جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مقام پدر و مادر (3)
-(8 Body) 
مقام پدر و مادر (3)
Visitor 309
Category: دنياي فن آوري

دعا و نيايش براي والدين

وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کما رَبَّياني صَغيراً.(33)

خداوند در اين آيه که درباره پدر و مادر است، مي فرمايد که تنها به رحمت و مهرباني خود اکتفا نکن؛ بلکه براي آنان، رحمت واسعه الهي را بخواه و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کودکي تربيت کردند، به آنان رحم و عطوفت خويش را فرو فرست.
يکي از مظّان استجابت دعا همين است که فرزند، براي پدر و مادر طلب آمرزش و رحمت کند:

رَبَّنَا اغْفِرْلِي وَ لِوالِدَي وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يوْمَ يقُومُ الْحِسابُ.(34)

پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزي که حساب برپا مي شود، ببخش و بيامرز.
مرگ والدين، نبايد سبب قطع رشته خدمات گردد؛ بلکه بايد پس از مرگ به آنها نيکي کرد، براي آنها نماز گزارد و روزه گرفت:

رَبِّ اغْفِرْلي وَ لِوالِدَي وَ لِمَنْ دَخَلَ بِيتِي مُؤْمِناً.(35)

پروردگارا! مرا بيامرز و همچنين پدر و مادرم و تمام کساني را که با ايمان وارد خانه من شدند.
لذا حضرت نوح براي چند نفر طلب آمرزش مي کند:
اول براي خودش؛ مبادا قصور و ترک اولايي از او سر زده باشد. چنين است حال اولياءالله که با آن همه فداکاري در راه خدا باز هم خود را مقصر مي دانند و هرگز گرفتار غرور نمي شوند.
دوم براي پدر و مادرش به عنوان قدرداني و حق شناسي از زحمات آنان.

لزوم اطاعت از والدين

چرا در دين مبين اسلام، احترام پدر و مادر لازم شمرده شده است؟
استدلالات عقلي و وجدان سليم انساني نيز لزوم احترام آنها را به اثبات رسانده است. عقل و فطرت و وجدان، همه بر اين گفته گواه اند که پدر و مادر، واجب الاطاعه هستند. طبيعت انساني طوري ساخته شده که در مقابل عواطف و احسان، از خود واکنش و عکس العمل نشان مي دهد و
طبيعت بشر، بر اين است که احسان کننده و کرامت کننده را دوست مي دارد. انسان از باب اينکه «الانسان عبيدالاحسان»، در مقابل نيکي ها سعي مي کند که به بهترين وجه ممکن، در مقام جبران بر آيد. عقل انسان، حکم مي کند که در مقابل احسان و نيکي، احسان کند:

هَلْ جَزاءُ الاِْحْسانِ اِلاَّ الاِْحْسانُ.(36)

انسان در مقابل بزرگواري همنوعان خود، هميشه در خود احساس نوعي مرهونيت مي کند تا اينکه در آينده آن محبّتها را جبران نمايد و به آن نيکي ها پاسخ شايسته اي بدهد.
اصولاً مکتب متين اسلام، چنين است که انسان را در برابر خويش و ديگران، از جمله مثل والدين و همسر و فرزند، داراي حقوقي مي داند که در مقابل آنها مسئول و مکلّف است.
پدر و مادر، از جمله کساني هستند که شادابي و زندگي خود را وقف فرزندان مي کنند؛ و چه هديه اي از اين بهتر و چه احساني از اين بالاتر. امام سجاد عليه السلام مي فرمايد:

وانظر هل تري أحداً من البشر أکثر نعمة عليک من أبيک و اُمّک؟(37)

بنگر آيا براي خودت هيچ کسي را بهترين نعمت، جز پدر و مادرت مي بيني؟
وجدان بشري، حکم مي کند زحماتي که پدر و مادر براي انسان متحمّل شده اند، پاس بداريم و از آنان تجليل کنيم.
اکرام والدين، پاسخي است هر چند ناچيز به احسان آنها و عقل (رسول باطني) و پيامبر (رسول ظاهري)، هر دو بر وجوب اين احسان، صحّه مي گذارند. محقّق اردبيلي مي فرمايد:

العقل و النقل يدلاّن علي تحريم العقوق و يفهم وجوب متابعة الوالدين و طاعتهما من الآيات و الأخبار و صرح به بعض العلماء.(38)

عقل و نقل، بر حرام بودن ناسپاسي والدين گواه اند و وجوب اطاعت از آنها از طريق آيات و روايات، استفاده مي شود.
اسلام با درايت و توجّه خاصي که نسبت به محيط خانواده دارد، سعي مي کند از اين محيط، مکتب خانه اي بسازد که فرزند، در مکتب درس والدين، قولي و فعلي، درس چگونه زيستن را بر پايه ارزشهاي اخلاقي و انساني بياموزد و براي فرداي خود، درس زندگي قرار بدهد.

لزوم اطاعت از والدين در آيات و روايات

خداوند متعال، در چند آيه لزوم اطاعت از والدين را پس از دعوت به عبادت خود، قرار مي دهد:

وَ قَضي رَبُّک اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِياه وَ بِالْوالِدَينِ اِحْساناً.(39)

وَ اعْبُدُوا اللّه وَ لا تُشْرِکوا بِهِ شيئاً و بِالْوالِدَينِ اِحْساناً.(40)

اَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَيئاً وَ بِالْوالِدَينِ اِحْساناً.(41)

لا تَعْبُدُونَ اِلاَّ اللّه وَ بِالْوالِدَينِ اِحْساناً.(42)

در اين آيات، اطاعت از والدين، همراه و بلافاصله بعد از دعوت به توحيد آمده است. از اين آيات استفاده مي شود که بعد از خداوند، پدر و مادر، بزرگترين حق را بر گردن فرزندان دارند. خداوند متعال، خالق و آفريدگار انسان است و شکر و اطاعت او به منزله اداي حقّ پروردگار است. پدر و مادر نيز که مجراي اين خلقت بوده اند و زحمات زيادي در تربيت فرزند کشيده اند بايد مورد سپاس و اطاعت قرار گيرند.
شخصي از امام صادق عليه السلام در مورد آيه: «وَ بِالْوالَدينِ اِحْساناً» سؤال کرد که معناي اين احسان به پدر و مادر چيست. حضرت فرمود: احسان، آن است که آنها را وادار نسازي که نيازها و حوائج خويش را از تو درخواست کنند.
مرحوم طبرسي در ذيل تفسير آيه «اِمّا يبلُغَنَّ عِنْدَک الْکبَرَ» مي فرمايد که اگر اطاعت از والدين در هر حال، اعم از حال پيري يا ميانسالي، واجب و ضروري است، پس چرا خداوند در آيه، شرط کهولت را ذکر نموده است.(43)
ايشان در جوابي مي فرمايد: نياز والدين در اين حال و شرايط، بيشتر از ايام ديگر است؛ چون آنها در آن سن، ضعيف شده اند و تدريجاً به همان حالت نيازمندي و احتياج مي رسند که فرزند در زمان طفوليت به آن دچار بوده و علاوه بر اين، انسان در اين سن و سال، داراي روحي حسّاس و رنجور مي شود.
والدين در زمان پيري، قويترين نيروي تحکيم و تشديد روابط عاطفي و پيوندهاي روحي و تربيتي در کانون خانواده اند و وجود آنان، گرمابخش محيط خانواده است.
اويس قرني، آن يار باوفاي پيامبر صلي الله عليه و آله براي جلب رضاي مادر و اطاعت او بدون ديدار با پيامبر صلي الله عليه و آله از مدينه به سوي وطن خود بازگشت؛ تنها براي به دست آوردن دل مادرش تا رضايت او را جلب کند.
گويند که اويس، شترباني مي کرد و از اجرت آن، مادرش را اداره مي کرد. وقتي از مادرش اجازه گرفت که به زيارت پيامبر صلي الله عليه و آله به مدينه مشرّف شود، مادرش گفت که رخصت مي دهم، به شرط آنکه بيشتر از نيم روز توقف نکني.
اويس به مدينه سفر کرد. چون به خانه پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد، اتفاقاً در آن روز، پيامبر خانه نبود. اويس نيز به يمن مراجعت کرد. وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله به خانه مراجعت کرد، فرمود: «اين نور کيست که در اين خانه مي بينم؟». گفتند: «شترباني که اويس نام داشت». فرمود: اويس اين نور را در خانه ما به هديه گذاشت و رفت.
پيامبر صلي الله عليه و آله درباره اويس مي فرمود:

اني لاشم روح الرحمن من طرف اليمن.(44)

پس در حين پيري هم نبايد پدر و مادر را رنجانيد، پرخاش و تندخويي تدريجاً عامل سردي در محيط خانوده خواهد شد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
أتي رجل رسول الله صلي الله عليه و آله فقال: «يا رسول اللّه ! اِنّي راغب في الجهاد نشيط»، قال: فقال له النبي صلي الله عليه و آله : فجاهد في سبيل اللّه فانّک ان تقتل تکن حياً عندالله ترزق و ان تمت فقد وقع أجرک علي الله و ان رجعت، رجعت من الذّنوب کما ولدت»، قال: «يا رسول الله! انّ لي والدين کبيرين يزعمان انّهما يأنسان بي و يکرهان خروجي»، فقال رسول الله صلي الله عليه و آله : فقّر مع والديک فوالّذي نفسي بيده لأنسهما بک يوماً و ليلة خير من جهاد سنة.(45)
در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله مردي به حضور آن حضرت شرفياب شد و عرض کرد: اي رسول خدا! علاقه دارم در جهاد شرکت کنم». پيامبر صلي الله عليه و آله هم او را به امر خير تشويق نمود، تا اينکه آن مرد عرض کرد: يا رسول الله! من پدر و مادر پيري دارم که از رفتن من به جبهه کراهت دارند». رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: در اين صورت، ملازم پدر و مادرت باش. سوگند به آن خدايي که جانم در دست اوست، بودن يک شبانه روز با آنها از جهاد يک سال بهتر است.
در اين زمينه پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد:

برّ الوالدين يجزني عن الجهاد.(46)

نيکي به پدر و مادر، جاي جهاد رامي گيرد.
مردي مسيحي بعد از قبول اسلام، خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و عرض کرد که پدر و مادرم مسيحي هستند و مادرم نابيناست. حضرت او را به احسان و نيکي بيشتر به آنان سفارش کرد. او نيز به نيکي با آنان رفتار مي کرد، آنچنان که خودش به مادرش غذا مي داد و لباس او را مرتّب مي کرد. مادرش هم که تغيير رفتار او را مشاهده کرد، تحوّل روحي در وجودش پيدا شد و با اقرار به يگانگي خدا و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله اسلام آورد.(47)
انسان بايد با شيوه اي نيکو با پدر و مادرش برخورد کند و به گونه اي در مقابل آنها سخن بگويد که گويا يک گناهکار و متخلّف با مولاي خود گفتگو مي کند و حتي اگر از جانب آنان با تندخويي مواجه شود، باز هم نبايد متانت و نزاکت خود را از دست بدهد.
از امام صادق عليه السلام روايت است که در تفسير آيه «وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کريماً» فرمود: يعني اگر تو را زدند، بگو خدا شما را بيامرزد. «اين است سخن شريف تو».(48)
رعايت احترام والدين، هيچ حدّ و مرزي نمي شناسد. لذا بايد مواظب باشيم که از محدوده طاعت و تواضع در برابر والدين، خارج نشويم. بايد در جميع ابعاد رفتاري و اخلاقي خود، نهايت تواضع را در پيش آنها داشته باشيم.
مرحوم آية الله دستغيب در کتاب سراي ديگر در تفسير سوره واقعه، داستاني را نقل مي کند که حضرت يوسف عليه السلام وقتي عزيز مصر بود، از پدرش يعقوب عليه السلام و برادرانش دعوت نمود که به مصر بيايند.
حضرت يعقوب را در محملي نشانيدند و نزد يوسف آوردند. يوسف هم براي تشريفات، استقبالي را تدارک ديد و با جمعي از بزرگان مصر به پيشواز پدر و برادرانش آمد تا وقتي که به يکديگر نزديک شدند در اينجا يوسف ملاحظه سلطنت ظاهري خود نمود و رعايت احترام پدرش را نکرد و از مرکب پياده نشد، اينجا بود که ترک اولي کرد، جبرئيل بر او نازل شد و گفت کف دستت را نگاه کن ديد نوري از دستش بيرون رفت جبرئيل گفت به واسطه اين عمل تو نور نبوّت از نسل تو خارج شد. و لذا از نسل يوسف کسي پيغمبر نشد. خداوند مي فرمايد: وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما. با دقت در اين فرمايش الهي انسان نبايد پيوستگي خود را با پدر و مادر سست گرداند و همواره به ياد زحمات و مشقات آنان در جهت پرورش خود باشد.

پي نوشت ها :
 

33 - سوره اسراء (17)، آيه 24.
34 - سوره ابراهيم(14)، آيه 41.
35 - سوره نوح (71)، آيه 28.
36 - سوره الرحمن (55)، آيه 59.
37 - کشکول، شيخ بهايي، ج 3، ص 353.
38 - سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج 2، ص 685.
39 - سوره اسراء(17)، آيه 23.
40 - سوره نساء (4)، آيه 36.
41 - سوره انعام (6)، آيه 151.
42 - سوره بقره (2)، آيه 83.
43 - مجمع البيان، ج 6، ص 409.
44 - منتهي الآمال، ج 1، ص 142.
45 - اصول کافي، ج 2 (باب البرّ بالوالدين)؛ و به همين مضمون ر. ک: حديث بيستم همان باب.
46 - نهج الفصاحه، ح 1086.
47 - اصول کافي، ج 2 (باب البرّ بالوالدين)، ص 16.
48 - همان.

منبع:www.hawzah.net
ادامه دارد
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image