معمولا در روابط، نوع رابطه از لحاظ خصوصي بودن يا داشتن يک رابطه دوستي، با همديگر متفاوت است. برخي از عوامل در خدشهداركردن بعضي روابط خيلي تاثيرگذارند؛ در حالي كه همان عوامل ممکن است در روابط ديگر تاثير چنداني نداشته باشند؛ به عنوان نمونه، سوءظن ممكن است در يک رابطه خانوادگي تاثيرگذار باشد ولي در يك رابطه دوستانه پايدار نيست. بعضي از فاكتورها نيز ممكن است هر رابطهاي را تخريب كنند؛ مانند لحن كلام ناخوشايند. افرادي كه لحن كلام خوبي ندارند، هم رابطه دوستي و اجتماعي خود را خراب ميكنند و هم رابطه عاطفي و خانوادگيشان را. با توجه به مقدمه فوق، در اينجا به چند فاكتور مهم كه سبب خراب شدن يك رابطه ميشوند، اشاره ميكنم:
• معاملهگري يا انتقامجويي در روابط:
افرادي كه سعي ميكنند در ارتباطات خود معامله كنند، رابطهشان را خراب ميكنند. اين افراد هميشه به اين موضوع ميانديشند كه چون فلاني اين كار را انجام داده يا نداده است من نيز آن را تلافي ميكنم و آن را انجام ميدهم يا نميدهم. داشتن چنين حسي ممكن است سبب قطع ارتباط طرفين شود.
• تكبر و فخرفروشي:
بعضيها در روشهاي ارتباطي خود سعي ميكنند نوعي فخرفروشي يا تكبرورزي نسبت به طرف مقابل داشته باشند. معمولا اين افراد به دليل داشتههايشان كه ممكن است مادي، تحصيلات يا تيپ و قيافه باشد، به خود ميبالند و خود را برتر ميدانند. اين برتريجويي سبب ميشود طرف مقابل، انگيزهاي براي ادامه دوستي نداشته باشد.
• عدم درك تفاوتهاي فردي:
افرادي كه نميتوانند تفاوتهاي فردي را در يك ارتباط بپذيرند با رفتار خود سبب قطع ارتباط ميشوند. اين افراد حاضر نيستند مشكلات احتمالي را كه براي طرف مقابلشان به وجود ميآيد، درك كنند. از طرفي اين گروه از آدمها دوست دارند همانطور كه خودشان، خودشان را ميبينند؛ ديگران نيز همان درك را نسبت به آنها داشته باشند و در غير اين صورت، رابطهشان را به هم ميزنند.
• سعي در تغيير دادن ديگران:
گاهي در يك رابطه، افراد ميكوشند طرف مقابل را آنطور كه خود ميخواهند، تغيير دهند. اين موضوع در روابط زناشويي بيشتر ديده ميشود و سبب ميشود كه فرد مقابل بخواهد ارتباطش را قطع كند زيرا تمايلي به تغيير و اصلاح آن هم از طرف مقابل ندارد.
• ناكاميهاي پيشين:
افرادي كه در زندگيشان به طريقي يك ناكامي خاص را تجربه كردهاند كه به شكلگيري عقدههاي رواني منجر شده است، در بزرگسالي و به خصوص در زندگي مشترك کاملا بر محور خود ميچرخند و عقدههايشان را پوشش ميدهند. اين كار ممكن است به نابودي زندگي و رابطه زناشويي افراد بينجامد؛ زيرا اين افراد هيچگاه در ايجاد يک ارتباط سالم نميکوشند و دايم در حال تامين نيازهاي گذشته خودشان هستند.
• عوامل مربوط به شکلگيري ارتباط:
برخي از افراد در ارتباطات اجتماعي و دوستيابي يا همسر يابي دقت مناسبي نميکنند. در نتيجه، بعد از مدتي که نسبت به اين موضوع آگاهي پيدا ميکنند و به انتخاب غلط و نامناسب خود پي ميبرند سعي در قطع ارتباطشان ميکنند.
• دخالت دوستان و آشنايان:
افرادي که ويژگيهاي شخصيتي تاثيرپذير دارند، اگر در يک ارتباط نتوانند خود را حفظ کرده و از ديگران تاثير بگيرند، پيامهاي دريافتي آنان ميتواند در قطع ارتباطشان موثر باشد. زيرا معمولا در افراد تاثيرپذير هر عامل و محرکي به هر ميزاني که باشد تاثيرگذار است. بنابراين ميتواند در انتخاب و ارتباط او با ديگران تاثير گذاشته و ممکن است احيانا به قطع رابطه منجر شود.
• تحقير و سرکوفت:
سرکوفت يکي ديگر از عومل قطع رابطه، به خصوص در زوجين و در درون خانواده (مثل رابطه والدين با فرزندان) است. گفتن جملات تحقيرآميز به راحتي ميتواند به قطع ارتباط منجر شود. معمولا سرکوب جنبههاي منفي زيادي دارد زيرا لحن کلام شما بسيار بد است و ارزشهاي طرف مقابل را در نظر نميگيرد و اين براي يک ارتباط سالم، مانند يک سم مهلک است.
منبع:www.salamat.com /ن