جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
آيا ديندارى با زندگى شاد منافات دارد؟!
-(3 Body) 
آيا ديندارى با زندگى شاد منافات دارد؟!
Visitor 256
Category: دنياي فن آوري
بسيارى از مردم و به خصوص جوانان، چنين مى‏پندارند كه ديندارى با زندگى شاد منافات دارد و كسانى كه ديندارترند، از شادى كمتر در زندگى برخوردارند و كسانى كه به احكام و آموزه‏هاى دين كمتر پايبندند، در بهره‏بردارى از لذت‏ها و شادى‏هاى زندگى، آزادى بيشترى دارند. آيا اين پندار، صحيح است و اساساً اين پندار از كجا شكل گرفته است و منشأ آن چيست؟

ريشه‏يابى‏

ريشه اين پندار را مى‏توان در امور زير خلاصه كرد:
1. نوع اخلاق و معاشرت برخى دينداران كه برخلاف دستورات و آموزه‏هاى اخلاقى اسلام، چهره‏اى عبوس و گرفته دارند و نيز با گلايه و نارضايتى، با همه مسائل برخورد مى‏كنند؛ به گونه‏اى كه گويى هيچ شادى و نشاطى در وجود آنان يافت نمى‏شود.
2. مراسم و برنامه‏هايى كه در جامعه ما در ايام سوگوارى براى پيشوايان و بزرگان دين برگزار مى‏شود، نمود و گستره آن نسبت به مراسم شادى و سرور براى آن بزرگواران به مراتب بيشتر است؛ مثلاً براى عزادارى حضرت اباعبدالله الحسين عليه‏السلام معمولاً در دو ماه محرم و صفر، مراسم برگزار مى‏شود؛ ولى به مناسبت ميلاد مسعود آن حضرت، تنها يك روز مراسم جشن و سرور مختصرى برپا مى‏شود.
3. برخى احكام دين، محدوديت‏هايى را ايجاد كرده، شادى‏ها را محدود مى‏سازند؛ مثلاً حرمت لهو و لعب، ممنوع بودن موسيقى حرام، ممنوعيت اختلاط زن و مرد نامحرم و ... . اين احكام، بخشى از شادى‏ها و مراسم تفريحى را كه در ميان غير متدينين رايج و معمول است، ممنوع مى‏سازد و خود به خود، زندگى شاد را از دينداران سلب مى‏كند. همچنين احكام و دستوراتى كه مانع درآمدهاى حرام و يا اسراف و تبذير است، خود زمينه‏هاى زندگى شاد را محدود مى‏سازند.
4. برخى توصيه‏ها و دستورات دينى نيز شادى را مذمت كرده و اندوه و غم را مورد ستايش قرار داده است. مفاهيمى همچون گريه، ترس، عزادارى، ذكر مصيبت، اندوهگين بودن، و ... در فضاى ديندارى، ارزش و تقدس يافته و خنده، قهقهه، پايكوبى، دست زدن و ... مفاهيمى مذموم و بد تلقى شده است. اين موارد، زمينه و منشأ اين برداشت شده است كه ديندارى با زندگى شاد، منافات دارد و بنابراين، براى داشتن زندگى شاد، نمى‏توان ديندار بود.
براى تبيين موضوع، بايد ببينيم تعريف ما از ديندارى و زندگى شاد چيست؟

ديندارى‏

معنى صحيح و درست ديندارى، باور به آموزه‏هاى اعتقادى دين و پايبندى به مقررات، احكام و ارزش‏هاى دينى است. منظور ما از دين، اسلام ناب و حقيقى است؛ نه هر چه كه به عنوان دين شناخته مى‏شود. هر فرد يا جامعه‏اى كه باور عميق‏تر و جدى‏ترى به مبانى اعتقادى اسلام داشته باشد و در عمل و رفتار هم چارچوب اسلامى را بيشتر و دقيق‏تر عمل كند، ديندارتر شمرده مى‏شود. از آن جا كه دين حق، يعنى اسلام ناب محمدى صلى‏الله‏عليه‏وآله موجب تأمين سعادت انسان و نشان دهنده راه خوشبختى حقيقى است و سعادت و خوشبختى است كه شادى حقيقى و ماندگار را براى ما به وجود مى‏آورد. بنابراين، ديندارى درست نمى‏تواند با شادى حقيقى، ناسازگار و متضاد باشد. رفتارهاى ناشايست كسانى كه ادعاى ديندارى مى‏كنند و آداب و رسوم غلطى كه به نام دين در جوامع دينى جارى است، نبايد به حساب دين گذاشته شوند. دين به ما توصيه مى‏كند كه در مواجهه با يكديگر، چهره‏اى بشاش و شاد داشته باشيم و حتى اگر اندوه و غصه‏اى هم در درون ما وجود دارد، آن را به رخ ديگران نكشيم و كام ديگران را تلخ نكنيم.1 بى‏توجهى به اين دستورات، موجب برداشت غلط از ديندارى شده است. در مورد مراسم عزادارى و سوگوارى نيز تنها براى جريان كربلا و حماسه عاشوراست كه توصيه‏هاى فراوانى براى گريه و عزادارى شده است كه در اين موضوع، علاوه بر ريشه‏هاى عاطفى اين مسئله، زنده ماندن درس‏هاى زندگى‏ساز عاشورا مورد توجه بوده است. در كنار اين توصيه‏ها، دستورات فراوانى هم براى شادى و سرور در مناسبت‏هاى شاد ارائه شده است. امامان ما فرموده‏اند كه شيعيان ما يعنى دينداران حقيقى، در شادى و سرور ما، شادمانند2 و در حزن و اندوه ما، اندوهگين. حالا اگر در جامعه ما تعادل رعايت نمى‏گردد و به شادى و سرور به اندازه مراسم عزاداراى و گريه اهميت داده نمى‏شود، ناشى از برداشت ناقص و عادت غلط دينداران است؛ نه اين كه ديندارى صحيح و حقيقى آن را ايجاب نمى‏كند.
به هر حال، ديندارى به معنى صحيح و جامع آن، منافاتى با زندگى شاد به معنى درست و عميق آن ندارد؛ ولى نگاه و تعريف ما از زندگى شاد هم بايد روشن شود تا پاسخ اين پرسش كامل گردد.

زندگى شاد

شادى، همان حال خوش، انبساط خاطر و احساس مثبت و خوبى است كه هر كسى آن را تجربه كرده است. شنيدن خبرى مسرت بخش، به دست آوردن موفقيتى برجسته، قرار گرفتن در موقعيتى لذت بخش، مشاهده صحنه‏اى غرور آفرين، همه و همه، موجب خوشحالى و شادى خاطر انسان مى‏گردد؛ اما همه شادى‏ها به يك اندازه براى ما مهم و مطلوب نيست. دانشجويى كه براى به دست آوردن موفقيتى علمى در حال پژوهش و مطالعه است، به راحتى از بسيارى خوشى‏ها و شادى‏هاى گذرا چشم مى‏پوشد تا به خوشحالى و شادى ناشى از آن موفقيت علمى دست يابد. كارگر يا كارمندى كه براى تأمين معاش خود و فراهم كردن زندگى راحت و شاد، تلاش فشرده و خسته‏كننده‏اى را انجام مى‏دهد، در اين راه از بسيارى از لذت‏ها و شادى‏هاى زودگذر چشم مى‏پوشد و حتى سختى‏ها و رنج‏هايى را تحمل مى‏كند. بنابراين، بديهى است كه «براى به دست آوردن لذت‏هاى بزرگ‏تر و شادى‏هاى ماندگارتر، بايد از لذت‏ها و خوشى‏هاى كوچك‏تر و پست‏تر، صرف‏نظر كرد». اگر اندكى روى همين قاعده تأمل و درنگ داشته باشيم، به راحتى در مى‏يابيم كه انواع و اقسام شادى‏ها را بايد طبقه‏بندى كرد و سپس براى زندگى شاد، به تعريفى مناسب و صحيح دست يافت.

اقسام شادى‏ها

شادى‏ها گاهى گذرا هستند و گاهى ماندگار؛ گاهى كاذبند و گاهى حقيقى؛ گاهى شخصى‏اند و گاهى خانوادگى و يا ملى و نوعى؛ گاهى سطحى‏اند و گاهى عميق؛ گاهى مادى‏اند و گاهى معنوى و البته به دست آوردن هر شادى، نياز به تلاش دارد و هزينه خاص خود را مى‏طلبد. اين هزينه، گاهى مادى است و گاهى معنوى و گاهى هم مادى است و هم معنوى. شادى‏هايى در زندگى يافت مى‏شوند كه بسيار پرهزينه‏اند و هيچ فرد عاقلى حاضر نيست هزينه‏هاى آن شادى‏ها را تحمل كند؛ ولى برخى شادى‏ها كم هزينه‏اند يا ارزش آن را دارند كه براى به دست آوردن آنها، هزينه‏هاى فراوان تحمل شود. كسانى هستند كه شادى شخصى خودشان برايشان مهم‏تر از هر چيز ديگرى است و رنج و زيان ديگران، براى آنان در ازاى به دست آوردن آن شادى، هيچ اهميتى ندارد. كسى كه با سرقت اموال يا تجاوز به ناموس ديگران، براى خود شادى فراهم مى‏سازد، آيا نمى‏انديشد كه هزينه شادى او را ديگران بايد تحمل كنند؟ اكنون اين سوال را بايد مطرح كرد كه منظور از زندگى شاد چيست؟ به نظر مى‏رسد كه اغلب به ابعاد و اعماق زندگى شاد، توجه نمى‏شود و با معيارهاى ناقص و سطحى، زندگى شاد تعريف مى‏شود. در سطح خرد مى‏بينيم كه بسيارى از افراد، شادى‏هاى گذرا و مادى خود را به هر قيمتى بر شادى‏هاى ماندگار و معنوى خود و نيز بر شادى‏هاى ديگران ترجيح مى‏دهند و در سطح كلان هم شاهد تأمين لذت و شادى برخى طبقات مرفّه جامعه و يا شادى مادى و ظاهرى برخى كشورها و ملت‏ها، به بهاى گزاف رنج و سختى و تباهى، براى ساير طبقات يا ساير كشورها هستيم. آيا منظور از منافات بين ديندارى و زندگى شاد، اين گونه شادى‏هاست؟ اگر اين طور است، بايد تأكيد كنيم كه ديندارى با اين زندگى شاد، قطعاً منافات دارد و اساساً دين حق و اسلام ناب، براى پيش‏گيرى از اين گونه شادى‏ها ارائه شده است. ديندارى حقيقى، موجب مى‏شود كه ما از هر راهى و وسيله‏اى، درصدد كسب شادى‏هاى فردى و مادى خود نباشيم و راحتى ديگران را به راحتى خود ترجيح دهيم تا از اين طريق به شادى‏هاى عميق‏تر، متعالى‏تر و ماندگارترى دست يابيم.3
توجه داشته باشيم كه بسيارى از شادى‏هاى ما، ناشى از شرايط و وضعيتى است كه ديگران به وجود آوردند و يا ناشى از حماسه‏اى است كه رنج و تلاش ديگران آن را خلق كرده است. شادى و لذت عميق و گسترده‏اى كه ملت ما در حماسه فتح خرمشهر (در سوم خرداد 1361) به دست آوردند و يا شادى تاريخى و ماندگار دست‏يابى به استقلال، آزادى و مردم سالارى، نتيجه تلاش‏ها و مجاهدت‏هاى تعداد بى‏شمارى انسان‏هاى وارسته و فداكار بوده است. ديندارى، زمينه‏ها و عوامل و انگيزه‏هاى پيدايش چنين شادى‏هايى را فراهم مى‏سازد.
بنابراين، بايد بر روى تعريف زندگى شاد، تأمل كنيم. روشن است كه بخشى از شادى‏هاى زندگى، شادى‏هاى شخصى ، مادى و گذراست و نمى‏توان اين واقعيت را انكار كرد كه هر انسانى به اين گونه شادى‏ها نياز دارد. دين، اين نياز طبيعى را نه تنها رد نكرده است، بلكه براى تأمين صحيح و درست آن، راهكارهاى فراوان و آسانى را هم ارائه كرده، ولى مهم اين است كه فرد و جامعه ديندار، زندگى را در زندگى مادى و حيات دنيوى محدود نمى‏كنند و اين كافران و منكران حقيقتند كه جز ظواهر زندگى مادى را نمى‏بينند و از زندگى اخروى و حيات ابدى، غافل مى‏باشند.4 ما اگر ديندار واقعى باشيم، نبايد تنها به زندگى شاد دنيوى بينديشيم و نبايد شادى زندگى پايدار و جاودان خود را از ياد ببريم. تأمين زندگى شاد، به معنى واقعى آن، مستلزم هزينه‏هايى چون چشم فروبستن از برخى شادى‏ها و لذت‏هاى دنيوى است؛ لذت‏هاى حرامى كه غالباً جايگزين حلال هم دارند و اگر به درستى نگريسته شوند. شادى ناشى از آنها، چندان هم خوشايند نيست.

شادى‏هاى مادى و طبيعى‏

به هر حال، شادى‏هاى طبيعى و مادى هم لازم و ضرورى است؛ به شرط اين كه تأمين اين شادى‏ها، به شادى‏هاى ديگر لطمه وارد نكند و اين شادى‏ها، موجب رنج‏ها و دشوارى‏هاى بعدى براى ما نباشند و نيز مانع دست‏يابى و چشيدن شادى‏هاى متعالى، معنوى و ماندگار نگردند.
اگر زندگى شاد را براى خود و ديگران با اين سه اصل، تطبيق دهيم و درصدد تأمين آن باشيم، ديندارى، نه تنها مانع آن نيست؛ بلكه فراهم كننده و تسهيل كننده آن است.

احكام اسلام، تأمين كننده شادى‏هاى اصيل‏

دستورات و احكام اسلام در باب عبادات و كسب معرفت الهى و نيز برخى دستورات و مقررات اجتماعى و اقتصادى اسلام كه به ظاهر محدود كننده لذت‏ها و خوشى‏هاى ماست، دقيقاً به همين منظور قرار داده شده است. شادى معنوى كسى كه با چشم پوشى از لذت‏هاى طبيعى، به سير و سلوك معنوى پرداخته و لذت رابطه با خداوند را چشيده است، هرگز براى ديگران قابل فهم نيست. شادى عميقى كه فراتر از رنج‏ها و سختى‏هاى ظاهرى براى يك انسان مجاهد و سخت كوش، براى اطاعت امر خدا حاصل مى‏شود، با شادى‏هاى سطحى و گذرا، قابل مقايسه نمى‏باشد. بنابراين، ظلم بزرگى به انسان‏هاست كه آنان را تنها به شادى‏هاى ظاهرى و مادى دل خوش و سرگرم كنيم و زندگى شاد را در چارچوب تنگ شادى‏هاى سطحى و گذرا، تعريف كنيم. چه محروميتى دردناك‏تر و تأسف‏بارتر از محروميت از شادى‏ها و لذت‏هاى متعالى و اصيل است؟
بنابراين، اگر بگوييم كه هدف اصلى دين و ديندارى، دست‏يابى به زندگى شاد، به معنى واقعى و كامل آن مى‏باشد، سخنى به گزاف نگفته‏ايم.
در اين صورت، در مى‏يابيم كه بدون ديندارى، نمى‏توان به زندگى شاد دست يافت.
از همين رو، قرآن كريم، دينداران واقعى و هر انسان راستين را به شادى‏ها و لذت‏هاى حقيقى بشارت مى‏دهد و فاسقان و كافران را از غصه‏هاى ماندگار و وضعيت اندوهبارى كه براى خود رقم زده‏اند، بيم مى‏دهد.5

غم متعالى‏

همان گونه كه شادى داراى مراتب و انواع مختلفى است. غم نيز چنين است. غصه‏هاى حقير و اندوه‏هاى مادى و طبيعى، محدود و گذرا هستند؛ اما نوعى غم متعالى و انسانى وجود دارد كه ناشى از احساس هبوط و دورافتادگى از حقيقت است. انسان فرهيخته‏اى كه عالم طبيعت را پست‏ترين سطح حيات مى‏بيند و خود را دورافتاده و در خراب آباد طبيعت مى‏يابد، در اين غم بزرگ، لذتى متعالى را حس مى‏كند و نمى‏تواند دل خوش به زندگى غافلانه و شادى‏هاى كودكانه باشد. اين غم، محدود به اين عالم خاكى است و در زندگى جاودانه، از آن خبرى نيست؛ اين است كه ارزش مى‏يابد و در ادبيات عرفانى ما نيز خود را به صورت برجسته‏اى نشان مى‏دهد.
گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآيد
گفتم كه ماه من شود، گفتا اگر برآيد
اين غم عرفانى كه ناشى از هجران انسان از مبدأ خويش است، سيما و سيرت عارفان را تحت تأثير خود قرار مى‏دهد و ناظران را به شگفتى وا مى‏دارد كه چرا آنان به «زندگى شاد» پشت كرده‏اند.
در اندرون من خسته دل، ندانم چيست‏
كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست‏

نتيجه‏گيرى‏

اگر تعريف خود را از ديندارى، زندگى، شادى و غم، مورد بازكاوى و تأمّل قرار دهيم، خواهيم ديد كه ديندارى حقيقى و پاى‏بندى به ارزش‏هاى دينى، گرچه برخى شادى‏هاى مادى و طبيعى را محدود مى‏كند، ولى در عوض، لذت‏ها و شادى‏هاى متعالى و ارزشمندى را براى فرد و جامعه ديندار، به ارمغان مى‏آورد و آن چه را كه انسان غافل از دين، به عنوان زندگى شاد براى خود مى‏پندارد، چيزى جز شادى‏هاى سطحى و مادى نيست كه علاوه بر محروم كردن ديگران از شادى، غالباً مستلزم هزينه‏هاى فراوان، پيامدهاى تأسف بار و بالاتر از همه، محروم شدن از لذت‏ها و خوشى‏هاى ابدى و معنوى است. اگر زندگى جاودان و ابدى انسان را در نظر بگيريم، زندگى شاد، جز در پرتو ديندارى تحقق نخواهد يافت و اگر زندگى شاد دنيوى را هم جست‏وجو كنيم، با ديندارى، مى‏توان به مصداق جامع، متعادل و صحيحى از آن دست يافت؛ البته به شرط آن كه همه ابعاد دين را به درستى شناخته، در عمل به آنها پاى‏بند باشيم. با اين حال، برخى دريافت‏ها، رفتارها و عادات در بعضى از جوامع دينى، از جهت عدم توجه به لذت‏ها و شادى‏هاى مشروع، قابل نقد است و بايد اصلاح گردد.

پى‏نوشت:

1. غررالحكم و درر الكلم، ص 91.
2. همان ،ص 117.
3. ر.ك: حشر(59)، آيه 9.
4. سوره روم(30)، آيه 7.
5. ر.ك: آل عمران(3)، آيات 170-188.
6. ر.ك: نهج البلاغه، خطبه 193 (در اوصاف متقين).

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image