(کتابشناسي بزرگترين کتاب بهائيان و اختلاف نسخه هاي آن و ...)
کسي که ايقان را از اول تا آخر مطالعه کند جز صفحه 58 از اواخر باب اول از چاپ اول و از صفحه 151 تا 154 باب دوم همان چاپ که مطالب آنها با ساير مندرجات کتاب کمتر سازش دارد، کليه مطالب ديگر ايقان را در اثبات دعاوي سيد علي محمد باب و حسن اعتقاد و ايمان نويسنده کتاب نسبت به اظهارات سيد باب مي نگرد.در چند موضع که نويسنده خواسته به وجود خود اشاره اي کند به ذکر «خادم فاني » و «عبد فاني » قناعت ورزيده که در آن شبهه هيچ گونه ادعا و اظهار امري نرود.بنابر اين تأليف اين رساله در حقيقت بيان اعتقاد راسخ نويسنده اش به کليه دعاوي سيد باب بوده بي آن که براي خود کوچکترين حقي و مقامي قائل باشد و چنان که گفته شد گويا نتيجه اي که از اين اقدام منظور داشته همانا ازاله شک و شبهه از بابيان مهاجر و مسافر بغداد در باره شخصيت ديني مولف بوده است ک در فشار مخالفان و معاندان سرسخت قرار گرفته بود. از آن چه از اواخر باب دوم نقل کرديم، دو نکته به نظر مي رسد که به کيفيت اعتقادات مؤلف شکل خاصي مي دهد . يکي قيد «مصدر امر» ي که به امر او تسليم شود و بازگشت و ديگري آن که جان بر کف حاضر بوده تا در راه نقطه و کلمه مستور فدا کند.
براي کسي که به اصطلاحات بياني آشنا باشد مقصود از «حرف مذکورمشهور» نويسنده کتاب است که پيوسته در بغداد با مردم در تماس و مذاکره بوده و کلمه «مستور » همان شخصي است که بنا به قول عبدالبهاء در تاريخ سياح، او را براي مصلحت امري از انظاردور نگاه داشته بودند و به جاي معرفي به اسم ،او را «مقام مستور» مي گفتند» . وجود لفظ نقطه پيش از کلمه مستور چنين افاده مي کند که نويسنده کتاب مي خواهد نسبت به سيد باب و وصي مستور او که «مصدر امر » معرفي شده عرض فداکاري کند. وجود اين موارد در کتاب مزبور، پيش از اعلام جدايي دو برادر نوري و اظهار دعوت تازه و جداگانه در ادرنه به سال 1280 ،هيچ اشکالي به وجود نمي آورد و جريان امر از روي گزارشهاي جنرال کنسول ايران در بغداد به وزارت خارجه تا هنگام انتقال حضرات از بغداد به سوي اسلامبول بر همان منوال باقي بود که ميرزا يحيي ازل حتي به هنگام خروج از بغداد هم در پس پرده مستور و جناب «ايشان» د در هر موردي مذکور و مشهود باشد. اما بعد از اعلام دعوت در ادرنه ،قضيه ديگر گون شد و ضرورت پيدا کرد که ايقان به طوري عرضه شود که اين الفاظ و عبارات کتاب ،ديگر به کيفيت ادعاي جديد در اذهان بابيان زياني نرساند. محتمل است اين کتاب پيش از آن که وضع قابل قبول و تکثير ر ابه خط دست زين المقربين پيدا کند به مراحل متعدد تصحيح و اصلاح لازم فائز شده باشد که فقدان نسخه هاي مورخ به دوران اقامت بغداد و ادرنه ما را از کيفيت امر بي خبر مي دارد.
چنان که گفته شد امروز دو نسخه استاندارد از اين کتاب موجود است: يکي مخطوط به خط زين المقربين و ديگري چاپي به خط نستعليق کاتب نامعلوم که شايد از آن به غصن اکبر يا خادم باشد. چه اين دو تن از طرف «ايشان » با اختيارات تام براي نشر آثار او به بمبئي در 1308 اعزام شدند ودر نتيجه اين مسافرت بود که اقدس چاپ اول و ايقان چاپ اول انتشار يافت . باوجود اين ،کلمات «خادم فاني» و «عبد فاني » و «مصدر امر» و «کلمه مستور» در هر دو نسخه موصوف بر جاي ماند و مانند استخواني درون زخم کهنه مذهبي بابيه باقي ماند. اما چاپ ديگري از اين کتاب که به خط نستعليق و با اسم عددي کاتب که 251 مقلوب اعداد حروف بها (152) در امضاي اوست ،در سال 1310 انتشار يافته و خط آن باخط نستعليق ميرزا جبار مشکين قلم زنجاني و ميرزا آقا جان کاشي و ميرزا محمدعلي غصن اکبر تفاوت شکلي دارد. پس آن چه که فاضل مازندراني زير کلمه ايقان از جلد اول اسرار الآثار آورده «اولين طبع به خط مشکين قلم در بمباي به سال 1310 هـ . ق صورت گرفت » نمي تواند بر اين طبع منطبق گردد. چه: اولاً جمع حروف اسم «مشکين قلم » و «جبار» و «ميرزا جبار» و «جبار زنجاني» هيچ کدام با 251عدد اسم کاتب اين چاپ مساوي نيست. ثانياً اصلاحاتي که از چاپ 1318 به بعد در چاپ هاي قاهره و تهران و دهلي منظور آمده در اين چاپ وارد شده است .
در صورتي که نسخه چاپ ميرزا آقاجان وميرزا محمد علي که به سال 1308 وو در حيات بهاء در بمبئي انتشار يافت با سي و پنجمين نسخه خط استاتدارد زين المقربين کاتب وحي که در 1294 قلم بند شده از هر حيث تطبيق مي کند و نسخه زين متني است که صحت آن را از طرف مؤلف تصديق کرده اند.ثالثاً وضع عکا در سال 1310 که بيش از يک سال برمرگ پيشواي بهائيان نمي گذشت ازهيچ لحاظي با اصلاح و تجديد نظر يک طرفه و چاپ سريع کتاب به صورت تازه هنوز مناسب نبود. رابعاً خط اين چاپ با خط مجموعة نامه هاي معروف به «اقتدارات» که همين سال در بمبئي به تاريخ معين و خط و امضاي مشکين قلم انتشار يافته يکسان نيست و تصور مي رود فاضل غفران مآب در حافظه خود چاپ اول ايقان را که نويسنده اش معين نشده باچاپ اول مجموعه اقتدارات که در سال 1310 به قلم مشکين قلم انتشار يافته بود در هم آميخته و از آن ايقاني به وجود آورده که در سال 1310 براي نخستين بار انتشار يافته باشد و بدين نينديشيده که متن چاپ 1310 با متون اصلاح شده چاپ 1318 به بعد از حيث تغيير شکل الفاظ و عبارات بر يک منوال است و مثلاً «خادم فاني» در اين چاپ «مظلوم» و کلمه «مستور» هم به «کلمه عليا» تبديل شده است.
بنابر اين متن چاپ اول 1308 که از حيث املا و انشا با روايت معتبر و مجاز نسخه هاي خط زين المقربين کاملاً مطابقت دارد نسخه اي معتبر و با نسخه اي که يک سال بعد بدون وجود متني قابل استناد ،صدها تغيير در الفاظ و عبارت آن راه يافته قابل مقايسه نيست. از 1278 تا 1318 شمسي که مطابق 1358 هجري قمري بوده يعني در طول مدت هشتاد سال هرگز در جايي ديده و شنيده نشد که نسخه اصل ايقان به خط مؤلف در فلسطين و يا محل ديگري وجود دارد تا آن که پس از هشتاد سال فاضل مازندراني ناگهان در خانه فاطمه خانم دختر حاجي ميرزا علي ترياکي خراساني و همسر حاجي ميرزا حسينعلي يزدي معروف به «سمي مقصود» يا «همنام بهاء» که از کارگزاران به نام بهائي در يزد و شيراز بود و با افنان شيرازي رابطه نسبي نداشت ، نسخه اي از ايقان بدون تاريخ تحرير يافت که خط آن به خط عبدالبهاء در آغاز جواني و هيجده سالگي او شباهت داشت و در حاشيه برخي از صفحه هايش مطالبي نوشته شده بود که به خط بهاء شبيه بود. زن صاحب خانه و مالک نسخه عقيده داشت اين همان نسخه اي است که هشتاد سال پيش در بغداد به سيد محمد خال اکبر تسليم شد و پس از فوت او سه پسر و چند دختر ديگرش از وراثت اين ميراث خانوادگي محروم ماندند و تنها به خديجه سلطان دختر سيد محمد که مادر ميرزا علي پدر فاطمه بوده رسيد و خديجه سلطان هم به دختر داماد خود که از زن ديگري جز دختر خديجه داشته بخشيد. عجب است از اين دختر و شوهرش که سالها بود اين طريقه مذهبي و مالک اين نسخه بودند و به وجود چنين اثر بيمانندي در صندوق خانه خود تا اين تاريخ پي نبرده و به معرفي آن نپرداخته بودند.
پيش از آن که اين نسخه به دستور شوقي افندي از ايران به اسرائيل برود و در دار الآثار بهائي حيفا در کنار تل ابيب ضبط شود، فاضل آن را ديده و در اسرار الآثار خود چنين وصفش مي کند: « در محلي از هامش به طريق الحاق به خط بهاءالله شمه اي داشت که صورت عبارت چنين است: «و اين عبد در کمال رضا جان بر کف حاضرم که شايد ازعنايت الهي و فضل سبحاني اين حرف مذکور مشهور در سبيل نقطه و مکمن مستور فدا شود و جان دربازد اگر اين خيال نبود فو الذي نطق الروح بامره ،آني در اين بلد توقف نمي نمودم و کفي بالله شهيد.» خط شکسته نستعليق و جمل عربيه خط نسخ زيباست ولي مانند «شهيد» مذکوردر آخر ، بي الف علامت نصب و فعلهاي جموع در آيات قرآنيه بي الف زائد در واو جمع بوده و نظائر کلمات «رؤساها» و «ملائکه ها» يعني آوردن جموع عربيه را به جمع فارسي به علامت «ها» و نيز نظائر افعال فلتنقطعن يعني آوردن امر مخاطب معلوم را با لام امر و نظائر فعلي يصلن يعني آوردن فعل مضارع غيرطلبي با نون تأکيد و امثال ذلک ، بسيار دارد» در صورتي که همين عبارت منقول فاضل را در نسخه خطي و چاپي استاندارد که اصلش از تصويب مولف گذشته «شهيداً» با الف و به جاي «مکمن» يا کمينگاه بي مورد و زايد در جلو مستور مرادف مکمون ،«کلمه » با صفت «مستور» همراه است. فاضل مازندراني بر عمکس ميرزا ابوالفضل و داعيان ديگر بهائي منکر وجود نقاط متعدد ضعف املائي و انشائي در نسخه اي که به عقيده فاضل جامع فضيلت خط و انشاءبوده ، نشده است و سپس در همين اثرخود خواسته به تفسير و تعليل و تجويز استعمال غلط ها بپردازد که از حدود بحث فعلي ما خارج است و کساني که مايل به تحصيل اطلاعات بيشتري در اين زمينه باشند بايد به کتابهاي خطي آقايان محمد رضاي افضل و ابوتراب هدائي از فضلا و اثر تحقيقي خطيب شهير آقاي حلبي در باره ايقان مراجعه کنند تا به کيفيت اين بحث مهم آگاه شوند.
مطلبي که در اين مورد بايد به خاطر داشت اين است که صرف شباهت خط نسخه اي به دست خط پسر و پدر يعني عبدالبها و بها را نمي توان دليل اصالت نسخه شمرد. زيرا چنان که مي دانيم در پيرامون اين پدر و پسر مردان و زناني از خويش آشنا بودند هم چون ميرزامحمد علي و ميرزا آقا جان و مادر شوقي افندي و ميرزا حبيب وزين و صبحي که از عهده شبيه نويسي خط آنان به خوبي بر مي آمدند. از خوانندگان ارجمند اين مقاله اجازه مي خواهم بار ديگر موضوع نگراني سران بهائي را از بابت انتشار ايقان در ميان آورم و خاطر نشان سازم رقابت و کشمکشي که از سال 1280 تا حين مرگ برادران نوري دامان هر دو تن را گرفته بود که روزگاري در کنار هم از مواهب حزب برخوردار مي شدند به اين گونه امور مايه مي بخشيد و وجود دو عبارت «مصدر امر» و «کلمه مستور» در برابر «حرف مذکور و مشهور» و «خادم فاني » و. نظائر آن که شأن برادر بزرگ را دون مرتبه برادر کوچک مي برد در آغاز امر پرد بر صدها مورد قابل انتقاد از لحاظ املا و انشا و کيفيت روايت و نقل فرو مي افکند. با وود اين در حيات مؤلف امکان تغيير کامل اين عبارتها ميسر نشد ولي پيوسته جانب احتياط را در نشر اين اثر به خارج از حوزه معتقدان بر مي انگيخت . تا آن که شيخ عبدالسلام آخوند زاده قفقازي رساله اول و دوم خود را در انتقاد جنبه فکري و استدلالي ايقان تدوين کرد و عبدالبها و ميرزا ابوالفضل را در پي هم بر انگيخت تا به پاسخ گويي بپردازند دريافتند که زمينه براي طرح موارد قابل انتقاد لفظي کتاب آماده است.
بدين نظر در فاصله انتشار راسله دوم شيخ الاسلام (1314) و انتشار فرايد گلپايگاني در سال 1317 با يک سال بعد آن فرصتي به دست آنان افتاد تا کتاب را با اصلاح موارد قابل نقد و اخذ زيرنظر ميرزا ابوالفضل در قاهره با حروف سربي به سال 1318 هجري به صورت جديدي در آورند و بر مردم عرضه کنند و به تدريج نسخه اي چاپ اول آن از دسترس نسل جديد خارج گردد. چاپ هاي 1352 هـ و 1358 هـ و چاپ عکسي کوچک و و چاپ سنگي دهلي که متواليا انتشار يافت همه مبتني بر نسخه تصحيح شده چاپ 1318 هجري بود که بدان اشاره رفت. در اين ميان تکاليف نسخه چاپ مورخ به 1310 درست مشخص نيست که از حيث زمان انتشار، يک سال بعد از چاپ و از حيث تصحيح الفاظ و کلمات در رديف نسخ هاي بعد از 1318 قرار داد. خدايا زين معمي پرده بردار. آري، وجود کلمه «مستور» و «مصدر امر» چنان که رفت فوق العاده موجب دغدغه خاطر حضرات بهاءو عبدالبها و شوقي افندي بود اما تبديل «کلمه مستور» ب «کلمه عليا» در چاپهاي 1318 به بعد توانست به نسيان لقب «مستور» براي ازل در دوران اقامت بغداد کمک کند و اگر برخي از مبلغان صمن نکوهش ميرزا يحيي از استعمال لقب «مستور» در حق او استفاده نمي کردند شايد امروز در ميان بهائيان و بابيان نسل حاضر کسي باقي نبود که به وجود آن بتواند پي ببرد. عبارت «مصدر امر» که چندان به بهاء و عبدالبهاء گرانسنگ نمي آمد بر شوقي افندي تحمل ناپذير افتاد و براي محو اثر آن در ميان بهائيان فارسي نخوان و انگليسي دان آينده با وجد عليقلي کلانتر کاشي مقيم آمريکا به دستور عبدالبها ايقان را يک بار به انگليسي ترجمه کرده و نشر داده بود و هنوز اقدس که قانون اساسي حزب است به زبان انگليسي ترجمه نشده بود، شوقي افندي خود ترجمه تازه اي از ايقان به انگليسي تهيه کرد تا در ضمن عبارت «مصدر امر» رادر صفحه 251 ترجمه خود به عبارت انگليسي «ميستيک سورس » يا اصل عرفاني مبدل سازد و سايه سنگين سابقه وجود ازل را از سر عبارت «مصدر امر» کوتاه کند. اما اين نکته را در ترجمه اي که به دستور شوقي از ايقان به زبان عربي شده و در بيروت به چاپ رسيده منظور نياورده و «مصدر امر» را به جا گذارده اند.
فاضل مازندراني در کتاب اسرار الآثار خودش اين مطلب را از قول بهاء نقل رده است: «کتاب ايقان مخصوص جناب خال در حضور نازل و کيفيت حبس و سفر اين مظلوم در آن مذکور، آن را به غير نسبت داده اند. بگو اي غافل، از افتادن سوال نما تا بر تو واضح و معلوم گردد.» اين موضوع در لوح ياکتاب مضاف به اسم شيخ تکرار شده و معلوم نيست که و کي و در کجا ايقان را به مولف ديگري نسبت داده بود؟ذکر افتادن در اين مورد قرينه است که اين اثر قلمي مربوط به سالهاي آخر عمر بهاء و بعد از تاريخ نگارش مکتوب يا کتاب شيخ بوده است.زيرا تا حدود سال 1300 هجري هنوز ذکري از افتادن در پيش نيامده بود و سيد محمد خال و فرزندانش در شيراز کباده مسلماني مي کشيدند و بعيد نيست تاريخ اثر به زماني ديرتر از اين موقع هم بپيوندد. فاضل مازندراني ضمن توجيه هايي که از برخي اغلاط لفظي و معنوي ايقان مي کند و در ورد ذکر انبياء داود و عيسي ونوح و هود که عبارات ايقان با مباني مقرر و اخبار موثق تطبيق نمي کند ، بياني جذاب دارد که از خودش بشنويد. «سخن در باره انبياء مذکور حکمه طبق سطوح معتقدات ظاهر به عوام و حسب عقيده مخاطب يعني حاج سيد محمد خال آورده اند تا استيحاش و تعجب نکند چنان که بسياري از مواضع و بيانات مذکوره در اين کتاب چنين است.» وبدين ترتيب کار دنيا و دين را بر يک مبني قياس کرده و درهم آميخته است. تاريخ تأليف ايقان چنان که از عبارت «اکنون دوسنه است» بر مي آيد دو سال بعد از اظهار امر به سال 1275 يعني در 1277 بوده است و در جاي ديگر رساله باقيد عبارت «اکنون هجده سنه مي گذرد» تاريخ تأليف را به سال 1278 مي رساند که مورد قبول بهائيان است اما در آنجا که ذکر «سنه 1280 مي گذرد» اشکالي به وجود مي آورد که اگر از بعثت به حساب آيد به سال 1270 يعني دوران قبل از مهاجرت بهاءبه کردستان بر مي گردد و اگر از مبدأ هجرت بر خلاف ظاهر عبارت گرفته شود به دو سال بعد از 1278 هنگام ورود بابيان به اسلامبول يا آدرنه مي رسد. به هر صورت تاريخ تدوين ايقان هم خالي از ابهام و اشکال نيست و با وجودي که آقاي ابوتراب هدائي در نسخه اي از ايقان خطي که با چاپ اول مقابله مي کرده عبارت «هزار و دويست و هفتاد و هشت» را به جاي «هزار و دويست و هشتاد» ديده است ، مطابقت کليه نسخه ها با روايت هشتاد ،بدين صورت منفرد ارزشي جز احتمال تصرف قلم اصلاح کاتب نسخه نمي دهد. راجع به اين کتاب مي توان سخن بسيار گفت و مانند خطيب دانشمند حلبي چند صد صفحه بزرگ در باره آن چيز نوشت ولي چنين کاري از فراخور بحث کتابشناسي و حضور ذهن ما بيرون است.
اينک در خاتمه نظر خوانندگان را درباره اغلاط و اختلافات لفظي و معنوي نسخه هاي چاپي و خطي ايقان به اين چند نکته جلب مي کند:
1- شيخ عبدالسلام آخوند زاده در رساله مدافعه و مطالعه خود نه بر مبناي اساسي استدلال ايشان را هدف انتقاد منطقي و کلامي قرار داده ولي به نقاط ايراد لفظي و معنوي از عبارات ايقان نظري نيفکنده است و به ميرزا ابوالفضل و خطيب حلبي مجال آن را داده است که يکي از تغافل شيخ بر خود ببالد و ديگري با نقل صد و پنجاه و اندي غلط ادبي گوش مدعي را بمالد.
2- آقاي محمد رضاي افضل که ايقان چاپ اصلاح شده 1318 قاهره را مورد مطالعه قرار داده هشتاد و چهار خطاي آن را در کتاب مطبوع «فلتات و خطئات» بر شمرده است.
3- آقاي ابوتراب هدائي در چاپ سوم از کتاب «اين دين نيست» چهارصد و پنجاه مورد تفاوت يا تصحيح ميان يک نسخه خطي از کتاب ايقان که در دست داشته با نسخه چاپ اول سربي قاهره يافته و در برابرهم در جدولي نهاده است. علاوه بر آن در ضمن نقل ده آيه از قرآن کريم تصرفاتي يافته و نوشته است.
4- عده اي از جوانان فاضل پژوهشگر در تهران از مقابله دقيق چاپ اول ايقان با پنج چاپ ديگر جدولي فراهم آورده اند که 484 مورد اختلاف را در آن جدول قيد کرده اند.
5- خطيب فاضل آقاي حاجي شيخ محمود حلبي علاوه بر نقل جدول اختلافات مزبور ،صد و پنجاه وچهار غلط ادبي از متن ايقان بيرون آورده و در کتاب «پژوهش جامع در باره ايقان» تأليف خود ب تفصيل ياد کرده است.
شايد ديگري در ضمن مراجعه تازه اي به موارد ديگري هم بر بخورد. چنان که يکي از دوستان فاضل نويسنده در ضمن مراجعه به آخرين صفحه از چاپ اول وقتي نظري بر عبارت عربي (المنزول من الباء و الهاء » افتاد که در همه نسخ خطي و چاپي به همين صورت وارد است بر ذکر کلمه «منزول » به جاي «نازل» اعتراضي داشت که در جدول اغلاط ادبي خطيب حلبي هم ذکر شده بود. ولي حذف حرف «الف» از آخر عبارت «الباء و والهاء» را قابل توجيه و تعليل نمي دانست و مي گفت در پايان غالب نسخه هاي خطي و چاپي ايقان و در کنار آن از دو حرف ب و هـ صورت رقمي امضاي ميرزا حسينعلي با اعداد 152 به چشم مي رسد و وجود عدد«1» در آخر امضا به يادآورنده حدف بي جهت «الف » دنباله ب و هـ متن کتاب است. اينک دست به دعا برداشته و ازخداوند تبارک و تعالي مي طلبيم: ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب . 25 محرم سنه 1398 هجري.
تکلمه :
1- آقاي منصور پهلوان که بر اخبار و آثار فرقه بابي و بهائي وقوف دارد ضمن يادداشتي که از نوشته سليماني اردکاني در ترجمه احوال ميرزا ابوالفضل گلپايگاني استخراج کرده و فرستاده است خاطرنشان مي سازد که ميرزاي گلپايگاني در سال 1305 هجري که به تبريز سفر کرده بود در آنجا نوزده جلد از کتاب ايقان چاپي را که درهمان سال به خط ميرزا محمدعلي غصن اکبر به چاپ رسيده بود براي احباب همدان به ارمغان فرستاد در اين صورت به فرض صدق خبر معرف سرشناسان طايفه تاريخ نشر ايقان سه سال پيش از 1308 و مسافرت ميرزا محمدعلي و ميرزا آقاجان به بمبئي در 1305 بوده و حدس ما در اين که چاپ اول کتاب به خط غصن اکبر بوده تأييد مي کند. با وجود اين ترديد در باره انتساب نسخه چاپ 1310 را به خط مشکين قلم چنان که مبلغ مازندراني پنداشته از ميان نمي برد ولي روايت او را در اين که چاپ 1310 نخستين چاپ ايقان است رد مي کند.
2- از آن چه در اين مقاله راجع به ايقان و از مقاله قبلي در باره اقدس استنباط گرديد ميرزا محمد علي غصن اکبر در اصلاح و تصحيح و انتشار اين دو کتاب سهم دوم را پس از پدرش داشته وبهائيان فعلاً از پرتو همت غصن اکبر به صورت هاي چاپي از اين دو اثر دسترس پيدا کرده اند. باوجود اين، لعن و سب و نفرين دسته پيرو شوقي افندي بر او در زير عنوان (ناقض اکبر) بهترين پاداشي بوده که از طرف پيروان پدرش در ترويج و تصحيح اين آثار بدو عايد شده است. نفرت بهائيان از اين خوشنويس منصوص کتاب عهدي و مصحح ايقان و اقدس تا آن جا مي رسد که مهرابي در دفتر سرگذشت گلپايگاني حادثه ارسال ايقانا را از تبريز به همدان از روي نوشته سليماني نقل کرده ولي خود را راضي نکرده که اسمي از ميرزامحمد علي ببرد، زيرا او را مستحق عذاب و لعنت مي دانسته است.
3- امضاي معمولي ميرزاحسينعلي در پايان نوشته هايش شماره هاي حروف بها يا 2 و 5 و 1 در آخر نسخه هاي خطي ايقان هم نقل شده که حاصل جمع اين سه عدد هشت مي شود نه عدد نه که رقم عددي حرف ط مي باشد. رقم نه (9) و حرف ط را که مخفف (طل) باشد نسخه برداران و محاسبان در موقع نسخه برداري کتاب براي ارائه زوائد مکتوب درنسخه يا جرح و تعديل فرد،و رقم هاي محاسبات سياقي به کار مي بردند و وجود آن در کنار يا روي چيزي اشاره بر عدم صحت آن مي کرده و تعبير «رقم نه ري فلان چيز کشيده شد» در زبان فارسي ماخوذ از همين اصطلاح ديواني و سياقي بوده است. تصور اين که وجودحرف همزه يا (ء) در کلمه بهاء عربي بتواند براي آن ارزش 1 را نظير الف تامين کند و 8 جمع را به 9 برساند ،خالي از اشکال علمي نيست . زيرا وضع تصوير حرف همزه به اعتبار حرکت آن تغيير مي کند و پايه متناسب باحرکت را اختيار مي کند و ارزش عددي همزه به حرف پايه آن بستگي دارد. مثلاً در کلمه سؤال عدد 6 و در سائل عدد 10 و در مسألت عدد 1 مي باشد و آن گاه در نظائر کلمه سوء و ابتداء و سناءو بهاء چون همزه در خط پايه اي ندارد و براي همزه ضمن حروف ابجد، ارزش عددي ثابتي معهود نيست به همين نظر خودميرزا حسينعلي در تصوير اعداد حروف بها به همان سه عدد (2 و 5 و 1) اکتفا کرده و از همزه بهاء حسابي بر نگرفته است وجمع آنها حقاً همان عدد (8) مي شود تعيين عدد نه (9) صحيح نيست بلکه رمز همان ط مخفف طل و باطل فن سياق است.
3- در قسمت اول اين مقاله که در شماره بهمن و اسفند سال پيش انتشار يافت در صفحه ششم مقاله و 827 مجله دست بي پرواي صفحه بند شيرن کارخطائي صورت داده وشش سطر اول صفحه را برداشته و به آخر همان صفحه برده و آنگاه صفحه را با سطر هفتم آغاز کرده است در نتيجه، ارتباط حادثه که خواننده بايد از روي روايت مکتوب بها بنگرد وبشنود، بر هم خورده است .خوانندگان مجله بايد متوجه اين خطاکاري و اصلاح آن قبل از مطالعه باشند.
(ماهنامه "گوهر" سال 6 فروردين 1357 ، شماره مسلسل 61 ) صفحات 23-15
منبع: بهائي پژوهي