان تغيير اساسى بايد حاصل شود.
در نوع دوم، بايد ضعف و ترس فرزند را با جلب اعتماد و محبت، به عنوان «زمينه‏ى مناسب» رفع نمود؛ اما اساسا بايد كه از ابتدا كارى كرد كه كودك به «حقيقت» بينديشد؛ (2) تا عادت به گفتن حقيقت كند و به دنبال «حقيقت و راستى» رود. (3)
به هر حال در همه‏ى انواع بلاهاى كودك، عامل اصلى فساد او «خانواده» است و شرط اصلى اصلاح او «اصلاح خانواده» و به ويژه «حسن تفاهم و رفتار مناسب والدين با يك‏ديگر و ادب و نظام آن‏ها» و داشتن برنامه‏اى مسلم براى تعليم و تربيت فرزند و همت گماشتن بر انجام آن، بدون تزلزل و تلون مى‏باشد.
(كودك با ضمير صافى خود، كه به عقيده‏ى ما (4) بنايش بر صفا و سلامت طلبى و درست پسندى و زيبا دوستى و روا خواهى است؛ بدين معنا كه: والدين خوب و خوبى والدين را مى‏فهمد و بدان جلب مى‏شود و آنان را مباشر ساخت سازمان عاطفى و مبانى عملى خود مى‏سازد از رفتار و حالات آن‏ها بيش از اندرز و پند، چيز فهمى، دارد؛ جلب محبت آنان را طالب است و بهترين وسيله را «تبعيت خود از رفتار مورد پسند ايشان» مى‏داند؛ پس كافى است آن‏چه را كه مى‏خواهند در فرزند ايجاد كنند، ابتدا در خود به وجود آورند و همين جاست كه درس ديدنى‏ها به بالاترين حد اهميت خود مى‏رسد).
ممكن است بچه‏ها گاهى بخواهد هوس‏باز شود و تحميل نظر كند؛ بايد در سال اول زندگى (كه تنبيه در خاطرش نمى‏ماند) با تنبيه ساده (مساوى زدن روى دست يا پاى او) به لج و تحكم او، خاتمه داد.
«تنبيه» در سال‏هاى بعد، خاطره مى‏گذارد؛ اگر موضوع آن درست و اصلاحى باشد، كودك را به «احساس گناه - گريز از گناه - درك مسؤوليت» متوجه مى‏سازد (5) (به شرطى كه با احتياط اين تنبيه، صورت گرفته باشد و واقعا به قصد بيدارى او بوده و به محض اين كه با چشم‏ها، درك شد كه حال تنبه به او دست داده، تنبيه قطع شده باشد) و اگر موضوع تنبه، منفى يا بر امرى غلط و بى‏ارزش و از روى بى‏احتياطى صورت گرفته باشد؛ خاطره‏اى بد و نفرت‏زا، مى‏گذارد.
(در هر صورت، كارى است دقيق و دشوار و در عين حال به موقع خود لازم... اما تنبيه‏ها، گاه محروم داشتن از بازى و نظير آن است) (6)
بايد دانست كه غالبا كودك علت آن‏چه را كه شما عيب مى‏دانيد، او نمى‏داند و لذا قبل از سرزنش، به او بفهمانيد تا فاصله‏اى بين شما و او ايجاد نشود. به او بفهمانيد كه او هم در خانواده مسؤول است؛ بايد هم‏كارى كند؛ بايد صرفه‏جويى نمايد؛ بايد در مشكلات، هم‏فكرى داشته باشد؛ بايد كارى خاص از خانه را عهده‏دار شود؛ بايد بفهمد احترام خانه و خانواده، لازم است و بايد نظم لوازم خانه رعايت گردد؛ تا براى يافتن آن‏ها در موقع لزوم، وقت، تلف نشود و سرگردانى هم حاصل نيايد؛ بايد به او تكليف كرد كه بازار برود و خريد كند؛ تا به مشاغل آشنا گردد. بايد به او كار تكليف كنيم تا مزدى بگيرد و ارزش پول را بفهمد. بايد چنان در دل فرزند نفوذ كنيم كه آن‏چه را در سينه دارد، بازگو نمايد؛ با اين زمينه، خيلى ساده ممكن است او را در مشكلات يارى كنيم؛ يا عيب خود را دريابيم و چاره سازيم؛ يا اشتباهات و تصورات واهى او را رفع كنيم و از عواقب بد آن‏ها پيش گيريم. بايد به كودك فهماند كه فقر، مهم نيست؛ با صرفه‏جويى و هنر و صنعت و فداكارى لازم، چاره‏ى آن توان كرد. (7)

پي نوشت :

(1) مثلا: دروغ‏گوى تعمدى هرگز خود را نمى‏بازد و براى اثبات مدعاى خود، فكر تازه مى‏كند و دروغ تازه مى‏سازد؛ ولى دروغ‏گوى تدافعى را رنگ چهره و لب‏هاى لرزنده، افشاى راز مى‏نمايد
(2)انديشه در كودك موج مى‏زند و به هر سو مى‏گرايد؛ بايد با ايجاد علاقه در او به «راستان» و داستان آنان، اين گرايش را در جهت مردمى قرار داد كه «حق دوست و خيرخواه» هستند؛ تا بدان انس گيرد و بعدها بفهمد كه چرا از چنين كسان، او را خوش مى‏آمده است و آن «صفت يا عقيده و رفتار» را انتزاع كند و پيشه و شعار خود سازد.- م
(3) مف، 68 - 59.
(4) برخلاف نظر مسيحيت كه آدمى را «شيطان زاده و زاده‏ى شيطان» مى‏داند و برخلاف نظر «دوركهايم» كه او را داراى خبث جبلى مى‏شمارد و برخلاف نظر «لمبروزو» و ديگران كه آدمى را «جانى بالفطره» مى‏شناسند (رجوع شود به مج، ذيل «مونتنى» و كتاب جنايت و روانشناسى جنايى و نظير آن‏ها)
(5) مف، 28 و 29
(6) چنان‏چه در بحث «نياز كودك به محروميت» گفتيم، بايد همان كس فرزند را محروم كند كه هم او نسبت به فرزند مهر و عطا دارد و مادر، در اين امر، نقش اصلى را داراست؛ در اين جا هم گوييم: تنبيه را غالبا بايد مادر، عهده‏دار باشد؛ زيرا فرزند چون از او خاطره‏ى فراوان مهر و عاطفه دارد، به او هميشه اميدوار است. تنبيه كردن مادر، وى را نوميد و خشمگين نمى‏سازد و تنها متوجه «تنبيه» مى‏گردد و به خطاى خود پى مى‏برد و از آن ناروا بازمى‏گردد؛ بدان نظر كه به آغوش پر مهر مادر بتواند بازگشته باشد.
آرى، پدر نماينده‏ى «عظمت و قدرت و استقلال فرماندهى» است و كمتر در نقش عطوفت و مهر جلوه مى‏كند. و لطف قضيه هم، به همين صورت بودن، است؛ زيرا اين نقش در فرزند «شخصيت و عظمت و اتكاى به نفس» مى‏آموزد و لذا آن دانشمند روانشناس نيكو مى‏گفت كه: «پدرها را عظمت دهيد تا فرزند، شخصيت و عظمت روحى پيدا كند.» و مى‏افزاييم كه: بهترين وسيله‏ى «تنبيه كودك» تفهيم «بد آمدن مادر و پدر و نارضايتى آن‏ها» است به وسيله‏ى «نگاه»؛ البته نگاهى كه به او حكايت «قهرى قابل آشتى» را داشته باشد.
وه! كه چقدر نگاه، در اين امر، كارهاى مهم را مى‏تواند عهده‏دار باشد و هيچ سخن و عملى، جاى آن را نمى‏تواند پر سازد.
(چقدر صحنه‏هاى ديدنى قابل ارائه به فرزند مى‏توانند نقش تأديب و تنبيه را داشته باشند؛ زيرا همه به قصد تحذير است؛ همانند غرضى كه از جهاد در اسلام، مطرح شده و منظور ترهيب و ترك لجاج و عناد مخالف است).
اما بايد اذعان كرد كه: گرچه بهترين وسيله‏ى مادر، براى تنبيه و راهنمايى و تربيت كودك «نگاه دقيق او» است و چيزها مى‏فهماند؛ اما اين نگاه كردن هنرى نيست كه يك روزه توان آموخت و چندان سده نمى‏باشد (مف، 43).
(7) مف، 33 - 28.

منبع:گامي در مسير تربيت اسلامي از کودکي تا بلوغ / دکتر رجبعلي مظلومي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image