مواضع توحيدى
در قسمت اول اين مقاله، با ويژگى مهم شهيد مطهرى، يعنى «زمان آگاهى» ايشان آشنا شديم. شهيد مطهرى، فرزند زمان خود بود و زمان آگاهى و برخورد با پديدههاى نو، وى را به سوى موضعگيرىهاى نو، سوق مىداد. او علاوه بر آن كه در برابر هر پديده، مسئله و جريان جديدى، موضع مخصوص خود را داشت، موضعگيرىهايش از اتقان، شفافيت، صراحت و شجاعتى كه خاص خود ايشان بود، برخوردار بودند.
در قسمت دوم اين مقاله، با برخى مواضع خاص اين شهيد بزرگوار درباره مسائل مختلف، بيشتر آشنا مىشويم.
شهيد مطهرى در خصوص مقولههاى مطرح عصر خود، داراى مواضعى شفاف بود كه ذكر چند برداشت و موضعگيرى وى، نسل امروز را با انديشههاى ناب و چشمان فردانگر وى آشنا مىسازد.
مردم در طول خداوند
مطهرى كه خود از ميان مردم برخاست، با مردم زيست و سرانجام بر روى دستان مردم به لقاى خداوند سبحان شتافت، در مقطعى كه جريانها و گروهكهاى سوسياليستى و ماركسيستى به نام «خلق» و گروههاى ليبراليستى به نام «آزادى انسان»، براى دست يازيدن به اهداف شوم خود از واژه «مردم» پلى ساخته بودند و بر خلاف آموزههاى انبياى الهى، مردم را به جاى خدا و رأى مردم را رأى خدا به تصوير مىكشيدند، او در موضعى صريح، مردم را در طول خداوند و قوانين الهى به تفسير كشيد و كار براى غير خدا را نوعى شرك و بتپرستى معنا كرد. وى در اين باره مىنويسد:
«واقعيت تكاملى انسان و واقعيت تكاملى جهان، واقعيتى «به سوى اويى» است؛ هر چه رو به آن سو ندارد، باطل و بر ضد مسير تكاملى خلقت است. از نظر اسلام، همچنان كه كار خود را بايد براى خدا كرد، كار خلق را نيز بايد براى خدا كرد. اين كه گفته مىشود كار براى خدا، يعنى كار براى خلق، راه خدا و خلق يكى است و براى خدا، يعنى براى خلق وگرنه كار براى خدا منهاى خلق آخوند بازى و صوفىگرى است، سخن نادرستى است. از نظر اسلام، راه، راه خداست و بس و مقصد، خداست؛ نه چيز ديگر؛ اما راه خدا، از ميان خلق مىگذرد. كار براى خود كردن، نفس پرستى است؛ كار براى خلق كردن، بتپرستى است؛ كار براى خلق كردن، شرك و دوگانهپرستى است؛ كار خود و كار خلق براى خدا كردن، توحيد و خداپرستى است. در روش توحيدى اسلامى، كارها بايد به نام خدا آغاز شود و آغاز كردن كار به نام خلق، بتپرستى است و به نام خدا و خلق، شرك و بتپرستى است و تنها به نام خدا، توحيد و يگانه پرستى است.1
اصلاحات قرآنى
شهيد مطهرى با بيان اين مطلب كه «اصلاحطلبى، يك روحيه اسلامى است؛ هر مسلمانى به حكم اين كه مسلمان است، خواه ناخواه اصلاحطلب و لا اقل طرفدار اصلاحطلبى است؛ زيرا اصلاحطلبى هم به عنوان يك شأن پيامبرى در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهى از منكر است كه از اركان تعليمات اجتماعى است»،2 با تمسك به قرآن از زبان حضرت شعيب، ترويج اباحهگرى به نام اصلاحات را اصلاح منافقين تفسير مىكند.3
راه سوم، راه التقاط
در بينش و نگرش توحيدى مطهرى، هيچ پندار، گفتار و رفتارى را نمىتوان خارج از قرار گرفتن در يكى از دو جبهه حق و باطل و يا اردوگاه توحيد و شرك، تحليل و تفسير كرد. در اين موضع، خط و راه سومى وجود ندارد. در اين نگرش، حقيقت تنها يكى است و اسلام ناب، اسلام برگرفته از يك منبع و يك سرچشمه است؛ نه تلفيقى از مكتب اسلام و مكاتب ديگر ساخته بشر؛ به گونهاى كه احكام عبادى را از اسلام و احكام سياسى و اجتماعى را از مكتب ديگرى بگيرند و با مغالطه، نام آن را اسلام ناب بگذارند.
از منظر مطهرى، استنباط و مواضع نوگرايانه اسلام ناب، هرگز در تضاد با آيات و روايات ائمه عليهمالسلام نيست و اگر چنين تضادى در استنباط از قرآن و سنت ديده شود، خود بزرگترين دليل بر بدلى بودن و التقاطى بودن اين استنباط است.
شهيد مطهرى در اواخر عمر خود به صراحت به ظهور «شبهه اسلام ناب» در برابر «اسلام ناب» و ظهور اسلامى بدلى هشدار داد. وى در موضعى شفاف، اين «راه سوم» را راه التقاط ناميد و گفت:
«در سالهاى اخير، بدبختانه گروه سومى هم پيدا شدهاند كه به يك مكتب التقاطى معتقد شدهاند. اينها قسمتى از اصول كمونيسم را با بعضى از مبانى اگزيستانسياليسم تركيب كردهاند و بعد، حاصل را با مفاهيم ارزشها و اصطلاحات خاص فرهنگ اسلامى آميختهاند؛ آن وقت مىگويند مكتب اصيل و ناب اسلام، اين است و جز اين نيست. من در اين جا هشدار مىدهم؛ ما با گرايش به مكتبهاى بيگانه، استقلال مكتبى خودمان را از دست مىدهيم».4
بىشك، همان گونه كه استنباط نوگرايانه فقهى، كلامى و فلسفى و نيز مواضع سياسى - اجتماعى شهيد مطهرى، برگرفته از زلال شريعت است، استنباطها و مواضع اعتدالى اين شهيد و مشى دور از افراط و تفريط وى نيز نه يك آموزه و تلفيقى از سنت و تجدد، بلكه برخاسته از «بينش توحيدى» اوست؛ از اين رو، «توازن و اعتدال» در موضعگيرىهاى شهيد مطهرى، همانند مواضع ديگر وى، تفاوتى ماهوى با مقوله «تسامح و تساهل» دارد؛ مقولهاى كه امروز شعار برخى از جريانهاى فكرى - سياسى جامعه است. اين شهيد، در خصوص ظرافت پيمايش «اعتدال» و پرهيز از افراط و تفريط در استنباطها و موضعگيرىها مىنويسد:
«پرهيز از افراط و تفريط و گرايش به اعتدال، در هر كارى، خالى از دشوارى نيست. گويى هميشه راه اعتدال، يك خط باريك است كه اندك بىتوجهى، موجب خروج از آن است. اين كه در آثار دينى وارد شده كه «صراط»، از مو باريكتر است، اشاره به همين نكته است كه رعايت اعتدال در هر كارى، سخت و دشوار است».5
منافقين، موج سواران جامعه
شهيد مطهرى، از منافقين به عنوان موج سوارانى ياد مىكند كه با ظاهرى زيبا و فريبنده، هرگز باطن شيطان صفت خويش را براى عامه مردم بر ملا نمىكنند؛ موج سوارانى كه با ارزيابى نيازهاى روحى و جسمى اقشار جامعه و خلق شعارهاى جذاب، به فراخور نياز، تودههاى جامعه را به سمت اهداف از پيش تعيين شده خود سوق مىدهند. شهيد مطهرى، مبارزه با منافقان را سختترين ميدان مبارزه موحدان به تصوير مىكشد و تنها راه جلوگيرى از به قدرت رسيدن و يا حذف آنان از معادلات سياسى، اجتماعى و فرهنگى را بسترسازى فكرى - فرهنگى و بالابردن سطح آگاهى افراد جامعه مىداند. وى در اين باره مىنويسد:
«مشكلترين مبارزهها، مبارزه با نفاق است كه مبارزه با زيركىهايى است كه احمقها را وسيله قرار مىدهند. اين پيكار، از پيكار با كفر، به مراتب مشكلتر است؛ زيرا در جنگ با كفر، مبارزه با يك جريان مكشوف، ظاهر و بىپرده است؛ اما مبارزه با نفاق، در حقيقت، مبارزه با كفر مستور است. نفاق دو رو دارد؛ يك رو ظاهر كه اسلام است و مسلمانى و يك رو باطن كه كفر است و شيطنت و درك آن، براى تودهها و مردم عادى، بسيار دشوار و گاهى غيرممكن است و لذا مبارزه با نفاقها، غالباً به شكست برخورده است؛ زيرا تودهها، شعاع دركشان از سر حد ظاهر نمىگذرد و نهفته را روشن نمىسازد و آن قدر بُرد ندارد كه تا اعماق باطنها نفوذ كند... . بايد توجه داشت كه هر اندازه احمق زياد باشد، بازار نفاق داغتر است. مبارزه با احمق و حماقت، مبارزه با نفاق نيز هست؛ زيرا احمق، ابزار دست منافق است؛ قهراً مبارزه با احمق و حماقت، خلع سلاح كردن منافق و شمشير از دست منافق گرفتن است».6
گرگ صنعتى جهان غرب
شهيد مطهرى كه به خاطر فعاليتهاى گسترده گروههاى چپگرا در دانشگاهها و شبههافكنىهاى عناصر وابسته به شرق در بين نسل جوان، بيشترين تلاشهاى خود را در عرصه قلم و بيان و پاسخگويى و شبههزدايى در خصوص مكاتب سوسياليستى جهت داده بود، هرگز از حركتهاى فرهنگى لبه ديگر قيچى كه درصدد بود تا «بينش توحيدى» و ارزشهاى اخلاقى و انسانى را محو كند، غافل نبود. وى در اين سالها نه تنها به نقد ناهنجارىهاى اخلاقى و تحريفهاى آشكار «غرب فرهنگى» درباره اسلام و آموزههاى اسلام پرداخت و مبارزه با التقاط فكرى و ابتذال فرهنگى را دنبال كرد، بلكه به صراحت، شعارهاى جهان غرب را - چون همزيستى، صلح و وحدت جهانى - فريبى بزرگ بيان كرد.
او رابطه غرب جغرافيايى و فرهنگى را با جهان سوم، به رابطه گرگ با گوسفند تشبيه كرد كه در عمل هرگز از خوى درندگى و برترىجويى خود دست برنمىدارد. وى در اين باره مىنويسد:
«تجربه تاريخى و شواهدى كه از مبارزات و تحولات اجتماعى كسب شده، نشان مىدهد كه به هر حال در عالم انسانها، اصناف و شعبى وجود دارند؛ اصنافى كه از يكديگر متمايزند و راههاى مشخصى از يكديگر دارند و امكان ادغام و اضمحلالشان در يكديگر طبيعتاً وجود ندارد. تحولات اجتماعى، سياسى و فرهنگى جهان معاصر، روز به روز وحدت و تفاهم جهان غرب با دنياى سوم را دورتر و ناممكنتر مىسازد. هر قدر دم از همزيستى، صلح و وحدت جهانى زده شود، باز هم عمل يا واقعيت تحولات آن را دورتر و غيرعملىتر مىسازد. تا زمانى كه گرگ و گوسفندى در اين عالم هست، وحدت بين آنها غيرممكن است».7
تأييد تمام نوشتارهاى اين شهيد و دعوت نسل جوان به مطالعه آنها از سوى مردم سالار واقعى، اصلاحگر و منادى بازگشت به كوثر زلال قرآن و عترت، يعنى امام راحل(ره) و نيز تأكيد مقام معظم رهبرى بر ترويج انديشهها و به تصوير كشاندن زواياى گوناگون زندگى شهيد مطهرى، تأييدى بر مواضع توحيدى، دردشناسانه و درمانگرايانه شهيد مطهرى است.
ادامه دارد...
پىنوشت:
1. مقدمهاى بر جهانبينى اسلامى، جهان بينى توحيدى، مجموعه آثار، ص 135.
2. نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، ص 7.
3. همان.
4. پيرامون انقلاب اسلامى، ص 162.
5. نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، ص 90.
6. مجموعه آثار، ج 16، ص 340-338. (جاذبه و دافعه على عليهالسلام)
7. مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج 14، ص 35.