جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نراقيان : ستارگان درخشان سپهر نجوم (2)
-(8 Body) 
نراقيان : ستارگان درخشان سپهر نجوم (2)
Visitor 271
Category: دنياي فن آوري

نجوم از ديدگاه فقيهان و متكلمان
 

1. شيخ مفيد رحمه الله
 

شيخ مفيد رحمه الله از چند سو به نجوم نظر افكنده است:
الف) خداوند، خورشيد، ماه و ساير ستارگان را آفريد تا بندگانش از آن‏ها سود ببرند و آن‏ها را مايه آرايش و زينت آسمان‏ها قرار داد، مانند آيه 5 سوره يونس; آيه 97 سوره انعام; آيه 16 سوره نحل; آيه 4 سوره فصلت.
ب) احكام نجوم را عقل و خرد منع نمى‏كند و ما نمى‏توانيم بگوييم: خداوند به برخى از پيامبرانش نياموخته و نشانه‏اى بر صدق پيامبرى او قرار نداده; گر چه ما فعلا به استمرار آن قطع نداريم و چه بسا آن احكامى كه منجمان خبر مى‏دهند و درست از آب در مى‏آيد تجربى باشد، گر چه احيانا خطا مى‏پذيرد، چون امور تجربى دليل عقلى قطعى ندارند و از نوع براهين كتاب و اخبار پيامبران نيستند.
اين نظر را جمهور متكلمان اهل عدل، و خاندان «نوبخت‏» از اماميه و ديگران پذيرفته‏اند. (41)

2. شيخ بهايى رحمه الله
 

شيخ بهايى به عنوان شخصيت ممتاز و ذوالفنون جهان اسلام به استادى تمام اين مسئله را مورد كنكاش قرار داده و نظر خود را طى بخش‏هايى، اين‏گونه ابراز داشته است:
الف) اگر رخدادهاى آينده را به ستارگان نسبت دهند و بگويند: اجرام فضايى مستقلا تاثير مى‏گذارند و يا شريك در تاثيراند، بدون اين كه آن‏ها را به خداوند استناد دهند، چنين اعتقادى باطل و كفر است. و رواياتى كه از علم نجوم نهى مى‏كند منظورش همين بخش است.
ب) اگر حركات افلاك و اجرام فضايى به عنوان نشانه و علامت‏بر رخدادهاى عالم قرار گيرند به گونه‏اى كه دست توان‏مند و قدرت و اراده خداوند متعال مؤثر واقعى باشد، چنين عقيده‏اى صحيح است، و هيچ مانعى ندارد، درست مانند حركات نبض انسان كه پزشك توسط آن، حال بيمار و يا صحت او را مى‏فهمد; بنابراين رواياتى كه به صحت علم نجوم دلالت دارند ناظر به همين بخش هستند; از اين رو:
1. رخدادها و حوادث آينده‏اى كه منجمان بدان‏ها حكم كرده‏اند، داراى اصولى است كه از اصحاب وحى گرفته شده است;
2. پاره‏اى از اصول آنان از امور تجربى است;
3. برخى از آن‏ها امورى هستند كه فهم و قوه بشر بدان‏ها دست نمى‏يازد، چنان كه امام صادق عليه السلام اين نكته را تذكر فرمود.
براين اساس اگر منجم برپايه اصول صحيح قدم بر دارد، كلام او صحيح است و احكام او درست‏شمرده مى‏شوند. (42)

3. علامه مجلسى رحمه الله
 

1. اگر اعتقاد به تاثير نجوم استقلالا و بدون استناد به اراده و قدرت خداوند باشد، چنين عقيده‏اى مخالف ضروريات دين است;
2. تاثير اجرام فضايى از قبيل علت ناقصه و معدبه شمار مى‏روند، و علت تامه آن‏ها خداوندى است كه آن‏ها را آفريده و تاثيرگذار كرده است;
3. هيچ بعيد نيست كه اجرام فضايى از قبيل علامت و نشانه باشند بر رخدادهاى زمينى; چنان كه بسيارى اخبار خاندان وحى براين مطلب دلالت دارند;
4. آن بخشى كه متعلق به پيش‏گويى‏ها است جايز به حساب نمى‏آيد، و نهى به آن تعلق گرفته است;
5. بخش‏هايى كه از علم هيئت محسوب مى‏گردند و فرآيند آن نظر و دقت در هيئت افلاك و حركات اجرام فضايى است جايز هست در صورتى كه با آيات و اخبار مخالف نباشد. براين اساس «شهيد» فرموده است مستحب است توجه و تلاش در علم يئت‏براى شناسايى كردن و يافتن كسوف، خسوف، هلال، محاق، معرفت و شناخت اوقات نماز، قبله‏شناسى و... . (43)

4. ملااحمد نراقى
 

نراقى دوم، با نگرشى همه سويه و با دقت در مسئله نجوم آن را شكافته و در «مستند الشيعه‏» مورد ارزيابى قرار داده كه ما در اين نوشته خلاصه آن را از قلم مى‏گذرانيم وى مى‏نويسد: فراگيرى نجوم را برخى حرام دانسته‏اند; ولى گروهى حرام نمى‏دانند.
اما آن كه حرام مى‏شمرد نه به‏خاطر خود نجوم است، بلكه به گفته «سيدبن طاووس‏» در «فرج المهموم‏» و علامه در دو كتاب «منتهى و تحرير» ، و محقق ثانى در «جامع المقاصد» به خاطر آن است كه بوده‏اند منجمانى كه نجوم را مؤثر مستقل در تاثير مى‏دانسته‏اند و يا بدين خاطر بوده كه سخنانشان براساس ظن، تخمينى و گفتار بدون علم صورت گرفته و يا براى آن است كه اخبار، بر نهى دلالت دارند، و يا براى آن است كه مانند سحر و كهانت عمل مى‏شود.
اما گروهى كه فراگيرى نجوم را جايز مى‏شمرند مانند «سيدبن طاووس‏» مى‏گويند: در صورتى جايز است كه با شرع انور منافات نداشته باشد.
نراقى مى‏گويد: حرام بودن نجوم اگر به خاطر فساد عقيده منجم باشد دليلى ندارد; زيرا اعتقاد منجم تاثيرى در نجوم ندارد، چون منجم مثلا در گزارش خود مى‏گويد: فلان پديده هنگام فلان وضع فلكى رخ مى‏دهد. اگر معتقد باشد كه فلان رخداد از تاثير ستاره است مستقلا، يا به اشتراك ستاره و شى‏ء ديگر هم‏چون خدا، فرشته و... اعتقاد به اين انديشه مسلما حرام است، اما اگر از باب نشانه و علامت‏باشد بدين معنا كه خداوند در پى فلان وضع فلكى فلان رخداد را عادتا پديد مى‏آورد. مسلما حرام نيست; اما اگر از قبيل اثر وضعى فلك باشد مانند گرما بخشى آتش، خورشيد و يا سرما بخشى آب.... اين بخش هم از قبيل مسائل نجوم و متفرعات آن شمرده نمى‏شود; بلكه از مسائل طبيعى است.
بنابراين، نجوم مانند طب است، با اين توضيح كه اساس دانش پزشكى براين نيست كه اثر فلان دارو آيا از خود داروست‏يا از خدا، نجوم نيز اين چنين است.
بنابراين، فساد مذهب برخى از منجمان سبب شده بعضى فكر كنند كه تنجيم حرام است، اگر گفته شود: علت تحريم آن است كه منجم گزارشى مى‏دهد كه بدان علم ندارد، مى‏گوييم: اين دليل مخصوص تنجيم نيست و سبب تحريم هم نمى‏شود; بلكه منجم سخن خود را برپايه ظن مى‏گويد. و در مواردى كه تجربه شده براساس قطع مى‏گويد، و در هر دو صورت سبب تحريم نمى‏گردد.
شايد گفته شود دليل تحريم نجوم روايات است از جمله:
1. در نهج‏البلاغه مى‏خوانيم: برحذر باشيد از فراگيرى نجوم جز آن مقدارى كه در خشكى و دريا سبب راه‏نمايى شما مى‏شود; زيرا نجوم انسان را به سمت كهانت فرامى‏خواند. و در اين صورت منجم هم مانند كاهن است، و كاهن هم مانند ساحر است، و ساحر هم مثل كافر است و كافر هم داخل آتش است; (44)
2. امام صادق عليه السلام به كسى كه دست اندر كار علم نجوم بود، فرمود: آيا طبق نجوم حكم هم مى‏كنى؟ پاسخ داد: آرى. امام فرمود: كتاب‏هايت را بسوزان «احرق كتبك‏» ; (45)
3. امام سجاد عليه السلام مى‏فرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم از نظر در نجوم نهى فرموده است; (46)
4. پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: هر كس كاهن منجم را تصديق نمايد، به آن‏چه خداوند بر محمد صلى الله عليه و آله وسلم نازل فرموده كافر گرديده است (47) و چند حديث ديگر.
اما ادله مزبور از چند طريق مخدوش است و مورد اشكال قرار مى‏گيرد و به تعبير ديگر از آن‏ها پاسخ مى‏دهيم:
اولا: به گفته شيخ صدوق منجم ملعون كسى است كه قائل به قديم بودن فلك باشد و اعتقادى به فلك آفرين (خداوند متعال) نداشته باشد.
ثانيا: دلالت اكثر اخبار ياد شده ضعيف است; زيرا ايمان به نجوم غير از تنجيم است. و اين كه امام صادق عليه السلام فرمود كتاب‏هايت را آتش بزن به خاطر حكم قطعى نمودن توسط نجوم است.
ثالثا: روايات مزبور معارض دارند، و معارض‏هاى آن‏ها در «حكم به جواز» صريح‏تر از اين دسته روايات است در «نهى‏» ، شاهد سخن ما اين دست روايات هستند:
1. عبدالرحمان سيابه به امام صادق عليه السلام عرض مى‏كند: فدايت گردم! مردم مى‏گويند: نظر در نجوم حلال نيست; ولى من دوست دارم در آن نظر كنم. اگر اين كار به دين من ضرر مى‏رساند نظر نيفكنم; زيرا به چيزى كه به دين من زيان آور است نيازى ندارم و اگر زيان وارد نمى‏كند به خدا خيلى خرسند مى‏شوم وقتى در آن نظر مى‏كنم. امام عليه السلام فرمود: اين گونه نيست كه مردم مى‏گويند، و به دين تو ضرر نمى‏زند «ليس كما يقولون، لا تضر بدينك‏» . (48)
2. امام كاظم عليه السلام به هارون الرشيد فرمود: خداوند نجوم را ستايش كرده و اگر دانش صحيحى نبود، مدح نمى‏كرد. پيامبران به اين علم آگاه بودند... «و بعد علم القرآن ما يكون اشرف من علم النجوم و هو علم الانبياء و الاوصياء و ورثة الانبيا» . (49) بعد از دانش قرآن هيچ دانشى شريف‏تر از علم نجوم نيست، علم نجوم، علم پيامبران، اوصيا و وارثان پيامبران است.
3. در فقه الرضا عليه السلام درباره ياد گرفتن انواع فنون و پيشه‏ها مى‏خوانيم: مانند كتاب [نوشتن، سواد آموزى و... ] حساب [رياضيات...] تجارت، نجوم و طب و همه اين‏ها آموزش دادن و آموزش گرفتنشان حلال است، و توسط اين‏ها كاركردن و اخذ اجرت نيز حلال است. (50)
4. امام رضا عليه السلام در «رساله ذهبيه‏» به برخى از احكام نجوم تصريح كرده مى‏فرمايد: آميزش در وقتى كه قمر در برج حمل يا دلو باشد، افضل است و بهتر از آن اين است كه هنگام آميزش، قمر در برج ثور باشد، چون شرف قمر است. (51)
5. روايات فراوانى وجود دارد كه مفاد آن‏ها اين است كه علم نجوم، علم پيامبران است، و على عليه السلام اعلم الناس به نجوم است و علم نجوم حق است و... مانند: روايت‏خقاف، و روايت معلى، و روايت جميل بن صالح و روايت ابن شهرآشوب. (52)
بنابراين، اخبارى كه بر نهى و منع از نجوم دلالت دارند بايد حمل شود بر وقتى كه منجم اعتقاد به تاثير مستقل آن‏ها دارد، و يا به وقتى كه برطبق آن‏ها حكم قطعى نمايد، و در غير اين صورت، هيچ دلالتى برمنع و نهى ندارند. (53)

5. شيخ انصارى رحمه الله
 

شيخ انصارى نيز مانند ساير فقيهان مسئله نجوم را طى بخش‏هايى بررسى كرده كه خلاصه آن چنين است:
1. خبر دادن از اوضاع فلك و حركات آن‏ها كه براساس سير كواكب است هم‏چون خسوف و كسوف حرام نيست; بنابراين، وقتى اساس گزارش او را برهان و ظن مستند به امارات تشكيل دهند، مى‏تواند حكم قطعى صادر كند و گزارش يقينى بدهد.
2. گزارش منجم درباره حكم فلان پديده هنگام فلان وضع فلكى اگر بر پايه ظن مستند به تجربه باشد - تجربه‏اى كه خود منجم تحصيل كرده و يا از ديگران نقل شده است - حرام به حساب نمى‏آيد.
3. اگر به پديده و رخدادى خبر دهد و حكم نمايد - طبق تاثيرى كه فلان وضع فلكى دارد - و تاثير آن را بالاستقلال بداند; يعنى از قبيل علت و معلول و بدون استناد و ارتباط به خداوند قادر، همه فتواها و نصوص و متون دينى كه دلالت‏بر حرمت دارند و همه رواياتى كه از تنجيم نهى مى‏كنند، اين بخش را نشانه رفته‏اند. و اعتقاد به آن كفر است.
4. اگر اعتقاد به ارتباط حركات فلكى با رخدادها از قبيل كاشف و مكشوف باشد. - يعنى علامت و نشانه‏هايى باشند كه خداوند متعال قرار داده - كفر نيست‏بلكه از قبيل حركت نبض است در دلالت‏برصحت‏يا بيمارى انسان، چنان كه شيخ بهايى نيز فرموده است. (54)

6. صاحب جواهر رحمه الله
 

صاحب جواهر پس از بررسى آيات قرآن، اخبار اهل‏بيت عليهم السلام و نظر فقيهان، متكلمان و منجمان مى‏گويد: تحقيق آن است كه آموزش، آموختن، پژوهش و نظر در اين علم هيچ اشكالى ندارد.
هم‏چنين پيش‏گويى و خبردادن از رخدادها اگر بر سبيل قطع نباشد، بلكه بدين معنا باشد كه جريان عادت خدا اين گونه قرار گرفته كه در فلان وضع فلكى فلان رخداد به وقوع مى‏پيوندد; بنابراين; انسان حتى در فتوا به كراهت داشتن نجوم متوقف مى‏گردد، چه رسد به اين كه بخواهد فتوا به حرمت دهد. بررسى نجوم چه بسا سبب ترقى معرفت، درجات ايمان و دين انسان گردد; بنابراين، اشكال‏هاى وارده همه ممنوع‏اند و نمى‏توانند سبب قول به حرمت گردند. براين اساس، نظر و توجه به نجوم همانند كنكاش و بحث در فن هيئت است كه اطلاع از آن مايه دانش و علم به قدرت عظيم خداوند و حكمت واراده او مى‏شود.
براين پايه «احتياط‏» آن است كه آن چه اهل اين فن (نجوم) مى‏گويند عمل شود، لذا بسيارى از دانش‏مندان و محدثان شيعه و غير شيعه در زمينه نجوم كار كرده و صاحب تاليف‏اند. (55)

پي نوشت ها :
 

41. سيدبن طاووس، فرج المهموم، (نشر رضى، قم، 1363ش) ص 37.
42. بحارالانوار، ج 58، ص 291.
43. همان، ص 308 و بعد.
44. نهج البلاغه، ج 77 و وسائل الشيعه، ج 11، ص 373، ابواب آداب السفر.
45. همان، ج 11، ص 37.
46. همان، ج 17، ص 143- 144 ابواب «ما يكتسب به‏» .
47. همان.
48. كافى، ج 8، ص 195 و وسائل الشيعه، ج 17، ص 141.
49. بحارالانوار، ج 55، ص 252 و 360.
50. فقه الرضا، ص 301 و مستدرك الوسائل، ج 13، ص 64، ابواب «ما يكتسب به‏» .
51. بحارالانوار، ج 55، ص 52 و 268.
52. كافى، ج 8 ، ص 330 و 351; وسائل الشيعه، ج 17، ص 141 و 142، بحارالانوار، ج 55، ص 135 و 249.
53. ملااحمد نراقى، ، مستندالشيعه، (تحقيق مؤسسه آل البيت عليهم السلام مشهد، ط 1، 1418ه.ق) ج‏14، ص 118 به بعد.
54. مكاسب محرمه (چاپ، تبريز، 1375ق) ص 25.
55. محمدحسن نجفى، جواهر الكلام، (نشر داراحياء تراث عربى، 1981م) ج 22، ص 106 و بعد.
 

منبع:www.naraqi.com
ادامه دارد...
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image