جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نوجوان کيست؟
-(4 Body) 
نوجوان کيست؟
Visitor 593
Category: دنياي فن آوري

سن نوجوانى بنا به نظر بعضى، قبل از بلوغ است و از نظر سن:

در پسران: 12 تا 14 سالگى.

در دختران: 10 تا 12 سالگى است (1) و به نظر ديگرى، ميان بلوغ و جوانى (يعنى 12 تا 20 سالگى) (2) است.
دختران از پسران از نظر فيزيولوژى و هيجانى زودتر كامل مى‏شوند. (3)
بحران: نوجوانى بحرانى‏ترين مرحله‏ى زندگى است اين طوفان وجود جسمى و روانى نوجوان را چنان دستخوش امواج قرار مى‏دهد، كه او را دچار حيرت مى‏سازد.
نوجوانى، بحرانى‏ترين هيجانى است كه در اغلب موارد با بيمارى روانى، فاصله‏اى زياد ندارند. (4)
در نوجوانى، بعضى: داراى بحران - هيجان - تغيير و تحول شخصيتى و از نظر رفتارى، مرز شكن ولى باقاعده‏اند.
و بعضى: آماده‏ى واپس زدن - عدم قدرت براى مواجهه با مشكلات و از نظر رفتارى، ناهنجار و بى‏هدف هستند.

علت:

نوجوان، مى‏خواهد به هويت شخصى و شغلى خود، شكل دهد و كم‏كم از والدين جدا شود و در عين حال، درصدد است كه روابط جنسى و عشقى سالم نيز پيدا كند. در اين مرحله تغيير و تحولات غدد مترشحه‏ى داخلى، تغييرات هورمونى و اثرات متقابل حالات عاطفى بر يك‏ديگر، صورت مى‏گيرد و تا شخصيت نوجوان بالغ نشود، اين هيجان ادامه دارد. نوجوان مى‏كوشد كه «خود»، آقاى «خويش» شود و در قالب نهايى خود، شكل بگيرد لذا ممكن است همان فرزندى كه تاكنون آرام و مؤدب و اعتماد كننده و دقيق بود، يك باره مهاجم و جسور و خودگرا و بى‏بند و بار شود. (5)

مختصات دوره‏ى نوجوانى

در اين دوره، تفاوت سنى و زمانى، بين ابتدا و انتهاى رشد طبيعى دختر و پسر، ملاحظه مى‏شود. تمايلات جنسى افزايش مى‏يابد. بين عقل و نفس مبارزه درمى‏گيرد. آن يك به تقوى مايل است و اين به انجام هوس، پاى‏بند مى‏باشد و حاصل اين نبرد، يا به سركوبى ميل و بروز زهد مى‏كشد و يا به اعمال آن ميل مى‏رسد. اگر به تسلط بر نفس انجاميد، اعتدال درونى تازه‏اى پيدا مى‏شود. و نيز عقل به ارزيابى عقايد والدين و مقايسه‏ى آن‏ها با گفته‏هاى محيط مى‏پردازد و اگر به حاصلى درست رسيد، اين حاصل نيز تعادلى نو را باعث مى‏گردد. در رفتار هم: هيجان فزونى مى‏گيرد؛ احساسات خودنمايى مى‏كنند؛ قدرت تخيل بالا مى‏رود؛ ميل به قهرمان شدن و غرور، به كار مى‏افتد و كشمكشى بين ضعف گذشته و قوت تازه، درمى‏گيرد و بالاخره از اين جهت نيز تعادلى پيش مى‏آيد. (6)
در اين دوره علاقه به امور فنى و تحصيل مهارت، در نوجوان بروز مى‏كند؛ البته رشد مهارت فنى در پسران بيش از دختران است. (7) (و اين امر نيز با ارائه‏ى كارهاى مختلف در صحنه‏هاى ديدنى و تعليمى، مى‏تواند تقويت شود و ضمنا موجب گردد كه نوجوان از توجه به امور جنسى و سرگرمى‏هاى غلط و مانند آن‏ها منصرف بماند و نيز درسى براى آينده و مشاغل اجتماعى خود گرفته باشد.
ناگفته نماند كه: فراگيرى كار در نوجوانى، با فراگيرى آن در بزرگ‏سالى فرق بسيار دارد؛ بدين توضيح كه: وقتى در نوجوانى آموخته شد، اعضاى بدن و حتى دستگاه مغزى و نفسانى، تدريجا آن را «ملكه‏ى وجودى خود» مى‏سازند و خودبه‏خود در موقع لزوم هر عضو وظيفه‏ى خود را بى‏فرمان مخصوص، عملى مى‏كنند (8) و دقت، در متن وجودشان قرار مى‏گيرد و همان مجموعه، عنوان «مهارت» مى‏يابد؛ يعنى: يادگيرى با دقت، كه عادت شود و به موقع لازم، ظهور كند، «مهارت واقعى» است.
در حالى كه بزرگ‏سالى، هميشه در حين انجام كار، فرمان مداوم مغزى لازم است و اگر كمترين بى‏توجهى در ميان آيد، «عمل» تعطيل؛ يا ناجور خواهد شد و اين فشار دائمى ذهنى، شخص را خسته و فرسوده مى‏كند.
به هر صورت، بهترين فصل آموزش فنون و تربيت اعضاى شخص، حتى تربيت چشم و ساير حواس او براى دقت و درك فنى، در زمان نوجوانى است و عالى‏ترين معلم او «صحنه‏هاى كارگاه و ارائه‏ى ساخته‏هاى دست نوجوانان هنرمند و صنعت‏كار و باتجربه» است).

هيجان و عصيان و عوامل آن‏ها

ابتدا بايد دانست كه هر عمل ناروا كه از نوجوان ظاهر شود، نبايد به حساب عصيان او گذارد؛ زيرا غالبا آن عمل، موقت و به اصطلاح «از روى شيطنت» است و ريشه‏اى نفسانى و عميق ندارد و براساس «ديگر آزارى و زيان‏خواهى» نيست... و آن‏گاه «عملى» از او بايد مورد ايراد قرار گيرد كه مكرر صورت گيرد و جنبه‏ى «صفتى و سيرتى» يافته باشد.
زيرا از نظر چاره‏جويى نيز اين دو با هم تفاوت دارند:
نوع موقت يا معلول شيطنت را بايد تحمل كرد تا آرام گيرد و از آن درگذرد؛ ولى نوع ريشه‏دار و سيرتى آن را بايد از «دانايان» (9) مدد گرفت و به پيش‏گيرى يا معالجه پرداخت.
اقدامات زيان‏بخش نوجوان، عبارتند از:
1- اعمال مكرر بزه (دزدى - خراب‏كارى - استعمال مكرر الكل يا دارو).
2- اعمال جنسى تعمدى (روسپى‏گرى و آبستنى در دختران - و كژخويى و هم‏جنس‏بازى در پسران و نظير اين‏ها).
3- عدم انجام تكاليف درسى (به مدت طولانى - با وجود استعداد و هوش كافى).
4- آشفتگى خلقى مداوم (افسردگى - بى‏خوابى - بى‏اشتهايى - ميل به خودكشى.)
5- گوشه‏گيرى متوالى (بى‏علت خارجى و با كاهش كارآمد بودن فرزند و بهره‏ى او).
6- ظهور نشانه‏هاى بيمارى روانى (توهم - هذيان - بدبينى (10) و خيال بافى). (11)
چنان كه گفتيم، بدان شرط كه: هر كدام از اين موارد، مكرر صورت گيرد و آن تكرار، حالى از ريشه‏دار بودن قضيه در درون فرزند باشد؛ تا اقدامى عصيانى و قابل پيشگيرى بشمار آيد.

عوامل هيجان: مختلف‏اند بدين قرار: (12)

1- اصل انتقال از «كودكى» به هواى وصول به «حد بلوغ» كه تفاوت فاحش اين دو صحنه، در او موجب هيجان مى‏گردد. (13)
2- استقرار استقلال - كه بر اثر ميل به خودنمايى، گاه به طور اغراق‏آميز عليه «حكومت والدين و قدرت‏هاى موجود در محيط خود» ابراز عصيان مى‏كند (14) و در نهان و باطن، بدان تعرض نيز موافق نيست.
3- كشش جنسى - كه حال تهاجم را غالبا موجب مى‏شود (تهاجم به هر چه در مقابل او مانع ايجاد مى‏نمايد (15) و مايل است كه قدرت خود را در معرض نمايش و آزمايش گذارد.)
4- عدم اطمينان نسبت به بزرگتران - او كه قبلا پدر و مادر را مدل عالى مى‏شمرد و سعى مى‏كرد كه خود را همانند آنان بسازد، در اين مرحله، گاه تصورى براى او پيدا مى‏شود كه گويد:
«والدين مى‏خواهند تو را با نازكشى و مهرورزى، دائما محكوم خود سازند و برده‏ى خويش كنند».
همين تصور در او بى‏اعتمادى ايجاد مى‏كند و وى را از خانواده، گريز مى‏دهد.
5- ميل شديد به انجام كارهاى مخصوص بزرگتران؛ در عين حال كه نمى‏خواهد خود را مقلد و دست پرورد آنان، معرفى كند.
(دوام اين كشاكش درونى، تا زمانى است كه شخصيت نوجوان، در قالب نهايى خود، شكل نگرفته است).
6- كوشش براى مقبول قرار گرفتن - با اين تفاوت كه غالبا راه مثبت و معقول را برنمى‏گزيند و مى‏خواهد با اعمال خارق‏العاده، توجهات را به خود جلب كند. (16)
7- بازتاب «خودپرسى» و «نگران آينده بودن» در اواخر نوجوانى؛ از خود مى‏پرسد: مفهوم زندگى چيست؟ خود او در زندگى چه نقشى دارد؟ چه راهى براى توفيق در آن نقش برگزيند؟ اگر چند راه هست كدام بهتر است؟ معلوم نيست كه من بى‏مانع باشم (لذا بدگمان مى‏شود)؛ اصولا وقتى پايان حيات مرگ است، ابتدا و متن زندگى هم ارزش كوشيدن و جوشيدن ندارد؛ همه پوچ است.
(اگر پايان هستى مرگ نيست، چيست؟ چه كسى مى‏داند؟ چگونه مى‏توان درستى آن را فهميد؟...)
8- ميل به زناشويى؛ پسران را سؤال‏هايى از همسر داشتن نيز به هيجان درمى‏آورند، دختران نيز نوع ديگر مى‏انديشند: چگونه بودن خوب است. مادرى؟ يا زنى هنرمند و مؤثر؟ يا مخلوطى از اين دو؟
شغلى در خارج خانه داشته باشد؟ يا پرورش كودك را عهده‏دار شود؟
9- خدمت سربازى - فكر مى‏كند كه «بروم، مممكن است كشته شوم» علاوه بر اين نوجوانى كه از اطاعت والدين هم، خود را بازمى‏داشت چگونه فرمان دستگاه نظامى را با آن همه خشونت خواهد پذيرفت؟
به هر حال اين سؤال و جواب‏ها نيز هيجانى را باعث مى‏گردد.
10- هيجان، به علت احساس گناه - نوجوان از نظر بدنى، قريبا بالغ مى‏شود؛ در حالى كه از نظر روانى هنوز نابالغ است و لذا جنبه‏ى جسمى او وى را به فعاليت جنسى، استعمال الكل و مواد ديگر كيفى مى‏كشاند ولى به محض اين كه اولين برخورد، صورت مى‏گيرد (17) ناراحتى (به علت احساس گناه)، منجر به نفرت از خود (18) مى‏شود.
11- ابتلا به استمنا، (در پسران) و استشها، (در دختران) كه تدريجا نابسامانى روانى را موجب مى‏گردد و احساس «عدم كفايت» و «خجالت» مى‏كند و روى به عزلت «مى‏آورد». (19)
12- قاعدگى ماهانه (در دختران) - كه او را با افكارى خاص و «خودپرسى» (20) در عين بى‏اطلاعى و بى‏تجربه‏گى» مواجه مى‏كند و نتيجه‏اش هيجانى است كه گاه به علت «ترس و وازدگى و حيرت» است و گاه به علت شدت رغبت و شتابزدگى مى‏باشد.
13- حساسيت زياد و زودرنجى - نوجوان بيشتر و زودتر از ديگران متأثر مى‏شود و «زودشكن» است؛ خواه عامل آن واقعى باشد يا تصورى.(21)
موارد بالا، آن‏هايى است كه بايد با ابراز تحمل، در عين «بيدارى و نظارت و راهنمايى و محبت» آن هيجانها را به ساحل آرام، كشانند و اين امواج گذرا را دايمى و نهادى نشمرند و از آن‏ها با همه‏ى «دهشت‏انگيزى و شگفت‏آورى» به «بدگمانى و يأس در مورد صلاح فرزند» مبتلا نشوند. تصديق مى‏كنيم كه دشوار است؛ اما ممكن است و بى‏صبرى و عدم تحمل وضعى را موجب مى‏شود كه همه‏ى عمر فرزند را تهديد خواهد كرد.

پي نوشت :

(1) بمج، 16
(2) مس، 10.
و به نظر ديگر»10 تا 18 سالگى» است كه مى‏توان نسبت به نظر قبلى، آن را مخصوص دختران دانست. م - (رك: بمج، 41. (
در كتاب «لغات و اصطلاحات روانشناسى، نشريه‏ى مدرسه‏ى عالى دختران ايران، ص 10«مى‏نويسد:
نوجوانى دوره‏اى از زندگى است كه از بلوغ، شروع مى‏شود و تا جوانى ادامه دارد و فرد آدمى در پايان اين دوره، بالغ شناخته مى‏شود. آغاز و پايان اين دوره، در جامعه‏هاى مختلف متفاوت است
(3) مس، 10.
بحران نوجوانى در دختران، يك سال يا بيشتر پيش از پسران آغاز مى‏گردد.
(4) مس، 6 و 7.
(5) مس، 11.
(6) بمج، 41.
(7) بمج، 21.
(8) بازى فوتبال و رانندگى را اگر در نوجوانى آموخته باشيد اگر در حين بازى يا رانندگى، اتفاقى رخ دهد، دست و پا خودبه‏خود و سريع به تناسب صحنه و لزوم امر، حركت مناسب مى‏كنند و غالبا آن اتفاق را بى‏خطر مى‏گذارنند؛ در حالى كه اگر در بزرگ‏سالى آموخته باشيد، ذهن، تا به فكر چاره افتد و فرمان لازم صادر كند، كار از كار گذشته است.
(9) دانايان كاردان، در اين مورد عبارتند از: روان پزشكان - مددياران اجتماعى - روان‏كاوان - افراد باتجربه در كار تعليم و تربيت نوجوانان.
(10) از قبيل آن كه تصور كند: ديگران درباره‏ى او حرف مى‏زنند و طعن مى‏كنند.
(11) بمج، 15 و 16.
(12) مس، 27 - 17.
(13) قبلا «بى‏زحمت بود و بار او بدوش خانواده» و حالا بايد «خود متحمل زحمت خويش باشد و سر نزد ديگرى خم نكند.».
(14) گاهى ميل مبارزه با «رسم كهنه و سنت قديمى» او را به تلاش وامى‏دارد و چون حمله‏ى عمومى ديگران را نسبت به خود، در نظر مى‏آورد هيجانى او را دست مى‏دهد كه: ميل او به مقاومت، مى‏پردازد و براى امكان درگيرى، گاه متوسل به استعمال الكل و دارو مى‏شود و گاه، پناهگاهى مى‏جويد، كه در آن‏جا تخليه‏ى هيجان كند، و هم، او را كه پناه گرفته چنان كه هست، بپذيرد.
ناگفته نماند كه چون نوجوان، احساس استقلال مى‏كند، امكان دارد همانندى با بزرگتران را بپسندد و در آن صورت، شديدا «كهنه‏پرست و محافظه‏كار و طرف‏دار» مى‏شود و براى همانندسازى، هيجان دارد.
(15) هجوم به «فرهنگ اجتماع - مقررات مذهبى - قيود اخلاقى - محوديت‏هاى قانونى - سنت‏هاى قومى - نظامات محيطى و همه‏ى منابع نصيحت‏گر و نظارت كننده نوعى جلوه‏ى استقلال‏خواهى به صورت منفى است.»
اين جلوه‏ى استقلال در صورت مثبت، گاه ممكن است به صورت نمايش صفات «مردانگى يا زنانگى» باشد. پسر نوجوان مى‏خواهد به اندازه‏اى كافى «مرد- قوى - بزرگ‏منش» باشد و دختر نوجوان مى‏خواهد به اندازه‏ى كافى «زن لايق - جذاب - ظريف» محسوب گردد.
(16) مثلا گاه براى اثبات شهامت و تهور خود، دست به كارهايى مى‏زند كه اگر خلاف اجتماعى، يا خلاف اخلاقى است؛ مثلا: موهاى خود را بلند مى‏كند (اگر پسر است) و لباس‏هاى مخصوص مى‏پوشد و رفتارهاى هيپى‏گرى دارد.
(17) مثلا در برخورد اول با جنس مخالف، او را ترس و پريشانى‏خاطر، فرامى‏گيرد.
(18) چون نوجوان، ميل شديد به كنجكاوى دارد اما قدرت «درست روى و درست نتيجه‏گيرى» ندارد، لذا دچار هيجان مى‏شود؛ احساس «نادرستى» نيز موجب «ناراحتى» و «شرم باطنى و از خود بيزارى» است.
(19) اين‏ها همه، غير از زيان‏هاى جسمى و فشارهاى عصبى آنان است كه خود عاملى ديگر بر ناراحتى و بالنتيجه هيجان، خواهد بود.
(20) دختر نوجوان، از خود مى‏پرسد: «آيا قابليت ازدواج دارد؟ مسؤوليت‏هاى زندگى را بايد بپذيرد؟ آيا توليدمثل كند؟ مادر شود؟ با قبول آن همه مشقت‏ها و گرفتارى‏ها...؟ و همه‏ى خاطره‏هايى را كه از مادر و كارهاى مادر و مشكلات مادر و رنج‏ها و شادى‏هايش دارد؛ به ياد مى‏آورد و به همان تناسب گاه «خوش‏حال و شتابنده» است و گاه ملول و واخورده» مى‏باشد
(21) براى نوجوان وقتى زودرنج و حساس است «بيدارى و خواب» «تصور و گمان» به هم نزديك‏اند و يك نوع تأثر و انفعال، ايجاد مى‏كنند. - م
عوامل زودرنجى در نوجوانان از قبيل: تبعيضات - احساس نقص بدنى - چاقى مفرط - لاغرى - رنگ پوست - مذهب - نژاد - وضع اقتصادى ناجور - حالات افراطى (مس، 16 به بعد).

منبع: گامي در مسير تربيت اسلامي از کودکي تا بلوغ / دکتر رجبعلي مظلومي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image