به منظور آگاهي از نقش همسري زن در خانواده، ضرورت دارد مقدمه مسألهازدواج مورد مداقه بيشتري قرار گرفته تا از ما حصل آن نقش اساسي زن در خانوادهو جايگاه وي در آن مشخص گردد.
ازدواج:
اگر ازدواج را به پيوند دو جسم تعبير كنيم اين پيوند - كه بين انسانها و حيواناتاشتراك ظاهري دارد - در جوامع انساني پيماني است مقدس كه زمينه رشد و تكاملو سعادت زوجين را هموار مينمايد. و بايد دانست كه هدف از ازدواج تنها كامجوئيشخصي و خوشگذراني جسمي نيست بلكه زمينه ساز انسانيت بوده و باعث ايجادروزنههاي اميد بسوي مقاصد عالي است. ازدواج امري بالاتر از شهوت جنسي استو في الواقع در فرهنگ اسلام ازدواج يگانگي دو زوج است. ازدواج ساحل سرسبز وخرمي است كه دو كشتي پرتلاطم و غوطهور در امواج خروشان جامعه را به سويخويش دعوت ميكند و به آن التيام و تسكين داده و طغياتهايش را آرامش ميبخشدو سبب تعادل و تكامل دو فرد ميگردد.
در سايه ازدواج زندگي براي زوجين معني و مفهوم واقعي خود را پيدا ميكند وسعادت و امنيت جامعه را نويد ميدهد.
ازدواج پاسخي به نداي فطرت است كه تمايلات و مشتهيات طبيعي و غرايزجنسي را از حالت سركشي بيرون آورده و مهار ميكند. و شخصي كه به اين ندا پاسخميدهد بايد در كمال آگاهي از هدف ازدواج و فرهنگ آن و وظيفه خود در اين امرگاه باشد تا از منافع اين امر مهم بهرهمند گردد.
قرآن مجيد كه آئين نامه زندگي هر مسلمان را تنظيم نموده و به دست اوميسپارد در مسئله ازدواج در سوره روم آيه 2 چنين ميفرمايد: «وَمِنْ آياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْمِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجاً لِتَسْكُنُوا اِلَيه'ا وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَدً اِنّ في ذ'لِكَ لاِياتٍ لِقَومٍ يَتَفَكَّرُونَ». «يكيازنشانههاي خدا اينست كه براي شما از جنس خودتان همسر آفريد تا هيجانهايخويش را آرام بخشيد و در نهادتان بذر رأفت و محبت افشانيد تا مايه بقاء زندگيتانباشد نشانههاي الهي در اين امر بر انديشمندان آشكار است». به جاست در اينقسمت كلمه لِتَسْكُنُوا را ازماده سَكَنَ عميقاً مورد بررسي قرار داده تا به ارزش علمي ورواني اين مسئله پي ببريم.
«السُكُونُ ثبوتُ الشّيءِ بَعدَ تحرك...
والسّكين سُمّي لاِزالة حركة المذبوح.»
«سكون عبارت است از ثبوت و قرار چيزي بعد از هيجان و اضطراب...، و چاقورا از اين جهت در زبان عرب سكين مينامند كه به حركات و التهابهاي حيوان پايانميبخشد».
در مصباح المنير ص 384 اضافه بر اين مسئله ميگويد:
المسكن بفتح الكاف و كسرها البيت و الجمع ساكن و سكن
«و ما تَسْكُنُ اليه من اهلٍ و مالٍ و غَيرِ ذلكَ ... وَ تسكُنَ المتحرك سكوناً ذَهَبْتَّ حَرَكَتُهْ»
خانه را از آن رو مسكن مينامند كه محل آسودگي خانواده و جايگاه مطمئناشياء است... متحركي ساكن شد. يعني حركتهايش تمام شد.
گويي ازدواج حربه برنده ايست كه حيوان سركشي خشم و شهوت را رام نمودهو به افسار گسيختگيهايش پايان ميبخشد زن و مرد دو موجود نيازمند به يكديگرآفريده شدهاند و هر يك داراي صفات و روحيات ويژهاي هستند و به گفته قرآن ازنفس واحد آفريده شدهاند و اين واحد بدون زن نصف و غيركامل و بدون مرد نيزناقص ميماند و با آميختگي و پيوند جسم و روان در اين مجموعه يگانگي جسم وروح حاصل ميگردد و زن و شوهر به واسطه ازدواج سكون يافته و به خدا نزديكترگرديده و خود را تحت نظام الهي مييابند.
دكتر الكسيس كارل ميگويد: زن و مرد متفاوت ولي مكمل يكديگرند فقطدستگاههاي جنسي و شكل خارجي شخصي آنان نيست بلكه سلولها و هورمونها وحتي خونشان نشانه عضوي و شيميايي جنسي آنان را برخوردارند. مرحوم علامهطباطبايي صاحب تفسيرالميزان پيرامون جمله «لتسكنوا اليها» اين حقيقت را بازگونموده و ميفرمايد «هر يك از زن و مرد به گونهاي هستند كه با پيوستن به ديگريكامل ميگردند و از آميزش اين دو به هم تكثير نسل و بقاء و نوع تحقق مييابد از اينرو هر يك از زن و مرد به تنهايي موجود ناقصي هستند كه به ديگري نياز داشته و ازتركيب هر دو باهم وجود كاملي پيدا ميشود كه شايستگي زاد و ولد دارد».
در واقع ازدواج به دنبال حس كمال جويي و تكامل شخصيت اصيل انسان بهوجود ميآيد زيرا هر نيازمندي در تكاپوي يافتن چيزي است كه خلاء و كمبودشرا پر كند و به سير تكاپوي خويش ادامه دهد.
بنابراين ازدواج نه تنها ضامن بقاء نسل و ارضاء غريزه جنسي است بلكه نقشحياتي آن آرامش بخشيدن به آشفتگيها و ناآراميهاي روان است و موجبات رشدزوج را در زمينه مادي و معنوي فراهم ميسازد.
ثمره ازدواج
در فرهنگ اصيل اسلام ثمره ازدواج مودت و رحمت است. وَجَعلَ بينكم مَودّة ورحمةً.
و اين رحمت بين زن و مرد به طور مساوي تقسيم شده و نوعي تساوي در اينزمينه بين آنان برقرار است آنچه از لسان روايات برميآيد موّدت و محبتي است كهطرفين نسبت به يكديگر دارند كه هم به زبان باشد و هم به دل اما نيروي دروني آنبرتري داشته باشد آنچنان دوستي كه در حضور و غياب به قوت خود باقي بوده ودلشان نسبت به يكديگر در سلامتي باشد در واقع مودت مقدمه رحمت استهمانگونه كه وضو مقدمه نماز ميباشد.
و تا زمانيكه زن و مرد حضوراً و غياباً نسبت به يكديگر مملو از مهر و محبتنباشند محال است در منافع عملي و اجتماعي پيوند خورند.
مودت زمينه كشت بذر است و محصول آن رحمت ميباشد. همانگونه كه دراسلام نبوت به شهر علم و ولايت به در آن شهر تشبيه گرديده «انا مدينه العلم و عَليٌبابها فمن ارادالمدينه و الحكمة فلياتها من بابها». و هر كس خواستار نبوت است بايدولايت را پذيرا گردد. رابطه بين مودت و رحمت نيز به همين صورت ميباشد ورحمت بدون مودت باور كردني نيست و اين مودت و رحمت از وصلت فرخندهدلهاي زن و مرد شروع شده و به مودت بين خالق و مخلوق منجر ميگردد. البتهلازمه يك چنين مودتي نخست باور قلبي و سپس جاري شدن در مرحله عمل است.
بنابراين ازدواجي كه بر مبناي اسلام صورت گيرد نه تنها به خاطر دورانهايعاشقانه و آميزشي است بلكه علاقه زن و شوهر را به يكديگر ابدي ميسازد و سببرشد و تكامل آن بلكه تكامل جامعهاي كه يك چنين زوجي در آن زندگي ميكنندميگردد. يك چنين ازدواجي وسيله ادغام زن در اجتماع ميگردد، كه با جستجوينقش همسر در يك مرد ثابت كند نصف اجتماع است و احساس تنهايي ننمايد.
اسلام در مسئله ازدواجبراي مسائل مادي كمترين توجه را قائل است و آنچه راحائز اهميت ميداند و براي آن ارزش منظور ميدارد مسائل معنوي است كه بايدنسل اندر نسل مورد توجه قرار گيرد و مرتباً در افراد تقويت گرديده و هر روز از روزقبل نسل بهتري وارد اجتماع گردد.
اگر بلوغ اولين كلاس زندگي انسان در برابر خدا باشد - كه هست - ازدواجميتواند تجربيات اين دوران را براي زن و مرد جهت داده تا هر يك وظايف وحقوقي را كه نسبت به يكديگر دارند شناخته و آنرا مراعات نمايند. قرآن ميفرمايد:
«قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ اَهْليكُمْ ن'اراً». خود و خانواده خود را از آتشي كه در كمينتان استبرحذر داريد و حفظ نماييد. زيرا درون خانه مسئوليتشناسي را به زن و مرد تفهيمميكند و به اداي حقوق اجتماعي عادت ميدهد.
در بررسي بين مردان زاهدي كه تا آخر عمر تجرد را پيش گرفته و زير بار زندگيخانوادگي نرفته بودند ميبينيم كه در همان مسئله تهذيب نفس هم كاملاً موفق نبودهزيرا زندگي خانوادگي خود كلاس خودسازي و سازندگي است.
جهانگيرخان و ملا محمد كاشي از زهادي بودهاند كه در عين آنكه تمام عمرخود را وقف تهذيب نفس نموده بودند بازهم نقايصي در وحشان وجود داشته است.
در حديث نبوي است كه ميفرمايد:
«حُبِّبَ الّي مِن دنياكم ثلاث الطيب و النساءِ و قرة عيني في الصلو'ة» «سه چيز دنياي شما براي مندوست داشتني است بوي خوش و زن و روشني چشم من در نماز است».
دنياي مسيحيت ميگويد: عبادت آري اما نظافت نه، نماز آري ولي بوي خوشنه، نماز آري، ولي زن هرگز حتّي ميگويد ازدواج دفع افسد به فاسد است و برايجلوگيري از زنا بايد ازدواج نكرد ولي پيامبر اسلام همين دو اصل را كه مسيحيتانحرافي نفي ميكنند اثبات ميكند و با ايستادگي كاملي ميفرمايد روشني چشم مننماز است يعني زن را هم در كنار نماز وسيله قريب به حق دانسته وجود را مانعپيشرفت معنوي نميشناسد. لذا پيامبر از جهان فيزيك زن و عطر را ذكر ميفرمايندو از عالم متافيزيك نماز را.
در عين اينكه ممكن است پيامبر از جهان مادي چيزهاي بسياري دوست داشتهباشند اما دوستي همه آن دوستيها در دوستي زن براي آن حضرت جمع ميشود تاجبران حقارت زن بلكه احقاق حق او شده باشد و نماز را به عنوان عطر مسائلمتافيزيكي دوست داشتهاند همانطور كه: اِن قُبِلَتْ قُبِلَ ماسو'ايها و اِن رُدّت رُدّ م'اسوايه'ا «اگرنماز قبول نشود ساير عبادات هم قبول نميشود و اگر قبول شود همه عبادات قبولاست».
همچنين اگر محبت و رأفت و شفقت نسبت به زن نباشد محال است نسبت بهديگران باشد.
جايگاه زن در ازدواج
پس از اعتقاد به اصل اصيل ازدواج ميخواهيم جايگاه زن را در اين زمينهبررسي نموده و به نقش حساس و خطير او در اين جهان آشنا گرديم. از نظر قرآنكريم با توجه به آيه 20 سوره روم زن موجودي آرامش بخش لقب گرفته است، درقرآن در مورد بهشت هم اين تعبير آرامش بخشي را مينگريم و ميتوانيم دو معني رادر نظر بياوريم:
1 - محصول عمل زن نتيجهاش بهشت است و آرامش.
2 - سنخيت زن و بهشت يكي است.
با توجه به كلمه جهاد لزوم سختي و مبارزه با هواي نفس در اين مسئله بخوبيروشن ميگردد. زيرا اگر نقش او در اين جهت سهل و آسان ميبود هرگز لقب جهاد رانميگرفت. جهاد يعني كوشش و تلاش خستگيناپذير و مبارزهاي جدي و بي امانو مداوم. اصولاً زندگي اجتماعي نياز به قاعده و ضابطه دارد بر اعضاء واجب است ازقواعد پيروي نمايند. اسلام براي تحكيم حيات خانواده براي هر يك از زوجين آئيننامه خاصي را تدوين نموده تا با پيروي و اطاعت آگاهانه از اين دستورات سعادتخويش را تضمين نمايند. البته در اين گفتار ما خواستار روشن شدن نقش زن در اينمقام هستيم اما مرد هم آئين نامه و مقررات خاصي دارد كه ذكر آن در جاي خودضروري است. پيامبر اسلام تنها در زندگي بر دو دست بوسه ميزند:
1 - دست زني كه بهترين شوهرداري را انجام ميدهد و آن الگوي همه زنانمسلمان، حضرت زهرا سلام الله عليها است و ديگري دست مردي كه برايخانوادهاش زحمت كشيده و سعي در فراهم آوردن آسايش آنان دارد و به اوميفرمايد: اِبَرءَ بما تَعُول و الَكاد لعياله كالمجاهد في سبيل اللّ'ه. رسول گرامي اسلام گوشه خانه راجايگاه استراحت مرد و آغاز جهاد زن شمرده است. جهاد زن خوب شوهرداريكردن است و جهادالمرء خود را در صحنه نبرد زندگي انداختن، اگر زن خوبشوهرداري كند به مثابه سربازي است كه در راه خدا شمشير ميزند، و اگر مرد برايآسايش همسرش خود را به رنج و تعب اندازد همانند سربازي است كه در ميدانجنگ به نفع خواستههاي خدا ميجنگد و در يك چنين زندگي است كه هر دو بهحيات طيبه ميرسند و كلمههاي طيبه را پرورش ميدهند. قرآن وقتي سخن از زن وشوهر ميگويد و هر دو را مخاطب قرار ميدهد مكاني را كه آن دو بايد در آن زندگيكنند مسكن نام ميگذارد «يا آدَمُ اسْكُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُكَ الجَنَّةَ» وقتي زن از خدا موضوع وجايگاه ميخواهد كلمه بيت را در خور شأن وي قرار ميدهد. آنچنانكه آسيهميگويد: «رَبِّ أبنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ» و آنگاه كه مرد طلب مكان ميكند با كلمه منزلآن را بيان مينمايد: «رَبِّ اَنْزِلني مُنْزَلاً مُب'ارَكاً».
مرد و زن هر دو طالب مسكن ميباشند و محل آرامش، اما منزل محل مرد استو بيت جاي زن، مرد بايد نزد زن منزل كند يعني طريقه زيستن با زن را بر خود هموارسازد و تمام اعمال عاطفي او را بپذيرد و از آنها بهره ببرد، و در برابر احساسات زنخود را تنزيل دهد و با وي برابري و همسوئي نمايد. وزن، بيت، لازم دارد يعنيمحل بيتوته، جائيكه با عاطفه سازگار ميباشد و به مركز موجوديت عاطفه نيازمنداست و منزل و بيت آنگاه مايه سكونت و آرامش ميشوند و نام مسكن به خودميگيرند كه هر دو سبب كمال يكديگر و عروج بسوي خدا ميگردند و باعث طيصراط مستقيم ميباشند كه در اين صورت نور چشم يكديگر ميشوند. «رَبَّنا هَبْ لَن'ا مِنْاَزْو'اجِن'ا وَذُرِي'اتِنا قُرَّةَ اَعْيُن».
در يك چنين مسكن زن آرام بخش شوهر، نور چشم شوهر، مودت آفرين برايشوهر، تكامل دهنده شوهر در تمامي ابعاد ميگردد. اگر بيت براي زن مسكن باشدافرادي كه از آن بيت به جامعه تحويل داده ميشوند لقب مهاجر الي اللّ'ه را ميگيرندكه قرآن ميفرمايد: «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِه مُه'اجر اِلَي اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكُهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرَهُ عَلَي اللهِ».
و محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين اهل يك چنين بيتي ميگردند «اهلالبيت» پس بيت خانه زن، مكان بركت است و مكان شروع هجرت است و محلآرامش است يعني بيت خانهاي نيست كه زن درون آن محدود گردد بلكه بيت مكانيبي انتها است و محيطي به وسعت همه جامعه است. بيت مكاني است كه سير تكامليزن را هموار ميسازد و ميتواند مركز موفقيت يا شكست زن باشد پس خانه زنمسلمان اسلام و حريم خانه او قرآن است.