جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
چاره جويي شهيد مطهري براي نسل جوان
-(5 Body) 
چاره جويي شهيد مطهري براي نسل جوان
Visitor 278
Category: دنياي فن آوري

کلامي دارد امام صادق(عليه السلام) که بسيار کلام بزرگي است . حديثي است در " کافي " ، در ضمن آن حديث اين جمله است: « العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس » يعني کسي که زمان خودش را بشناسد و بفهمد و درک‏ کند ، امور مشتبه و گيج کننده به او هجوم نمي‏آورد . کلمه "هجوم" را ما در عرف فارسي خود در مورد هر حمله شديد به کار مي‏بريم، اما در عربي‏ به معني حمله‏اي است که ناگهاني و در غفلت بشود و طرف را غافلگير کند . امام مي‏فرمايد : اگر کسي به وضع زمان خود آشنا باشد امور مشتبه ناگهان بر سرش نمي‏ريزد که يک مرتبه دست و پاي خود را گم کند و نتواند قواي خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلي پيدا کند. بسيار کلام بزرگي است‏ ، با توجه به اينکه ما در يک فضاي مخمور در خواب غفلت هستيم و چرت ميزنيم و هنگامي که با تحوّلات در هر زمينه اي بر ميخوريم تازه با درماندگي کاسه چه کنم چه کنم دست ميگيريم
از صد سال پيش براي ساير کشورهاي اسلامي هم اين مسائل و از آن جمله مسأله هدايت نسل جوان پيش آمد ولي آنها پيشتر از ما به فکر چاره‏ افتادند .
 

چه بايد کرد؟
 

مهمتر از اينکه طرحي براي رهبري اين نسل تهيه کنيم اينست که اين فکر در ما قوت بگيرد که مسأله رهبري و هدايت ، از لحاظ تاکتيک و کيفيت‏ عمل در زمان هاي متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق مي‏کند و ما بايد اين خيال را از کله خود بيرون کنيم که نسل جديد را با همان متد قديم رهبري کنيم .
بايد نسل جوان را بشناسيم و بفهميم داراي چه مشخصات و مميّزاتي‏ است؟ درباره اين نسل دو طرز تفکر شايع است و معمولا دو جور قضاوت مي‏شود . مهمتر از اينکه طرحي براي رهبري اين نسل تهيه کنيم اينست که اين فکر در ما قوت بگيرد که مسأله رهبري و هدايت ، از لحاظ تاکتيک و کيفيت‏ عمل در زمان هاي متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق مي‏کند و ما بايد اين خيال را از کله خود بيرون کنيم که نسل جديد را با همان متد قديم رهبري کنيم .
از نظر يک طبقه اينها يک عده مردمي هستند خام ، مغرور ، گرفتار هوي و هوس ، شهوت‏پرست ، داراي هزار عيب . اين طبقه هميشه به اين نسل دهن‏ کجي مي‏کنند و ناسزا مي‏گويند . اما از نظر خود نسل جوان درست به عکس است . آنها در خودشان عيب‏ نمي‏بينند ، خودشان را مجسمه هوش ، مجسمه زيرکي ، مجسمه آرمان هاي عالي‏ مي‏دانند .
مهمتر از اينکه طرحي براي رهبري اين نسل تهيه کنيم اينست که اين فکر در ما قوت بگيرد که مسأله رهبري و هدايت ، از لحاظ تاکتيک و کيفيت‏ عمل در زمان هاي متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق مي‏کند و ما بايد اين خيال را از کله خود بيرون کنيم که نسل جديد را با همان متد قديم رهبري کنيم .
نسل کهن اينها را تکفير و تفسيق مي‏کند و اين ها را تحميق و تجهيل . آنها به اينها مي‏گويند شما کافريد ، شما شهوت پرستيد ، اينها به‏ آنها مي‏گويند شما نادانيد ، شما نمي‏فهميد . البته از نظر کلي يک نسل نسبت به نسل پيش ممکن است صالح باشد و ممکن است منحرف باشد .

نسل جوان امروز
 

نسل جوان ما مزايائي دارد و عيب هائي . زيرا اين نسل يک نوع ادراکات و احساساتي دارد که درگذشته نبود و از اين جهت بايد به او حق داد . در عين‏ حال يک انحرافات فکري و اخلاقي دارد و بايد آنها را چاره کرد . چاره‏ کردن اين انحرافات بدون در نظر گرفتن مزايا يعني ادراکات و احساسات و آرمان هاي عالي که دارد و بدون احترام گذاشتن به اين ادراکات‏ و احساسات ميسر نيست . بايد به اين جهات احترام گذاشت . رو در بايستي‏ ندارد . در نسل گذشته فکرها اين اندازه باز نبود ، اين احساسات با اين‏ آرمان هاي عالي نبود . بايد به اين آرمان ها احترام گذاشت . اسلام به اين‏ امور احترام گذاشته است . اگر ما بخواهيم به اين امور بي‏اعتنا باشيم‏ محال است که بتوانيم جلوي انحراف هاي فکري و اخلاقي نسل آينده را بگيريم .
روشي که فعلا ما در مقابل اين نسل پيش گرفته‏ايم که روش دهان کجي و انتقاد صرف و مذمت است و دائما فرياد ما بلند است که سينما اينطور ، تئاتر ، اينطور ، مهمانخانه‏هاي بين شميران و تهران اينطور ، رقص چنين ، استخر چنان ، و دائما واي واي مي‏کنيم درست نيست . بايد فکر اساسي براي‏ اين انحراف ها کرد .
در نسل گذشته فکرها اين اندازه باز نبود ، اين احساسات با اين‏ آرمان هاي عالي نبود . بايد به اين آرمان ها احترام گذاشت . اسلام به اين‏ امور احترام گذاشته است . اگر ما بخواهيم به اين امور بي‏اعتنا باشيم‏ محال است که بتوانيم جلوي انحراف هاي فکري و اخلاقي نسل آينده را بگيريم .

درد جوانان را بايد درک کرد :
 

فکر اساسي به اينست که اول ما درد اين نسل را بشناسيم ، درد عقلي و فکري ، دردي که نشانه بيداري است يعني آن چيزي را که احساس مي‏کند و نسل‏ گذشته احساس نمي‏کرد . مولوي مي‏گويد :
حسرت و زاري که در بيماري است وقت بيماري هم از بيداري است
هــر کــه او بـــيـــدارتــــر پـر دردتر هر کــه او هـشـيــارتــر رخ زردتر
در گذشته درها به روي مردم بسته بود . درها که بسته بود سهل است ، پنجره‏ها هم بسته بود . کسي از بيرون خبر نداشت ، در شهر خود که بود از شهر ديگر خبر نداشت ، در مملکت خود که بود از مملکت ديگر خبر نداشت . امروز اين درها و پنجره‏ها باز شده ، دنيا را مي‏بينند که رو به پيشرفت است ، علم هاي دنيا را مي‏بينند ، قدرت هاي اقتصادي دنيا را مي‏بينند ، قدرت هاي سياسي و نظامي دنيا را مي‏بينند ، دموکراسي هاي دنيا را مي‏بيند ، برابري ها را مي‏بيند ، حرکت ها را مي‏بيند ، قيام ها و انقلاب ها را مي‏بيند ، جوان است ، احساسش عالي است ، و حق هم دارد ، مي‏گويد ما چرا بايد عقب مانده‏تر باشيم . به قول شاعر :
سخن درست بگويم نمي‏توانم ديد که مي‏ خورند حريفان و من نظاره کنم
دنيا اينطور چهار اسبه به طرف استقلال سياسي و اقتصادي و اجتماعي و عزت و شوکت و حرمت و آزادي مي‏رود و ما همين جور خواب باشيم ، يا از دور تماشا کنيم و خميازه بکشيم؟! نسل قديم اين چيزها را نمي‏فهميد و درک نمي‏کرد . نسل جديد حق دارد بگويد چرا ژاپن بت‏پرست و ايران مسلمان‏ در يکسال و يکوقت به فکر افتادند که تمدن و صنعت جديد را اقتباس کنند و ژاپن رسيد به آنجا که با خود غرب رقابت مي‏کند و ايران در اين حد است‏ که مي‏بينيم؟ !
« ما و ليلي همسفر بوديم اندر راه عشق او به مطلبها رسيد و ما هنوز آواره‏ايم ! »
آيا نسل جديد حق دارد اين سؤال را بکند يا نه؟ نسل قديم سنگيني بار تسلط هاي خارجي را روي دوش خود احساس نمي‏کرد ، و نسل جديد احساس مي‏کند . آيا اين گناه است؟ خير گناه نيست بلکه خود اين احساس يک پيام الهي است . اگر اين احساس نبود معلوم مي‏شد ما محکوم به عذاب و بدبختي هستيم . حالا که اين احساس پيدا شده نشانه اينست که خداوند تبارک و تعالي مي‏خواهد ما را از اين‏ بدبختي نجات بدهد . در قديم سطح فکر مردم پائين بود ، کمتر در مردم شک و ترديد و سؤال‏ پيدا مي‏شد ، حالا بيشتر پيدا مي‏شود . طبيعي است وقتي که فکر ، کمي بالا آمد سؤالاتي برايش طرح مي‏شود که قبلا مطرح نبود . بايد شک و ترديدش را رفع کرد و به سؤالات و احتياجات فکريش پاسخ گفت . نمي‏شود به او گفت‏ برگرد به حالت عوام ، بلکه اين خود زمينه مناسبي است براي آشنا شدن‏ مردم با حقايق و معارف اسلامي . با يک جاهل بي‏سواد که نمي‏شود حقيقتي را به ميان گذاشت .
وقتي که فکر ، کمي بالا آمد سؤالاتي برايش طرح مي‏شود که قبلا مطرح نبود . بايد شک و ترديدش را رفع کرد و به سؤالات و احتياجات فکريش پاسخ گفت . نمي‏شود به او گفت‏ برگرد به حالت عوام ، بلکه اين خود زمينه مناسبي است براي آشنا شدن‏ مردم با حقايق و معارف اسلامي .
بنابراين در هدايت و رهبري نسل قديم که سطح فکرش‏ پائين‏تر بود ما احتياج داشتيم به يک طرز خاص بيان و تبليغ و يکجور کتاب ها ، اما امروز آن طرز بيان و آن نوع کتاب ها به درد نمي‏خورد ، بايد و لازم است اصلاح عميقي در اين قسمت ها به عمل آيد ، بايد با منطق‏ روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدايت و رهبري‏ مردم پرداخت .
نسل قديم اينقدر سطح فکرش پائين بود که اگر يک نفر در يک مجلس ضد و نقيض حرف مي‏زد کسي متوجه نمي‏شد و اعتراض نمي‏کرد ، اما امروز يک بچه‏ که تا حدود کلاس 10 و 12 درس خوانده همين که برود پاي منبر يک واعظ ، پنج شش تا و گاهي ده تا ايراد به نظرش مي‏رسد . بايد متوجه افکار او بود و نمي‏شود گفت خفه شو ، فضولي نکن .
در قديم اينطور نبود ، يکنفر در يک مجلس هزار شعر يا نثر ضد و نقيض‏ مي‏خواند و کسي نمي‏فهميد اينها با هم ضد و نقيض است . به هر حال اصل کلي است که نسل جوان افکار و ادراکات و احساساتي دارد و انحرافهايي. تا به دردش يعني به افکار و ادراکات و احساساتش رسيدگي نشود، نمي‏شود جلو انحرافاتش را گرفت .

علل گرايش به مکتبهاي الحادي
 

اتفاقا ديگران از راه شناختن درد اين نسل آنها را منحرف کرده‏اند و از آنها استفاده کرده‏اند . مکتب هاي ماترياليستي که در همين کشور به وجود آمد و اشخاصي فداکار درست کرد براي مقاصد الحادي، از چه راه کرد؟ از همين‏ راه . مي‏دانست که اين نسل احتياج دارد به يک مکتب فکري که به سؤالاتش پاسخ بدهد. يک مکتب فکري به او عرضه کرد، مي‏دانست که اين نسل يک‏ سلسله آرمانهاي اجتماعي بزرگي دارد و درصدد تحقق دادن به آنها است، خود را با آن آرمانها هماهنگ نشان داد. در نتيجه افراد زيادي را دور خود جمع کرد با چه فداکاري و صميميتي . بشر همين قدر که به چيزي احتياج پيدا کرد چندان در فکر خوب و بدش نيست. معده که به غذا احتياج پيدا کرد، به کيفيت اهميت نمي‏دهد، هر چه پيدا کند خود را سير مي‏کند .
روح هم اگر به حدي رسيد که تشنه يک‏ مکتب فکري شد که روي اصول معين و مشخصي به سؤالاتش پاسخ دهد و همه مسائل‏ جهاني و اجتماعي را يکنواخت برايش حل کند و جلويش بگذارد اهميت نمي‏دهد که منطقا قوي است يا نيست. بشر آن قدرها دنبال حرف محکم و منطقي نيست، دنبال يک فکر منظم و آماده است که يکنواخت در مقابل هر سؤالي جوابي بگذارد. ما که کارمان فلسفه بود مي‏ديديم که آن حرفها چقدر سخيف است، اما چون آن فلسفه در يک زمينه احتياجي عرضه شده بود و از اين حيث يک خلأ وجود داشت، جايي براي خود باز کرد .

نشانه رشد فکري
 

بچه پس از دوران شيرخوارگي، في‏الجمله که قواي مغزي و شعوريش رشد مي‏کند حالت سؤال پيدا مي‏کند، درباره چيزهايي که دور و برش هستند سؤالاتي مي‏کند، بايد به سؤالاتش طبق فهم خودش جواب داد، نبايد گفت‏ فضولي نکن، به تو چه؟ خود اين سؤال علامت سلامتي مغز و فکر است، معلوم‏ مي‏شود قواي معنويش رشد کرده و قوت گرفته است . اين سؤالات اعلام طبيعت‏ است، اعلام خلقت است، دستگاه خلقت احتياج جديدي را اعلام مي‏کند که‏ بايد به آن رسيد. همينطور است حالت جامعه. اگر در جامعه يک احساس نو و ادراک نو پيدا شد علامت يک نوع رشد است. اين هم اعلام خلقت است که احتياج جديدي را نشان مي‏دهد . اينها را بايد با هوي و هوس و شهوت پرستي‏ فرق گذاشت . نبايد اشتباه کرد و اينها را هوي و هوس دانست و فورا آيات مربوط به اين موضوع را خواند که : « وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ » 1 ؛ و اگر از بيشتر كسانى كه در [ اين سر] زمين مى‏باشند پيروى كنى، تو را از راه خدا گمراه مى‏كنند. آنان جز از گمانِ [خود] پيروى نمى‏كنند و جز به حدس و تخمين نمى‏پردازند .
عجبا که خود نسل قديم قرآن را متروک و مهجور کرده، آن وقت از نسل‏ جديد گله دارد که چرا با قرآن آشنا نيست. قرآن در ميان خود ما مهجور است و توقع داريم نسل جديد به قرآن بچسبد .
ما امروز از اين نسل گله داريم که چرا با قرآن آشنا نيست ؟ چرا در مدرسه‏ها قرآن ياد نمي‏گيرند ، حتي به دانشگاه هم که مي‏روند از خواندن قرآن عاجزند ؟ البته جاي تأسف است که اينطور است . اما بايد از خودمان بپرسيم ما تاکنون چه اقدامي در اين راه کرده‏ايم؟ آيا با همين‏ فقه و شرعيات و قرآن که در مدارس است توقع داريم نسل جوان با قرآن‏ آشنايي کامل داشته باشد؟! عجبا که خود نسل قديم قرآن را متروک و مهجور کرده، آن وقت از نسل‏ جديد گله دارد که چرا با قرآن آشنا نيست. قرآن در ميان خود ما مهجور است و توقع داريم نسل جديد به قرآن بچسبد. الان ثابت مي‏کنم که‏ چگونه قرآن در ميان خود ما مهجور است .
اگر کسي علمش علم قرآن باشد يعني در قرآن زياد تدبر کرده باشد، تفسير قرآن را کاملا بداند، اين آدم چقدر در ميان ما احترام دارد؟ هيچ. اما اگر کسي "کفايه" آخوند ملا کاظم خراساني (يا کتب فلسفه فيلسوفان غربي و همچنين آشنايي با ادبيّات و عرفانهاي غربي و شرقي) را بداند يک شخص‏ محترم و با شخصيتي شمرده مي‏شود. پس قرآن در ميان خود ما مهجور است و در نتيجه همين اعراض از قرآن است که به اين بدبختي و نکبت گرفتار شده‏ايم. ما مشمول شکايت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) هستيم که به خدا شکايت مي‏کند : وَ قَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا »2 و پيامبر گفت: «پروردگارا، قوم من اين قرآن را رها كردند .»
در رهبري نسل جوان، بيش از هر چيز دو کار بايد انجام شود: يکي بايد درد اين نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد اين نسل هرگونه اقدامي بي‏مورد است . ديگر اين که نسل کهن بايد اول خود را اصلاح کند. نسل کهن از بزرگترين گناه خود بايد توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است .
يکي از فضلاي خودمان، مي‏گفت خدمت آية الله خوئي رسيدم، به ايشان گفتم چرا شما درس تفسيري که سابقا داشتيد ترک کرديد؟ (ايشان در هفت هشت سال‏ پيش درس تفسيري در نجف داشتند، و قسمتي از آن چاپ شده) ايشان گفتند موانع و مشکلاتي هست در درس تفسير. گفت من به ايشان گفتم: علامه‏ طباطبائي در قم که به اين کار ادامه دادند و بيشتر وقت خودشان را صرف‏ اين کار کردند چطور شد .
ايشان گفتند: آقاي طباطبائي "تضحيه" کرده‏اند. يعني آقاي طباطبائي خودشان را قرباني کردند، از نظر برخي موقعيت‌هاي‏ اجتماعي ساقط شدند. و راست گفتند. عجيب است که در حساسترين نقاط ديني ما اگر کسي عمر خود را صرف قرآن‏ بکند، به هزار سختي و مشکل دچار شود، از نان، از زندگي، از همه چيز مي‏افتد و اما اگر عمر خود را صرف‏ کتاب‌هايي از قبيل کفايه بکند صاحب همه چيز مي‏شود. در نتيجه هزارها نفر پيدا مي‏شوند که کفايه را چهار لا بلدند، يعني خودش را بلدند، ردّ کفايه‏ را هم بلدند، ردّ ردّ او را هم بلدند، اما دو نفر پيدا نمي‏شود که قرآن را به درستي بداند! از هر کسي درباره يک آيه قرآن سؤال شود مي‏گويد بايد به‏ تفاسير مراجعه شود. عجب‏تر اين که اين نسل که به قرآن اينطور عمل کرده از نسل جديد توقع دارد که قرآن را بخواند و قرآن را بفهمد و به آن عمل کند! اگر نسل کهن از قرآن منحرف نشده بود قطعا نسل جديد منحرف نمي‏شد. بالاخره ما کاري کرده‏ايم که مشمول نفرين پيغمبر(صلي الله عليه و آله) و قرآن شده‏ايم .
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) درباره قرآن فرمود : « انه شافع مشفع و ماحل مصدق » 3 ؛ يعني قرآن در نزد خدا و در پيشگاه حقيقت وساطت مي‏کند و پذيرفته‏ مي‏شود و نسبت به بعضي که به او جفا کرده‏اند سعايت مي‏کند و مورد قبول واقع مي‏شود .
هم نسل قديم و هم نسل جديد به قرآن جفا کردند و مي‏کنند. اول نسل قديم‏ جفا کرد که حالا نسل جديد جفا مي‏کند. در رهبري نسل جوان، بيش از هر چيز دو کار بايد انجام شود: يکي بايد درد اين نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد اين نسل هرگونه اقدامي بي‏مورد است .
ديگر اين که نسل کهن بايد اول خود را اصلاح کند. نسل کهن از بزرگترين گناه خود بايد توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است. همه بايد به قرآن بازگرديم و قرآن را پيشاپيش خود قرار دهيم و در زير سايه قرآن به سوي سعادت و کمال حرکت‏ کنيم .
منبع :
کتاب ده گفتار شهيد مطهري
سوره انعام ايه 116 1.
سوره فرقان آيه 30 .2
اصول کافي جلد 2 ص 599 . 3
ارسالي از طرف کاربر محترم : j133719
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image