جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
رساله خالويه يا ايقان (1)
-(4 Body) 
رساله خالويه يا ايقان (1)
Visitor 357
Category: دنياي فن آوري

( کتابشناسي بزرگترين کتاب بهائيان و اختلافات نسخه هاي آن و ...)

در کتابخانه مجلس شوري نسخه کوچک زيبايي از کتاب ايقان اثر ميرزاحسينعلي بهاي نوري وجود دارد که در سال 1294 هجري به خط نسخ زين العابدين نجف آبادي مشهور به زين المقربين کاتب خاص بهاء در شهر موصل نوشته شده و جلد ظريف اسلامبولي و غلافي از همان نوع براي آن ساخته و پرداخته اند .در حاشيه چهار صفحه از اين نسخه کسي با امضاي A= ع مطلبي از شيخ بهائي به نقل از فتوحات مکيه در سال 1307 نوشته است که شايد يکي از صاحبان نسخه حاشيه را بر آن افزوده شد. مرحوم محسن خان اميني در حيات خود اين نسخه را به کتابخانه مجلس تقديم نموده که بنا به احتمال قوي از کتابخانه پدر به او ميراث رسيده بود. صحافي بسيارممتاز اسلامبولي از جلد و غلاف نسخه اين حدس را پيش مي آورد که محسن خان معين الملک سفير کبير ايران در اسلامبول نسخه را در کشور عثماني به دست آورده وبراي دوست يگانه اش ميرزا علي خان امين الدوله به تهران فرستاده باشد.
مؤلف ايقان در کتاب الشيخ خود معين الملک سفير کبير ايران را از جرگه افرادي که در سفارت اسلامبول نسبت به ياران وي سختگيري مي کرده اند، استثنا نموده و بدو حسن ظني ابراز مي کند و بعيد نيست اين نسخه را هم که به خط کاتب مخصوص بهاء‌ بوده خود براي معين الملک تهيه کرده و فرستاده باشد. نسخه هاي ديگري از ايقان که پيش از اين تاريخ (کليشه 1 و 2) و بعد از آن نوشته شده اند در کتابخانه هاي داخل و خارج ايران سراغ داريم.اما اهميت و اعتبار نسخه کتابخانه مجلس شوراي ملي در اين است که کاتب مخصوص آثار بهاء در پايانش تصريح مي کند که اين سي و پنجمين نسخه اي مي باشد که از اين کتاب نوشته است.علاوه بر اين فاضل مازندراني در صفحه 278 از جلد اول اسرار الآثار خود به نقل از نوشته هاي ميرزا آقاجان خادم در پاسخ کسي که از بهاء راجع به دادن نسخه اي از ايقان به يک نفر اروپايي کسب اجازه کرده چنين مي نويسد: «اين که در باره شخص اجنبي از اهل اروپا نوشته بودند،‌عرض شد :
فرمودند: امثال آن نفوس اگر اخذ نمايند و به ولايت خود ارسال دارند. بأسي (باکي ) نيست و لکن اگر در آن ارض (؟) اظهار کنند، سبب فساد(؟) خواهد شد و بايد آن چه داده مي شود ، صحيح باشد. بعضي از نسخ ايقان که در اين (عکا) موجود است تماماً به طراز صحيح فائز نشد و اگر کتابي که در اين اواخر غصن اکبر نزد زين المقربين فرستادند والواح ملوک در آن مسطور ،‌داده شود احسن است و لکن بعد از اطمينان.» موضوعي که مورد استناد فاضل از نوشته خادم قرار گرفته همانا اظهار اعتماد صاحب کار به نسخه اي بوده است که ميرزا محمد علي غصن اکبر پس از فوز به طراز تصحيح و خواندن بر پدر نزد زين المقربين کاتب وحي او فرستاده بود. لاجرم اين تنها نسخه قابل اعتمادي بوده که کاتب مذکور از روي آن نسخه هاي متعددي بر مي داشت و تسليم مي کرد و نسخه کتابخانه مجلس شوري سي و پنجمين آنها مي باشد.
وجود کاتب نسخه را در شهر موصل به تاريخ تحرير اين رساله، شرحي تأييد مي کند که همو در خاتمه نسخه اي از نوشته هاي بها در همين شهر و به همين تاريخ نگاشته و اين نسخه فعلاً در اختيار آقاي مصطفوي از فضلاي معاصر است و دلالت مي کند بر اين که زين المقربين دو ماه پيش از نگارش نسخ ايقان کتابخانه مجلس، در شهر موصل حدباء اقامت داشته و مجموعه مبين از مکتوبات بهاء‌ را مي نوشته است. ميرزا حسينعلي در سال 1308 يعني يک سال پيش از فوت خود ميرزا محمد علي غصن اکبر پسرش و ميرزا آقاجان خادم منشي حضور خود را ازعکا به بمبئي فرستاد تا آثار قلمي او را که در عثماني ممکن نبود به چاپ برسد به طبع برسانند.اين دوتن اقدس و ايقان چاپ اول را پيش از مرگ بهاء و بازگشت خود به عکا انتشار دادند. در پايان چاپ اول از نسخه ايقان تاريخ کتابت و نام چاپخانه و کاتب ثبت نشده ولي هر دو چاپ از اين دو کتاب همواره در پيش کتاب شناسان به چاپ اول معروف بوده است.
مقايسه متن چاپ اول ايقاني که کليشه صفحه هاي اول و آخر آن را در اينجا (3 و 4) به نظر مي رساند ،‌با ايقان خط زين المقربين که کليشه دو صفحه از آن هم منضم است (کليشه 5 و 6) و مطابقت کامل آنها با يکديگر ، نشان مي دهد که هر دو از روي نسخه استاندارد يا بنيادي برداشته شده اند که اجازه نشر آن به امضاي صاحب کار رسيده بود. ميرزا حسينعلي نامه اي به آقا جمال بروجردي ( که بعدها از طرف غصن اکبر به کفتار ملقب و معروف شد ) چنين توصيه مي کند و اين نوشته او مورد استناد فاضل مازندراني در اسرار الآثارش قرار گرفته است: << در حفظ کتاب الهي سعي بليغ مبذول دارند چه که مجدد امام و چه (پيش رو ) قرائت شده، آن چه در دست عباد است بايد به آن مطابق و موافق شود و کتاب ايقان، صحيح آن به جناب علي قبل اکبر (عليه بهائي) عنايت شده، نسخ موجود بايد به آن مطابق شود يا از روي آن مجدد بنويسند اولي و انسب است.
بنابر اين نسخه هاي ايقاني که از 1280 به بعد نوشته شده بود همه احتياج به تصحيح و تطبيق با ايقان ملا علي اکبر و يا تجديد کتاب پيد کردند. حال بايد ديدباعث بر اين دغدغه خاطر در تصحيح و نسخه برداري چه بوده که ميرزاآقا جان خادم يا منشي حضور را وا داشته اند در نادرستي ايقانهاي موجود و لزم تطبيق آنها با نسخه اي که غصن اکبر به زين المقربين داده بود چنان پيام ترديد انگيز را بفرستد و به آقا جمال بروجردي در ايران توصيه شود که همه نسخه هاي مکتوب و موجود را بر نسخه ايقان ملاعلي اکبر شهميرزادي ،‌تصحيح و يا تجديد کتابت کنند. ميرزا حسينعلي در نامه معروف لوح شيخ که در 1322 هجري به اسم کتاب الشيخ در قاهره مصر به چاپ رسيده در باره ايقان سخني دارد از اين قرار:‌"چندي قبل مذکور شد کتاب ايقان… را نسبت به غير داده اند . غير از ادراک آن عاجز است تا چه رسد به تنزيل آن "،‌ باز در همين اثر بدون مناسبت ، ميرزا حيدر علي مبلغ اصفهاني ( صاحب دلايل العرفان) را مخاطب قرار مي دهد و مي گويد : «از ارض ص . (اصفهان) نوشته اند که متوهمين (بابيان) ارض ، ناس را به کتاب ايقان به مطلع اوهام (ازل ) دعوت مي نمايند.
اين است شأن عبادَ!» از اين عبارت استنباط مي توان کرد که دو عبارت «مصدر امر» و «کلمه مستور» از ايقان در اصفهان وسيله تبليغ به دست بهائي ها داده بود تا از آن به نفع ميرز يحيي برادر کوچک بهاء که بازگشت آن عبارت ها در روز خود به سوي او بوده است ،‌استفاده کنند و اين امر باعث خرسندي و اعتراض برادر بزرگ را در خطاب به ميرزاحيدر علي فراهم آورده بود. با مراجعه سريع به آن چه از زيرنظر مطالعه گذشت، فهميده مي شود که متن موجود ايقان از موقع تدوين کتاب اقدس به بعد همواره موجب نگراني و عدم رضايت نويسنده کتاب را فراهم مي آورده و اين حالت ترديد بر نزديکان و خواص ياران او هم اثر گذارده بود. شايد برخي تصورکنند وجود پاره اي اغلاط املائي و انشائي و مسامحه هايي ک در ضبط آيات قرآن کريم و اخبار منقول در ايقان به چشم مي خورد باعث اصلي بر چنين نگراني يا دور انديشي ها در نسخه برداري از آن شده بود.
اما آن احساس ناراحتي ممکن است في الواقع به اين نکته سنجي ها مربوط نبوده بلکه از بابت وجود برخي عبارتهاو کلماتي باشد که به يکي دو تا از آن اشاره اي رفت و تبديل آنها مي توانست بر حوادث گذشته بغداد و تهران و مازندران پرده فرو افکند. براي توضيح بيشتر اين معني و تکميل فايده خوانندگان اين مقاله ناگزير از تمهيد مقدمه اي در باره کيفيت تدوين ايقان به سعي و اهتمام ميرزاحسينعلي بهاء مي باشد. پس از آن که توطئه سوء‌قصد به جان ناصرالدين شاه از طرف بابياني که در تهران گردآمده بودند شکست خورد و شيخ علي عظيم خراساني رئيس بابيه و مسئول اين توطئه با عده اي از هم فکران و همدستان خود کشته شدند، ميرزا حسينعلي بهاء به ياري صدراعظم نوري و منشي سفارت روس که شوهر خواهرش بود توانست خود را از شرکت در اين کار تبرئه کند و به عتبات برود و در بغداد رحل اقامت بيفکند. "مجالس تحقيق هم عدم تقصير ثابت، معذلک ما را اخذ نمودند و از نياوران سر برهنه و پاي پياده به سجن تهران بردند.
در ايام و ليالي در سجن مذکور در اعمال و افعال وحرکات حزب بابي تفکر مي نمودم که … آيا چه شده که از ايشان چنين عملي ظاهر؟ يعني جسارت و حرکت آن حزب نسبت به ذات شاهانه. و بعد اين مظلوم اراده نمود که بعد از خروج از سجن به تمام همت در تهذيب آن نفوس قيام نمايد... چون مظلوم از سجن خارج، حسب الامر حضرت پادشاه ـ حرسه الله تعالي ـ مع غلام دولت عليه ايران و دولت بهيه روس به عراق توجه نموديم و بعد ورود… اين حزب را به مواعظ حکيمانه و نصايح مشفقانه نصيحت نموديم و از فساد و نزاع و جدال و محاربه منع کرديم. » پس از رسيدن به آن شهر ميرزا يحيي برادرش که از طرف بابيان بعد از کشته شدن عظيم جانشين سبد باب شناخته شده بود با عده ديگري از بابيان به بغداد آمدند و بياسودند.
اختلافاتي که در تهران پس از غلبه عظيم بر مدعيان از ميان رفته بود در بغداد تجديد شد و هر يک از اين آوارگان سودائي در سر مي پروردند و ادعاي ظهور جديدي در فرصت مقتضي مي کرد.بهاء با وجود آن که نتوانست آن چه را که درزندان تهران براي ارشاد و تهذيب اين حزب از مفاسد اخلاقي نيت کرده بود به موقع عمل درآورد مورد بدگماني و بي اعتمادي بابيان همسفر قرار گرفت. آن گاه براي رهايي از اين ورطه، راه کردستان را در پيش گرفت و زير نام درويش محمد به درويشان نقشبندي سليمانيه پيوست که از عرفاي اهل سنت در غرب ايران بودند. پس از دو سال که از او خبري نبود ناگهان زنان و فرزندان و برادران و کسان او که در ميان مهاجران بابي بغداد بزرگترين تعداد را داشتند از وجود او در حدود کردستان آگاه شدند و کسي به دنبال او فرستادند. ميرزا يحيي هم که در اين موقع کار وصايت و رياستش سروسامان يافته بود، بدو نامه يا توقيعي نوشت و برادر را به بغداد فراخواند.وقتي ميرزا به بغداد آمد اداره امور مهاجران بابي را برعهده گرفت و ميرزا يحيي را براي پرهيز از خطرهاي محتمل به نام حضرت ازل و شخصيت مستور به تقليد ائمه اسماعيليه صده دوم و سوم هجري از انظار پوشيده داشت و خود زير عنوان جناب بهاء بر زبانها مذکور و مشهور به رتق و فتق امور ياران وهمسفران مي پرداخت.
باوجود اين تريبت ، باز حوادث ناگواري از کشتن و به رودخانه افکندن و سربريدن در ميان بود.بگذاريد داستان سفر به بغداد را از زبان خود بهاء بشنويم به شرحي که در کتاب الشيخ نوشته است: «در ايامي که حضرت سلطان ـ ايده الرحمن ـ عزم توجه به اصفهان نموده،‌ اذن حاصل کرده، قصد زيارت بقاع مقدسه منوره ائمه ـ صلوات االله عليهم ـ نموده بعد از رجوع ،‌نظريه گرمي هوا دار الخلافه وشدت آن به لواسان رفتم . بعد از توجه ،حکايت (سوء‌قصد ) حضرت سلطان ـ ايده الله تبارک و تعالي ـ واقع، جمعي را اخذ نمودند.از جمله اين مظلوم راکه لعمر الله ابداً داخل در آن منکر نبودم و در اين آوارگان و پناهندگان ايراني گاه به گاه رو مي داد و به طرقي بر آنها سرپوش نهاده مي شد. ضمناً براي اين که از مقررات کاپيتولاسيون و حکومت مستقيم کنسولگري ايران در بغداد مصون باشند همگي تابعيت دولت ايران را ترک کردند و تبعه دولت عثماني شدند.
بديهي است اين تغيير وضع سياسي بديشان آزادي گفتار ورفتار بيشتري داد و در سياق تعبير و نگارش آنان در باره بزرگان شيعه و عمال دولت ايران ،‌به شهادت تاريخ قديم بابيه (که به تاريخ حاجي ميرزاجاني معروف شده ) و ايقان که زمان تأليف هر دو کتاب مقارن است،‌مظهر اين جسارت بياني در سياق عبارتهاي اين دو کتاب کاملا مشهود است. چنان که از روايات منقول و تفسير و تبيين کتاب ايقان خاطر نشان مي گردد سيد محمد تاجر شيرازي ،‌ دائي بزرگ سيد علي محمد باب که مانند قاطبه اقارب پدري سيد و خواهر او که مادر سيد باب باشد بر عقيده مذهبي پدران خويش استوار بودند و نسبت به دعاوي سيد علي محمد خواهرزاده اش اعتقادي نداشت. در آن اثنا براي زيارت عتبات عاليات و ملاقات خواهرش که در آن اماکن متبرک مجاورت اختيارکرده بود به عراق عرب آمد و از قرار منقول در بغداد وسيله ملاقاتش با مهاجرين به خصوص «جناب ايشان » که زمام امور ظاهري را در دست داشت فراهم آمد. نتيجه اين ملاقات خالو با «بهاء» براي تدوين رساله اي در اثبات حقانيت سيد باب ، زمينه مناسبي شد که به نام «رساله خالويه » موسوم گشت مشتمل بر دو باب که جوانب مختلف ادعاي سيد باب را کاملاً در بر مي گرفت. معلوم نيست نسخه اي از اين رساله خالويه در روز خود به سيد محمد شيرازي داده يا بعد از تحرير براي او فرستاده باشند.
و بر همين اساس معلوم نيست که مطالب اين رساله در تغيير عقيده و ايمان سيد محمد خال اکبر سيد باب نسبت به دعاوي خواهرزاده اش توانسته باشد اثري ببخشد چه ميرزا حسن فسائي در فارس نامه ناصري ،‌بيست سال بعد از اين ملاقات ، سيد محمدمزبور و دو پسرش را از بازرگانان متدين و نيکنام محله ايشان در شيراز معرفي مي کند و سالها بعد از تدوين ايقان ، سيد محمد را پس ازمردنش در حرم شاه چراغ شيراز بنا به وصيت او دفن کردند تا ثبات مسلماني او را بکند. مطالب رساله خالويه که حقانيت ادعاهاي سيد باب را اثبات مي کرد بعد از سال 1280 و آشکار شدن اختلاف ميان فرزندان بزرگ و کوچک ميرزا بزرگ نوري بر سر رياست حزب بابي ، بعيد نيست که از مراحل تحول و تکامل در ادرنه گذشته و با تکميل و تبديل اسم «رساله خالويه به نام تازه ايقان» از اهميت بيشتري برخوردار شده باشد. وضع نگارش اين کتاب که به دو باب تقسيم مي شود و هر بابي به عباراتي عربي و مصدر به جمله «الباب المذکور في بيان ان …» است و در پي آن سخن را با جمله هاي «جوهر اين باب آن که …» يا «لطائف و جواهر اين باب آن که … » آغاز مي کند ، بي شباهت به اسلوب افتتاح بابهاي بيان فارسي نيست و چنين به خاطر مي رساند که اين رساله في الواقع تقليدي از اسلوب انشاي فارسي منسوب به سيد باب بوده که نويسنده اش مي خواسته حقانيت امر سيد باب را در کليه دعاوي منسوب بدو اثبات کنند.
و درضمن مشق و تمريني هم از کار تکميل بيان فارسي کرده باشدپيش از آن که اين نکته از خاطر نويسنده اين سطور بگذرد ، شوقي افندي در کتاب تاريخ بابيه انگليسي خود به اسم «گاد پاسيزباي» در اين باره شرحي مي نويسد که مفاد آن از اين قرار است: «در ميان آثاري که بهاءالله نوشته بزرگترين و قديمي ترين آنها ايقان است که در سالهاي واپسين اقامت بغداد در مدت دو شبانه روز به رشته تحرير در آورد و با نگارش آن خواست وعده باب را در باره اين که موعود، بيان ناتمام او را تکميل خواهد کرد ،‌تحقق بخشد». چنان که مطلعان مي دانند سيد باب بياني را که بدو نسبت مي دهند و چنان که معهود بود، بايستي مشتمل بر نوزده واحد و سيصد و شصت و يک باب باشد،‌نتوانست تمام کند و نسخه هاي عربي و فارسي آن هر دو ناقص مانده اند. تعجب در اين است که نه «ازل» و نه بهاء‌ هيچ کدام از عهده تکميل متن عربي و فارسي بيان برنيامدند بلکه از ازل چند واحد محدود از تتمه بيان عربي و از بهاء‌ هم دو باب ايقان فارسي در اين زمينه باقي مانده است. تأليف رساله خالويه دو سال پيش از ترک بغداد از طرف بهاء براي بستن دهان بدگويان و مخالفان که ميرزاحسينعلي را در همکاري با برادر کوچک و يارانش مخلص و صميمي نمي دانستند سندگو يا و برائي بود چه در سراسر اين کتاب جز اظهار حسن اعتقاد و خلوص در ايمان به سيد باب چيز ديگري ديده نمي شود.
تصور مي رود نگارش چنين اثري آن هم دو سال بعد از اظهارات بهاء در سال 1275 و پرده پوشي فوري بر ظهور خود، در آن مکان و در ميان مخالفان و افراد منظور خالي از تأثير موافق نبوده است. بايد به ياد آورد که سال 1278 هجري مصادف زماني بوده که ميرزا حسينعلي بهاء بر اظهار امر خود در سال 1275 پس از تنبه بابيان، پرده فرو گذارد و چنان که محمدرضاي اصفهاني مخملباف مقيم بغداد در اواخر کتاب تاريخ قديم بابيه سال 1277 هچري وضع حضرات را در آن موقع تصوير کرده است، بابيان در پيرامون «جناب بهاء » و «حضرت ازل » گرد آمده بودند. بنابر اين تأليف «رساله خالويه» به هر سببي که پيوسته باشد در بهبود وضع ناپايدار مولف آن و جلب اطمينان و حمايت بابيان بدگمان و ظنين ،‌ اثر خوبي همراه مي آورده است . در کتابهاي تاريخ امري به اظهار امر بهاء در سالهاي 1269 و 1280 مطالبي نوشته شده ولي به اظهار امر او در سال 1275 کمتر اشاره اي رفته است چنان که محمد علي فيضي اين قضيه را در کارنامه نو پرداخته از زندگي بها ناديده گرفته و بدان اشاره اي نکرده است.
اما ميرزا آقا جان خادم در مکتوب مفصلي که شايد در اواخر دوران توقف مشترک بها و ازل در ادرنه و يا اوايل مهاجرت به عکا بر ضد ازل نوشته باشد، چنين مي گويد: «جمال مبارک در سنه نهم ظهور، اظهار امر فرمودند. چون ضوضاي سروصداي معاندين بلند شدن گرفت، پوشاندند. بعد در سنه پانزدهم اظهار فرمودند .باز پوشيدند. بعد از سنه بيستم فرمودندکه سنه ثمانين باشد و نپوشاندند و روز به روز پرده از روي مطلب برداشتند. »اين اظهار امر به سال پانزدهم بياني از طرف ميرزا در آثار بهائي و بابي مورد ذکر خاص نيافته و تنها کتاب ايقان است که سه سال بعد از آن امر، موضوع مذاکره با سيد محمد شيرازي را در براي اثبات حقانيت سيد باب، زمينه مناسبي قرار داده و در آخر باب اول به طور مختصر و در اواخر باب دوم ايقان به طور مشروح و مفصل، از آن چنين سخن در ميان مي آورد:
« از فقها و علماي بيان استدعا مي نمايم که چنين مشي ننمايند و بر جواهر الهي و نور رباني وصرف (حرف ) ازلي و منتهاي مظاهر غيبي در زمن مستغاث (2001) وارد نيامدند آن چه در اين کورو وارد شد… اگر چه با جميع اين وصايا ديده مي شود که شخص اعور (؟) که از روساي قوم است در نهايت معارضه برخيزد… باري، اميدوارم که اهل بيان تربيت شوند… حق را از غير حق تمييز دهند و تلبيس باطل را به ديده بصيرت بشناسند . اگر چه در اين ايام رايحه حسدي ورزيده … چنانچه جمعي که رايحه انصاف را نشنيده اند رايات نفاق برافروخته اند و بر مخالفت اين عبد اتفاق نموده اند… يا اين که به احدي در امري افتخار ننمودم و به نفسي برتري نجستم… با فقرا مثل فقرا بودم و با علما و عظما در کمال تسليم و رضا معذلک … چه اظهار نمايم؟ اين عبد در اول ورود اين ارض (بغداد) چون في الجمله بر امورات محدثه بعد اطلاع يافتم از قبل مهاجرت اختيار نمودم و سر در بيابانهاي فراق نهادم.
به خود مشغول بودم و از ما سوي غافل .. قسم به خدا که اين مهاجرتم را خيال مراجعت نبود. و مقصود جز اين نبود که محل اختلاف احباب نشوم و مصدر انقلاب اصحاب نگردم. غيراز آن چه ذکرشد خيالي نبود و امري منظورنه. اگر چه هرنفسي محمل بست و به هواي خود خيالي نمود تا آن که از «مصدر امر» حکم رجوع شد و لابداً تسليم نمودم و راجع شدم. ديگر قلم عاجز است از ذکر آن چه بعد از رجوع ملاحظه شد. حال دو سنه (سال) مي گذرد که اعداء در هلاک اين عبدفاني به نهايت سعي و اهتمام دارند چنانچه جميع مطلع شده اند. مع ذلک نفسي از احباب نصرت ننمود. و اين عبد در کمال رضا جان بر کف حاضرم که شايد از عنايت الهي و فضل سبحاني اين حرف مذکور مشهور در سبيل نقطه و کلمه مستور فدا شود و جان در بازد و اگر اين خيال نبود .. آني در اين بلد توقف ننمودم.»
ميرزا حسينعلي در رساله خالو يه از اظهار امري که باعث بر اين ستيزه جويي مخالفان شده بود ذکري در ميان نمي آورد ولي ميرزا آقاجان خادم چندي ‌ بعد ، به اظهار امر او در سال 1275 اشاره مي کند و مي گويد آن را دوباره پوشانيد همان طور که در سال 1269 که به بغداد رسيدند عمل کرد و بدين اظهار امر و پوشاندن آن در اثر ضوضاي معاندين تصريح مي کند. پس اين وضع نامناسبي که بهاءالله در اين دوصفحه از ايقان آن را شرح مي دهد ناگزير نتايج نامطلوبي بوده که بر اظهار امر دوم از طرف او در سال 1275 هـ مترتب شده بود.
ماهنامه "گوهر" ، سال 5 شماره 11 و 12 بهمن و اسفند 2536 - شماره مسلسل 59 و 60 صفحات 831-822
منبع: بهائي پژوهي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image