هر بار که کودکي به دنيا مي آيد، پدر و مادري نيز متولد مي شوند. تا معلوم شود که با به دنيا آمدن يک کودک، مسئوليت ها و نقش هاي تازه اي نيز در زندگي آدم بزرگ ها اضافه مي شود.
نقش ها و مسئوليت هايي که توجه به هر يک از آن ها در زندگي و آينده طفل نورسيده اهميتي دوچندان داشته و بي توجهي به نقش درست پدر و مادر بودن به معناي مشکلاتي است که در آينده گريبان يکي از اعضاي جامعه را خواهد گرفت. با اين حال براي بسياري از خانواده ها وجود يک طفل، فارغ از زيبايي هاي طبيعي اي که در نتيجه حضور او به وجود مي آيد از جنبه هاي خاصي اهميت دارد. شايد از اين روست که کارشناسان در تقسيم بندي هاي خود از ارزش گذاري فرزندان به وسيله والدين سخن به ميان مي آورند. پرسش مورد نظر اين عده حول اين محور مي چرخد که نحوه ارزش گذاري فرزندان در خانواده ايراني چگونه است؟ والدين برچه اساسي کودکان خود را دوست مي دارند و به آن ها احترام مي گذارند؟ ساخت جامعه، خانواده و ويژگي هاي رواني- اجتماعي زوجين تا چه اندازه در اين ارزش گذاري تأثير مي گذارد.
تئوري هاي جامعه شناختي در بررسي خانواده ها و وضعيت دروني اين نهاد نشان دهنده آن است که ارزش فرزند برحسب خصوصيات جامعه و نهادهاي موجود در آن توضيح داده مي شود. اين نهادها، شيوه زندگي و مقررات و ضوابط حاکم بر رفتار انسان را در تمامي زمينه هاي حياتي و از جمله در مورد ارزش فرزند مشخص مي کنند. به اعتقاد کارشناسان مسائل اجتماعي نگرش و رفتار انسان با معيارهايي که در جامعه مشاهده مي شود؛ همنوايي دارد. از اين رو، ساختار اقتصادي _ اجتماعي و فرهنگي جامعه تا حدود بسياري مي تواند در نوع نگاه به فرزند در خانواده تأثير بگذارد و به عبارتي تعيين کننده ارزش فرزند باشد. تئوري هاي اقتصادي در بررسي اين وضعيت نشان مي دهند که رفتار باروري خانواده ها چگونه متأثر از رفتار اقتصادي آن ها تغيير مي کند.
? پيوند عوامل اقتصادي با تولد يک کودک
دکتر« محمد رحيم زاده» کارشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعي در اين زمينه مي گويد:« همانگونه که خانواده ها در زمينه يا در حوزه اقتصادي درباره گزينش يک کالا تصميم مي گيرند، به همان صورت نيز با توجه به ميزان درآمد و هزينه هاي فرزند خود درباره بود و نبود آن تصميم مي گيرند. از اين زاويه منفعت يا عدم منفعت اقتصادي به عنوان عاملي در راستاي تصميم گيري والدين درباره فرزندان به شمار مي آيد. دراين وضعيت فرزندان مانند کالا به عنوان يک منبع لذت قرار مي گيرند، به عنوان نيروي کار به چشم والدين مي آيند و نيز به وسيله اي براي نگهداري از والدين در سنين کهولت تبديل مي شوند. در هر کدام از اين موقعيت ها نوع نگاه والدين و ميزان و شکل هزينه آن ها براي فرزندان خويش تغيير مي کند. هزينه هاي در نظر گرفته شده نيز به شکلي مستقيم و غيرمستقيم عرضه مي شود. در بخش مستقيم پدر و مادر هزينه هايي براي رسيدن به مرحله منفعت اقتصادي فرزند خويش پرداخت مي کنند. هزينه هاي غيرمستقيم نيز شامل فرصت هايي است که به دليل پرورش فرزند از دست مي رود. در اين وضعيت منابع اقتصادي ناشي از فرزند در جوامع سنتي و توسعه يافته نيز تغيير مي کند. »
تحقيقات کارشناسان نشان مي دهد که در جوامع سنتي جريان ثروت از فرزند به سوي والدين است، به عبارت ديگر، اين فرزندان هستند که به والدين خود منفعت مي رسانند. به همين دليل، در اين جوامع فرزند اهميت پيدا مي کند. در صورتي که در جوامع توسعه يافته به سبب عموميت يافتن آموزش، ممنوعيت انتقال فرزندان خردسال، عدم وابستگي والدين در سنين پيري به فرزند به دليل وجود مقررات تأمين اجتماعي، بيمه بازنشستگي و . . . منافع کمتري از سوي فرزندان به والدين انتقال مي يابد. دکتر« رحيم زاده» در اين رابطه مي افزايد: « در نتيجه فرزندان به عنوان عنصر اقتصادي در چنين جوامعي اهميت خود را از دست مي دهند و از آن طرف هزينه هاي نگهداري فرزند نيز براي خانوار ها افزايش پيدا مي کند. مطالعات صورت گرفته بر روي اين موضوع نشان مي دهد که علاوه بر عوامل اقتصادي، عوامل ديگري نيز در خانواده ارزش فرزند را براي والدين تعيين مي کنند. در بررسي اين عوامل مي توان آن ها را در دو حوزه اجتماعي و روانشناختي خلاصه و دسته بندي کرد. به تعبيري بهتر منافع اجتماعي، سليقه ها، علايق و تقاضاي خانواده را براي داشتن فرزند تحت تأثير قرار مي دهد و آنجا که ارزش فرزند موجب ارتقاي منزلت اجتماعي والدين شود، ميل به داشتن آن افزايش مي يابد. اما در حوزه روانشناختي، احساسات رواني تعيين کننده ارزش فرزند مي شود. از اين زاويه فرزند با حضور خود درچارچوب خانواده وضعيت بزرگسالان و بخصوص زنان را تأييد مي کند، به آنان هويت اجتماعي مي بخشد و پيوندشان با جامعه را مستحکم مي کند. »
? کسب اعتبار
زن و مرد در مرحله اي از زندگي تصميم مي گيرند کودکي داشته باشند. اين تصميم تحت هر عاملي که باشد در مرحله اي از زندگي رخ داده و از دلايلي حکايت مي کند که زوجين با اعتقاد به آن ها به تولد کودک رضايت داده، تحت تأثير آن به مرحله اي ديگر از زندگي پاي مي گذارند. براي شما کدام گزينه اهميت دارد؟دکتر «رحيم زاده» که خود تحقيقاتي در اين باره داشته است به اين پرسش از چند زاويه نگاه مي کند و مي گويد:« کودک علاوه بر کسب اعتبار براي والدين موجب نجات آنان از تنهايي، ايجاد سرور و نشاط در زندگي، رشد شايستگي و صلاحيت و کسب شخصيت آنان مي شود. از اين نظر داشتن فرزند انگيزه لازم را براي موقعيت در زندگي ايجاد مي کند. اگر از زاويه اي ديگر بخواهيم به موضوع نگاه کنيم مي توان گفت به دليل ساختار جامعه ايران که امکان گذران فراغت براي زنان در بيرون از منزل کمتر وجود دارد و زنان بيشتر اوقات خود را در منزل مي گذرانند، براي رهايي از تنهايي و پر کردن اوقات فراغت خود بيش از مردان به فوايد عاطفي ناشي از دارا بودن فرزند اهميت مي دهند. در اين مواقع فرزند محور شادي و سرگرمي و نيز به عنوان ياور تنهايي و پرکننده اوقات فراغت تبديل مي شود. مطالعات انجام گرفته نشان مي دهد که زنان محدوديت ها و فرصت هاي از دست رفته ناشي از نداشتن فرزند را بيشتر از مردان ارزيابي مي کنند. اين امر مي تواند ناشي از ارزش ها و باورهاي اجتماعي حاکم بر جامعه درباره نقش مادر در تربيت و نگهداري فرزند باشد. از اين زاويه چنين تفسير مي شود که زنان بيش از مردان فرصت هاي زندگي خويش را در اختيار فرزندان قرار مي دهند و همين مسأله موجب مي شود که آنان فرصت کمتري براي انتقال، تحصيلات بالاتر، تفريحات و . . . داشته باشند. »
وي در ادامه مي افزايد: «با افزايش سن ازدواج اين احتمال وجود دارد که افراد به خاطر رسيدن به موقعيت هاي شغلي مناسب تر کمتر به فوايد اقتصادي ناشي از وجود فرزند توجه مي کنند. در اين مواقع افراد احساس لياقت، شايستگي، پذيرفته شدن به عنوان عضو کامل اجتماع را نه از طريق فرزند بلکه از طريق موقعيت هاي اقتصادي، اجتماعي خود کسب مي کنند. بنابراين به عقيده کارشناسان مسائل اجتماعي با افزايش سن ازدواج، افراد تجربيات لازم در چگونگي گذران زندگي به دست مي آورند، در نتيجه آن دسته از هزينه هاي ناشي از داشتن فرزند که احتياج به تجربه زندگي دارد با افزايش سن در افراد کاهش پيدا مي کند. »
به اعتقاد کارشناسان مسائل اجتماعي درآمد يک خانواده مي تواند در ارزش گذاري فرزندان آن خانواده از سوي والدين تأثير بگذارد. هزينه هاي عاطفي، خانوادگي، جسماني و . . . نيز هر کدام به فراخور حال خود در اين مورد تأثير مي گذارند. اين موضوع ها در کنار هم نگاه والدين را به فرزند و ارزش فرزند را در ذهن و دنياي آنان مي سازد. به عبارت بهتر براي شناخت ارزش يک فرزند از ديدگاه والدين تنها نمي توان با اتکا به تئوري هاي روانشناختي در مورد رابطه عاطفي و علاقه به پدر و مادر بودن از سوي افراد نگاه کرد. ارزش گذاري يک فرزند از سوي اعضاي يک خانواده خود يک موضوع چند عاملي است که در کنار عوامل روانشناختي از اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و سياست نيز تأثير مي پذيرد.
شايد اين موضوع در نگاه اول براي بسياري از ما غريب و حتي ناخوشايند باشد،شايد طرح اين نکته که هر شخصي به فراخور حال، نگاه خاصي به فرزندان خود دارد، کمي عجيب باشد. با اين حال نمي توان از توجه به چنين نکاتي غافل شد. نکاتي که دقت در محتواي هر کدام از آنها به معني توجه بيشتر به فرزندان و آينده آنهاست. آينده اي که در صورت هر نوع بي توجهي از سوي پدر و مادر، به آساني مي تواند خراب و تيره شود. پدر و مادر در ارتباط با فرزندان خود ناگزير از توجه بيشتر به زندگي و عواطف او هستند. زن و مردي که صاحب فرزند مي شوند، ديگر هماني نيستند که تا قبل از به دنيا آمدن کودک بودند. پدر و مادر بودن آنجا معناي واقعي خود را پيدا مي کند که در برابر مسئوليت اخلاقي پدري و مادري ديده شود. در ربط با تربيت صحيح فرزند، در ربط با آينده اي که از همان آغازين روز هاي تولد کودک، خمير مايه آن به وسيله پدر و مادر شکل مي گيرد و يک عمر را تحت تأثير قرار مي دهد.چگونگي ارتباط با کودک و درک اين نکته که او نيز انسان مستقلي است که هويت و شخصيت خاص خود و در نتيجه حق و حقوق خاص خود را دارد از اهميت فراواني برخوردار است. بي توجهي به اين نکات و ارزش گذاري يک فرزند تنها به خاطر خواسته هاي خود و او را امتداد آرزو هاي خود دانستن نکته عجيبي است که بايد در تصحيح آن کوشيد. به جاي اين نگرش ها مي توان کودک را در ربط با آينده اي ديد که به دست او ساخته مي شود. اينجاست که حفظ شخصيت او و توجه به توانايي ها و دقت در تربيت صحيح کودک از اهميت فراواني برخوردار مي شود.
منبع:www.vista.ir ارسالي از طرف کاربر محترم : omidayandh /ع