جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
عرفان هاي نوظهور: درباره اكنكار (1)
-(7 Body) 
عرفان هاي نوظهور: درباره اكنكار (1)
Visitor 373
Category: دنياي فن آوري
دلهاي پريشان وناآرام مردم سرزمينهاي دور و نزديک به دنبال آرامش ونشاط اند ، به دنبال گمشده اي مي گردند ، تشنگاني که له له زنان به هواي آب در پي هرسرابي مي دوند ، اما پس از اندکي آنچه حاصل مي شود تشنگي بيشتر است . مردمان غرب مدت مديدي است از معنويات دور نگه داشته شده اند .واکنون مانند گرسنگاني که روزهاي متعدد از غذا دور مانده باشند به هر آنچه که نشاني از معنويت داشته باشد چنگ مي زنند . توسط تبليغات گسترده به آنها باورانده اند که ميوه هاي باغهاي معنوي ما بسيار شيرين وگواراست؛غافل از اين که درختان آن باغ (شجر من زقوم )هستند که انسانهاي فريفته از آن( فمالئون منها البطون) مي گردند. داستان ازآنجا آغاز شد که غرب تمام اعتقادات مذهبي و ديني را کنار گذاشت و از طرفي زندگي اين چنيني پاسخگوي نيازهاي اساسي انسان نيست؛ و فرياد فطرت را بر مي انگيزد. با کنار گذاشتن دين بنياد غرب دچار تزلزل شد . و ناهنجاريهاي اخلاقي به اوج خود رسيد ؛ و از طرفي جنبش هاي دانشجويي در دهه هاي 1960 و 1970 آمريکا و اروپا را فرا گرفت. غرب ورشکسته که مي خواست همه چيز را در عالم ماده خلاصه کند و ماوراء را از زندگي حذف و معنويت را به فراموشي بسپارد، غرب مجروح بايد اقدام به ترميم خود مي کرد و اين قحطي معنويت را جبران مي نمود. لذا برآن شد تا تشنگي ها را فرو نشانده ، مبادا تبديل به جنبش هاي فراگير اجتماعي شود . بايد تکه نانهايي به اين گرسنگان بدهد. بايد چيزي باشد که مردم غرب را آرام کند و آنها را سرگرم سازد و منافع سرمايه داري و نيروهاي مسلط دنيا را به خطر نياندازد . غرب اکنون خوب به خاطر دارد زماني را که مي پنداشت با سه شعار ( عقل ) ، (طبيعت) و (پيشرفت ) مي تواند بهشت موعود را در زمين بنا کند و زماني را نيز به خاطر دارد که فرياد استغناء از دين و معنويت را سر مي داد واکنون زماني راتجربه مي کند که علم ، تکنولوژي و اصالت دادن به عقل دنيا انديش و طبيعت گرايي افراطي و ... پاسخگو نيست . زندگي تلخ بنا کنندگان بهشت موعود ورق مي خورد، غرب مي کوشد درمان ناکامي ها و جبران شکست هاي خود را درميراث کهن از جمله معنويات جستجو کند. لذا انسان مدرن که دور مانده از معنويات بود و در تمدني زندگي مي کرد که غير از جهان مادي براي چيز ديگري ارزش قائل نبود. حريص، عجول ، و عنان گسيخته به معنويات روي آورده. سنت هاي کهن و عرفاني و معنوي رابرگرفته ، هر کس تکه يا تکه هايي از مکاتب مختلف را چنگ زده و مي کوشد که روح تشنه اش را با آن سيراب کند . (ميلتون پرکارترين محقق در حوزه جامعه شناسي اديان نو پديد مي نويسد : « بيش از دو هزار فرقه معنويت گرا در امريکا و بيش از دو هزار جريان معنويت جويي در اروپا است و درصد کمي از آنها مشترکند . » در حقيقت با گذشت حدود چهل سال، قريب به چهار هزار مکتب و فرقه عرفاني و معنوي در جهان غرب شکل گرفته است. اين جريانهاي معنويت گرا، طيف بسيار متنوعي را شامل مي شوند که از عرفان اديان ابراهيمي تا استفاده از مواد مخدر و روابط جنسي آزاد را در بر مي گيرد. در واقع، هر چيز که به نوعي فرصت رهايي از چارچوب هاي جامعه مدرن و روگرداني از هنجارهاي تمدن مادي و سرمايه داري را فراهم کند ، معنويت شناخته مي شود و مسلم اين که چنين معنويت هاي نو ظهور و من درآوردي پاسخگوي فطرت نيست. معنويت هاي نوظهور در راستاي تمناي فطري انسان هستند؛ ولي پاسخي مسخ شده به آن مي دهند . فطرت، شيفته عاشق شدن و دل بستن است. اما معنويت هاي نوظهور نظير« اشو » و« کوئيلو» عشقي هوسناک و شهوت آلود را پيشنهاد مي کنند، فطرت ما تشنه مشاهده عظمت، شکوه و جلال الهي تجربه و هيبت و خشيت در برابر آن است: اما « مرلين منسون » پاسخ آن را با کليپ ها و موسيقي هولناک بلک متال مي دهد . ما شيداي پرستيدن هستيم. ولي « ساي بابا » خود را خداي پرستيدن و خالق هستي معرفي مي کند.) اکنون اين جريان هاي متنوع که نام معنويت، عرفان و دين بر آن نهاده شده وبا سبک تبليغات کالاهاي اقتصادي به ترويج آنها پرداخته اند و شبکه هاي گسترده نشر و پخش و رسانه ها و سرمايه هاي عظيم به حمايت از آنها به کار افتاده اند. به عنوان معنويت راستين به خورد بشر مي دهند. از طرفي اين جريانهاي معنويت گراي نو ظهور به نام اديان عصر جديد شناخته مي شوند. همانطور که ما در دانشگاههاي خود چند واحد معارف و اخلاق داريم، دو واحد اديان عصر جديد در برنامه واحد هاي عمومي دانشگاههاي معتبر دنيا تدريس مي شوند تا دانشجويان براي ارضاي اميال و انگيزه هاي معنوي خود از آن استفاده کنند . متأسفانه چنين عرفانهايي در کشور ما نيزرسوخ کرده است و جوانان از طريق اينترنت و يا از طريق کتاب هايي که در اين زمينه ها نوشته شده جذب گروههاي مختلف اين نوع عرفانها مي شوند. ( دلايل رواج اين عرفانها متعدد است؛ از مهمترين دلايل اين است که ما مدل زندگي خود را از غرب وارد مي کنيم. از استفاده از تکنولوژي گرفته تا نهادهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي. خوب نبودن اين امر براي نخبگان ما محرز است؛ لذا پژوهشگاه هايي داريم که با جديت تمام در جست و جوي نظام اجتماعي، اقتصادي و سياسي اسلام هستند، اما به هر حال از نحوه شهر سازي گرفته تا نرم افزارهاي حکومتي و اجرايي و مديريتي جامعه را از غرب مي گيريم و علتش اين است که ساماندهي زندگي نياز به دانش دارد و دانشي که ما داريم کاملاً دانش غربي است ؛ و آنها هم در راستاي ارزشهاي خودشان اين دانش را توليد کرده اند. بنابراين چون مدل زندگي ما غربي است، در معنويت هم نسبت به معنويت غربي پذيراتر هستيم؛ زيرا انسجام ساحت هاي مختلف زندگي را در راستاي ارزش هاي غربي حفظ مي کند. لذا اکنون ما به راحتي معنويت غرب را مي پذيريم. و اين معنويت با ساير نهادهاي اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي غرب تعريف شده و سازگار است. و از طرفي ما هيچ وقت تأثيرات عرفان را در شاد زيستن بيان نکرديم. به همين دليل عرفان هاي دروغين توانسته اند جاي عرفان راستين را در برقراري ارتباط با مردم بگيرند. ما مي توانيم مباحثي را مثل اخلاق خلاقيت، اخلاق شاد زيستن و اخلاق موفقيت را مطرح کنيم. زيرا ظرفيت هاي بالايي در منابع عرفاني خود در اين زمينه داريم . مثلاً اميرالمؤمنين مي فرمايد:« من اخلص بلغ الآمال» کسي که اخلاص بورزد به آروزهايش مي رسد. ( غرر الحکم حديث 7675 ) ما در اخلاق و معنويت و عرفاني که تاکنون داشته ايم کمتر نگاه و رويکرد پيامدگرايانه داشته ايم؛ به اين معنا که بياييم و پيامدهاي مثبت اخلاقي زيستن، معنوي زيستن و حتي ديني زندگي کردن را معرفي کنيم . بيشتر نگاهمان وظيفه گروانه وتکليف گروانه بوده است . در بخش عرفان نظري هم بسيار پيچيده و پر اصطلاح گفته ايم و کمتر توانسته ايم در قالب رمان و متون ساده تر براي سطوح مختلف سني محصولات فرهنگي توليد کنيم. گذشته از اين که اساساً نگاهمان به عرفان يک نگاه رازدارانه و با سرمشق « آهسته بگو تا کسي نشنود » بوده است. در حالي که امروز روزگار عوض شده است. مي توان عرفان را فرياد زد و همه عالم را به سوي آن فرخواند و ابعاد عميق و معنوي اسلام را ترويج داد. و دنيا تشنه اين معاني و حقايق است و اگر به اصل دست نيابد به بدلي پناهنده مي شود ». « اکنون در کشور ما بيش از پنج هزار عنوان کتاب فرقه هاي مختلف به زبان فارسي چاپ شده است، حدود پنج هزار سايت در اين حوزه فعاليت داشته و محافلي را برپا مي کنند. با توجه به انحرافات و کاستي ها و آسيب هايي که براي اين جريانات ذکر شده برماست که با بررسي ضعف ها و کاستي هاي اين فرق روشنفکري در مورد آن ها و شناخت دقيق عرفان اسلامي با يکي ديگر از ابعاد تهاجم فرهنگي مبارزه کنيم »
اك، اكنكار و تي اس ام
اصلا لازم نيست اعضاي اين فرقه را در مهماني يا جلسه اي ببينيد يا يکي از سي و چند کتاب اک را بخريد کافي است در يکي از موتورهاي جستجو نام فرقه اکنکار را تايپ و از هزاران موردي که پيدا مي شود يکي را انتخاب کنيد . در اين صورت پس از خواندن نوشته هاي اکيست هايي که ماهرانه فکرهايشان را با نام عشق به خداوند به خوردتان مي دهند شکار مي شويد و دير يا زود اگر اعتقاد ديني به اندازه کافي عميقي نداشته باشيد يا از چم و خم فرقه گرائي بي اطلاع باشيد به اکنکار معتقد مي شويد و سپس اکيستها انواع باورهاي شرک آميز را , از سفر معراج يکي از نظاميان آمريکايي گرفته تا وجود خدايان متعدد در آسمانها , به مغزتان تزريق کنند .
اکنکار بر اساس تعريف يکي از همين سايتها , دانش باستاني سفر روح است و طريقتي معنوي , سري و انفرادي براي رسيدن به خدا معرفي شده است که رويا و سفر روح از ابزارش به شمار مي آيند . اما حقيقت اين است که اين فرقه باستاني نيست , بلکه يکي از هزاران فرقه معنوي تصنعي در سراسر جهان محسوب مي شود که به واسطه شباهتش به بوديسم , هندوئيسم و ديگر کيشهاي باستاني شرق آسيا و تاکيد بر اعتقادات عشق محور , پيروان فراواني را در برخي کشورها به دست آورده است و پزوهش درمورد شيوه زندگي انها , نکته اي را ثابت مي کند : باورهاي بسياري از اکيستها به آئين هاي الهي پس از مدتي کمرنگ شده است و تقريبا همه آنها به اکنکار , به عنوان تنها راه رسيدن به خوشبختي وابسته شده اند .

عرفان هاي نوظهور: درباره اكنكار (1)

اين فرقه داراي گرايشهاي شرک آلودي است . آنها به وجود خدايان متعددي در جهان و تناسخ ( از کالبدي به کالبد ديگر ) اعتقاد دارند . در حالي که به جز هندوها و فرقه هاي وابسته , اديان الهي به تناسخ اعتقادي ندارند . يکي ديگر از ادعاهاي آنان همراهي اک ها با بزرگان دين و شخصيت هاي برجسته تاريخ مانند حضرت موسي (ع) , حضرت عيسي (ع) , کريستوف کلمب , مولانا , جيمز اول پادشاه انگلستان و کنفسيوس است !!! . آنها سقط جنين , طلاق يا همجنس بازي را امري شخصي ميدانند و درباره آنها نظري نمي دهند . راه نزديکي به خداوند از ديدگاه اين فرقه ميزان دارايي هايي است که يک اکيست بايد براي حق عضويتش بپردازد . اين پول در کشورهاي توسعه يافته براي يک شخص 130 دلار و براي خانواده 160 دلار و در کشورهاي در حال توسعه براي يک شخص 50 دلار و براي خانواده 70 دلار است .
اکيست ها در ايران سالهاست مشغول به کارند . آنها به انرژي درماني مي پردازند يا با تعبير خوابهاي خود ادعاهاي عجيب مي کنند به عنوان مثال در بهمن 86 گروهي چند نفره از اروميه به تهران آمد و فرد اول آنها تحت تاثير ماهانتا «هارولد کلمپ» با طرح اينکه روح امام دوازدهم در او حلول کرده خود را منجي عالم بشريت خواند !!!.
« اکنکار از کلمه سانسکريت إک به معني هوشياري پيوسته با حق گرفته شده وتوسط فردي آمريکايي به نام پال توئيچل طراحي شده است.»
در کتاب اکنکار آمده است : « هوشياري الهي جريان پيوسته ايست که صاحب طبيعت خاص نيست و ماهيت هم ندارد؛ اما نشانه هايش با ماهيت صوت قابل تمثيل است. براي جسم و ساير کالبد ها قابل شنيدن در صورت اصلي اش نيست. روح اين صوت را مي شنود اين هوشياري از مجراها يا دريچه هايي در جهان مادي ظهورمي کند. اين دريچه ها را به عنوان روح مي شناسيم نزديکترين کلمه اي که در زبان فارسي بر اين هوشياري پيوسته الهي دلالت دارد، کلمه حق است. حق بي شکل است . روح ويژگي هاي آن را به ظهور مي رساند. در زبان سانسکريت اين جريان پيوسته را إک مي گويند . إک يا حق خود منشأ تمامي ماهيت هايست که از اين دريچه هاي مستقل هوشياري يعني ازروحها به جهان ماده راه پيدا مي کنند »
 

مشخصات
 

نام‌: اكنكار (Eckankar)
پايه‌گذار: پال‌ توئيچل
تاريخ‌ تولد: زمان‌ تولد توئيچل‌ را 1908، 1910، 1920 و تاريخ‌ فوت‌ وي‌ را 1971 ضبط‌ كرده‌اند.
مكان‌ تولد: پادوكاه‌ كنتوكي‌ 5. سال‌ پايه‌گذاري‌: 1965
متون‌ مقدس‌ يا متون‌ مورد احترام‌: متن‌ مـقـدس‌ اصــلـي‌ ايـن‌ آيين‌ سريعت‌ـ‌كي‌‌ـ‌ســوگماند (Shariyat-ki-Sugmand) است‌ كه‌ در كنار آن،‌ آثار پال‌ توئيچل‌، كليد جهان‌هاي‌ سر‌ي‌ و درآمدي‌ بر اكنكار و آثاري‌ از هارولد كلمپ‌، رهبر نوازنده‌ اين‌ آيين‌، نظير «هنر رؤيابيني‌ روحاني»‌ نيز از احترام‌ خاصي‌ برخوردار است‌.
شمار اعضاي‌ اين‌ آيين‌: مطابق‌ آن‌چه‌ در سايت‌ رسمي‌ اين‌ آيين‌ آمده،‌ تعداد اعضاي‌ آن‌ که در يكصد كشور دنيا پراکنده‌اند، تقريباً هشتادهزار نفر است‌.
« هدف اکنکار»
در يکي از کتابهاي اکنکار در رابطه با هدف اکنکار آمده است : « هدف اصلي ما قادر ساختن روح است به ترک کالبد و سفر آن به دنياهاي معنوي ماوراء و عاقبت رسيدن به هدف غائي (آنامي لوک ) که نامي است براي سرزميني بدون نام، يا بهشت حقيقي، جائي که خدا ( سوگماد) بسر مي برد ».

تاريخچه
 

بنيانگذار اکنکار يک آمريکايي به‌نام «پال‌ توئيچل» است که اين فرقه را در سال 1965 ميلادي پايه‌گذاري کرد. ‌‌او که از يک ارتباط نامشروع به دنيا آمده، ‌‌به افراط در نوشيدن مشروب به ويژه در دوران سربازي شهرت دارد. ‌‌از ديگر سرگرمي‌هاي «پال‌ توئيچل» زياده روي در برپايي مهماني و پارتي‌ بوده است. ‌‌او مدتي هم در کسوت يک خبرنگار، ‌‌در حوزه سفرهاي ديني مشغول به کار بوده و پس از اخراج از روزنامه، ‌‌به استخدام کليسا در‌آمد. ‌‌
اكنكار در زمان‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ در دهه‌ 1960، زماني‌ كه‌ فرهنگ‌ جديد، مشوق‌ حكمت‌ رازورانه‌ باستاني‌ شد، پديد آمد. اكنكار از ريشه‌هاي‌ قــوي‌ تــاريـخي‌ برخوردار است‌. آن‌چه‌ پال‌ تـوئـيـچـل‌ انجام‌ داد، روزآمد کردن تعاليم‌ باستاني‌ با توجه‌ به‌ جهان‌ جديد بود. دانشمندان‌ معتقدند كه‌ اكنكار صورت‌بندي‌ جديدي‌ از عــقـــايـــد و اعــمـــال‌ بـــاســتـــانـــي‌ ســنــت‌ راداسوامي‌ (Radhasoami) با واژه‌ جديد اك‌ (Ech) است‌. اين‌ تركيب‌ جالب‌ حكمت‌ بـاسـتـانـي‌ و واژه‌پـردازي‌ جـديـد، مـا را به‌ مقايسه‌ اكنكار با حكمت‌ الهي‌ (Theosophy) مادام‌ بلاواتسكي‌ (Blavatsky) فرامي‌خواند.
بر اساس‌ گزارش‌هاي‌ گوناگوني‌ كه‌ دوستان‌، خانواده‌ و طرف‌داران‌ پال‌ توئيچل‌ ارائه‌ داده‌اند و نيز آن‌چه‌ به‌ نظر تلاش‌ آگاهانه‌ پال‌ توئيچل‌ بـراي‌ پـرده‌ بـرداشـتـن‌ از جـزئـيـات‌ زندگي‌ خــصـوصـي‌اش‌ است‌، اين‌ جزئيات‌ در نظر هواداران‌ اكنكار و هم‌چنين‌ دانشمندان‌ رازآلود پنداشته‌ مي‌شود. حتي‌ رهبر اكنكار، هارولد كمپ‌ نيز با بيان‌ اين‌ كه‌ «توئيچل‌ عاشق‌ زندگي‌ خصوصي‌اش‌ بود» تصديق‌ مي‌كند كه‌ توئيچل‌ با بيان‌ زندگي‌ خصوصي‌اش‌ سعي‌ كرده‌ آن‌هايي‌ را كه‌ به‌ مطالعه‌ زندگي‌ وي‌ مي‌پردازند، به‌ بيراهه‌ ببرد.
توئيچل‌ در دوران‌ جواني‌ به‌ فعاليت‌هاي‌ گوناگوني‌ پرداخته‌ اما تلاش‌ كرده‌ تا از آن‌ به‌ عنوان‌ ابزاري‌ براي‌ بيان‌ واقعيت‌هاي‌ زندگي‌اش‌ استفاده‌ كند. از اين‌ رو، وي‌ آثاري‌ از خود برجاي‌ نهاد كه‌ به‌ دليل‌ ابهامات‌ موجود در آن‌، سال‌ها طول‌ مي‌كشد تا تاريخ‌دانان‌ از آنها سر درآورند.
عمده‌ترين‌ سردرگمي‌، مربوط‌ به‌ تعيين‌ زمان‌، مكان‌ و طبيعت‌ تولد توئيچل‌ و نيز ويژگي‌هاي‌ مربوط‌ به‌ اوايل‌ زندگي‌ وي‌ است‌. پال‌ توئيچل‌ در سال‌ 1942 وارد نيروي‌ دريايي‌ شد و در همين‌ سال‌ با كاميل‌ بالو (Camil Balloew) ازدواج‌ كرد.
در اين‌ ايام‌، زندگي‌ اش‌ را با روزنامه‌نگاري‌ شروع‌ كرد و با نام‌هاي‌ مختلف‌ براي‌ نشريات‌ دوره‌اي‌ گوناگون‌ قلم‌ مي‌زد. در همين‌ زمان‌ بود كه‌ به‌ توضيح‌ و تبيين‌ گروه‌هاي‌ گوناگون‌ ديني‌ پرداخت‌.
در سال‌ 1950 به‌ همراه‌ همسرش‌ به‌ عضويت‌ كليساي‌ خودشناسي‌ مونيـسم‌ مـطلق‌ (Church of Self Monism-Revelation of Absolute) و زيرشاخه‌ دنبالـه‌روي‌ از خودشناسي‌ (Self-Realization Fellowship) در واشنگتن‌ درآمد.
رهـبـري‌ ايـن‌ گـروه‌ را سـوامـي‌ پريماناندا (Swami Premananda) به‌ عهده‌ داشت‌ كه‌ در نوشته‌هاي‌ آخر توئيچل‌ از او به‌ سودار سينق‌ (Sudar Singh) نيز ياد شده‌ است‌. به‌ دنبال‌ جدايي‌ از اين‌ گروه،‌ در سال‌ 1955، پال‌ توئيچل‌ و همسرش‌ نيز از هم‌ جدا شدند. وي‌ سپس‌ به‌ كيرپال‌ سينق‌ (Kirpal Singh) پايه‌گذار روحاني‌ ساتسانگ‌ (Ruhani Satsang) شاخه‌اي‌ از سنت‌ راداسوامي‌ پيوست‌.
وي‌ علاوه‌ بر شاگردي‌ نزد كرپال‌ سينق،‌ تحت‌ تأثير ران‌ هوبارد (L.Ron Hobbard) به‌ جنبش‌ علم‌شناسي‌ (Scientology) ملحق‌ شد و به‌ مقام‌ «روشن‌» (Clear) نايل‌ آمد. در ادامه‌ پال‌ توئيچل‌ به‌ سبب‌ نزاعي‌ كه‌ روي‌ نسخه‌ خطي‌ كتابش‌ با عنوان‌ دندان‌ نيش‌ ببر، ميان‌ او و فرقه‌ ساسانگ‌ كيرپال‌ سينق‌ پديد آمد، پيوندش‌ را با آنها قطع‌ كرد. اندكي‌ پس‌ از قطع‌ روابط‌ با كرپال‌ سينق‌ به‌ ارايه‌ سمينارهايي‌ در سان‌دياگو كاليفرنيا درباره‌ هنر طي‌الارض‌ (Bilocation) يا آن‌چه‌ بعدها آن‌ را «سفر روح‌» ناميد، پرداخت‌.
وي‌ از طرق‌ نوشته‌هايش‌ در نشريات‌ دوره‌اي‌ گوناگون‌ و نامه‌هايش‌ به‌ مردم‌، از جمله‌ همسر دومش‌، گيل‌ آتكينسون‌ (Gail Atkinson) به‌ معرفي‌ اكنكار به‌ دنيا پرداخت‌ و خود را به‌ عنوان‌ نهصد و يكمين‌ استاد اك‌ معرفي‌ كرد.
او مدعي‌ شـد كـه‌ تـعـاليمي‌ از اساتيد وايراگي‌ اك‌ (Vairagi Exk Masters) دريافت‌ كرده‌ كه‌ از جمله‌ آن‌ها يك‌ راهب‌ (Monk) تبتي‌ به‌ نام‌ ربازار تارز (Rebazar Tarz) بود.
اكنكار به‌طور رسمي‌ در 22 اكتبر 1965 در سان‌دياگو كاليفرنيا به‌ صورت‌ يك‌ سازمان‌ غيرانتفاعي‌ تأسيس‌ شد.
در سال‌ 1971 پال‌ توئيچل‌ درگذشت‌. داروين‌ گراس‌ (Darwin Grass) بــه‌ عـنــوان‌ نهصد و هفتاد و دومين‌ استاد اك‌ جانشين‌ او شد.
پال‌ توئيچل‌ در زمان‌ حيات‌ بيش‌ از شصت عنوان‌ كتاب‌ نوشت‌ و افراد زيادي‌ را به‌ دين‌ اكنكار درآورد.
گراس‌ باعث‌ نزاع‌هاي‌ زيادي‌ درباره‌ اكنكار شد؛ چراكه‌ بسياري‌ از طرفداران‌ اين‌ آيين،‌ وي‌ را ‌ـ‌با اين‌كه‌ از سوي‌ هيئتي‌ از اعضاي‌ اكنكار، از جمله‌ همسر پال‌ توئيچل‌ به‌ اين‌ سمت‌ انتخاب‌ شده‌ بـود‌‌ـ شـايسـته‌ جانشيني‌ استاد پيشين‌ نمي‌دانستند.
سرانجام‌ گراس‌ تمامي‌ اختيارات‌ و مسئوليت‌هايش‌ را كه‌ به‌ استاد زنده‌ اك‌ مربوط‌ مي‌شد، از دست‌ داد و هارولد كلمپ‌ به‌ عنوان‌ نهصد و هفتاد و سومين‌ استاد زنده‌ اك‌ جانشين‌ وي‌ شد.
همچنين‌ دعاوي‌ حقوقي‌ چندي‌ ميان‌ گراس‌ و اكنكار مبني‌ بر استفاده‌ گراس‌ از واژه‌هايي‌ كه‌ حق‌ تأليف‌ آن‌ با اکنكار بوده‌ است‌، مطرح‌ شد.
هارولد كلمپ‌ با تأكيد بر ايدئولوژي‌ غربي‌ به‌ جاي‌ سنت‌ راداسوامي‌ شرقي،‌ تغييرات‌ زيادي‌ در اكنكار پديد آورد. اين‌ تغيير باعث‌ ايجاد پل‌ ارتباطي‌ ميان‌ اكيست‌ و فرهنگ‌ امريكايي‌ شد. او از هواداران‌ اكنكار خواست‌ به‌ جاي‌ آن‌كه‌ همكاران‌ خوب‌ خدا باشند، به‌ جامعه‌ خدمت‌ كنند.
«هارولد کلمپ» رهبر فعلي اکنکار را که در آمريکا ‌‌مستقر است همگان به عنوان يک دائم‌الخمر مي‌شناسند که در اثر زياده‌روي در نوشيدن مشروبات الکلي، ‌‌بيشتر اوقات بالا مي‌آورد. ‌‌برگزاري جلسات مشترک زن- مرد و دختر- پسر، ‌‌ساده و اثرگذارترين تکنيک اين فرقه براي افزايش هواداران است. ‌
يکي از شگردها و تکنيک‌هايي که رهبران اکنکار براي جذب افراد به اين شبکه از آن بهره مي‌گيرند، «پرونده‌سازي اکيستي براي استوانه‌ها و شاخص‌هاي اجتماعي، ‌‌فرهنگي و ادبي ملت‌ها» است؛ به اين شيوه که در يک سرقت تاريخي، ‌‌شخصيت‌هاي ملي و محبوب هر کشوري را يا به عنوان يکي از رهبران اکنکار معرفي مي‌کنند و يا آنها را پيرو اين انديشه جلوه مي‌دهند. ‌‌اين اقدام که نوعي «جعل شناسنامه اعتقادي» براي مشاهير و بزرگان به شمار مي‌آيد، در جذب افراد به ويژه کساني که نگرش‌هاي ناسيوناليستي و ملي‌گرايانه در روحيات آنها پررنگ است، ‌‌اقدامي نتيجه بخش ارزيابي مي‌شود. ‌

ماهيت اكنكار
 

پيروان اين طريقت معتقدند که اکنکار دانش باستاني سفر روح است؛ مقوله اي درباره انعکاس دروني که از ميان وضعيت هاي تحتاني به وضعيت هاي شعفناک و نشئه آور الهي سفر مي کند . اين عمل از طريق دسته اي از تمرينات معنوي انجام مي گيرد که پيروان اين علم از آن آگاهند. اکنکار بر ارزش تجربيات معنوي به عنوان طبيعي ترين راه بازگشت به سوي خداوند تأکيد دارد. اين مکتب مدعي است که مي آموزد چگونه انسان براي افزايش آگاهي و لذت بردن معنوي به درون خويش بنگرد و گوش فرا دهد. و همچنين در اين مکتب آمده است: « توسط آموزشها و تمرينات معنوي اکنکار خواهيد توانست يک زندگي شاد، پر ثمر و متعادل داشته باشيد و همچنين به اکتشافات جهانهاي معنوي خداوند بپردازيد .
آموزشهاي اکنکار بر دو ويژگي روح مقدس يعني نور و صوت تأکيد دارد وتوسط اين آموزشها خواهيم توانست با نور و صوت خداوند ارتباط برقرار کنيم و آن را ببينيم و بشنويم .با بهره بردن از آموزشهاي اکنکار و تمرينات معنوي آن خواهيم توانست حضور روح مقدس را در زندگيمان تشخيص دهيم و مي آموزيم که ما روح هستيم با رقه اي از خداوند که براي کسب تجربيات معنوي به اين دنيا فرستاده شده ايم و همينطور که شکوفايي معنوي حاصل مي کنيم، مي آموزيم که عشق خداوند را از طريق خدمت به ديگران بيان کنيم . »
معني برخي لغات رايج در اكنكار

معابد خرد زرين :
 

دسته اي از معابد ميباشد كه در هر يك از طبقات از فيزيكي گرفته تا بالاترين آنها وجود دارد
در سيارهء زمين سه معبد در سيارهء زهره يكي و در هر يك از طبقات بالاتر از طبقهء فيزيكي نيز يك معبد خرد زرين قرار دارد.
سوگماد : نام بالاترين مقام متعال در سرزمينهاي دور
ماهانتا : وضعيتي از آگاهي الهي است كه در مصدر امور آموزش به روحهايي است كه درمسير تكامل معنوي خود به درجه اي نايل آمده باشند كه آمادگي لازم را جهترها شدن از چرخهء كارما و بازگشت مجدد به جهان پايين كسب نموده اند.
اين وضعيت آگاهي در قالب انساني به صورت استاد حق در قيد حيات متجلي ميشود كه بالاترين مقام معنوي در كاءنات محسوب ميگردد.
توزا : در فرهنگ اكنكار به معناي روح است
آتماساروپ : يعني كالبد معنوي يا همان هييبتي كه روح مستقل از جسم و ساير اركان تحتاني در آن ضاهر ميشود.
ساچ خاند : نخستين مرتبه از طبقات خالص معنوي
استادان اك : كساني هستند كه به سلسله نظام وايراگي تعلق دارند و به ارادهء خود كالبد فيزيكي شان را ترك گفته در قالب آتماساروپ (كالبد معنوي) به سرزمينهاي دورسفر ميكنند.
طبقهء اثيري: (يا گرد ستاره اي يا عاطفي يا اختري يا لطيف) اين طبقه بلافاصله بعد از جهان فيزيكي قرار دارد و اولين از طبقات درون محسوب ميشود.
كل : قطب منفي هستي و فرمانرواي جهانهاي ذهني به پايين (ذهن كل يا هستهء تمركز نيروهاي منفي كيهان است)
جريان اك : سيلان پيوسته اي است كه به معناي روح الهي يا حق ميباشد و زمان و مكان همجزءي از تجلي آن است.(اين جريان همهء هستي را در خويش دارد.)
طبقهء علي : يعني منسوب به علت. علتها سازندهء الگوي تقديري يا كارما ميباشند. مدارزمان در اين جهان بسته ميشود و همهء بايگانيهاي ثبت شده در حافظه كه همان كالبد علي باشد به كالبد ذهني منتقل ميشود.
كارما : قانون علت و معلول (كيفر و پاداش)
آدهارما : يعني كارماي بد (منفي) يا تبهكاري
تخيل الهي : در واقع سرمنشاء تمامي هستي است.
جهانهاي رواني : سه مرتبهء اثيري علي و ذهني است كه بترتيب از عنصر معنوي بيشتر و بيشتري برخوردارند.
اختلاف عمدهء آنها با مرتبهء خاكي در بالاتر بودن طيف نوساني اتم هايآنهاست و به اين علت يكديگر را حس نميكنند و بدون اينكه اصطكاكي بين آنهاباشد در ميان يكديگر روانند. منطبق با هر يك از اين جهانهاي كالبدي هست كهروح برتن ميكند تا نهايتا در كالبد ماده نسخ ميگيرد.
اك: روح حق و جريان صوتي حيات
وايراگ : يعني عدم وابستگي رهايي ذهني از اشياء مادي و پديده هاي جهانهاي تحتاني
بني (باني) : يعني همان جريان صوتي قابل شنيدن حيات و واژهء ديگري است براي نواي بهشتي كه در گفتار بعضي صوفيان بكار ميرفته است.
سمدهي : يعني خلسهء عميقي كه در اثر مراقبه حاصل ميشود.

اعتقادات اصلي اکنکار
 

(( روح ابدي و هويت حقيقي فرد است . ـ روح در سفري براي شناخت خود و خداست . ـ به دليل عشق خداوند با روح است که روح وجود دارد . ـ تجربه و آزادي معنوي در اين زندگي براي همه ميسر است . ـ شکوفايي معنوي مي تواند با تماس آگاهانه با اک ، روح مقدس تسريع شود. اين تماس مي تواند در طي تمرينات اک و با راهنمايي استاد در قيد حيات اک حاصل شود . ـ ماهانتا، استاد در قيد حيات اک، رهبر معنوي اکنکار است . ـ شما مي توانيد به طور فعالانه جهانهاي معنوي را از طريق سفر روح، رؤياها و روشهاي ديگر مورد بررسي قرار دهيد.))
از جمله اعتقادات اکنکار قائل شدن به تناسخ است. پوشيده نيست که اثر بلافصل اعتقاد به تناسخ، انکار وجود بهشت و جهنم در دنياي ديگر است. بر اساس تمام مرامها، دينها و طريقت هايي که تناسخ در آنها يک مبناي عقيدتي به شمارمي آيد، پاداش و جزاي افراد در روابط بين انسانها، در همين دنيا تسويه مي شود. بهشت و جهنم و عذاب و عقابي و معادي وجود ندارد. اين در حالي است که در آيات گوناگون قرآن کريم با اين عقيده مخالفت صريح شده و آيات قران کريم آن را رد مي کند .

قوانين اکنکار
 

طريقت اکنکار مشتمل بر قوانيني است که برخي از آنها جنبه اجتماعي داشته و برخي ديگرجنبه فردي و دروني دارد. براي بررسي اين فرقه، بايد بدانيم به چه چيزهايي معتقد هستند از جمله قوانين اکنکار، موارد زير مي باشد:

قانون عدم وابستگي :
 

«اين قانون به معني رها شدن از تمايلات قوي نسبت به محيط پيرامون و تعلقات آن است به گونه اي که انسان اصرار بر عدم ارتباط يا جدا شدن از آنها نداشته باشد؛ بلکه رهايي ذهن است از عشق به دنيا و تمامي خواسته هاي دنيوي . آنها معتقدند که حواس آدمي به دليل عشق به اشياء، براي او خواسته مي آفريند، از خواسته هاي او خشم بر مي انگيزد، از خشم فريفتگي ناشي مي شود و فريفتگي خاطرات و احساسات پيچيده اي را به جريان مي اندازد و همين جريان، عشق به خدا را نابود مي کند. در نتيجه انسان انحطاط مي يابد. ولي هنگامي که فرد منضبط است و عشق خود را معطوف ماهانتا مي سازد، در وراي توجه حواسش به چيزهاي خارجي و رها از رنج و لذت هاي ناشي از آن حرکت مي کند و پيش از همه ازافراط کاري ها رهايي مي يابد.

قانون عشق
 

« عشق اصلي است که به فک، نيروي جنبشي ارتباط با شيء مورد نظرش را مي دهد. بنابراين منجر به تسلط بر تمامي تجربيات مقابلش مي گردد، عشق احساساتي است که به فکر حيات مي بخشد. احساس همانا خواسته است و خواسته ها همان عشق است » . درادامه قانون عشق آمده است : « راههاي زيادي هستند که ما مي توانيم توسط آنها به سوي خداوند برويم. خداوند، راهها و مقاصد مختلفي را براي ما مستقر ساخته است به گونه اي که براي همه، مسيري وجود دارد حتي براي ملحدان.» يک ملحد مي تواند بيش از يک نفر که مسيحي متولد شده و انجيل را هميشه به همراه دارد، به خداوند نزديک تر باشد ؛ زيرا او مي تواند ادراک بهتري از قانون عشق داشته باشد » . در اينجا سؤالي مطرح مي شود و آن اين که: چرا يک فرد ملحد مي تواند ادارک بهتري از قانون عشق داشته باشد؟ آيا اين مکتب ( اکنکار ) ترويج بي ديني و لا مذهبي را به همراه ندارد؟ حتي فرد ملحد را به خداوند نزديک تر مي داند ؟ !!...
« قانون عدم مداخله »
بر اساس قانون عدم مداخله، يک موجود معنوي نمي تواند فضاي ديگران را بياشوبد؛ هر کسي که هر نوع تغيير يا تأثيري در ذهن ديگري بگذارد( حتي دعا) يکي از قوانين آگاهي معنوي را برآشفته است .» قوانين ديگري نيز وجود دارند مثل قانون سکوت ، وصل ، سفر روح که مجال سخن گفتن از انها نيست.
« برخي ادعاهاي اکنکار»
اکنکار مدعي است که مستقيم ترين مسير به سوي خداوند است و مدعي است که استاد زنده (اک) توسط سوگماد (خداوند) انتخاب مي شود و هر استاد زنده اک، جانشين خود را تربيت مي کند. يکي از شگردهاي اکنکار اين است که برخلاف سايرمکاتب ومذاهب قيد و بندي در مکتب خود ايجاد نکرده است .
به اين پرسش که از اکنکار شد توجه کنيد « آيا اکنکار با سقط جنين يا همجنس بازي مخالفت مي کند ؟ جواب: اکنکار مي آموزد که روح ابدي و فنا پذير است و اينکه روح بر روي زمين است تا تجربه کسب کند .اکنکار موضوعاتي از قبيل سقط جنين، طلاق، يا گرايش جنسي را به عنوان تصميماتي شخصي در نظر گرفته و به عنوان يک سازمان نظر نمي دهد .»
آري اين مکتب اصلاً نمي پسندد که قيد و بندي ايجاد کند تا از هر گروهي و حتي از هر مذهبي بتوانند به اين مکتب گرايش پيدا کنند .در متن اکنکار، مذهب به عنوان چيزي دست و پاگير براي رسيدن به کمال معرفي شده است. مثلاً در کتاب اکنکار کليد جهان هاي اسرار آمده است :« کمال از طريق اعتقادات مذهبي قابل دستيابي نيست زيرا که اديان محدودند و کمال حد و حدودي ندارد، نه مي تواند موقتي باشد و نه قابل تغيير» . و در جايي ديگر دين را محصول خود پرستي مي داند و مي گويد: « او ( يعني خود پرستي ) به تأسيس و بنيان گذاري کيش و عقايد مذهبي کمک مي کند، سپس از روي خود پرستي چنين مي پندارد که بهترين راه براي کسب حقيقت رابه دست آورده است» و بسياري ديگر از اين مطالب که مي توانيد به اين کتاب مراجعه کنيد.
نفي ظهور امام زمان (عج)
حتي اين مکتب پس از نفي اديان به سراغ موعود آخر الزمان مي رود تا با نفي او شخص يا اشخاص ديگري را به عنوان جانشين معرفي کند: شايد هيچ يک از مکاتب انحرافي اين گونه وقيحانه با اين مسأله برخورد نکرده باشند. « اين نقطه عطف مسامحه است ، انتظار براي چيزي که قرار است ظهور کند . پيامبر موعودي که تمام بار را از روي دوش ما بر مي دارد و البته هيچ وقت نخواهد آمد . » و البته وقاحت بيشترآن جايي است که تمام خصوصياتي را که يک موعود بايد داشته باشد را به فردي نسبت مي دهند که از او به عنوان استاد حق در قيد حيات يا ماهانتا نام مي برد. ( « ماهانتا او به معني معلم بزرگ و نور دهنده است و در حقيقت به اين مفهوم اشاره دارد که شما منتظر کسي نباشيد ، او اينجاست . او[ ( استاد حق )] همکاري براي خداوند اعلي است که در امور مربوطه به اين جهان او را ياري مي دهد .) چنانکه در توصيف ماهانتا مي گويند: « ذهن ماهانتا بسيار تيز، باهوش و داراي قدرت قضاوتي بي نقص است. او در بالاترين مرتبه يک انسان متمدن است زيرا که او تمام فضايل لازم براي انسان را در بالاترين مرتبه تکاملش دارا مي باشد. » « اساتيد حق و اولياي اکنکار اگر چه تفاوت چنداني با مردم عادي ندارند.ولي براي رسيدن به هدف غائي و بالاترين بهشت ها (جايي که خداوند عالميان به سر مي برد) راهنماي انسان هستند. « اگر چه او يک سيستم مذهبي را آموزش نمي دهد اما انسان را به طرف کاملترين و شادترين تجربه مذهبي سوق مي دهد .»

« طبقات الهي »
 

مکتب اکنکار نظام عالم را براساس اعتقادات خود به طبقاتي تقسيم بندي کرده است. در نگاه اين مکتب يک اکيست بايد تمامي طبقات را گذرانده و به طبقه نهايي که به عنوان هدف در اين مکتب بوده و روح نام دارد، نائل شود.بطور کلي و جامع طبقات الهي به دو بخش تقسيم شده است: طبقات تحتاني و طبقات فوقاني.طبقات پايين از اقليم مادي زمان، ماده ،مکان و انرژي ساخته شده است وطبقات فوقاني طبقاتي هستند که مقصد معنوي مارا تشکيل مي دهند. جهانهاي حقيقي خداوند، نخست طبقه فيزيکي نام دارد که همان دنياي مادي است.طبقه دوم طبقه اثيري نام داشته ومربوط به عالم خواب است.سومين جهان از بخش تحتاني، طبقه علي مي باشد اين جهان معدن خاطره هاست و پيشينه تمامي زندگي ها ي افراد در روي طبقات فيزيکي و اثيري درآن بايگاني شده است. طبقه علي، محل خاطره ها و تالار پيشينه هاست.يک روياگر مي تواند ازماهانتا، استاد رويا تقاضا کند که او را به آنجا برده و چشم اندازي از زندگي هاي گذشته را به او نشان دهند.چهارمين طبقه، طبقه ذهني است. مسافرين اغلب اين طبقه را به عنوان جهان رنگهاي آبي مي شناسند.علتش اين است که در اين جا ماهانتا در نظر روياگر مسافر، درقالب نورآبي ظاهر مي شود که يکي ازنشانه هاي طبقه ذهني مي باشد.طبقه پنجم، طبقه روح است: اين ناحيه يکي از بزرگترين نقاط عطف در زندگي فرد را موجب مي شود. اين طبقه اولين مرحله ازجهان هاي حقيقي معنوي است و رسيدن به اين سطح از آگاهي بايد نخستين هدف ما درطريقت اک باشد. اينجا طبقه نائل آمدن به(خود شناسي) است. در اين طبقه به وضعيت خودشناسي دست مي يابيم. در طبقه پنجم و ماوراء آن، نور و صوت خالص خدا مي تواند قلب شما را هرچه سريعتراوج داده وبه آن قوام بخشد. همه کساني که به خدا عشق داشته باشند روزي به اين طبقه خواهند رسيد و کلمه اي که براي اين طبقه زمزمه مي کنيم سوگماد است.

وضعيت رؤياها و استاد رؤياها
 

روياها در طريقت اکنکار از اهميت بسياري بر خوردارند و کتاب هاي بسياري از اساتيد اک به اين مساله اختصاص يافته است.« بطور کلي رؤياها بيان کننده آن دسته از آرزوهائي است که در پشت ذهن ناخود آگاه پنهان شده اند. بسياري از آنها نتيجه ظهور يک انگيزه و يا يک تمايل اند. بسياري ديگر نتيجه انعکاس ساير کالبدهاي انساني (از قبيل اثيري، علي، ذهني و روحي) به درون جهان هاي ديگرند. نوع ديگري از رؤياها وجود دارد که براي دانشجوي(چلا) اک از کمال اهميت برخوردار است و دربرگيرنده استهلاک کارماي مربوط به گذشته و حال او در هنگام خواب است. اين بيشتر در مورد کساني مصداق دارد که پيرو اکنکارند به ويژه پس از اين که چلاها، واصل اک مي شوند . استاد حق در قيد حيات به واصل کلمه رندي اعطا مي کند که تنها به او اختصاص دارد. اين ذکر نبايد توسط ديگري مورد استفاده قرار گيرد. با استفاده از اين ذکر است که چلا استهلاک کارماي خويش را با سرعت آغاز مي کند و آن را در وضعيت رؤيا به انجام مي رساند. استاد رؤيا کنترل تقدير بسياري از مردم را در وضعيت رؤيا در دست دارد و قادر است خط سير ملت ها، تاريخ و سرنوشت آنها را تغيير دهد. استاد حق يکي از بزرگترين دوستاني است که مي توانيم در عالم رؤيا ملاقات کنيم. در إک مي آموزيم هر گاه با خطري روبرو شويم که بيش از حد ترسناک است و يا به دلايلي قادر به مقابله يا پيروز شدن برآن نيستيم مي توانيم استاد حق را به ياري بطلبيم و او فوراً به کمک ما مي آيد .»
منابع:
خبرگزاري فارس
سايت اطلاع رساني جوان
سايت خبري تحليلي خدمت
khabaronline.ir
وب سايت خبري آينده روشن
باشگاه انديشه bashgah.net
هفته نامه - پگاه حوزه - 1388 - شماره 272
سراب , ضميمه جام جم
ديگر منابع:
كتاب آشنايي با اديان بزرگ نوشته حسين توفيقي
الياده، ميرچا، اسطوره، رويا، راز، ترجمه رويا منجم
الياده، ميرچا، رساله در تاريخ اديان، ترجمه جلال ستارى
الياده، ميرچا (ويراستار)، فرهنگ و دين
حكمت، على اصغر، تاريخ اديان
زرين كوب، عبدالحسين، در قلمرو وجدان، تهران
كريشنان، رادا، اديان شرق و فكر غرب، ترجمه رضازاده شفق
كريشنان، رادها، مذهب در شرق و غرب، ترجمه فريدون گرگانى
گئر، جوزف، حكمت اديان، ترجمه و تاءليف محمد حجازى
گئر، جوزف، سرگذشت دينهاى بزرگ، ترجمه ايرج پزشك نيا
مصطفوى، على اصغر، اسطوره قربانى
ناس، جان بى.، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت

ادامه دارد...
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image