جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
روش خطابه و سخنوري(1)
-(1 Body) 
روش خطابه و سخنوري(1)
Visitor 313
Category: دنياي فن آوري

مقدمه
 

رابطه انسان با ديگران، اغلب از طريق، « زبان » و « گفتار » انجام مي‌گيرد. كساني كه از نعمت نطق محرومند، يا با داشتن زبان، از نحوه صحيح ارتباط برقرار ساختن با ديگران ناتوانند،‌بخش عظيمي از مقاصد خود را نمي‌توانند به ديگران برسانند.
« بيان » و « خطابه »، يكي از شيوه‌هاي تبليغ و اداي مقصود و رساندن پيام و تربيت ديگران و كار فرهنگي و آموزشي است. كسي كه نتواند آموخته‌ها و اندوخته‌ها و انديشه‌هاي خود را به صورت مطلوب،‌ به ديگران منتقل كند، آن دانسته و اندوخته، بي‌ثمر مي‌ماند.
كلام، بر ديگران تأثير مي‌گذارد. اگر اين سخنوري، از ويژگي‌هاي فني و مهارت‌هاي لازم كه در « فن خطابه » مطرح است، برخوردار باشد، تأثير سخن را چند برابر مي‌كند، هر كس بتواند سخن خويش را به طور مؤثر و نافذ، در دل و جان مخاطبان بيشتري بنشاند،‌ موفقتر است. انسان مي‌تواند هنگام نياز، لباس، ظرف و وسايل ديگران را عاريه بگيرد،‌ ولي توان‏‎ِ حرف زدن و مهارتِ سخنوري را نمي‌توان از كسي عاريه گرفت.
اصمعي ‌گويد:
مردي به فرزندانش توصيه كرد: فرزندانم! زبان و گفتار خويش را اصلاح و بسامان كنيد؛ زيرا گاهي كه نياز و حادثه‌اي براي كسي پيش مي‌آيد و دوست دارد كه در آن هنگام خود را بيارايد، از اين رو از ديگري مركب و جامه او را عاريه مي‌گيرد، ‌ولي هرگز كسي را نمي‌يابد كه زبانش را به او عاريه دهد.[1]
در حديث، از علي ـ عليه السلام ـ نقل است كه:
« احسَنُ الْكَلامِ ما زانَهُ حُسْنُ النِّظامِ وَ فَهِمَهُ الخاصُّ و العامُّ »[2]
بهترين سخن آن است كه نظام نيكو آن را آراسته باشد و خواص و عامه مردم آن را بفهمند.
شناخت اين « حسن نظام »، چيزي است كه در علم بلاغت و فن خطابه روشن مي‌گردد.
از اين رو، آن‌چه در اين بخش از نظر شما مي‌گذرد، نكاتي است كه هم به شيوه‌هاي ايراد سخن مربوط مي‌شود، هم به كيفيت تنظيم مطلب و هم تمرين‌هاي عملي و كسب مهارت‌هاي تجربي؛ به علاوه، از آن‌جا كه معيار فهم و دانش هر كس را از روي سخن و كيفيت بيان او ارزيابي مي‌كنند، سزاوار است كه « آداب سخن گفتنِ » نيك و شايسته را بياموزيم. به قول سعدي:
تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد
و اين ترجمه كلام علوي ـ عليه السلام ـ است كه:
« تَكَلّمُوا تُعرفوا، فَاِنَّ المرءَ مَخبوءٌ تحتَ لِسانِه »[3]
مولوي هم به اين نكته اشاره مي‌كند:
آدمي مخفي است در زير زبان اين زبان، پرده است بر درگاه جان
چون كه بادي پرده را در هم كشيد سرّ صحن خانه شد بر ما پديد
كاندر آن خانه، گهر يا گندم است گنج زر، يا جمله مار و كژدم است
يا بر آن گنج است و ماري بر كران زانكه نبود گنجِ زر بي پاسبان

ماهيت خطابه
 

سخنوري و خطابه، صرف سخن گفتن در يك جمع نيست، بلكه « برانگيختن » افراد است؛ چه نسبت به انجام يك كار، چه نسبت به بازداشتن از يك عمل. از اين رو، در خطابه چنان بايد سخن گفت كه مستمعان برانگيخته شوند و داراي انگيزه « عمل » يا « ترك عمل » شوند. به همين دليل است كه خطابه يك « هنر » است و ويژگي‌هاي خاصّي مي‌طلبد؛ مثلاً بايد چنان سخن گفت كه شنوندگان، براي جهاد، انفاق، كار، تحصيل، خدمت گزاري، ايثار و ... بر انگيخته شوند، يا از اموري همچون گناه، تنبلي، ترس و عقب نشيني، دنيا گرايي و حرص، تكبر و خود برتربيني، و ... دست بكشند. اين در سايه تأثيرپذيري روحي شنوندگان و تأثيرگذاري نيرومند گوينده در دل و جان شنونده است و « هزار نكته باريك‌تر ز مو اين‌جاست».
به تعبير حضرت علي ـ عليه السلام ـ : « رُبَّ كَلامٍ أَنْفَذُ مِنْ سِهامٍ »[4]
چه بسيار سختي كه نافذتر و كاري‌تر از تيرهاست.
و طبق يك مثل يوگسلاوي: « حرف خوش، درِ آهنين را باز مي‌كند».
بر انگيختن‌ها، يا بر اساس « مهر » و « محبت » است، يا بر پايه « كين » و « نفرت »؛ يعني يا بايد در دل طرف، شادي، عشق، اميد و مهرباني آفريد، تا تحريك به عمل شود، يا بايد سردي، افسردگي و ناخوشايندي پديد آورد، تا ترك كند.
آن‌چه در اين مسأله بر « خطيب » كمك مي‌كند، عبارت است از:
ـ عامل دروني شورانگيزي
ـ روش تدريجي در برانگيختن مخاطب
ـ موقع شناسي زماني و مكاني
ـ نكته سنجي و دقت در ويژگي‌هاي شنوندگان
ـ تناسب ميزان انگيزش با موضوع
ـ طبيعي بودن شورانگيزي، نه تصنعي.

ابعاد فن خطابه
 

در سخنراني، از آن‌جا كه « مفاهيمي » براي « مردم » در يك جلسه عمومي « بيان » مي‌شود، بايد همه علوم و فنوني كه به نحوي قدرت و مهارت سخنران را در اين سه زمينه (مفاهيم، مردم، بيان) افزايش مي‌دهد، مورد توجه قرار گيرد. از اين رو آشنايي با نكات زير لازم است:

1. روان شناسي
 

آگاهي از روحيات مردم و كشش‌ها و گرايش‌ها و زمينه‌هاي « اثرپذيري » و شيوه‌هاي « اثرگذاري »، از عوامل موفقيت يك خطيب است. روان شناسي آگاهي‌هاي مفيدي در اين زمينه مي‌دهد.

2. معلومات عمومي و اسلامي
 

هر چه دانش عمومي، ذخاير فكر و معلومات سخنران در زمينه‌هاي مختلف، به ويژه در زمينه موضوعات مورد خطابه بيشتر باشد، سخنانش از غنا و محتواي بيشتري برخوردار خواهد بود و قدرت « جذب مخاطب » بيشتر خواهد شد و هرچه با معارف گسترده دين آشناتر باشد، ميدان سخن براي او بازتر است. سخنران بايد به بهترين وجه، توان بهره گيري از آيات و احاديث را داشته باشد.

3. ادبيات
 

از آن‌جا كه در سخنراني، استفاده از كلمه و كلام و جمله بندي لازم است، سخنران هر چه بر ادبيات تسلط بيشتري داشته باشد، سخنان او صحيح‌تر و استفاده از تعبيرات، بي غلط‌تر خواهد بود.آگاهي از اشعار، ضرب المثل‌ها، تمثيلات و ... نيز در همين مقوله است.

4. تاريخ
 

چاشني سخن، حكايات است. سخنران بايد هر چه بيشتر از تاريخ (تاريخ اسلام، ايران، جهان، زندگي نامه صحابه پيامبر و ائمه و علما و دانشمندان و عارفان و مشاهير جهان و بزرگان علم و صنعت و ...) آگاه باشد تا بتواند با استفاده به جا از آن‌ها، تأثير سخن خويش را افزون كند.

5. معاني و بيان
 

در اين علم، فصاحت و بلاغت كه عهده‌دار شيوه‌هاي درستي سخن و رسايي كلام است، مطرح مي‌گردد. آگاهي از علوم بلاغي و شيوه‌هاي سخن آرايي و زيبايي‌هاي گفتاري، خطابه سخنران را زيبايي و تأثير بيشتري مي‌بخشد.

6. شناخت زمان
 

نيازهاي موجود در هر عصر و شرايطي، نوعي سخن مي‌طلبد. خطيب موفق كسي است كه با درك بهتر نيازهاي جامعه و مردم، سخناني مفيد و جهت دهنده و مرتبط با زمينه‌هاي موجود، ايراد كند و پا به پاي زمان حركت داشته باشد.

7. منبع شناسي
 

از مهم‌ترين نيازهاي سخنران آن است كه با كتب گوناگون در زمينه‌هاي مختلف آشنا باشد و بداند براي تهيه مواد سخنراني به چه منابعي مراجعه كند. البته پر مطالعه بودن ناطق، به طور طبيعي او را كتاب شناس بار مي‌آورد، ولي دانستنِ منابع خاصّ هر موضوع، براي ناطق بسيار مهم است.[5]

عناصر خطابه
 

در سخنراني، دو مورد مهم بايد مورد توجه قرار گيرد:
الف. شكل و فرم ظاهري خطابه
ب. محتوا و درونمايه سخن
در هر يك از دو محور فوق نيز، عواملي بايد به كار گرفته شود تا سخنراني را مؤثر سازد.
آنچه در يك خطابه مورد نظر است عبارت است از:
1. اقناع و باوراندن مسأله به مخاطب
2. جلب توجه شنوندگان به سخن
3. تأثيرگذاري كلام
اما اسكلت و مجموعه يك خطابه تشكيل مي‌شود از:
1. مقدمه و بيان موضوع
2. پرداختن به موضوع اصلي
3. آوردن حكايات و تمثيل‌هاي مناسب
4. تنظيم شايسته و ترتيب مناسب مباحث
5. نتيجه گيري و پايان سخن
اما « مقدمه »:
بجز برخي سخنرانان و سخنراني‌ها كه نيازي به « مقدمه » نيست، اغلب بايد سخنران مطالبي را به عنوان مدخل كلام بياورد،‌ تا شنوندگان هم به موضوع، هم به سخنران و هم به اهميت بحث، توجه پيدا كنند. مقدمه، از نظر تناسب با گوينده، موضوع، جلسه، و مخاطبان بايد تنظيم شود.
آنچه خوب است در مقدمه رعايت شود:
1. متناسب با مقتضاي حال و موقعيت جلسه باشد
2. طبيعي و دور از تصنع باشد
3. طولاني نباشدكه ملال آور شود (علي ـ عليه السلام ـ : آفهُ الكلامَ الإطاله)[6]
4. مرتبط به بحث باشد (رعايت براعت استهلال)
5. وعده‌هاي غير عملي و لاف‌هاي گزاف نباشد.
6. آرام، سنگين و با وقار شروع شود
7. در مقدمه، از خودستايي يا اظهار ناتواني و عجز، پرهيز شود.
تنظيم مقدمه كه پنجره‌اي به روي مباحث اصلي است، خوب است پس از تكميل مواد اصلي سخن باشد، تا بهتر بتوان مطالب مرتبط به اصل موضوع را در مقدمه بيان كرد.

تنظيم محتوا:
 

آفت و اشكال برخي سخنراني‌ها، « كم محتوايي » است برخي « نامرتب بودن».
پس، ناطق بايد هم به محتواي غني و سودمند و نكات جالب و سازنده و نو توجه كند، هم شيوه عرضه و قالب بيان و تدوين مطالب را به صورت به هم پيوسته و مرتبط و منسجم رعايت كند.
سخن، بايد داراي نكات برجسته باشد،
شروع خوب و خاتمه مناسب داشته باشد،
از مطالب تكراري يا تكرار مطالب پرهيز شود،
هر مطلب در جاي خود باشد و نظم منطقي بر مجموعه سخن حاكم باشد.
با يك تشبيه، مي‌توان خطابه خوب و بد را اين‌گونه مثل ترتيب اعداد، بيان كرد:
صحبت خوب: ‘ مثل ترتيبِ 6،5،4،3،2،1 (مرتب)
صحبت بد: ‘ مثل ترتيبِ 6،5،3،4،1،2 (بي ترتيب)
صحبت بدتر: ‘ مثل 6،1،2،3،1،2 (بي ترتيب و با تكرار)[7]

پي نوشت ها :
 

[1] . قال رجل لبنيه: يا بَنيَّ !‌ اَصلحوا السنتكم فانَّ الرّجل تنوبُهُ النائبهُ يُحبّ اَن يتجمّل فيها فيستعيرُ مِن اخيهِ دابّتَه و ثوبَه، ‌و لا يَجدُ مَن يُعيره لسانَه. مصنفات شيخ مفيد، ج 2، ص 91.
[2] . غرر الحكم.
[3] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 384.
[4] . غرر الحكم.
[5] . به بحثِ « كتاب شناسي » در همين مجموعه مراجعه كنيد. در زمينه موضوع شناسي و محورهاي مباحث، براي آشنايان به عربي كتاب « زاد المبلّغين » محسن محمد عطوي و « مفتاح الخطابه و الوعظ » محمد احمد العدوي و « معجم الموضوعات » مناسب است.
[6] . غرر الحكم.
[7] . از كتاب « فن سخن گفتن »، دكتر مظلومي، ص 14.
 

منبع:www.andisheqom.com
ادامه دارد...
ارسالي از طرف کاربر محترم :omidayandh
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image