در زندگي روزمره ما کمتر روزي است که بدون خنده سپري شود، مگر در شرايط اندوه بار خاصي مانند مرگ عزيزان يا مصيبت ها و فجايع عمومي و همگاني. خنده نشان دهنده شادي دروني انسان و لبخند بيانگر دوستي، عشق و محبت است.
بد و نيک هر دو ز يزدان بود
لب مرد بايد که خندان بود
( فردوسي )
خنده و خنديدن تنها به انسان تعلـق دارد و در ساير حيوانات ديده نميشود. حال آنکه حيوانات هم مانند انسان دستخوش ترس، نگراني، وحشت، اضطراب، افسردگي و ساير احساسات منفي ميشوند و فشار رواني را حس ميکنند.
پس خنده يکي از وجوه مميزه انسان از موجودات ديگر و موهبتي است که تنها به او اعطا شده است. به عبارت بهتر خنده نوعي مکانيسم حفاظتي و ايمني است که تنها بشر ميتواند آن را براي حفظ سلامتي و بهروزي خود و ارتقاي آن به کار گيرد.
لذا خنديدن ظرفيــتي دروني است که بايد از آن استفاده کرده و سعي کنيم آن را افزايش دهيم. بيهوده نبوده است که در گذشته پادشاهان هميشه در دربار خود دلقکي داشتند تا اسباب انبساط خاطر آنان را فراهم کند.
خنده شامل مجموعه اي از هجاهاي شبه آوايي کوتاه مانند هاها يا هههه و... است. اين هجاها که بخشي از واژگان جهاني بشر هستند در تمام فرهنگها به کار ميروند و قابل شناسايي هستند. به عبارت ديگر خنده زبان پنهاني و مشترک همه افراد جهان يعني زباني است که همه آن را ميدانند.
با وجود اين ويژگي جهانشمول و همگاني، پژوهشهاي اندکي در باب چرايي و چگونگي بروز خنده انجام شده و هدف، معنا و اهميـت آن مورد توجه کافي قرار نگرفته است. اغلب تصـور ميشود خنده واکنشي مثبت نسبت به کمدي يا طنز است و يا تنها به عنوان پالايش دهنده خلقي عمل ميکند؛ حال آنکه خنده در اصل نوعي آواسازي اجتماعي است که موجب پيوند افراد با يکديگر ميشود و واکنشي ناخودآگاهانه نسبت به نشانههاي اجتماعي و زبان شناختي است.
ما تقريباً هميشه به موقع و بجا ميخنديم بدون آنکه آگاهانه از انجام و ابراز آن مطلع باشيم. نبود کنترل آگاهانه سبب ميشود خنده خودانگيخته، وقفه نيافته و سانسور نشده باشد. پس خنده تنها در گروهي از واکنشهاي آموخته شده خلاصه نميشود بلکه رفتاري غريزي است که در برنامه ريزي آن ژنها دخالت دارند و در تعاملات اجتماعي خود را نشان ميدهد.
فرضيههاي موجود درباره خنده از وجوه گوناگون، آن را مورد بررسي قرار ميدهند. لبخند يکي از بازتابهاي اوليه غريزي است که در نوزاد انسان مشاهده ميشود. اين لبخند بعدها در مسير تکاملي فرد به خندههاي بالغانه بدل ميشود. يکي از ويژگيهاي خنده مسري بودن و سرايت آن به ديگران است.
خنده، خنده ميآورد و مقاومت ناپذيري در برابر آن ريشه در مکانيسمهاي عصب شناختي دارد. اين احتمال توسط برخي از پژوهشگران مطرح شده است که انسانها داراي يک ردياب شنوايي اختصاصي براي مغز هستند. به عبارت ديگر يک خنده ياب سمعي بهصورت مدار عصبي در مغز موجود است که منحصراً به خنده پاسخ ميدهد. از آنجا که خميازه هم مانند خنده مسري است، ساز و کار مشابهي نيز در مورد آن مطرح شده است؛ منتهي به صورت رديابي که در حوزه ديداري عمل ميکند و با تحريک بينايي فعال ميشود.
خنده يابهاي مغزي وقتي تحريک شوند، مدارهاي عصبي مولد خنده را فعال ميکنند و خنده ظاهر ميشود. در توضيح خنده از اثر نقطه گذاري (punctuation effect ) هم ياد ميشود که اشاره به آن دارد که خنديدن تقريباً به طور انحصاري هنگامي رخ ميدهد که عبارتها در گفتار قطع ميشوند. اين الگو نشان دهنده اولويت گفتار و سخن گفتن برخنده است.
قديميترين راه ايجاد خنده غلغلک دادن است. غلغلک پديدهاي اجتماعي است که در متن روابط روي ميدهد. ما هرگز خودمان را قلقلک نميدهيم و هميشه اين کار روي فرد ديگري انجام ميشود تا واکنشي به وجود آيد. معمولاً قلقلک نوعي ابراز محبـت است. برخي معتقدند که قلقلک دادن ريشه تمام بازيهاست که به طور ذاتي جنبه متقابل دارد و نوعي بده بستان رابطهاي است.
امـا مهمترين وجه در توضيح و تبيين خنده، وجه اجتماعي آن است زيرا خنده بيشتر رفتاري اجتماعي است که در حضور مخاطب معنا و مفهوم پيدا ميکند و بروز مييابد. خنده در جمع و موقعيتهاي اجتماعي 30بار بيشتر از تنهايي روي ميدهد. در تنهايي ممکن است افراد احساس شادي کنند و لبخند بزنند ولي کمتر پيش ميآيد که بخندند.
در حقيقت خنده پيام يا نشانهاي است که براي ديگران ارسال ميکنيم و وقتي مخاطبي نباشد ناپديد ميشود. از آنجا که خنده پيوند و اعتماد ميان افراد را برقرار ميسازد، يکي از بهترين راهها براي ايجاد استحکام و گرمي يک رابطه است. حال وهواي احساسي ناشي از خنده به پيوند نزديک تر ميان افراد ميانجامد و سبکباري ناشي از آن اضطراب و خشم را فرو مي نشاند و مصاحبت ديگران را دلنشين ميکند.
ارزش و تأثير مثبت خنده به فردي که ميخندد محدود نميشود زيرا چنان که گفتيم خنده مسري است و موجب تغيير حالت روحي ديگران و بهتر شدن حال آنان ميشود. خنده در حقيقت نوعي حمايت اجتماعي را فراهم ميسازد که با ارتقاي کيفيت، رابطه افزايش سلامت جسماني و رواني را درپي خواهد داشت.
در مورد تأثير مثبت خنده بر سلامتي بسيار گفتهاند و نوشتهاند. در يک ضرب المثل ايراني آمده که " خنده بر هر درد بيدرمان دواست".
بسياري از اين قبيل اظهارنظرها مبالغه آميزند و برمبناي يافتههاي علمي صورت نميگيرند. امـا طبيعي است که چون خنده فشار رواني و استرس را کاهش ميدهد و روابط را بهبود ميبخشد تأثير مثبتي بر سلامتي دارد. استرس و اضطراب و نگراني حاصل از آن، مادر بيماريهاست.
استرس همراه با افزايش کارکرد دستگاه عصبي سمپاتيک و ترشح کاتکول آمينهاست و کاهش آن با افزايش قدرت ايمني بدن همراه خواهد بود. کاهش فشار خون و بيماريهاي قلبي، بهبود جريان خون و عملکرد دستگاه گوارش به خنده و افزايش مکرر آن در زندگي نسبت داده ميشود.
همچنين در بيماراني که تحت عمل جراحي ارتوپدي قرار داشتند و فيلمهاي کمدي تماشا ميکردند نياز کمتري به مسکن براي تسکين درد گزارش شده که آن را ناشي از افزايش ترشح آندروفين که مسکني درونزاست ميدانند.
طبيعي است که کاهش تنش و فشار رواني بر اثر خنده برابر با بروز احساسي بهتر در افراد است. خنده خستگي را برطرف و انرژي مثبت ايجاد ميکند.
بعضي از روانشناسان براين باورند که خنده موجب تخليه انرژيهاي واپس زده و سرکوبشده ميشود و به تعادل روحي کمک ميکند و به همين دليل پس از خنده احساس آرامش بر وجود انسان مستولي ميشود.
در مورد خنده تفاوتهاي جنسي و سني معناداري به چشم ميخورد. کلاً زنان بيشتر از مردان ميخندند و در طلب شوخ طبعي هستند ولي اين مردان هستند که بيشتر از زنان موجبات بروز و وقوع خنده را فراهم ميکنند. به همين دليل تعداد کمدينها و طنزپردازان مرد بيشتر است. از سوي ديگر زنان نسبت به مرداني که آنها را بخندانند کشش بيشتري نشان ميدهند و مردان نيز به زناني که در حضور آنان از صميم قلب بخندند بيشتر علاقهمند هستند.
بر اساس برخي پژوهشها خنده زنان بيشتر از مردان نشانه آشکار وجود يک رابطه سالم است. امـا متأسفانه با گذشت زمان و افزايش سن شاهد کاهش بروز خنده در روابط هستيم. حال آنکه گفته ميشود لبخند، اکسير جواني است و لبخندزدن باعث ميشود افراد جذاب تر، سرزنده تر و جوان تر به نظر برسند.
نکته آخر در باب خنده ارتباط آن با شخصيت افراد است. برمبناي آنچه ذکر شد خنده اختصاص به نوع خاصي از شخصيت در طبقهبنديهاي مرسوم شخصيت ندارد و تأثيرات مثبت آن هم در تمام انواع شخصيت صادق است. همچنين ميدانيم که برخي از افراد خوشرو و بشاش اند و بعضيها عبوس و اخم آلود هستند و به طور طبيعي کمتر ميخندند.
اين امر به مشربخوش يا حالت شوخ طبعي باز ميگردد که از سويي يکي از ساختکارهاي دفاعي بالغانه و انطباقي انسان محسوب ميشود و از سوي ديگر مبين اتخاذ نوعي ديدگاه کلــي خوشبينانه نسبت به جهان است که دست در دست هم منجر به ايجاد يک ساختار احساسي سالم و سازنده در فرد ميشود و روابط او را بهبود ميبخشد. در مقابل افراد عبوس، ماسکي بر چهره دارند که در روابط با ديگران همچون ديواري عمل و ضعف درون آنان را پنهان ميکند؛ ضعفي که حامل مجموعهاي از احساسات و حالات منفي مانند کاهش اعتماد به نفس، احساس بيم و وحشت، سوءظن، خصومت، حقارت و عصبيت است.
ميتوان گفت افراد عبوس شخصيت انساني خود را در پشت ماسکي که بر صورت زدهاند زنداني کردهاند.
پس ميتوان گفت خنديدن و لبخند زدن، مسئوليتي است که فرد نسبت به خود، ديگران و جامعه دارد و بايد ادا شود لذا غلبه چهرههاي عبوس در يک جامعه حاکي از وجود نوعي آسيب رواني عمومي است که سلامت جامعه و آحاد آن را تهديد و در نهايت زندگي را مسخ و تحريف ميکند. ضرب المثلي انگليسي ميگويد: دنيا مانند آينه است، اگر در آن بخندي به تو ميخندد و اگر...
منبع:shamisapsy.ir
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : omidayandh
ae