مراحل زير را براي آموختن مهارت حل اختلاف به کودکان و نوجوانان در نظر بگيريد:
واقعيتها و احساسات را جستجو کنيد:
زماني که بچهها نگران، عصباني، مضطرب، خروشان و عصبي هستند اول سعي کنيد اطلاعاتي کسب کنيد: چي شده؟ چه اتفاقي افتاده؟ البته با لحني که حکايت از مهرباني و هم حسي دارد و غير قضاوت گونه است. شما بايد بياموزيد که چگونه به سخنان بچهها گوش دهيد قبل از آنکه حکميصادر کنيد و راه حلي ارايه دهيد. پس از آن بچهها آرام ميشوند و پاسخ ما را ميدهند.
زماني را براي متمرکز شدن روي احساسات بگذاريد:
البته اين فقط شامل احساس خود کودک نيست بلکه احساس اطرافيان و ديگران نيز هست. به طور معمول بچهها معمولا مسايل را از ديد خودشان ميبينند و ممکن است کاملا ناآگاه باشند که رفتارشان چه اثري روي ديگران ميگذارد، براي بحث راجع به پيدا کردن راه حل لازم است که آنها از احساسات ديگران هم آگاه شوند.
براي مثال وقتي ميخواستي کتاب را از دستش بگيري، جلد کتاب پاره شد؛ فکر ميکني او چه احساسي داشت؟
کمک کنيد تا بچهها هدف خود را در ارتباط با مشکل مورد نظر مشخص کنند:
بايد کمک کنيم تا بچهها بتوانند مشکل خود را به شکلي تعريف کنند، وقتي مشکل را اينطور تعريف ميکنيم آنها ميفهمند که نيازها و خواستههاي هر دوطرف ارتباط مهم است.
براي مثال: تو ميخواهي اينجا با جورچينهايت بازي کني، سارا هم ميخواهد همين جا عروسک بازي کند حالا چه بايد بکنيم؟ تو ميخواهي اينجا بازي کني، در حالي که خواهر تو ميخواهد درس بخواند، حالا بايد چه کرد؟»
کمک کنيد تا بچهها راههاي حل مشکل خود راپيدا کنند:
بايد بزرگترها کمک کنند تا بچهها بتوانند روي مساله و مشکل شان تمرکز کنند. پدر و مادرها ميتوانند مثل يک تخته سياه يا يک دستگاه ضبط صوت عمل کنند. يعني وقتي بچهها راه حلها،ايدهها و روشهاي خود را ارايه ميکنند، آنها فقط آن را تکرار کنند و بپرسند: «خوب چه کار ديگري ميتوان کرد.»
براي مثال يکي از راهحلهاي زير به فکر کودک رسيده است و مادر آن را تکرار ميکند و جوياي راه حل ديگري ميشود:«آهان خواهرت فعلا درس نخونه، خوب ديگه چه کاري ميشه کرد؟
آهان تو بري توي اتاقت بازي کني، ديگه چي؟
قرعهکشي کنيم ببينيم کي بايد بره تو اتاقش، خيلي خوبه ديگه چه کاري ميتونيم بکنيم؟»
منبع: http://salamat.com