مقدمـه
حقوق اجتماعي زن در تشيع را مي توان به دو دسته تقسيم کرد:
1- حقوق عام :
يعني حقوقي که با مرد مشترک است مانند ؛حقوق اقتصادي مبتني بر حق توارث و حق مالکيت و حقوق سياسي مبتني بر حق انتخابات جنگ و دفاع و حق شرکت در اجتماعات و.... و حقوق خانوادگي مبتني بر حق همسر و حقوق قضايي مانند حق طرح دعوا و يا شکايت، حق مراجعه به مراجع قضايي، حقوق مالي و... و حقوق اجتماعي ديگر مانند حق تعليم و تربيت، حق کسب و کار و عمل به واجبات شرعي مثل حج و... مي باشد.
2- حقوق اجتماعي خصوصي زن :
يعني حقوقي که مختص زنان است و در واقع امتيازي براي آنان در مقابل مرد مي باشد مانند حقوق مادي مبتني بر مهريه، نفقه و حقوق معنوي مبتني بر خوشرفتاري، حق رفاه و خدمت و حق هيئت و مضاجع مي باشد.(1)
بررسي حقوق اجتماعي زن در تشيع
سوال: حقوق عمومي زن در اسلام چگونه است؟
فرضيه: زن با آمدن اسلام حقوق اجتماعي - عمومي گوناگوني از جمله حقوق اقتصادي، سياسي، اجتماعي و غيره برخوردار شد.
سوال: حقوق خصوصي زن در اسلام چگونه است؟
فرضيه: زن با آمدن اسلام از حقوق اجتماعي - خصوصي گوناگوني مثل نفقه، مهريه و غيره برخوردار شد.
مفروض: اسلام حقوق گوناگون زن را که در طول تاريخ، سنت ها و آداب و رسوم آن را خاص مرد مي دانست به وي بازگردانيد و مساوات و تعادل بر هم خورده را دوباره برقرار کرده(2) آري بايد قدر اسلام را بدانيم که فرمود: «يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقيکم ان الله عليم خبير».(3)
اي مردم ما شما را مرد و زن آفريديم و شعب و قبيله قرار داديم تا شناخته شويد ولي بدانيد که گرامي ترين شما نزد پروردگارتان باتقواترين شما خواهد بود و خدا از شما آگاه و باخبر است بنابراين در مي يابيم که حقوق زن و مرد نزد پروردگار يکسان است.
فصل اول: حقوق اجتماعي عمومي زن در اسلام
مقتضيات عمر ما ايجاب مي کند که بسياري از مسائل مجدداً مورد ارزيابي قرار گيرد و به ارزيابي هاي گذشته بسنده نشود که حقوق زن از جمله ي اين سلسه مسائل است و براي بررسي حقوق زن در اسلام لازم است بدواً، نظري ولو اجمالي به تاريخچه ي حقوق زن قبل از اسلام بپردازيم.
يکي از بحث هاي جنجال انگيز و سفسطه آميزي که از قديم الايام تاکنون در جوامع علمي مطرح و دچار نظريات تفريطي و افراطي شده موضوع مربوط به حقوق زن است. برخي از نويسندگان و گويندگان، در دفاع از شعار آزادي زنان و احقاق حقوق زنان به قدري راه اغراق و افراط را مي پيمايند که گويا مرد و زن هيچ وجه تمايزي در مراحل مختلف تعقل و تفکر، عواطف و احساسات، توان جسمي و غيره ندارند. دسته اي ديگر که با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمي دانند بلکه آنان را شيطان يا حيوان و ارواح خبيثه يا اشيائي ابزار گونه براي استفاده انسان ها (مردها) مي شناسند.
ما در اين تحقيق برآنيم حقوق زن در اسلام را که براساس طبيعت وجودي زن مي باشد را بيان نموده و تا آن جا که ممکن است واقعيت را مشخص کرده و سپس حقوق زنان را در اسلام به حقوق عام و خاص تقسيم بندي کرده و به عمده ترين آنها بپردازيم.
*****
در قبل از اسلام زندگي زنان نسبت به مردان مانند زندگي چهارپايان و ساير جانوران اهلي نسبت به انسان بوده است. زن هيچ گونه استقلالي از خود نداشت و زن براي مرد خلق شده بود مرد مي توانست زنش را به هر کس که بخواهد بفروشد يا ببخشد يا او را براي فرزند آوردن و خدمت کردن قرض بدهد و به هر نحوي که بخواهد مجازات کند و حتي او را بکشد و همچنين مي توانست او را مانند گوسفند بکشد و گوشتش را بخورد بخصوص در هنگام قحطي و ميهماني.
بر زن لازم بود هر امري شوهر يا پدر مي دهد اطاعت کند و در هيچ کاري استقلال نداشته و بايد تمام امور خانه داري و بچه داري و کليه ي احتياجات زندگي مرد را متحمل شود بايد از کارها سخت ترين آنها را مانند باربري و گلکاري و غيره انجام دهد و از صناعات و حرفه ها پست ترين آنها را پيشه نمايد و کار به جايي رسيده بود که زنان پس از وضع حمل بلافاصله پي وظائف خدمتکاري روند و مرد چند روز به جاي او مانند بيماري بر بستر بخوابد و خود را مداوا کند.
مرد مي توانست زن هاي متعدد بگيرد و يا طلاق دهد و اگر زن مي مرد زن بگيرد ولي اگر مرد مي مرد ؛زن حق ازدواج نداشت و از معاشرت در خارج خانه هم منع بود.(4)
در واقع به زن به چشم شيء نگاه مي کردند کالائي مصرفي و قابل خريد و فروش و اجاره و تمليک؛ براي کار و خدمت به مرد و توليد فرزند و نگهباني اموال و اولاد او، که مانند حيواني اهلي بار مي کشيده و کار مي کرده است و بيشتر موارد حق نداشته در کنار شوهرش باشد و با وي غذا بخورد.(5)
ازدواج با بيگانگان ممنوع بوده و در اين اصل چنان افراط مي کردند که اولاد ذکور خانواده با اولاد اناث خانواده با هم ازدواج مي کردند همچنين اگر مردي بدون باقي گذاشتن پسري مي مرد بايستي زن او را به نزديکترين خويشان متوفي شوهر مي دادند و اگر زن نداشت دختر يا نزديکترين بستگان اناث او را با نزديک ترين خويشان ذکور او تزويج مي کردند و در صورتي که هيچ خويشي از زنان نداشت از مال شخص متوفي جهيزيه زني را فراهم ساخته او را به يکي از خويشان ذکور متوفي شوهر مي دادند پسري که از اين ازدواج حاصل مي شد فرزند متوفي محسوب مي شد تا اجاقش کور نماند.(6)
1- حقوق اجتماعي عام زن در اسلام
حقوق عام همان حقوقي است که زن و مرد به عنوان بشر در آن مشترک اند و هيچ تفاوتي بين زن و مرد نيست همان طور که گفتيم زن در طول تاريخ از بخشي از حقوق بشري خود محروم بوده است اسلام با انقلاب اجتماعي و فرهنگي خود توفاني به پا کرد و جاهليت زمان خود را برانداخت و براي نخستين بار تمام حقوق واقعي زن را به وي بخشيد و چهارده قرن پيش از آن که اعلاميه ي جهاني حقوق بشر سازمان ملل مساواتي از آن قبيل را روي کاغذ بياورد آن را به وي باز داد. در اسلام اصل قاعده همان مساوات مرد و زن است؛ يعني قاعده اقتضا مي کند که به حکم انسان بودن آن دو ميانشان تفاوتي نباشد و «اصل مساوات» بر آنها حکومت کند مگر آن که بنا به مصلحت خود آنها، استثنائي وارد شده باشد اين اصل از نظر اعطاي حقوق زن و به رسميت شناختن آن، اصل بسيار مهمي است.
اسلام حقوق اقتصادي، سياسي، قضايي، اجتماعي و ديگر حقوق زن را که در طول تاريخ، سنت ها و آداب و رسوم اجتماعي آن را خاص مرد مي دانست به وي بازگردانيد و مساوات و تعادل به هم خورده را دوباره برقرار کرد. ما در اين جا به عمده ترين اين حقوق اشاره مي کنيم.
2- حقوق اجتماعي زن از نظر اقتصادي
حقوق عمده ي اقتصادي زن را که اسلام برخلاف سنن جاهلي حاکم بر اجتماع زن به وي داد عبارت اند از: 1- حق مالکيت، 2- حق توارث.
حق مالکيت
زن در طول تاريخ اکثراً حق مالکيت نداشت بلکه خود او بديده يک مال و ملک براي ديگران نگريسته مي شد در مواردي هم که زن مالک شناخته مي شد اهليت تصرف و تمتع آن را نداشت و حتي در واقع زن در کنار اموال ميت به ارث برده مي شد حتي در دهه هاي اخير در اروپا مالکيت و يا حداقل تمتع براي زن ممنوع بوده است يا به محض ازدواج از تصرف در بخشي از اموال خود ممنوع شده و اداره ي آن به دست شوهر مي افتاد و هنوز هم در برخي از جوامع زن نمي تواند به طور کامل از دارائي خود استفاده کند.(7)
در کشورهاي غربي بعد از انقلاب صنعتي – آن هم براي تشويق زنان براي حضور در کارخانه ها به عنوان نيروي کار ارزان قيمت – براي آنان حق مالکيت را به رسميت شناختند. ويل دورانت مورخ بزرگ مي نويسد: «نخستين قدم براي آزادي مادران بزرگ ما قانون 1882 م بوده که به موجب اين قانون زنان بريتانياي کبير از آن پس از امتياز بي سابقه اي برخوردار مي شدند و آن اين که پولي را که بدست مي آوردند حق داشتند براي خود نگه دارند. اين قانون علمي اخلاقي را کارخانه داران عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه بکشانند. از آن سال تا امسال سودجويي مقاومت ناپذيري آنان را از بندگي و جان کندن در خانه رهانيده، به جان کندن و بندگي در مغازه و کارخانه گرفتار کرده است.(8) به عبارت ديگر غرب پس از سال ها ستم به زن و سلب استقلال وي وقتي استقلال اقتصادي او را به رسميت شناخت که انگيزه اش بهره برداري از آن استقلال براي کار ارزان براي سرمايه داران بود و از اين روست که مي بينيم همزمان با آزادي اقتصادي زن او را در کارخانه ها و فروشگاه ها به بردگي دسته جمعي مي گيرند و ضربه ي ديگري که به وي مي زنند ايجاد روح عصيان در وي عليه شوهر و خانواده و پدر است و استقلال او را مايه ي خانمان براندازي او مي کنند.(9)
اما اسلام که انسان هاي کوردل و شهوت پرست قرن بيستم آن را به محدوديت حقوق زنان متهم مي کنند، از قرن ها قبل حق مالکيت را براي زنان، به رسميت شناخته و به هيچ کس حق تصرف در اموال او را نمي دهد. خداوند متعال فرموده است: «للرجال نصيب مما اکتسبوا و للنساء نصيب مما اکتسبن»(10) يعني مردان نصيبي از آن چه بدست مي آورند دارند و زنان نيز نصيبي از آنجه به دست مي آورند دارند(11) و اين آيه مسلم ساخت که دستاورد و در آمد زنان، ملک خود اوست و شوهر و يا مرد ديگري نمي تواند خود را مالک آن يا شريک در آن بداند.
خديجه همسر بزرگوار پيامبر اکرم (ص)، دارائي بسيار داشت و با آن به تجارت مي پرداخت و به ميل خود آن را در پيشبرد اسلام بذل و صرف کرد.
اسلام با اعلام استقلال اقتصادي زن نه فقط او را به طغيان عليه شوهر و خانواده برنينگيخت بلکه به آن وسيله خانواده را نيز استواري بخشيد.(12) بنابراين در اسلام زن کاملاً در اداره ي امور مالي و خريد و فروش و اجاره و صلح و شرکت و کليه ي معاملات حقوقي نسبت به اموال شخصي خود آزاد و مستقل است و در کيفيت اداره و خرج کردن ماليه خود مطلق العنان است.(13)
حق توارث
ارث بردن نيز فرعي از حق مالکيت زن است و زن در بسياري از تمدن ها و قوانين کشورها بالخصوص در عهد طلوع اسلام از ارث محروم بود و ارث دادن به زن چيزي قابل طرح محسوب نمي شد. اين رسم حتي تا قرون بعد نيز معمول بود في المثل در اسکانديناوي و برخي کشورهاي اروپايي پيش از جنگ هاي صليبي و نفوذ اسلام در اروپا به دختر ارث نمي دادند.(14)
در حقوق اروپايي اصل همخوني موجب شده که هر کس از حيث خون به متوفي نزديکتر است منحصراً و به تنهايي ارث ببرد و ديگران را منع کند و حتي شخص متوفي هم بتواند به وسيله ي وصيت دارائي خود را به هرکس که ميل دارد بدهد. بدين ترتيب عيال متوفي با اين که از لحاظ انس و علاقه از همه ي خويشان به همسر نزديک تر بوده چون در خون با او اشتراکي نداشت از ميراث شوهر سهمي نمي برد.(15)
در دنياي قديم يا به زن ارث نمي دادند يا اگر هم مي دادند مانند صغير با او رفتار مي کردند يعني به او استقلال و شخصيت حقوقي نمي دادند. احياناً در بعضي قوانين جهان اگر به دختر ارث مي دادند به فرزندان او ارث نمي دادند برخلاف پسر که هم خودش مي توانست ارث ببرد و هم فرزندان او مي توانستند وارث مال پدربزرگ شوند و در بعضي از قوانين جهان که به زن مانند مرد ارث مي دادند نه به صورت سهم قطعي و به تعبير نصيباً مفروضاً بود بلکه به اين صورت بود که به موروث حق مي دادند که درباره ي دختر خود نيز اگر بخواهد، وصيت کند. محروميت زن از ارث از نظر آنها علت هاي گوناگوني دارد:
1- علت اصلي محروميت زن از ارث جلوگيري از انتقال ثروت خانواده اي به خانواده ي ديگر بوده است طبق عقايد قديم نقش مادر در توليد فرزند ضعيف است.
2- ضعف قدرت سربازي زن است آن جا که ارزش ها براساس قهرماني ها و پهلواني ها بود و يک مرد جنگي را بهتر از صد هزار آدم ناتوان مي دانستند که زن به خاطر عدم توانايي در عمليات دفاعي و سربازي از ارث محروم بود.
عرب جاهلي از همين نظر مخالف ارث بردن دختر بود و تا پاي مردي ولو در طبقات بعدي در ميان بوده به زن ارث نمي دادند.(16) اسلام اين رسم جاهليت را شکست و براي زن نيز مانند مردم حقي مسلم از ارث گذاشت که در بيشتر موارد يک دوم سهم مرد است اين تفاوت و تبعيض هم فلسفه اي دارد و به قول علامه طباطبائي (قدس سره) نيمي از سهم مرد طبعاً صرف نفقه و مخارج زن خواهد شد و به زن باز خواهد گشت.(17) همچنين براي زن تکليفي راجع به شرکت تأديه و مخارج خانه وضع نشده و از همين جاست که سهم الارث دختر در اسلام نصف پسر است.(18)
در قرآن کريم براي اثبات حق ارث براي زنان با آيه «للرجال نصيب مما ترک الوالدان و الاقربون و للنساء نصيب مما ترک الوالدان و الاقربون مما قل منه او کثر نصيباً مفروضاً»(19)، زن را در کنار مرد و همانند او و ذي حق در دريافت ارث معرفي کرد در شرايطي که در جامعه ي عرب آن روز و حتي در ساير ملل معاصر، زن نه ارث مي برد نه حق مالکيت داشت. وقتي اين آيه نازل شد باعث تعجب اعراب گرديد اتفاقاً در آن « وقت برادر حسان بن ثابت شاعر معروف عرب مرد و از او زني با چند دختر باقي ماند پسرعموهاي او همه ي دارائي ها را تصرف کردند و چيزي به زن و فرزندان او ندادند زن او شکايت نزد رسول اکرم (ص) برد، رسول اکرم آنها را احضار کرد، آنها گفتند: زن قادر نيست سلاح بپوشد و در مقابل دشمن بايستد اين ما هستيم که بايد شمشير به دست بگيريم و از خودمان و از اين زن ها دفاع کنيم پس ثروت هم بايد متعلق به مردان باشد ولي رسول خدا حکم را به آنها ابلاغ کرد.(20)
3- حقوق اجتماعي زن از نظر سياسي
حقوق سياسي مهمترين حقوق يک فرد است زيرا به وسيله ي آن مي تواند در سرنوشت سياسي و اجتماعي و اقتصادي خود موثر باشد و موضوع حاکميت دولت و شکل حکومت و نحوه ي آن را تعيين کند خود در جريان اجراي قوانين و وضع و نسخ آنها باشد و حس اجرايي امور را بخواهد و از خيانت و انحراف رهبران و مديران کشور ممانعت به عمل آورد، عمده ي حقوق سياسي مشترک زن و مرد را که اسلام به زن بازگردانيد و او را در کنار مرد قرار داد عبارتند از: 1- حق انتخابات، 2- حق شرکت در اجتماعات، 3- حق جنگ و دفاع، 4- حق شرکت در ديپلماسي و قرارداد سياسي.(21)
حضور زن در مسائل اجتماعي و سياسي همانند مرد است و زن، نه تنها مي تواند براي استحقاق حق پايمال شده به محکمه هاي حاکمان زور، مراجعه کند و نه تنها مي تواند حامي حقوق ديگران باشد، بلکه موظف است حمايت حقوق ديگران را معروف بداند و دفاع از حقوق شخصي، منهاي حقوق جامعه را، منکر بداند اگر در آيه ي «انما المومنون الذين آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا علي أمر جامع لم يذهبوا حتي يستأذنوه»(22) حضور همه مردان با ايمان را در صحنه لازم دانسته، اطلاق و سياق اين آيه و تنقيح مناط آن، زن و مرد را يکجا شامل مي شود، و اين حکم را براي هر دو لازم مي شمرد. از سخنان امام – رضوان الله عليه – و از سخنان ساير مسئولين مي باشد که چون پيام دين همين است که حضور در صحنه ي سياسي، اجتماعي، وظيفه مشترک زن و مرد خواهد بود، با اين تفکر و با اين بينش، ديگر کسي نمي گويد: چون زن ايمانش کم است، يا عقلش ناقص است نبايد در امور سياسي دخالت نموده و يا نبايد از حقوق جامع دفاع کند.(23)
بيعت يا حق انتخابات :
اسلام در چهارده قرن پيش که حتي زن را جزء انسان به حساب نمي آورند و فرزند دختر را عار و ننگ مي دانستند و با وي رفتار کنيزه و برده مي کردند استقلال و مسئوليت سياسي زن را اعلان نمود و به وي اجازه داد که راه خود را طي کند و خود سرنوشت خود را رقم زند و براي تعيين سرنوشت کشور رو جامعه ي خود و تعيين رهبري به پيغمبر اسلام دست بيعت بدهند «بيعت در اسلام جلوه اي از انتخاب شخص است».(24)
در قرآن مجيد آمده است: «يا ايها النبي اذ جائک المومنات يبايعنک ... و استغفرلهن الله ان الله غفور رحيم».(25)
همچنين در قرآن کريم به بيعت زنان با پيامبر (ص) اشاره شده است «يا ايها النبي اذا جاءک المومنات يبايعنک علي ان لايشرکن و لايسرقن و لايزنين و لايقتلن اولادهن و لاياتين ببهتان يفترينه بين ايديهن و ارجلهن و لايعصينک في معروف فبايعهن»(26) ، «اي پيامبر! هنگامي که زنان مومن براي بيعت، نزد تو آيند که ديگر هرگز شرک به خدا نياورند و سرقت و زناکاري نکنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و افترا و بهتان ميان دست و پاي خود نبندند و با تو در هيچ امر و معروفي که به آنها کني مخالفت نکنند، با آنان بيعت کن».(27)
امام خميني (ره) مي فرمايد: «زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. زنها در جمهوري اسلام رأي بايد بدهند، همان طوري که مردان حق رأي دارند زن ها هم حق رأي دارند».(28)
حق شرکت در جمع و جماعات :
حق شرکت در اجتماعات سياسي و مذهبي نيز يکي از اظهر مصاديق استقلال سياسي زن واحد از حقوق اساسي اوست اسلام با اجازه مشارکت زن در اجتماعات (جز در مواردي که موجب تعطيل شئون منزلي زن و فسادانگيز باشد) او را همدوش مرد قرار داده است تا جائي که براي ديگران مي تواند خطا به ايراد کند يا درس دهد يا حتي براي زنان مي تواند امام باشد شرکت وسيع و فعال مردم روشنفکر و شجاع ايران در اجتماعات سياسي و راهپيمايي هاي خياباني و نمازهاي جمعه و جماعات چه پيش از انقلاب براي مبارزه با نظام سلطنتي و چه پس از آن در مقابل تهمت هايي که به زن مسلمان مي زدند و اسارت يا فقدان حقوق اساسي او را مطرح مي کردند مي تواند گواه استقلال سياسي و اجتماعي زنان در اسلام باشد.(29)
اسلام نه تنها هيچ گاه زنان را در امور فرهنگي، سياسي و اجتماعي منع نکرده بلکه در برخي مسائل مانند حج آن را واجب شمرده و در بسياري موارد آن را مجاز دانسته است. از جمله اين موارد در تاريخ مي توان به موارد زير اشاره کرد:
1) در زمان رسول الله (ص) ؛ برخي از اصحاب، زنان را از حضور در امور خارجه از خانه منع مي کردند، ولي با مخالفت آن حضرت مواجه مي شدند که مي فرمود: «انه لقد اذن لکن ان تخرجن لحوائجکن»(30): همان خداوند به شما زنان اجازه داده است که براي برطرف کردن حوائج خود از خانه خارج شويد.
2) در حوادث فتح مکه ذکر شده است که بعد از فتح مکه به دست سپاه مسلمانان، زنان مکه نزد پيامبر(ص) مي آمدند و با آن حضرت بيعت مي کردند.
3) در متون اسلامي نقل شده است که در زمان رسول خدا (ص) زنان، از جمله حضرت فاطمه (ع) در تشيع جنازه بعضي از مسلمانان شرکت مي کردند و آن حضرت هم آنان را از اين کار منع نمي کردند.(31)
- جنگ و دفاع: جنگيدن يکي از اقسام دفاع از استقلال و آزادي و حاکميت شخصي يا اجتماعي و از شئون سياسي هر شخص است زن حق دارد براي دفاع از سرزمين و عقيده و شخصيتش تا حدود ي که طبع و توان او اقتضا مي کند در جنگ هاي تدافعي يا تهاجمي شرکت کند و حتي بخشي از آن گاهي بر او واجب عيني مي شود. شرکت فعال زن در عقب جبهه ها يکي از بدايع اسلام است و پيش از آن به آن وسعت و کيفيت که در اسلام و زمان پيامبر به ميل خود و براي مشارکت در اهداف جنگ در آن شرکت مي کردند به زن اجازه عمل و استقلال داده نمي شد.(32)
زن مي تواند در بخش مهمي از امور مربوط به جهاد حضور يابد چرا که تمام جهاد، در سنگر بودن و تيراندازي کردن نسبت به علاوه بر کمک هاي تدارکاتي پشت جبهه و متن جبهه، نقشه کشيدن و راهنمايي کردن نيز بخش مهمي از جهاد به شمار مي رود مگر آنان که در جنگ حضور دارند همه کار نظامي مي کنند؟
بخش قابل توجهي از آنها امور مربوط به نقشه برداري، اطلاعات جنگي و... را به عهده دارند. زن ها تنها امور تنگاتنگ نظامي را که کار شاق و دشواري است به عهده نمي گيرند نه اين که از فيض دفاع محروم باشد چه اين که اگر کشوري در حال جنگ و دفاع است و از طرف بيگانه ها تهديد مي شود زن ها بايد دفاع کنند و لازمه ي دفاع آموزش نظامي ديدن است پس در هيچ يک از اين مسائل زن را محروم ننموده اند بلکه در بسياري موارد از دشواري ها و بردباري ها، امانت داري ها، در بسياري از مصائب و مشکلات زن همپاي مرد است. زن حق دارد در جنگ هاي دفاعي و رد کيد اجانب فرمانده لشکر زنان شود که نه تنها جايز است بلکه گاهي نيز واجب مي شود چون دفاع اختصاصي به زن و مرد ندارد.(33)
رهنمودهاي امام خميني درباره تاثيرپذيري زنان مسلمان از سيره و روش اجتماعي و سياسي حضرت زينب :
حضرت زينب (س) يکي از شخصيت هاي بزرگي است که در خاندان وحي و با آموزش ها و پرورش هاي جامع و ريشه گرفته از عصمت و امامت رشد و نمو يافت و مراتب منزلت معنوي را در کنار پيشرفت علمي طي نمود.
اين موجود شريف هم به درجات بالاي وارستگي و پارسايي رسيد و روح و روان خويش را با زيورهاي عبادت و پرستش خالصانه خداوند و صفات و خصال زيباي اخلاق و رفتار الهي آراست هم مراحل علم آموزي و دانش اندوزي را طي نمود و بانويي عالمه و محدثه و خردورز گرديد هم در يکي از عظيم ترين نهضت هاي بزرگ اجتماعي و سياسي يعني نهضت کربلا حضور يافت و حماسه هاي بي نظير آفريد و شگفت انگيزترين جلوه هاي صبر و استقامت، فداکاري و ايثار، تعهد و مسئوليت عشق به دين و وفاداري به راه ائمه دين حفاظت از اسيران جنگ و مراقبت از بيماران را به تجلي در آورد.(34)
حق ذمه و استجاره :
که نوعي حق بستن قرارداد سياسي است يکي از حقوق زنان است در اسلام. هر مسلماني حق دارد که در صورت وجود ديگر شرايط لازم به کسي که تقاضاي پناهندگي سياسي يا امان کند به نام حکومت اسلامي به وي وعده امنيت و پناه جاني و سياسي بدهد و دولت نيز مکلف است قبول ذمه او را بپذيرد و امضا کند و در حديث نبوي آمده است که «المومنون... يسعي بذمتهم ادناهم و لايجير عليهم ادناهم»(35) اين حق حساس و بزرگ که در واقع نوعي نمايندگي از طرف دولت و وزارت خارجه ي حکومت اسلامي است در صدر اسلام نيز به زن داده شده است و در حديث آمده که «ان المرئه لتجير علي المومنين فيجوز»(36) و در فتح مکه (ام هاني) خواهر امير المومنين علي (ع) به يکي از مشرکين مکه پناهندگي داد و پيامبر اکرم (ص) پناهندگي وي را تضمين کرد. به قول يکي از نويسندگان عرب اين بالاترين درجه اعتماد اسلام را به زن و اهليت و لياقت سياسي وي را مي فهماند و موقعيت والاي او را نشان مي دهد که در جاي ديگري نظير آن نيست.(37)
4- حقوق اجتماعي زن از نظر حقوق خانواده:
در جاهليت عرب مانند جاهليت غير عرب پدران خود را اختيار دار مطلق دختران و خواهران و احياناً مادران خود مي دانستند و براي آنها در انتخاب شوهر اراده و اختياري قائل نبودند. تصميم گرفتن حق مطلق پدر يا برادر و در نبود آنها حق مطلق عمو بود. کار اين اختيارداري به آنجا کشيده بود که پدران به خود حق مي دادند دختراني را که هنوز از مادر متولد نشده پيش پيش به عقد مرد ديگري در آورند که هر وقت متولد شد و بزرگ شد آن مرد حق داشته باشد آن دختر را براي خود بردارد. معاوضه ي دختران با خواهران نيز يکي از عدم مالکيت و عدم استقلال براي زن به شمار مي رفت در قبل از اسلام، نکاح شغار يکي ديگر از مظاهر اختيارداري پدران نسبت به دختران بود. نکاح شغار يعني معاوضه کردن دختران، دو نفر که دو دختر رسيده داشتند با يکديگر معاوضه مي کردند، به اين ترتيب هر يک از دو دختر مهر آن ديگر به شمار مي رفت و به پدر او تعلق مي گرفت. اسلام اين رسم را منسوخ کرد اسلام بزرگترين خدمت ها را به جنس زن انجام داد خدمت اسلام به زن تنها در ناحيه ي سلب اختياري داري مطلق پدر نبود، به طور کلي به او حريت داد، شخصيت داد، استقلال فکر و نظر داد، حقوق طبيعي او را به رسميت شناخت.(38)
اسلام حق انتخاب همسر را براي زن که نشانه ي شخصيت مستقل و آزاد اوست و در طول تاريخ از آن محروم بوده به وي عطا کرد و اهميت اين اراده و آزادي طرفين زناشوئي در بقا و دوام خانواده و همچنين اهميت خانواده در اجتماع بشري پوشيده نيست. زن در حقوق اسلام و به موجب اين حق هر کسي را که شايسته ي ازدواج با خود نداند مي تواند نپذيرد و کسي حق تحميل و اکراه او را ندارد (فقط در مورد دختر باکره که رضايت پدر تا حدودي که مضر به مصالح دختر نباشد شرط است يعني مانند حق و تو براي پدر، حق مخالفت گذاشته است تا به سود دختر و براي جلوگيري از سوء استفاده مردها از سادگي و جواني دختران مورد فريب قرار نگيرد و سرمايه ي خود را به آساني از دست ندهد.(39)
پدر و جد پدري در امر ازدواج دختر نابالغ ولايت دارند مرحوم صاحب جواهر از قول محقق الشرايع نقل مي کند که ولايت پدر و جد پدري بر دختر بالغ ساقط است و تنها ولايت را براي خود دختر ثابت مي داند بنابراين مي فرمايد اگر پدر و جد پدري دختر بالغ را به تزويج کسي در آورد صحت عقد منوط به رضايت خود دختر است. صاحب جواهر پس متذکر مي شود که مشهود در مورد بحث هم شهرت منقول و شهرت محصل در بين علماي پيشين و متاخر تا عصر حاضر آن است که ولايت پدر و جد پدري ساقط است محقق کرکي در جامع المقاصد با صاحب جواهر موافق است و عدم ولايت پدر در اين مورد را به عنوان اصح اقوال معرفي مي کند البته محقق اجازه گرفتن از پدر را براي دختر بالغ باکره مستحب مي داند و دليل آن را چنين بيان مي کند که پدر و جد پدري نسبت به اوضاع و احوال مردان از خود دختر بيناتر است.(40)
در عقد ازدواج علاوه بر شرط رضايت زن، صيغه ايجاب با زن است يعني زن هميشه در عقد ازدواج پيشنهاد دهنده و کارگردان اصلي آن محسوب مي شود و مرد پذيرنده و طرف قبول و مشتري، و اين شدت آزادي و اختيار زن را مي رساند در اسلام ازدواج را که امري فرخنده است به دست و اختيار زن گذاشته اند و طلاق را که امري شوم و خانمان برانداز و در خود حوصله و منطق قوي است و آن را ترازوي احساس نمي توان سنجيد در اختيار مرد قرار داده است همان طور که گفتيم پيش از اسلام دختر حق ا نتخاب همسر را نداشت و همچنين نکاح شغار نيز وجود داشت که اسلام آن را منسوخ و حرام کرد.
پيامبر اکرم (ص) خود بهترين نمونه ي اين رعايت آزادي دخترش بود و قصه ي خواستگاري علي بن ابيطالب (ع) و اجازه گرفتن پيامبر از فاطمه ي زهرا (س) معروف است.(41)
5- حقوق اجتماعي زن از نظر قضايي
يکي از مهمترين حقوق اجتماعي انسان حقوق قضائي اوست که عمده آن حقوق عبارت است از حق طرح دعوي يا شکايت و حق مراجعه به مراجع قضايي (ولو برخلاف ميل پدر يا شوهر) شرکت در محاکم و مراجع مزبور و يا تقاضايي اجراي حکم از قبيل قصاص، تعزيز و حقوق مالي و يا براي اداي شهادت يا امور ديگر مربوط به امر قضا در اين حقوق ميان زن و مرد هيچ فرقي در اسلام نيست و اعطاء اين حق به زن و قرار گرفتن وي در کنار مرد و تساوي با او در تاريخ حقوق زن در جهان انقلابي محسوب مي شود.(42)
ما در اين جا به طور مختصر به برخي از اين حقوق قضائي زن اشاره مي کنيم:
1- شرايط اجرايي شهات بلوغ، عقل، ايمان، عدالت، حلال زادگي و در معرض تهمت نبودن است بنابراين شهادت زنان مانند مردان قابل قبول است.
2- زنان نيز مانند مردان حق قصاص دارند هر چند بين زن و مرد فرقي نيست ولي فتواي جمعي برخلاف آن است «وکتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس و العين بالعين و الاتف بالاتف و الاذن بالاذن و السن بالسن و الجروح القصاص».
يعني: و مقرر کرديم برايشان که جان در مقابل جان، چشم در مقابل چشم، بيني در مقابل بيني، گوش در مقابل گوش و زبان در مقابل زبان قصاص دارند.
«يا ايها الذين امنوا کتب عليکم القصاص في القتلي الحر بالحر و العبد بالعبد و الانثي بالانثي».
يعني: اي کساني که ايمان آورديد! درباره ي کشتگان بر شما قصاص مقرر شده آزاد عوض آزاد، بنده عوض بنده و زن در برابر زن.
3- از جمله حقوق زن حکم مربوط به ارتداد است که اگر زن مرتد شود کشتن او جايز نيست و بايد شرايط توبه ي او فراهم شود و اين در واقع از امتيازاتي است خالق زن براي او در نظر گرفته است تا با توجه به آنچه از ارزش ها و خصوصيات و ويژگي هايي که در زن به وديعه گذاشته شده بار ديگر فرصت اصلاح خود را پيدا کند.
4- ديه زن نصف مرد است البته از لحاظ امضايي بودن حکم ديه در اسلام، نمي توان تفاوتي بين زن و مرد قائل شد(43) و علت اين امر اين گونه توجيه مي شود که نبود يک مرد در خانواده زيان بارتر از نبود يک زن است.(44)
6- ساير حقوق اجتماعي
علاوه بر آنچه گذشت حقوق اجتماعي ديگري وجود دارد مانند حق امر به معروف و نهي از منکر. شرکت در خدمات و مددکاري هاي اجتماعي – کسب و کار – تحصيل علم و هنر و فن و نيز عمل به واجبات شرعي اجتماعي مانند حج و ديگر جماعات سياسي و عبادي و امثال آنها که زن پيش از اسلام يا از داشتن آنها به کلي محروم بود يا آن که اختصاص به زنان سلاطين و اشراف داشت.
اسلام زنان را در تمام حقوق و شئون اجتماعي همدوش مرد قرار داده است مشروط بر آن که اخلاصي در وظايف خاص زنان و تعهدات طبيعي و اجتماعي او نسبت به شوهر و فرزندان وارد نکند و او را از هنر بودن زن تهي نسازد.(45)
حق تعليم و تربيت، يکي از وظايف خطير پيامبران الهي تعليم و تربيت است «هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و تزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه».(46)
يعني: او کسي است که در ميان جمعيت درس نخوانده، رسولي از خودشان برانگيخت که آياتش را بر آنها مي خواند و آنها را تزکيه مي کند و به آنان کتاب و حکمت مي آموزد.
هدف اسلام اين است که تمامي انسان ها در اين امر مهم به پيش روند و به درجات عاليه ي کمال نائل آيند، از اين رو چنان بستري فراهم نموده که زنها نيز همچون مردان به فراگيري دانش و تزکيه نفس بپردازند.
اسلام نه تنها فراگيري دانش را براي آنها جايز شمرده، بلکه بر آنها لازم دانسته است. رسول گرامي اسلام (ص) مي فرمايد «طلب العلم فريضه علي کل مسلم و مسلمه» فراگيري علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمان لازم و ضروري است. اسلام نمي خواهد زنان مسلمان زندگي خود را با غفلت و بي خبري و به دور از هر گونه ترقي و کمال، سپري کنند.(47)
فصل دوم : حقوق اجتماعي اختصاصي زن در اسلام
اين حقوق که ويژه ي زنان است و امتيازي براي زن در مقابل مرد محسوب مي شود. دين اسلام با رعايت ويژگي ها و مختصات طبيعي و اجتماعي زن علاوه بر حقوق مشترک و بي يا مرد حقوق ويژه اي نيز براي زن قرار داده است «و لهن مثل الذي عليهن».(48)
حقوق اختصاصي زن به حقوق مالي و معنوي تقسيم مي شود.
1- حقوق اجتماعي زن از نظر مالي
مهريه:
يکي از حقوق زن مهريه يا صداق است که در فارسي به آن کابين مي گويند. مهريه در اسلام حق مالي است که به محض زناشوئي بر گردن مرد قرار مي گيرد اگر چه در قرارداد نيامده باشد و در قرآن کريم آمده است «و آتوا لنساء صدقاتهن نحله».(49)
مهريه در نظر اسلام نوعي پيشکش و هديه است که بايد مرد به عنوان ابزار محبت و وفاداري به بهترين وجه، آن را به زن تقديم کند. در آداب و رسوم جاهليت مبلغي به عنوان شيربها (يا بهاي خدمات پدر و مادر) به پدر دختر پرداخت مي شود و تصور اين بود که شوهر آن دختر را در مقابل شيربها از پدر خريداري کند و مالک آن شود و اين سنت و فکر جاهلي موجب رابطه ي غلطي بين زن و شوهر مي شد که نتيجه اش اسارت دائمي زن و بي حرمتي به او مي گرديد ولي در اسلام مهريه براساس چند چيز است:
1- براساس شخصيت و استقلال زن نه بايت بهاي او و پرداخت به بستگانش
2- براساس حرمت و عزت زن زيرا که مهريه هديه و پيشکش است و مهريه و پيشکش را يا نزد بزرگان مي برند يا نزد کسي مي برند که دل به او سپرده باشند و براي او قدر و مقامي و حرمت و عزتي قائل باشند.
3-براساس استقلال اقتصادي زن که او را لايق تملک و تصرف در اموال مي دانند.
4- براساس اين که رابطه زن و مرد که بالاتر از يک معادله ساده است و در آن عاطفه و مهر و عشق نقش مهمي دارد زيرا زن با مهريه ملک شوهر نمي شود ولي قلب او بايد به تسخير مرد در آيد و کلمه ي (نحله) در قرآن با کمال ظرافت به اين نکته اشاره دارد. (50)
نفقه
نفقه نيز يکي ديگر از حقوق اختصاصي زن و از تکاليف مرد است. نفقه عبارت است از پرداخت هزينه هاي عمومي و عادي زن در خانواده مانند خوراک و پوشاک و مسکن و ديگر مايحتاج ضروري زندگي فردي زن در حدود متوسط قابل قبول. پيامبر اکرم (ص) در خطبه ي آخرين خود با اشاره به اهيمت اين حق فرمود: «... فعليکم کسوتهن و رزقهن بالمعروف فانها النساء عندکم عوان لا يملکن لانفسهن شيئا. اخذتموهن بامانه الله و استحللتم فروجهن بکلمه الله...».(51)
علاوه بر پرداخت مرد به هزينه ي زندگي عادي زن و تامين مايحتاج اوليه و ضروري او بنا بر حکم صريح اسلام مردان بهتر است که براي تحصيل درآمد بيشتر به منظور تامين رفاه بيشتر زن و خانواده به کار بيشتر بپردازد و مستحب است به مقدار لازم و ضروري مايحتاج اکتفا نکنند و حتي در حد بيش از امام رضا (ع) با تعبير وجوب از آن ياد شده «صاحب النعمه يجب ان يوسع علي عياله».
2- حقوق اجتماعي زن از نظر معنوي
خوش رفتاري
اگر چه از لحاظ اخلاق داشتن، رفتاري خوش هم وظيفه ي مرد است و هم وظيفه ي زن و عقلاً هم رعايت اين قاعده براي کيان خانواده و حسن جريان روند تکامل روحي و معنوي آن دو ضروري است وليکن قانون اسلام آن را وظيفه ي خاص مرد و حق خاص زن قرار داده است مشروط بر آن که خود زن نيز به آن علاقه مند باشد و اسباب و امکانات ظاهري آن را براي مرد فراهم و به وي کمک کند نه اين که با روش هاي مختلف دانسته يا ندانسته انجام اين وظايف را بر مرد مشکل مي سازد و زندگي را بر هر دو تلخ سازد.
خوش رفتاري با زن مخصوص همسران نيست بلکه حتي نسبت به دختران نيز رعايت آن بر والدين شرط شده است. قرآن و حديث هر گونه سوء رفتار و فشار را نسبت به زن شديداً منع و نهي کرده است. و تخلف از آن گاهي ضمانت اجراي مجازات دارد. در حديث نبوي آمده است که پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: «برادرم جبرئيل به اندازه ي ما نسبت به زن سفارش کرد که گمان کردم به او اف هم نمي توان گفت و در حديث ديگر آمده است که در بهشت مقامي است که سه نفر به آن مي رسند حاکم عادل، خوش رفتار نسبت به زن، صبور بر عيوب زن».
نمونه اي از روايات درباره ي خوش رفتاري نسبت به زن
«ما اکرم النساء الکريم و ما اهانهن الالئيم».
«احسن الصبح? لها ليصفوا عيشک».
«لعن الله من ضيع من يعول».
«ايها الناس ان النسائکم عليکم حقاً و لکم عليهن حقا.... فاتقوا الله في النساء و استوصوا بهن خيرا».(52)
پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: بهترين مردان شما کسي است که براي زنان و دختران خود بهتر باشد و نيز مي فرمايند: آنکه با خانواده و همسرش خوب رفتار کند، خداوند بر عمرش بيفزايد.
امام صادق مي فرمايد: خدا رحمت کند بنده اي را که ما بين خود و همسرش را اصلاح کند و با او خوش رفتاري نمايد. چرا که خداوند براي تدبير امور منزل و سبک کردن بار زن، مسئوليت خانواده و زن را بر دوش مرد نهاده است.(53)
آياتي درباره ي خوش رفتاري نسبت به زن
«و عاشروهن بالمعروف» (بقره) با زنان به شايستگي و معاشرت نيکو رفتار نمائيد.
«و اتمروا بينکم بالمعروف» (طلاق /3) در مسائل خانواده، مشورت و سازش بر پايه ي رفتار شايسته و نيکو را رعايت نمائيد.
«فامسکوهن بمعروف اوسرحوهن بمعروف» (بقره 230) اشاره دارد به اين که اگر ادامه ي زندگي ميسر نبود و زنان را طلاق داديد وعده ايشان به سر آمد، باز مي توانيد يا به طرز پسنديده و معروف آنان را نگه داريد و زمينه را براي آشتي فراهم کنيد و يا ايشان را به طريقي پسنديده و به دور از تعدي رها سازيد.(54)
اسلام رفتار خوش و نيک خواهانه ي مرد نسبت به زن در هنگام عدم ادامه ي زندگي و لزوم طلاق نيز واجب مي داند از اين حق اختصاصي زن در قرآن کريم با تعبير «تسريع باحسان» ياد شده است و در آيات متعددي از جمله آيات 231-229 بقره و 49 از سوره ي احزاب به آن تصريح گرديده است يعني هنگامي که قادر به نگهداري زن نباشد بايد او را رها کند و نيز لازم است که اين رهايي به صورت احسان و محبت و باقي گذاردن خاطره اي خوب باشد نه آن که بابت جدايي از زن مالي مطالبه کند و نه به او شکنجه و آزاري برساند.(55)
حق رفاه و خد مت
يکي از تکاليف مرد در اسلام تامين رفاه زن است. زن در اصل موظف به کار در منزل و خدمت در خانه نيست اگرچه بالطبع هيچ زني مايل به ترک کار منزل نمي باشد بلکه حتي تحمل ترک يا منع آن را ندارد و شکنجه ي روحي بالاتر از آن نيست که زن را از کار و اعمال نظر و سليقه اش در خانه اش منع گردند. هر زني با کار در منزل به هويت خود و رياستش بر منزل تجسم مي بخشد و خود به خود مانند خدمتگزاري براي مرد خدمت مي کند و معمولاً مردي تاکنون از خدمات و کار زن در منزل محروم نبوده است لکن وضع اين قانون و اعلام اين حق که زن را از عهده دار قانوني بودن کار در منزل معاف مي کند نيز تحولي بي نظير در حقوق زن و انقلابي بي سابقه و حرکتي کوبنده در تاريخ براي از ميان برداشتن سنت غلط کنيزي و خدمتکاري زن بود.
اسلام با اين قانون ثابت کرد که نه تنها براي خود حقوقي دارد و مرد بايد مساوات و عدالت را رعايت کند بلکه زن بانو و سوگلي خانه است که بايد خواجه وار بنشيند و مرد کمر خدمت او را ببند تا بتواند به وظايف خود با روحي آرام و اعصابي سالم عمل نمايد و شوهر مکلف است به همسر خود به چشم يک هديه ي آسماني بنگرد که در دامان او افتاده نه حيواني بارکش يا کنيزي زرخريد يا خدمتکاري کمر بسته که وظيفه ي او کار و تلاش براي رفاه ولذت مرد است و صد البته زن نيز بايد با کردار و اخلاق خود شايستگي و لياقت اين جاه و جلال را براي خود ثابت کند.
اعلاميه ي حقوق بشر که اوج تلاش انديشمندان و سياستمداران غربي براي احراز حقوق بشري انسان ها است از زن فقط در زمان آبستن و مادري حمايت کرده است (بند دوم ماده بيست و پنجم). و در سراسر اين اعلاميه و ميثاق بين المللي و حقوق مدني و سياسي ضميمه ي آن هيچ جا از زن به عنوان موجودي در خور حمايت ياد ننموده است. اين مويد همان مطالبي است که در فرهنگ غربي نسبت به زن گفتيم اعلاميه مزبور در جائي که به خواسته زن حقوق بشري او ر ا بدهد با طرح مساوات کور که منظورش تشابه همه جانبه ي زن و مرد است ظالمانه حقوق اقتصادي و سياسي زن را ناديده گرفته و بدور افکنده و تباه کرده است.
در اعلاميه ي مذکور (در ماده بيست و سوم بند سوم و ماده ي بيست و پنجم بند يکم) حداکثر عنايتي که به زن به عنوان عضو خانواده ي مرد شده آن است که مرد معاش او را برعهده داشته باشد يعني همان حقوقي که حيوانات اهلي بر گردن مالکين خود دارند زيرا پرداخت و تامين معاش و نفقه زن نه کمال زن را اثبات مي کند و نه نقص او را بلکه ناظر به اصول ديگري است ولي در منشور اسلام زن اساساً موجودي با روح لطيف و شکننده شناخته شده است که مرد مکلف است او را همان طور که هست بشناسد و آن گونه که بايست با وي رفتار کند نه آن گونه که خود مي فهمد يا مي خواهد. زن به نظر اسلام همچون آبگينه يا شاخ گل دماغ پرور (ريحانه) است همان طوري که در کلام پيامبر اکرم (ص) آمده است که «رويدک! رفقا بالقوارير» و در بياني از امير المومنين علي (ع) «المرئه ريحانه و ليست بقهرمانه..» زنها که با آبگينه مدارا کنيد و زن خدمتکار و کارگزار خانه نيست اگر چه با او طبيعت سازمان بخش خود آن را يک تنه بر دوش خواهد کشيد.(56)
فصل سوم : نتيجه گيري
1) حقوق اجتماعي زن در اسلام چگونه است؟
2) حقوق اجتماعي اختصاصي زن در تشيع چگونه است؟
3) حقوق اجتماعي عمومي زن در تشيع چگونه است؟
فرضيه 1: زن در اسلام داراي حقوق اجتماعي عمومي و اجتماعي خصوصي گوناگوني است.
فرضيه 2: زن با آمدن اسلام حقوق اجتماعي - عمومي گوناگوني از جمله حقوق اقتصادي، سياسي، اجتماعي و غيره برخوردار شد.
فرضيه3: زن با آمدن اسلام از حقوق اجتماعي - خصوصي گوناگوني مثل نفقه، مهريه و غيره برخوردار شد.
در پيش از اسلام موقعيت زن بيش از همه ي دوران تاريخ دردناک بوده است . زن مانند يک عضو پليد و سربار جامعه و وسيله اي براي تحقير وشرمندگي در خانواده تصوير مي شد و هيچ ارزشي براي زن قائل نبودند. در اين دوران زن هيچ گونه آزادي نداشته و حق مالکيت از او سلب شده و حتي ارث هم به او نمي دادند. به عبارتي مي توان گفت که زن در پيش از اسلام حد فاصل ميان انسان و حيوان بوده است. در واقع ابزار و شي بود براي انجام دادن کارهايشان حتي چنان بي اهميت بود که در مواقع قطحي شوهرش حق داشت او را بکشد و گوشتش را بخورد و يا حتي او را به مردان ديگر قرض بدهد و براي زن شخصيتي قائل نبودند چه برسد به اين که بخواهند به او حقوق اجتماعي هم بدهند اما بعد از اين که پيامبر عظيم الشان اسلام حضرت محمد (ص) مبعوث شدند با توجه به دين اسلام حقوقي براي زن تعيين نمودند از جمله مي توان به حقوق اجتماعي مبتني بر حقوق اقتصادي، سياسي، حقوق خانواده و غيره داده است. اسلام براي زن همچون مرد حقوقي قائل است که نسبت به حقوق جوامع به اصطلاح متمدن و دموکراتيک به مراتب وسيع تر و پردامنه تر است. حقوق زن از نوع حقوق قرارداردي نيست بلکه از نوع حقوق فطري و طبيعي نشات گرفته و از طبيعت و ذات اوست. بنابراين زن با آمدن اسلام از حقوق اجتماعي خصوصي و عمومي برخوردار شده است.
بنابراين با توجه به توضيحاتي که در متن تحقيق و آنچه که تاکنون گفته شد مي توان فرضيه ها را که در ابتدا ارائه کرديم را تأييد کرد.
پي نوشت ها :
- سيد محمد خامنه اي، حقوق زن، ص 80-97
2 - مرتضي مطهري، نظام حقوق زن در اسلام، ص 152
3 - سوره ي حجرات، آيه 13
4 - علويه همايوني، زن مظهر خلاقيت الله، جلد دوم، ص 50
5 - علي اصغر رضواني، حقوق زن، ص 120
6 - علويه همايوني، همان، جلد اول، ص 51
7 - محمد خامنه اي، همان،ص 81-80
8 - www.iaut.ac.ir
9 - محمد خامنه اي، همان، ص 82
10 - سوره نساء آيه 32
11 - www.hawzah.net
12 - محمد خامنه اي، همان 182
13 - حسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا، ص 165
14 - محمد خامنه اي، همان، ص 83
15 - حسن صدر، همان، ص 242
16 - آيت اله جوادي آملي، زن در آينه جمال و جلال، ص 55
17 - محمد خامنه اي، همان، ص 82
18 - حسن صدر، همان، ص 164
19 - سوره ي نساء آيه 7
20 - محمد خامنه اي، همان، ص 84
21 - جوادي آملي، همان، ص 92
22 - خامنه اي، همان، ص 85
23 - سوره نور، آيه 62
24 - محسن جهانگيري، بررسي تمايزهاي فقهي بين زن و مرد، ص 112
25 - خامنه اي، همان، ص 86
26 - سوره ممتحنه، آيه 22 و 12
27 - www.hawzah.net
28 - خامنه اي، همان، ص 182
29 - www.hawzah.net
30 - خامنه اي، همان، 87
31 - جوادي آملي، همان، ص 102
32 - خامنه اي، همان، ص 81
33 - www.iaut.ac.ir
34 - شهيد مطهري، همان، ص 154
35 - خامنه اي، همان، ص 87
36 - محسن جهانگيري، همان، ص 182
37 - خامنه اي، همان، ص 87
38 - www.hawzah.net
39 - سوره مائده، آيه 45
40 - سوره بقره، آيه 178
41 - محسن جهانگيري، همان، ص 154
42 - www.hawzah.net
43 - خامنه اي، همان، ص 90
44 - www.hawzah.net
45 - سوره بقره، آيه 228
46 - خامنه اي، همان، ص 91
47 - سوره نساء، آيه 4
48 - استاد مطهري، همان، ص 56
49 - علويه همايوني، همان، ص 134
50- حسن صدر، همان، ص 24
51- خامنه اي، همان، ص 89
52 - سوره بقره
53 - سوره طلاق، آيه 3
54 - سوره بقره، آيه 230
-55 رضواني، همان، ص 66
56 - جوادي، همان، ص 93
منابع :
نظام حقوق زن در اسلام/ شهيد مرتضي مطهري /چاپ 14 / 1369/ انتشارات صدرا
زن در آينه ي جمال و جلال/ آيت الله جوادي آملي / چاپ دوم / 1371/ مرکز نشر فرهنگي رجا
زن مظهر خلاقيت الله/ علويه همايوني/ 1371/چاپ صحافي نشاط اصفهان
بررسي تمايزهاي فقهي زن و مرد/ محسن جهانگيري چاپ اول/1385 /ناشر موسسه بوستان کتاب /چاپ خانه دفتر تبليغات اسلامي
پيامبر اعظم وحقوق زن،/علي اصغر رضواني/ چاپ اول/1385/انتشارات مسجد مقدس جمکران
حقوق زن در اسلام و اروپا/ حسن صدر/چاپ محمد حسن عليمي/انتشارات جاويدان
حقوق زن/ سيد محمد خامنه اي چاپ حيدري/ليوگرافي آريا/1368 /نشر تک /ج