|
ناجي درخت نيم مرده!
-(1 Body)
|
ناجي درخت نيم مرده!
Visitor
531
Category:
دنياي فن آوري
اعتقاد هاي ويژه در آئين بهائي (تازه ترين دين جهاني) داستان هاي شگفتي دارد بويژه که ناقل آن سفير اسرائيل باشد. يکي از اين اعتقادات داستان درخت نيم مرده است که با کمک کارشناسان اسرائيلي دوباره زنده شده و حيات دوباره اي يافت! مئير عزري سفير اسرائيل در ايران که دوست صميمي سر لشکر ايادي پزشک بهائي محمد رضاشاه (پهلوي دوم) که مقتدر ترين فرد در حکومت شاه شمرده مي شد به شرح اين ماجرا پرداخته است... يکي ديگر از سرشناسان کيش بهائي، سرلشکر دکتر ايادي، پزشک ويژه شاه بود. ايادي افسري خوش نام بود و به چشم و گوش شاه مي مانست. او بهداري ارتش و بيمارستانها، اداره خريد دارو و ابزار پزشکي براي يگانهاي ارتش را سرپرستي مي کرد و با همه توان به هم کيشانش ياري مي داد. پروانه ورود داروهاي خريداري شده از کشورهاي بيگانه که بايد به بازارهاي ايران مي رسيد، در کميته اي در وزارت بهداري، که از گروهي پزشکان و کارشناسان کارکشته برپا شده بود، ارزيابي مي شد. دکتر ايادي يکي از کارشناسان اين کميته بود. روزي به ديدارش رفتم تا در زمينه برگزاري کنگره داروسازان ارتشها که بايد روز بيست و پنجم آوريل 1960 (5 ارديبهشت 1339) در تهران انجام مي شد و درباره سرهنگ دوم ايسرائل ماهاريک، که فرماندهي گروه اسرائيلي را داشت با وي گفتگو کنم . گو اينکه ايادي از برخي موش دوانيهاي نمايندگان کشورهاي تازي در واکنش به بودن نماينده اسرائيل در کنگره آگاه بود، ولي دلاورانه و با خوشرويي سرهنگ ماهاريک را در اين کنگره پذيرفت. يکي از ويژگيهايي که ايادي را نزد همه يگانه ساخته بود، وفاداري و سرسپردگي او به شاه بود. کسي باور نمي کرد او از شاه درخواستي بکند و پذيرفته نشود. شايد همين پيوند ايادي با شاه بود که هرگاه سران کشور با شاه به نکته دشواري بر مي خوردند، دست به دامن ايادي مي شدند و او مي توانست گره گشايي کند. ايادي به يهوديان مهري ناگسستني داشت و آنها را مردمي دردديده و شايسته بي پيرايه ترين ياريها مي دانست. افزون بر آن ارزنده ترين و والاترين نيايشگاههاي بهائيان در کشور اسرائيل بود و اين پديده روشن تر از آفتاب را ايادي نمي توانست ناديده بگيرد. روزي در ميانه هاي سال 1962(1341) نخست وزير علم در ديداري با تدي کولک، شهردار اورشليم، در تهران پيشنهاد او را پذيرفت و مهدي شيباني را به سرپرستي دستگاه جهانگردي کشور برگزيد. همسر شيباني دختر سناتور نمازي از دوستان نزديک ايادي بود. در يکي از ديدارهاي خانوادگي شيباني، کنار ايادي نشسته بودم و پيرامون همکاريهاي کارشناسان اسرائيلي با زمينه هاي سرپرستي او گفتگو مي کردم. چند روز پس از همان ديدار بود که ايادي کارشناسان مارا به ايران فرا خواند و با آنها پيمان بست تا ميوه، مرغ و تخم مرغ ارتش را فراهم کنند و براي ارتش مرغداري و دهکده هاي نمونه بسازند. وايادي به بازرگانان و کارشناسان اسرائيلي ياري داد تا ميوه ارتش ايران را فراهم آورند و براي يگانهاي گوناگون مرغداري و دهکده هاي نمونه کشاورزي بسازند. يکي از روزهايي که سران بهايي در ايران بر آن شده بودند تا پيروانشان از نيايشگاههايشان در اسرائيل بازديد کنند، سرلشکر ايادي از من خواست، از ميان بردن دشواريهاي دريافت رواديدهاي همگاني نه روزه براي بهائيان را بررسي کنم ( يک ويزا براي نود تن ديدار کننده). شماره نه و نوزده در فرهنگ کيش بهايي نشانه اي آسماني است. بهائيان در روش گاه شماريشان (تاريخ) ماه را نوزده روز و سال را نوزده ماه مي شمارند. با دريافت رواديدهاي همگاني نه تنها ديدارکنندگان هزينه کمتري مي پرداختند و از رفت و آمدهاي بسياري کاسته مي شد، که گروههاي بازديد کننده نيز فزوني مي يافت. درخواست سرلشکر ايادي را با وزارت امور خارجه اسرائيل در ميان نهادم و روش پيشنهادي را به آگاهي اش رساندم. کمي دشوار بود ولي چاره اي نبود. مسئول کميته اجرايي امور بهائيان در ايران به هر ويزاي همگاني بايد نامه اي الصاق مي کرد و ضمن نامه تعهد مي نمود که مسئوليت همه آسيبهاي احتمالي زيارت کننده را از نخستين روزي که به اسرائيل وارد مي شود تا روزي که از اين کشور خارج مي شود به عهده مي گيرد. پس از آنکه ريزه کاريهاي امنيتي و نياز به چنين روشي را براي چنان رويدادهايي براي تيمسار ايادي و چند تن از همکيشانش روشن کردم، آن را پذيرفتند و سالها از همين شيوه پيروي کرديم و هرگز به هيچ گونه گرفتاري برنخورديم. در سايه دوستي با ايادي، با گروهي از سرشناسان کشور آشنا شدم که هرگز باور نمي کردم پيرو کيش بهايي باشند. بسياري از آنها در باور خود چون سنگ خارا بودند، ولي به خوبي مي توانستند در برابر ديگران باور خود را پنهان نمايند. آنها همه دريافته بودند که در برابر من نيازي به پنهان کاري ندارند. روزي ايادي مرا براي چاشت به خانه اش فرا خواند.مي خواست از رازي شگفت برايم سخن بگويد که گفت و گو در اين زمينه شايسته نشستهاي اداري نبود. خوش و بشهاي گرم پايان يافت و سرانجام با چهره اي افسرده افزود : حضرت بهاالله در يکي از بازديدهايشان از شيراز به دست مبارک خويش بوته نهال نارنجي در خانه محل سکونتشان کاشته اند که تا دوسال پيش درخت سرسبزي بود. ولي شوربختانه از چندي پيش به اين طرف درخت بيمار شده و به تدريج برگهايش مي خشکند. شنيديم که ژاپنيها در شناسايي درختهاي مرکبات بويژه نارنج بهترين کارشناسان دنيا هستند، که دو نفر از بهترين کارشناسان ژاپني آمدند و چهار ماه درخت را معاينه کردند و نتوانستند راه حلي برايش پيدا کنند. هيچ کس نمي تواند بفهمد چرا درختي که به دستهاي مبارک حضرتشان کاشته شده، بايد بخشکد. پيشنهاد من بر پايه فروش خانه و فراموش کردن داستان، تيمسار ايادي را ناخرسند و پريشان کرد. با دستپاچگي از من خواست هر چه زودتر براي زنده کردن درخت نيمه مرده کاري بکنم. داستان را با کارشناسان کشاورزي در اسرائيل در ميان نهادم. آنها پيش از همه چيز از اينکه ژاپنيها نتوانسته اند بيماري درخت را دريابند، شگفت زده شده بودند. روزي همراه عزرا دانين و دو تن از کارشناسان وزارت کشاورزي براي بازديد درخت به شيراز رفتيم. آنها پس از بازبينيهاي نخستين دريافتند که ريشه هاي درخت در زير زمين جايي به رگه هاي گچ، سنگ يا نمک برخورده و ريشه ها فرسوده شده اند . گرداگرد درخت را به آرامي شکافتند، گمانشان درست از کار درآمد. رگه هاي سنگ و گچ را چند متر کندند و با خاک شايسته پر کردند. چيزي نگذشت که درخت بهاالله جاني تازه گرفت و شادي را به چشمان ايادي و دوستانش بازگرداند. نه تن از سران کميته رهبري بهائيان در ايران مرا براي مراسم زيارت درخت به شيراز فراخواندند. از خرسندي چنان مي نمود که گويي خداوند دنيا را به آنان ارمغان داشته است!!
|
|
|