جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
فرقه حروفيه (2)
-(11 Body) 
فرقه حروفيه (2)
Visitor 2052
Category: دنياي فن آوري

نگاهي به اعتقادات حروفيه
 

فضل اله عارف مسلك بود و مبانى‏ وحدت وجودى مكتب محيى‏الدين ابن عربى در ذهن او و شاگردانش رسوخ كامل داشت و خود را طبق مصطلحات آن‏ مكتب «خاتم الولايه» مى‏شمرد، ضمن آنكه بازى با حروف و ارقام هم از مشتركات مذهب حروفى و مكتب ابن‏ عربى است . فضل اله ازاسماعيليان تاويل را و مبارزه تشكيلاتى را آموخت و پيروان فضل اله بعدا روش ترور مخالفان را هم‏ از فداييان اسماعيلى اقتباس كردند و بر آن روش رفتند، چنانكه داستان سوء قصدشان به شاهرخ تيمورى و به دنبال‏ آن سختگيرى بر متهمان به حروفيگرى در هرات و خراسان مشهور است. فضل اله در عين حال از سلسله دين آوران آريايى است كه تعصب شديد ايرانى داشتند و حتى كتاب بزرگ دينى «جاودان» را به لهجه قديم گرگانى نگاشته. پيروانش نيز از ناشران ادبيات فارسى در عراق و آناتولى و سوريه و بالكان‏ بوده اند. بر جنبه ايرانى نحله فضل اله همه‏ محققان بزرگ‏ همچون «براون» و «ريتر» و «صادق كيا» و «شيبى» و «گوبينو» تاكيد دارند و عجيب نيست محمود پسيخانى‏ شاگرد فضل اله و رييس نقطويه كه انشعابيون تندرو حروفى‏ هستند خود را «موعود عجم» مى‏ناميده است. فضل اله شخصا دعوى دين جديد ندارد، اما تاويلش از قرآن چنان دور از ذهن و مصداق تفسير به رايى است كه هم‏ در زمان او به عنوان مرتد حكم قتلش را دادند و اين درشروان و در قلمرو ميرانشاه پسر تيمور بود. فضل اله توانسته‏ بود توجه ميرانشاه رابه خود جلب نمايد اما اطرافيان مراقب قضيه بودند و با گزارش به تيمور، و سپس به دستور تيمور، فضل اله را به اعدام رسانيدند.

حرف و انسان در اعتقاد حروفيان
 

توجه خاص و وجه پررنگ گرايش فضل الله حروفي به اهميت حروف آبشخوري ديرين در حافظه كهنه تاريخي بشر دارد. تقدس بعضي اعداد و ارقام و حروف از زمان هايي چون عهد عتيق و پس از آن در تاريخ اسلام ( به ويژه در قرآن ) به صورت جدي و علمي از زمان خلافت مامون با غور و بررسي در حروف عربي توسط ابومحمد سهل بن هارون بن راهبون دنبال شده، همچنين در آثار كساني چون كندي، ابن سينا و غزالي نيز محوريت حروف مطرح مي باشد.
پس از غزالي بازي با حروف بار ديگر وارد تصوف مي شود و يكي از مشخصه هاي شناخت صوفيانه قلمداد مي گردد. پژواك اين « قسم معرفت » در آراي ابن عربي - كه مورد توجه فضل الله است- نيز مشاهده شده است. بنابراين رويكرد ايدئولوژيك رهبر حروفيه به ارزش حروف عربي و فارسي نه تنها بعيد نمي نماياند بلكه كاملا طبيعي و زيركانه تصوير مي گردد. از معاصران فضل الله صوفي اي به نام احمدبن عبد الله (ابوذر) به معرفت علم حروف زبانزد بود و سيدعلي همداني صاحب كتاب اسرارالنقطه و شرح اسماء الله الحسني از جمله افرادي است كه به دليل تخصص در اين علم مورد توجه حكومت وقت قرار گرفته است.

اعتقادات
 

در تصور حروفيان، عالم ، قديم است وجهان در حركت دائم ، كليه تغيير و تحولات معلول حركت است . پس از خداوند، انسان اصالت دارد. خوبى و بدى در خارج از وجود انسان قرار ندارد، بلكه در خود او است . اين انسان است كه آفريننده خوبى و بدى است . انسان بر ديگر موجودات به قوه ناطقه كلمه نياز دارد
ظهور هستي با صوت است .اگر چيزي بي جان را به چيز بي جان ديگر بزنيم صوت که جوهر ان است ظهور ميکند .اين ظهور در جانداران از روي اراده و اختيار است.کمال صوت کلمه است و اين نيز تنها در انسانها ظهور ميکند.کلمه از حروف تشکيل شده است بنا بر اين اصل صوت و کلمه حرف است.عربي 28 حرف دارد که قران با انها نوشته شده است و پارسي 32 حرف است که جاودان نامه(کتاب اصلي فضل)با ان نوشته شده است.
در چهره انسان چهار خط سياه است:دو ابرو چهار مژه و موي سر وجود دارد و انسان با اين خط ها به دنيا مي ايد به همين خاطر به انها خطوط اميه ميگويند.اگر اين هفت خط را با جاي رستن شان جمع کنيم ميشود 14 خط. در سن بلوغ 7 حرف ديگر اضافه مي شود: دو خط سبيل در چپ و راست ؛دو خط ريش و يک خط پايين لب اينها را هم خطوط ابيه ميگويند.جمع اين خطوط ميشود 28 خط که برابر با حروف عربي است.
اگر موي سر و خط پايين لب با خط استوا از وسط دو قسمت شود خطي هشت تايي تشکيل ميشود که مجموع ان دو ميشود 16 و همچنين اگر با محل رستن انها جمع کنيم ميشود 32 که برابر با حروف پارسي است.
به اعتقاد حروفيه دور کاينات بر سه اساس مبتني است نبوت امامت الوهيت
نبوت با حضرت ادم اغاز و با حضرت محمد (ص)به پايان رسيد.امامت با علي (ع)اغاز شد و با امام حسن عسکري به پايان رسيد. با ظهور فضل که مهدي است دوره الوهيت اغاز گرديد وپس از او کسي نمي آيد مگر براي پيروي از او
هيچ کس زين پس نخواهد آمدن جز به فرمان بردن و پيرو شدن
فضل زبان پارسي را زبان ديني قرار داد و به جاي حاکميت عرب حاکميت ايران را جايگزين کرد و خود به صورت ظهور الهي که مقامش برتر از همه انبيا بود توسط پيروانش پذيرفته شد به عقيده او دوره عرب به پايان رسيده و دوره عجم اغاز گرديده است.
حروفيان اخرت روح و بقاي روح را انکار ميکنند و سقوط تکليف را بر زبان ميرانند و اسرار را فاش ميکنند . اکثرا به همين دليل با سرنوشت يکسان با فتوي علما به قتل رسيده و بيشتر شان به کنده شدن پوست تن محکوم شدند. اين رباعي مشهور از دختر فضل است:
در مطبخ عشق جز نکو را نکشند
لاغر صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقي ز مردن نهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند
حروفيان در مورد حضرت علي (ع) معتقد بودند كه ايشان صاحب نقطه اند و جامع حقيقت تمام حروف، ضمنا اين حضرت خدا را لمس كرده است. بدين سان با قبول امامت ايشان تا يازدهمين امام به تولد حضرت مهدي در آخر زمان معتقد شدند و با اساس قرار دادن مفهوم نقل شده به جز عيسي مهدي نيست در همان زمان عيسي بودن فضل را قبول كرده بودند.
استاد ارجمند محمد علي موحد در کتاب ارجمند شرح فصوص اورده است : حروفيه ميکوشد تا کلمه را از بافت جدا کند و انرا بشکافد و راز درون انها را جستجو کند مثلا کلمه ي ادم بر سه حرف تقسيم ميشود حرف اول که الف است اشاره به ابتداي امر وجود دارد و حرف اخر ميم است اشاره به منتهاي امر وجود دارد و دال در وسط اشاره به دوام و امتداد وجود است.کلمه ي انسان نيز سه بخش است يک ان در اول و يک ان در اخر کلمه و حرف سين در وسط ، ان اشاره است به انا يعني من ، پس کل کلمه ميخواهد بگويد من سينم و سين منم پس به لسان اهل معرفت کلمه ي انسان کاشف است به اين حقيقت که طلعت ادمي مظهر صورت الوهيت است.
موضوع شگفت و درخور تعمق در منظومه انديشگي حروفيان انسان است، در اين منظومه انسان در كنار كتاب خدا و همرديف آن تلقي مي شود و صورت انسان با سوره فاتحه القرآن منطبق مي گردد. انسان در نگاه حروفيان كانون همه مظاهر هستي قلمداد مي شود و همه چيز در ارتباط با او معنا مي يابد.

کشف الاسرار و دفع الاشرار
درسال1291هَ . ق ./1874م . کتابي به زبان ترکي در رد اين طايفه منتشر گرديد موسوم به «کشف الاسرار و دفع الاشرار» و آن ردي است بر عقايد و افکار حروفي و بکتاشي ، بقلم اسحاق افندي که در آن موضوع به وسعت علم و اطلاع موصوف ، و از آن تعاليم و مبادي که بر خلاف آن برخاسته بياني دقيق و صحيح نموده . وي کتاب خود را به سه فصل تقسيم ميکند: فصل اول - تحقيق در اصل فضل ا? حروفي و بيان اصول و قوانين بعضي از بکتاشي ها است . فصل دوم - در بيان کفريات کتاب جاويدان فرشته زاده است . فصل سوم - در ذکر کفرياتي است که در ديگر جاويدانها آمده . وي قلع و قمع اين طائفه را که در سال1241هَ . ق . در زمان سلطنت سلطان محمودخان واقع شد ذکرکرده که چگونه در آنجا عارف حکمت بيگ شاعر ترک بعنوان مفتش عقايد عمل ميکرد، و نيز مي گويد که باعث وي بر تاليف آن کتاب همانا وقاحت بکتاشي هاست که جسارت نموده و «عشق نامه » تاليف فرشته زاده (عزالدين عبدالمجيد بن فرشته ) را در سال1288هَ. ق ./1871م . طبع و نشرکرده اند. وي معتقد است کتابهائي که اين اشخاص (يعني بکتاشيان و يا حروفيان ) نگاشته اند و به آن نام جاويدان داده اند شش عدد است ، اولي را «مضل و ضال نخستين » يعني فضل ا? حروفي بهم آورده و پنج ديگر را خلفا و جانشينان او نگاشته اند. و اضافه ميکند که کفر و زندقه آنها در اين پنج کتاب بخوبي واضح است و خوي و عادت آنان براين است که آن کتب را نهاني در ميان خود مطالعه ميکنند و تعليم ميدهند، گرچه فرشته زاده در جاويدان خود موسوم به «عشق نامه »تا حدي کفريات خود را کتمان نکرده است . اسحاق افندي سپس مي نويسد: «بعد از اندکي عقايد ضاله اين گمراهان در ميان مردم آشکارا گشت و پسر تيمور يعني ميرانشاه فضل ا? حروفي را بقتل رسانيد و پس از آن طنابي به پاي او بسته و جسد او را علناً در کوچه و بازار کشيده و دنيا را از خبث وجود او پاک ساختند. پس از آن خلفاي وي بر آن شدند که در سراسر ممالک مسلمانان متفرق گشته و خود را وقف ضلالت و غوايت اهل اسلام نمايند. از آن جمله يکي که به «عليالاعلي » ملقب بود به خانقاه حاجي بکتاش در آناطولي آمده به عزلت و انزوا نهاني درآنجا بزيست و جاويدان را به افراد آن خانقاه تعليم دادن گرفت ، و آنها را فريفته وچنان وانمود ميکرد که همان مبادي حاجي بکتاش ، که از اوليا بوده است ، ميباشد. پيروان خانقاه که به جهل و حماقت قرين بودند جاويدان را قبول کردند، و با آنکه مفادکلمات آن علناً انکار فرائض الهي و تسليم به شهوات و لذّات جسماني بوده ، آنرا «سرّ» ميناميدند و در آن سکوت و کتمان بسيارنمودند، بحدي که اگر يکي از جماعت آن اسرار را فاش مي نمود جان او غرامت آن ميشد. اين سِرّ مکتوم همانا عبارت بود از بعضي صفايح کفرآميز کتاب جاويدان که اشاره از آن به حروف مقطعه مانند «الف » و «واو» و «جيم » و «با» و «زا» شده ، و براي معاني و مفاهيم اين علامات رساله اي تاليف کرده اند و آنرا «مفتاح الحيات » ناميده اند، و اين است نام آن سِرّي که هرکس صاحب آن نباشد معاني جاويدان را فهم نمي تواند کرد. به اين ترتيب با اهتمام بسيار بر اختفا وکتمان اسرار خود مي کوشيدند مبادا که علماء اعلام حقائق کار آنرا دانسته و آنرا بکلي محو و نابود سازند، و از اينرو از سال800هَ . ق . تا کنون موفق شده اند که بسياري را مخفيانه فريفته خود سازند.
پس از آن اسحاق افندي سخن را به شرح حيل و دسائس اين طايفه کشانيده و شرح ميدهد که چگونه سعي ميکنند که مردم را از مسلمان و غير مسلمان به دام کفر و زندقه بيندازند و اضافه ميکند: «از تمام اين معاني معلوم و واضح ميشود که جماعت بکتاشيه در حقيقت شيعه نيستند بلکه اصولاً جماعتي مشرک ميباشند که هرچند موفق به جلب يهوديان و مسيحيان نميشوند ولي مبادي آنها طوري است که مسلماناني را که به شيعه تمايل دارند بيشتر به خود متمايل مينمايد بطوري که هر وقت من بعضي ازنوآموزان بکتاشي را مورد سوال قرارداده ام آنها خود را «جعفري مذهب » يعني شيعه امامي قلمداد ميکنند، وچيزي ازاسرار جاويدان نميدانند، و تصور ميکنند که شيعي هستند. وقتي من [ اسحاق افندي ] ازيک نفر عالم و سياح ايراني موسوم به ميرزا صفا عقيده او را راجع به بکتاشي ها سوال کردم و او در جواب گفت : «من خيلي با آنها مصاحبت کرده ام و بدقت از مبادي مذهبي ايشان تحقيق نموده ام . آنان وجوب فرائض و اعمال را که در اصول مذهب آمده است انکار ميکنند». و از اين رو وي بطور قطع کفر آنان را معتقد بوده است

آثار فرقه حروفي
 

در تاريخ فرقه حروفي به بعضي کتب اصلي که از طرف بزرگان آن طائفه يا راجع به آنان تاليف شده اشارت رفته است . از مد نظر ادبي خالص بيشتر از اين کتب و آثار (به استثناي بعضي کتب منظوم ماننداسکندرنامه ) چندان قدر و قيمتي ندارندگرچه از لحاظ مطالعات در مذاهب و معرفةالنفس بسيار جالب ميباشند. براي خواننده بي سابقه کتاب جاويدان نامه فضل ا? استرآبادي هرچند که مطالبي از اسرار نهاني را مشتمل باشد خود يک رشته افکار درهم و آشفته و نامفهوم بيش نيست ،و تنها چيزي که از نوشتجات عديده او قابل فهم و مطالعه است همانا نامه اي است که به يکي از شاگردان خود در شب قتل خويش نگاشته . از اين نامه چنين برمي آيد که فضل ا? را در شيروان بقتل رسانيده اند و آن مکان را با اشاره به واقعه شهادت امام حسين (ع) ، کربلاي خودخوانده است . چنانکه گفته شد اين فرقه کار مهمي در ايران ننمودند وبعد از فناي موسس و جانشينان وي اين طائفه بکلي در اين کشور از ميان رفتند، اما درترکيه اين عقايد انتشار بسيار يافت . و با وجود همه آزارها وعقابها که مورخين ترک درباره اين فرقه ثبت کرده اند، جماعتي کثير پيرو آن شدند، که از جمله مهمترين آنان يکي نسيمي شاعر است که او را زنده بجرم فساد عقيده در شهر حلب در سال820هَ . ق ./1417م . پوست کندند . مستر گيب تفصيل جالب توجهي از او و از فرقه حروفي و همچنين ازشاگرد وي رفيعي شاعر ترک ، مولف «بشارت نامه » ذکر ميکند . در اينجا اين نکته جالب نظر است که کتب حروفيان غالباً داراي نام و عنواني است که با کلمه «نامه » ترکيب يافته مثلاً در زبان فارسي از اين کتابها: آدم نامه ، عرش نامه ، هدايت نامه ، استوانامه ، کرسي نامه ، محبت نامه و جز آن دردست ميباشد و در زبان ترکي علاوه بر کتاب بشارت نامه مذکور کتابهائي بنام آخرت نامه ، فضيلت نامه ، فقرنامه و بسياري ديگر موجود است.
دکترکيا گويد: با آنکه هنوز هم نوشته هاي حروفي درست گردآوري نشده از مقاله ها و کتابهاو فهرست کتابخانه هائي که تاکنون نشر يافته ميتوان به پهناوري دامنه ادبيات ايشان پي برد. کتابهاي حروفي به نظم يا نثر بيشتر به فارسي و ترکي است . از فضل تاکنون چهار کتاب و يک ديوان شعر بنظر رسيده و پيروان او کتابها را بيشتر با صفت الهي ياد ميکنند. يکي از آنها مثنوي و فارسي است بنام «عرشنامه » و سه ديگر به نثر و به فارسي آميخته به گويش استرابادي است . گمان ميرود که فضل اين کتابها را بحکم آيه «و ماارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم فيضل ا? من يشاء و يهدي من يشاء و هوالعزيز الحکيم » (قرآن4/14) به فارسي آميخته به استرابادي نوشته است .
1- ديوان نعيمي که نسخه آن در کتابخانه علي اميري ش989وعکس آن نزد دکتر کيا موجود است و آنرا در مجله دانشکده ادبيات سال2ش2ص50معرفي کرده است .
2- عرشنامه ، مثنويي فارسي است و براون آنرا در ژورنال اسياتيک به سال1907م . شناسانيده گويد در1120بيت است و آغاز آن چنين است :
بي بسم ا? الرحمان الرحيم
آدم خاک است اي ديو رجيم .
از اين مثنوي ابياتي درجاويدان نامه و کتابهاي ديگر حروفي و نيز در واژه نامه گرگاني ص 28و 29 آمده است .
3- جاودان نامه ، اين کتاب که گاهي بنام جاودان کبير و گاهي «جودان نامه » و «جودان نومه » خوانده ميشود، تفسيري است که فضل بر قرآن نوشته و تاويل هاي تازه اي را که براي آيات آن ياد کرده گواه حقانيت دعويهاي خويش پنداشته . پيروان او از اين کتاب در نوشته هاي خود جمله ها نقل کرده اند. برخي صفحه هاي آن سراسر به فارسي است و حتي يک واژه گرگاني ندارد. نثر آن همه جا بسيار ساده است و در آن هيچگونه صنعت بکار نرفته وحتي دقت بسيار نيز نشده ،و فقط فضل کوشيده است که آنچه ميخواسته بسادگي يادداشت کند. گاهي غلط دستوري درجمله هاي آن ديده ميشود.
4- نوم نامه ،جزوه اي است که فضل خواب هاي خود را در آن يادداشت کرده است. شخصيت فضل و آرزوهاي او را اين کتاب نشان ميدهد. گويش استرآبادي نوم نامه کمتر از جاودان نامه به فارسي آميخته است ، و برخي واژه هاي گويش که در آن بکار رفته در «جاودان نامه » و «محرم نامه » و «محبت نامه » و «لغت استرآبادي » ديده نميشود.
رسم خط نسخه جاودان نامه و نومنامه
1- واژه هاي گويشي گاهي زير و زبر دارد. زير و زبربرخي واژه ها در جائي با جاي ديگر فرق ميکند، مانند مُن و مِن : من . بکند و بکند: کردند.
2- حرف «گ » در واژه هاي گرگاني وفارسي هميشه به صورت ک و حرفهاي «چ » و «ژ» و «پ » گاهي با سه نقطه و گاهي با يک نقطه نوشته شده است ، مانند جن ، چن : زن .روج ، روچ : روز. وريزه ، وريژه : برخيزد. واز، واژ: باز. بس و پس : پس .
3- صداي پيش در برخي واژه ها گاهي باواو و گاهي با نشانه پيش نشان داده شده و گاهيهيچکدام از آن دو ديده نميشود، مانند خنان و خونان و خُنان : ايشان . خيا و خويا وخيا: به او. خويشتن و خشتن : خويشتن .
4- گاهي و بجاي ه نوشته شده ، مانند: اژو کو بجاي اژه کو: از آنجا. درو کو بجاي دره کو: در آنجا. خوو بجاي خوه : او را.
5- بجاي «ي » در آخر واژه هاي مانند براي و جاي همزه ديده ميشود.
6- زير پاره اي «ي »ها دو نقطه گذاشته شده است .
7- بجاي مد گاهي زير و بجاي زير گاهي مد نوشته شده، مانند آوي بجاي اوي : آن است . اوي بجاي آوي : آورد.
8- نشانه زبر از آخر برخي واژه ها افتاده و گاهي بجاي آنحرف «ه » افزوده شده و گاهي هم نشانه زبر و هم «ه » هر دو ديده ميشود، مانند خوَو خو و خُوَه و خوه : او را. اَوَ و اَوَه : آنرا. کي بو و کيه بو: کرده باشد. کريَ و کريه : کنيد.
9- در آخر برخي واژه ها گاهي «ه » و گاهي «ي » ديده ميشود، مانند دره و دري : است . اسپه و اسپي : سفيد. چي وچه : چه . بميري و بميره : بميرد. بکيري و بکيره : بگيرد.
10- از بالاي برخي «آ»ها «مد» افتاده است ، مانند: اوينبجاي آوين : آوردن . اواژه بجاي آواژه : آواز. اسه بجاي آسه : آيد.
11- «ذ» در برخي واژه ها بصورت «د» نوشته شده است ، مانندغدا: غذا. گدشتن : گذشتن . قسمت پدير: قسمت پذير.
12- جابجا شدن نقطه و افتادن و کم و زياد شدن آن ، برخيواژه ها را بصورت واژه ديگر درآورده يا صورتي به برخي واژه ها داده که پي بردن بهصورت اصلي و معني آن دشوار است ، مانند يراسه بجاي براسه : برآيد. براسه بجاي يراسه : فرودآيد. نيکامه بجاي بنکامه : نخواهد. جبوي بجاي جيوي : چه ميگوئي . خناين بجايخنانن : ضمير سوم شخص جمع ملکي . خوستن بجاي خوشتن : خويشتن . نيکي بجاي بنکي : نکرد.
13- در نفي برخي فعلها که با «ب » و «ن » ساخته شده (مانند بنبره : نبرد) گاهي نقطه «ب » پس از نقطه «ن » گذاشته شده واين درست نيست .
14- در برخي واژه ها کسره و «ي » بجاي يکديگر بکار رفته ، مانند اون و اوين : آنم ، آن هستم . ازن و ازين : چنين . بند و بيند: باشند.
15- برخي «د»هابصورت «و» نوشته شده ، مانند وري بجاي دري : است . واشتا بجاي داشتا: داشتي .
16- برخي واژه ها غلط نوشته شده ، مانند سورة بجاي صورة: چهره . کذاردن بجاي کزاردن : گزاردن . سپري بجاي سپردي : سپرد. هجينه بجاي هيجنه : ميزند. دنبکه بو بجاي دنکيه بو: نکرده باشد.
5- محبت نامه ، اين کتاب را عزاوي بهعلي الاعلي نسبت داده ليکن دکتر صادق کيا گويد: از فضل است و بيشتر سخن از عشق ومعني آن رانده و بسياري از سخنان خويش را که در جاودان نامه نوشته در آن نيز آورده است . نثر «محبت نامه » مانند «جاودان نامه » است ولي واژه هاي گرگاني در آن کمتر بکار رفته و بيشتر متن آن به فارسي است ، و در آن واژه گرگانيي که در «جاوداننامه » و «نومنامه » نيامده باشد ديده نميشود.
متن محبت نامه271صفحه و آغازآن چنين است : «هو در تقسيم وجه آدم و حوا بشناس و بخوان اي خواننده خطوط وجه کريم آدم »، و پايان آن چنين است : «پس منزل آخر هم از علما و زاهدان و حکماء وشهدا به عالم عشق الهي ميکشد که اذا قتله ناديته ». پس از «محبت نامه » در اين نسخه9صفحه ديگر ديده ميشود که سخناني پراکنده به فارسي و ترکي در آن کج و راست نوشته شده و در ميان آنها بخشي است در يک صفحه ونيم ذيل عنوان «تعريف قوه لسيد شريف » به فارسي و صفحه اي ذيل عنوان «مناجات » به شعر فارسي و سپس بخشي در شانزده صفحه و نيم بي عنوان هست ، و آن همان «لغت استرآبادي » است که حروفيه براي فهميدن نوشته هاي فضل درست کرده اند و معرفي آن خواهد آمد. پس از «لغت استرآبادي » چند سطر ذيل عنوان «مناجات حضرت علي کرم ا? وجهه » بعربي و بخشي پيرامون يک صفحه در پاسخ پرسش کسي که از معني حقيقي «ان ا? و ملائکته يصلونعلي النبي يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما» (قرآن56/33) بپرسد، ديده ميشود. در اين نسخه «محبت نامه » زير يا بالا يا پهلوي برخي واژه هاي گرگاني معني آن داده شده است .
6- محرم نامه ،گذشته از آن سه کتاب نثري فضل ا?،کتابي از يکي از پيروان او به گويش گرگاني و بنام «محرم نامه » در دست است . نويسنده «محرم نامه » مردي است بنام سيد اسحاق که بايد همشهري فضل باشد. وي سال زادن خود را در همين کتاب سال771هَ . ق . و سال آغاز نوشتن «محرم نامه » را828هَ . ق . مينويسد و چنانکه از ص44 آن برمي آيد در سال831هنوز آنرا مي نوشته . براون در مقاله خود در سال1907در مجله ژورنال آسياتيک از کتاب ديگري بنام «شراب نامه » از سيداسحاق ياد ميکند که در سال814هَ . ق . بشعر فارسي سروده و نيز اين رباعي را از رباعيات سيداسحاق مي آورد:
سي سال ز بعد مرگ از ف (فضل )خدا
ناگاه به گوشم آمد از غيب ندا
که (که اي ) مرده صدساله چه خفتي در خاک
برخيز که هنگام حساب است و جزا
و اتوره روسي در فهرست کتاب هاي فارسي کتابخانه واتيکان از «امانت نامه » سيداسحاق نام ميبرد که در آن از سيداسحاق چنين ياد شده : «امير کبير حق الحق بحق والمعارف سيداسحاق ماوراالجنة». در حاشيه ورق135 «جاودان نامه » اين دو بيت از او نقل گرديده :
ف و ض و ل چون صورت گرفت
خويشتن را اذن و عين و انف گرفت
بست آيين نقش رويت از دورو
فضل حق با فضل حق بين روبرو
سيداسحاق در «محرمنامه » بسياري از اصول عقايد و انديشه هاي حروفيان را شرح داده و از اين رو محرمنامه او از نظر بررسي دين حروفي گرانبهاست . گويش گرگاني اين کتاب با گويش گرگاني نوشته هاي فضل فرقي ندارد، و برعکس «محبت نامه » و «جاودان نامه » هيچ صفحه اي از آن به فارسي نيست و نثر آن کمتر به فارسي آميخته شده است .
7- لغت استرابادي ، حروفيان براي فهميدن کتابهاي فضل واژه نامه اي از واژه هاي گرگاني نوشته هاي او درست کرده اند. گذشته از اينکه همه واژه هاي گرگاني نوشته هاي فضل در «لغت استرآبادي » نيامده ، در لغتها و معني آنها نيز غلط فراوان ديده ميشود، برخي واژه هاي عربي و صورتهاي کوتاه نوشته برخي واژه ها جزو واژه هاي گرگاني در آن آورده شده است . بخشي از نسخه اي از «لغت استرآبادي » را هوارت در متون حروفي آورده که در آن نيز، در واژه ها و هم در معني آنها غلط ديده ميشود.
در اينجا سزاوار است فهرست کوتاهي از کتابهائي که امروز نزد اين گروه ، مقدس است بياوريم . برخي از اين کتابها را عباس عزاوي در تاريخ العراق بين الاحتلالين ج2صص246-254و برخي را همو در الکاکائية في التاريخ ص53و برخي را مستر براون در تاريخ ادبيات ايران ج3و برخي را صاحب ذريعه آورده است :
1- آخرتنامه ، از فرشته زاده . 2- آدم نامه . 3- استوارنامه ، از ميرغياث الدين . 4- اسکندرنامه ، از علي الاعلي . 5- اطاعتنامه ،از کمال سنائي . 6- امانت نامه سيداسحاق . 7- بشارتنامه ، از رفيعي . 8-بکتاشي نفس لري . 9- بويروغ . 10- تحفةالعشاق . 11- تراب نامه . 12- توحيدنامه علي الاعلي . 13- توحيد، از سليمان افندي کاتبي به فارسي . 14- جاودان عرفي . 15- جاودان کبير، از فضل ا? استرابادي . 16- حقايق نامه يا ديباچه حقايق . 17- حقيقتنامه . 18- حياة. 19- خطبةالبيان (خطبةالافتخار)، چاپشده . 20- خطبه تطنجيه (خطبةالاقاليم )،چاپ شده . 21- ديوان ابدال . 22- ديوان روحي بغدادي ، چاپ شده . 23- ديوان فضولي بغدادي ، چاپ شده . 24-ديوان محيطي . 25- ديوان نسيمي ، چاپ شده . 26 - ديوان نعيمي (فضل استرآبادي ). 27- ديوان ويراني . 28- ديوان يميني . 29- ذره نامه ، از سيد شريف . 30- زبور داود، به عربي . 31- سرانجام ، از ملاعابدين . 32- شراب نامه سيداسحاق . 33- عرشنامه ، از فضل ا? استرابادي . 34- عرشنامه ، از علي الاعلي . 35- عرفنامه ، از فضل ا? استرابادي .36- عشقنامه ، از فرشته زاده . 37- فرقان الاخبار، از نعمةا? ولي متوفي834هَ . ق . 38- فرقان اهل الحق . 39- فضيلت نامه . 40- فقرنامه . 41- فيضنامه . 42- قسمنامه ، از محيطي بابا. 43- قيامتنامه ، ازعلي الاعلي . 44- کتابچه بدرالدين . 45- کتابچه حروف . 46- کتابچه ، از فضل ا?. 47- کتابچه ، از گلشني . 48- کتابچه ، از نسيمي . 49- کتابچه نقطه . 50- کتاب ويراني . 51- کرسينامه ، ازعلي الاعلي . 52- کشفنامه ، از محيطي دده . 53- لغت استرآبادي . 54- مبداء و معاد. 55- مجموعه گلشني . 56- محبتنامه ، از علي الاعلي . 57- محرمنامه ، از سيداسحاق . 58- محشرنامه ، از اميرعلي . 59- مرشد. 60- مفتاحالحياة.61- مناقب بکتاش ولي . 62- نومنامه . 63- وحدتنامه ، از مقيمي . 64- ولايتنامه . 65- هدايتنامه .

رمزهاي حروفيان
 

فضل و پيروان او بجاي پاره اي واژههاي فارسي يا عربي گاهي يک يا چند حرف از آنها را مينويسند و براي بازشناختن آنهااز واژه هائي که درست نوشته شده بر روي آنها مد مي گذارند يا خط ميکشند. گاهي دربرخي نسخه هاي يک کتاب اين کوتاه نويسي بيش از نسخه هاي ديگر بکار رفته ،گاهي براي پاره اي واژه ها دو يا چند صورت کوتاه ديده ميشود. خواندن نوشته هاي حروفيان بي شناختن اين رمزها آسان نيست و از اين رو خود ايشان جزوه اي بنام مفتاح حروف جاودانيا مفتاح کتب حروفيانيا مفتاح الحياتدر اين باره نوشته اند. در ذيل نمونه هائي از اين نشانه ها داده ميشود:
ايم : ابراهيم . حف مقه : حرف مقطعه .صه : صورت . اه : الوهيت . ح ق : حضرتحق . صه د: صورت آدم . تع: تعالي . خطس : خط استوار. صه اه : صورت ا?. ج : جل . خل : خلقت . ط: خط. جبل : جبرئيل . د: آدم . طا: شيطان . ج نامه : جاودان نامه . ذ: ذات . طس : خط استوا. ج ه : جل عزه . ذق : ذات حق . طف : طواف . ج ي : جاودان نامه الهي . رضه : رضي ا? عنه . طو يا طوط: خطوط. چه : چهارده . سبعم : سبع مثاني . طيا ط ي : خطوط الهي . ح : حضرت . ش نامه : عرشنامه . ظ: ظاهر. حف : حرف . ص : صلوة. ع : عرش نامه .ع : عليه السلام . ق تع: حق تعالي . م نامه : محبت نامه . عرم : عليهالسلام . قن : قرآن . م ي : محبت نامه الهي . ع ي : عرشنامه الهي . ک : کلمه . ن : نقطه . عي : عيسي . ک اه : کلمةا?. نس : انسان . ف : فضل . م : محمد. و: حوا. فاه : فضل ا?. مج : معراج . و يا وه : وجه . ق : حق . مقه : مقطعه . وم : والسلام .
منابع تحقيق :
magiran.com
worldlibrary.net
www.loghatnaameh.com
hekayateney.persianblog.ir
كتاب ها :
ريتر، هلموت، آغاز فرقه حروفيه، ترجمه حشمت مويد
گولپينارلي عبدالباقي، فهرست متون حروفيه، ترجمه هـ . سبحاني
الشيبي كامل مصطفي، تشيع و تصوف، ترجمه عليرضا ذكاوتي قراگزلو
گولپينارلي عبدالباقي، <حروفيان>، ترجمه دكتر عطاء الله حسني، فصلنامه پژوهش هاي تاريخي، سال سوم، شماره هاي 5-8
فهرست متون حروفيه ترجمه توفيق سبحاني چاپ وزارت ارشاد اسلامي سال1374
نسخه خطي استوار نامه کتابخانه واتيکان به شماره ي 43
حروفيه روشن خياوي نشر احمدي چاپ اول 1379
واژه نامه گرگانى
دانشمندان آذربايجان‏ محمدعلى تربيت
احسن التواريخ روملو
مقدمه ديوان قاسم انوار
نوشته هاى حروفي ادوارد براون،ترجمه عطااله حسنى، فرهنگ ايران زمين شماره 26
از سعدي تا جامي
صائن اصفهاني و سبک شناسي ج3
واژه نامه دکتر کيا
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image