جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
آيت الله العظمي ميرزاي شيرازي (رحمت الله عليه)
-(3 Body) 
آيت الله العظمي ميرزاي شيرازي (رحمت الله عليه)
Visitor 333
Category: دنياي فن آوري
يکي از عالمان بزرگِ اسلامي ، آيت الله ميرزا محمد حسن شيرازي است . وي که به سببِ فتوايِ تاريخي تحريم تنباکو ، شهرتِ فراواني يافته در واقع يکي از مراجع بزرگ تقليد است . او علاوه بر فقه و اصول از علوم عقلي نيز بهره وافر داشت و به سير و سلوک اخلاقي نيزهمت گماشته بود . وي شخصيتي جامع و عالمي عامل و مرجعي وارسته و مطلق و دور انديش بود ، اما از آنجا که رهبري يک نهضت بزرگ را عهده دار بود و حکم تاريخي تبناکو را صادر فرمود ، نام او و جنبش تحريم تنباکو چنان در هم آميخته شد که هرگاه ياد يکي از آنها به ميان مي آيد ، نام ديگري بي درنگ در خاطره ها نقش مي بندد ، در حاليکه نهضت تنباکو يکي از جلوه هاي برکات وجودي او است . در اين چندين دهه اي هم که گذشته کم تر به توان علمي ، دانش و تأثير وي بر عالمان و انديشمندان عصر خود و شاگردان پرداخته شده است . از اين رو ما نيز به لحاظ مخاطبين اين مجله به فرازي از زندگاني و حيات سياسي او مي پردازيم .
تولد و دوران کودکي سيد محمد حسن ميرزا معروف به شيرازي فرزند سيد محمود ، در صبح روز پانزدهم جمادي الاولي سال 1230 هجري قمري پا به عرصه وجود نهاد .1 وي در طفوليت پدرش را از دست داد و سر پرستي او را دائي اش سيد ميرزا حسين موسوي معروف به « مجد الاشراف » به عهده گرفت . ميرزا محمد حسن در دوران کودکي از هوش و استعداد سرشاري برخوردار بود لذا دائي بزرگوارش ، مجد الاشراف بر آن شد تا برنامه خاصي براي تربيت و شکوفا ساختن استعداد هاي وي بريزد . نخست ، يک آموزگارِ خوش نويس براي تعليم فن نوشتن انتخاب کرد که ماهانه ده تومان – که در آن زمان مبلغ قابل توجه اي بود – به او مي پرداخت . از جمادي الثاني سال 1234 ميرزا تعليم قرائت و کتابت فارسي و عربي را آغاز کرد . پس از طي دروس مقدماتي در دوازه سالگي در محضر استاد شيخ محمد تقي ، شرح لمعه را شروع کرد . وي هميشه ، پيش مطالعه مي کرد و تمام شرحها را مطالعه و ياد داشت مي کرد ، در ضمن تحصيل ، خود به تدريس لمعه پرداخت . پس از چندي ، وقتي استاد نوشته هاي او را ديد به توان علمي او پي برد و فرمود : « شيراز ديگر کسي را ندارد که تو از وجودش استفاده کني ، لازم است به اصفهان ، که امروز دارالعلم است ، مهاجرت نمايي .» زيرا استاداني همچون شيخ محمد تقي صاحب « هدايه المسترشدين » و حجه الاسلام سيّد محمّد باقر صاحب « مطالعه الانوار » و حاجي کرباسي صاحب « الاشارات و المنهاج » در آن جا به تدريش اشتغال دارند . از اين رو ميرزا از شيراز به اصفهان آمد و در مدرسه صدر مستقر شد . وي در 18 سالگي در محضر شيخ محمد تقي صاحب کتاب « هدايه المسترشدين » حاضر مي شد ،
سپس به استاد پيش نهاد درس خصوصي داد تا او به همراه سه نفر ديگر از شاگردهاي باهوش ، خوش استعداد و فاضل شرکت داشته باشند . شيخ از پيش نهاد ميرزا استقبال کرد و يک سال افزون بر شرکت در جلسه درس عمومي به طور خصوصي نيز براي اين سه نفر تدريس مي کرد . ميرزا بعد از فوت استاد در سال 1248 هـ . ق . در جلسه درس سيد حسن بيد آبادي حاضر شد و قبل از بيست سالگي موفق به کسب اجازه اجتهاد از استاد بزرگوار بيد آبادي گرديد .2 ميرزا در مدت اقامتش در اصفهان – که ده سال به طول انجاميد – افزون بر شرکت در جلسه درس بيد آبادي از محضر علامه فقيد حاج محمد ابراهيم کرباسي که از مدرسين نامدرا آن زمان بود استفاده کرد و از درياي بي کران علوم آن بزرگواران بهره برد .
هجرت به عتبات عاليات ميرزا پس از ده سال کسب علوم عقلي و نقلي و دست يابي به سطوح عالي ، در 29 سالگي قصد عتبات عاليات کرد ؛ اين شهرها در آن زمان عالي ترين محل تدريس تعليم و تربيت بود . در سال 1259 وارد کربلا و سپس نجف اشرف شد . ميرزا پس از استقرار در نجف اشرف در حوزههاي درس شيخ محمد حسن نجفي صاحب « جواهر » و شيخ حسن آل کاشف الغطاء صاحب « انوار الفقاهه » ، که از اساتيد بسيار بزرگ آن زمان بودند ،3 حاضر شد . وي اجازه دوم اجتهاد خود را از صاحب جواهر دريافت کرد . در روز چهار شنبه اول شعبان4 سال 1266 استاد بزرگوارش صاحب جواهر رخ در نقاب خاک کشيد . ميرزا تصور مي کرد کسي که بتواند عطش وافر او را فرو نشاند و روح تشنه را سيراب سازد وجود ندارد بنابراين تصميم گرفت به ايران باز گردد . اين خبر در بين طلاب و روحانيون پيچيد يکي از دوستان ميرزا به او پيشنهاد کرد که ولو يک جلسه هم که هست در درس شيخ انصاري شرکت کنيد . ميرزا در جلسه درس علامه شيخ انصاري شرکت کردو دريافت که شيخ انصاري داراي انديشه اي نو ، افکاري بلند و تحقيقاتي عميق است . بدين جهت از باز گشت به ايران منصرف شد و مجدداً قصد اقامت در نجف اشرف نمود ، تا توش? بيشتري برچيند . ميرزا از آن پس عاشق درس شيخ شد و همت بلند داشت تا با جديت و پشت کار در راه تکامل خويش و تحقيق عميق در علوم فقه و اصول از نو آوري هاي شيخ بهره ببرد .
مرجعيت ميرزا ميرزا محمد حسن شيرازي نزد شيخ انصاري از منزلت و جايگاه علمي خاصي برخوردار بود و هميشه مورد عنايت شيخ انصاري بود به طوري که شيخ بارها دربار? وي گفته بود : « من درسم را براي سه نفر مي گويم : ميرزا محمد حسن ، ميرزاحبيب الله و آقا حسن طهراني » 5 وقتي ميرزا در درس اشکالي مي کرد و مطلبي را مي خواست بيان کند شيخ انصاري مجلس را ساکت کرده و به آن ها مي گفت : « جناب ميرزا سخن مي گويد » . ميرزاي شيرازي شمع محفل شيخ بود و با بودن امثال ميرزا مباحثات علمي شيخ انصاري رونق بيش تري مي گرفت . ميرزا از نفوذ کلام زيادي در حوزه و بين مردم برخوردار بود . او اجازه اجتهاد را از محمد حسن نجفي معروف به صاحب جواهرگرفته بود و شيخ انصاري نيز بارها به اجتهاد ميرزا تصريح کرده بود بدين جهت وقتي در سال 1281 روح بلند و ملکوتي فقيد يگانه علامه شيخ مرتضي انصاري به سوي معبود پر کشيد مردم پيوسته در امر تقليد و مرجعيت درِ خانه شادگردان شيخ را مي زدند ، اين امر باعث شد تا شاگردان معروف شيخ همانند ميرزا حبيب الله رشتي ، آقا حسن نجم آبادي ، ميرزا عبدالرحيم نهاوندي و ميرزا حسن آشتياني در منزل ميرزا حبيب الله رشتي به شور و مشورت پرداختند و همگي بر مقدّم بودن ميرزاي شيراي اتفاق کردند . از اين رو فردي را به محضر ميرزا فرستادند تا ميرزا در جمع آنان حاضر شد به ايشان گفتند مردم نياز به مرجع تقليد و زعامت ديني دارند و ما همگي به شايستگي شما اتفاق کرده ايم ميرزا در پاسخ گفت : من آمادگي اين مهم را در خود نمي بينم و توانايي برآوردن احتياجات مردم را هم ندارم جناب آقاي شيخ حسن [ نجم آبادي ] فقيه زمانه است و شايسته تر از من بدين کار . ميرزا آقا حسن [ نجم آبادي ] در جواب گفت : « به خدا سوگند اين امر به من حرام است … » . پس از صحبت ميرزا آقا حسن [ نجم آبادي] هر کدام از حاضرين به همين شيوه سخن گفتند و به لزوم تصدي اين امر از جانب ميرزا حکم کردند بالاخره ميرزا در پايان گفتارها ، در حالي که سخت مي گريست اين مهم را پذيرفت . از آن پس هر کس از امر تقليد مي پرسيد ، اصحاب و شاگردان مرحوم شيخ انصاري ، او را به ميرزا ارجاع داده و به اعلميّت او تصريح مي نمودند .» مرجعيت به سراغ ميرزا محمد حسن شيرازي آمد اما وي از آن گريزان بود . ميرزاي شيرازي پس از سفر حج در سال 1282 قمري و اقامت در نجف اشرف و سپس کربلا در نيمه شعبان سال 1290 قمري راهي کاظمين شد و از آن جا به سوي سامرا رفت و اواخر شعبان سال 1291 وارد سامرا شد . عده اي از شاگردان ميرزا مانند ملا فتحعلي ، شهيد فضل الله نوري و حاج ميرزا حسين نوري از اقامت يک ساله ميرزا در سامرا در تعجب بودند . ميرزاي شيرازي دربار? اقامت دائم در سامرا يا بازگشت به نجف و يا کربلا سخني به ميان نمي آورد ، بلکه کرسي درس تشکيل داد . شاگردان پس از مشورت با يکديگر تصميم گرفتند اين مسئله را با استاد درميان بگذارند از نجف به قصد سامرا حرکت کردند . موضوع در حضور ميرزاي شيرازي مطرح شد . ميرزا پاسخ داد من تا زيارت « مشهد » و امام رضا (عليه السلام) نروم وارد نجف نمي شوم . شاگردان چون مي خواستند وظيف? خود را بدانند و تصميم بر اقامت در نجف يا عزيمت به سامرا بگيرند از استاد خواهش کردند تکليف قضيه را روشن سازد . ميرزا اظهار داشت در حرم مطهر امام (عليه السلام) استخاره مي کنم ، پس از استخاره ، ميرزا تصميم بر ماندن در سامرا گرفت . کتاب هاي وي را از نجف به سامرا آوردند . اکثر شاگردانش از نجف به سوي سامرا سرازير شدند و حوزه سامرا به برکت قدوم ميرزا شکل گرفت . گويا ميرزاي شيرازي در خصوص مهاجرت به سامرا دو هدف را دنبال مي کرد : 1 – اسکان شيعيان در شهر سامرا و تشکيل حوز? عليمه در آن شهر در کنار حرم امام علي النقي و امام حسن عکسري (عليهما السلام) . 2 – تقريب بين شيعه و اهل سنت تا گامي جديد در جهت وحدت بين شيعه و سني برداشته شود . او جزء اولين مناديان وحدت بود . اين نکته برجسته اي در انديشه سياسي ميرزاي شيرازي به شمار مي آيد. او معتقد بود که وحدت بهترين قدرت براي مسلمين است .
فعاليت هاي اجتماعي ميرزاي شيرازي در طول عمر با برکت خود و در مدت زعامت بر مسلمين فعاليت هاي اجتماعي فراواني انجام داد . و آثار زيادي از خود به يادگار گذارد که به بعضي از آن ها اشاره خواهيم کرد : 1 – تعمير و اصلاحاتي در حرم شريف امامين علي النقي و حسن العسکري (عليهما السلام) ؛ 2 – تأسيس مدرسه علمي? بزرگ در سامرا ؛ 3 – احداث پل بر روي رودخانه بزرگ سامرا ؛ 4 – احداث حمام بهداشتي ؛ 5 – رسيدگي به محرومان و حل مشکلات آنان .
علاقه به شعر و ادب ميرزاي شيرازي علاقه وافري به شعر و ادب داشت ، از اين رو وقتي به سامرا رفت ادبا و شعرا نيز به آن شهر سرازير شدند و بازار شعر و ادب در آن جا رونق ويژه اي يافت . ميرزا محمد حسن شيرازي براي هر قصيده و شعري که در خدمت او خوانده مي شد جايزه اي را به سراينده هديه مي کرد . اين تشويق ها موجب رشد شعر و ادب در شهر سامرا شد .
فضايل اخلاقي ميرزا از خصوصيات اخلاقي ويژه اي بر خوردار بود . او که خود معلم اخلاق بود رفتار ، کردار و گفتارش براي همه آموزنده بود . با تمام مردم خوش رفتار بود حتي اگر خطاکاري را نزد او مي آوردند با عطوفت و مهرباني به او مي نگريست . ميرزا در برخورد با هر کس آن چنان که شايسته آن فرد بود با او برخورد مي کرد . از سعه صدر زيادي برخوردار بود به طوري که هرگز روي کسي را در هم و تيره نمي ساخت . حکايات بسياري از حالات روحاني و معنوي ايشان نقل شده که در سازندگي افراد مؤثر بوده است . ميرزا با شاگردان هم چون پدري دلسوز و مهربان بود و به اندازه علم آنان به آنان احترام مي کرد و جهت رشد علمي شاگردان موضوعاتي جهت تحقيق بيشتر به فراخور استعداد هر يک به آنان ارائه مي نمود و رساله هاي تحقيقي آنان را با دقت مطالعه مي نمود و نقاط ضعف را با لطافت و ظرافت به آن ها گوش زد مي کرد . ميرزاي شيرازي در کنار آموزش و پرورش شاگردان به آداب معاشرت و برخوردهاي اجتماعي آنان نيز عنايت داشت . رفتار ايشان در خانواده با تک تک افراد همراه تدبير بود با آنان نيز به طور شايسته برخورد مي کرد و هر فرد از افراد خانواده با اجازه قبلي با او ملاقات مي کردند . ميرزا فرزندان خود را با کلمه آقا خطاب مي کرد . ميرزا در شبانه روز يک وعده غذا مي خورد ، اما هر گاه مرحوم ميرزا حبيب الله رشتي مهمان او بود ميرزا به احترام او بر خلاف هميشه هر سه وعده غذا مي خوردند .6 او هميشه به هنگام خداحافظي مهمانان ، با تواضع خاصي از آنان مشايعت مي نمود . و در مجالس دو زانو مي نشست . مرحوم ميرزاي شيرازي انصراف نفسي داشت ؛ يعني اگر مي خواست ذهنش را از چيزي منصرف نمايد و فقط متوجه خدا بکند مي توانست اين کار را انجام دهد . اين مقام و منزلت بزرگي است که هر کس به اين مقام نمي تواند دست يابد . ميرزاي شيرازي متواضعانه به مجلس مصيبت ائمه (عليهم السلام) وارد مي شد و با کمال تواضع گوشه اي مي نشست و هنگام عزاداري با صداي بلند مي گريست و بي قرار مي شد ، زيرا او در آن هنگام در اختيار خود نبود . شاگردان : ميرزاي شيرازي در موقعيت بسيار ويژه علمي قرار داشت و در تدريس داراي شيوه خاصي بود لذا شاگردان زيادي در حوزه درس او تربيت شدند . مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني نام 372 تن از آنان رابه همراه گوشه اي از شرح حالشان را ذکر کرده که بسياري از اين شاگردان داراي موقعيت عالي علمي و برخي از مراجع بزرگ ، نام آور و آيات عظام بودند . دراين جا به ده تن از آنان اشاره خواهيم کرد : 1 – مرحوم آخوند ملاّ محمد کاظم خراساني 2 – ميرزا محمد تقي شيرازي 3 – سيد محمّد فشارکي اصفهاني 4 – سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي 5 – حاج آقا رضا همداني 6 – سيد محمد بروجردي هاشمي 7 – حاج سيد علي سيستاني 8 – حاج شيخ فضل الله نوري 9 – شيخ محمد ساروي 10 – حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي ( مؤسس حوز? علميه قم ) . آثار و تأليفات ميرزاي شيرازي افزون بر کرسي درس و مسئوليت رهبري و مرجعيت جهان اسلام تأليفاتي نيز از خود به يادگار به جاي نهاد . 1 . طهارت [ تا وضو ] 2 . رساله اي در باب رضاع 3. فقه [ از مکاسب تا آخر معاملات ] 4 . اصول [ اجتماع امر و نهي ] 5 . تلخيص مباحث اصول شيخ انصاري 6 . اصول [ مشتق ] 7 . حاشيه اي بر نجات العباد [ رساله عمليه شيخ انصاري ] 8 . تعليقه برکتاب معاملات آقا وحيد بهبهاني 9 . تقريرات الاصول 10 . ذخائر الاصول
11 . التعادل و التراجيح 12. صد مسأله از فتاواي ميرزا به فارسي که توسط شهيد شيخ فضل الله نوري جمع آوري و چاپ شده است . 13 . مجموعه اي ازفتاوي ميرزاي شيرازي به زبان فارسي حيات سياسي در دوران ميرزاي شيرازي کشورهاي اسلامي آبستن حوادث بسيار مهمي بود و استعمارگران به فکر غارت سرمايه ها و منابع مسلمانان افتادند که يکي از مهم ترين و حساس ترين آنها قرار داد استعماري تنباکو بين دولت ايران و انگليس بود . ميرزاي شيرازي در اين مورد نيز خدمات برجسته اي به جهان تشيع ، به خصوص مملکت و ملت مظلوم ايران ، انجام داد . دريکي از مسافرتهاي ناصرالدين شاه به انگلستان که در شعبان 1306 قمري انجام شد پيش نهاد اعطاي امتياز توتون و تنباکوي ايران به انگلستان مطرح مي شود و ناصرالدين شاه مي پذيرد . دولت انگليس يکي از اتباع خود به نام « ماژور تالبوت » را براي انعقاد قرارداد به ناصرالدين شاه معرفي مي کند ، او نيز درماه رجب 1307 قمري به ايران آمد و قرار داد امتياز انحصار توتون و تنباکوي ايران به انگلستان را در 15 ماده به مدت پنج سال امضا کرد ، هم چنين کمپاني تالبوت موظف شد سالانه مبلغ پانزده هزار ليره7 انگليس و نيز يک چهارم سود سالانه به ايران بپردازد . ماژور تالبوت مبلغ 25 هزار ليره انگليس به صورت نقد به ناصرالدين شاه8 و مبالغي به امين السلطان صدر اعظم ، که کار ساز قرار داد بود ، و مبالغي هم به درباريان به عنوان پيش کش پرداخت کرد . اين قرارداد خطر عمده اي به همراه داشت و آن انتقال فرهنگ و انديشه استعمار گران از راه حضور آنان به کشور ايران بود که شيخ کربلايي صاحب کتاب « رسال? ذخانيه » اين عده را دويست هزار تن ذکر مي کند و مي گويد پس از سرازير شدن اين جماعت ، ايران به صورت « فرنگي بازار » درآمد . سياست مداران پير انگليس براي رسيدن به اهدافشان پس از ورود به ايران تحت عنوان اجراي قرارداد ، دست به احداث و تأسيس مهمان سرا ، عشرتکده ، فرهنگ سرا و مي خانه هاي ويژه زدند . رفتار ناهنجار و استعمارگرانه انگليسي هاي عضو کمپاني نشان مي داد امپراطوري بريتانياي کبير با کسب امتياز تبناکو در واقع قصد دارد ايران را نيز به سرنوشت هند دچار سازد و آن را به صورت يکي از مستعمرات خود در آورد . پس از انتشار خبر انعقاد قرار داد روحانيان ، علما و مردم شديداً عکس العمل نشان دادند و حرکت هايي در تهران که توسط ميرزا حسن آشتياني و در تبريز ميرزا جواد آقا مجتهد تبريزي و در اصفهان حاج شيخ محمد تقي آقا نجفي و در شيراز فال اسيري و بسياري از علما و روحانيون ديگر هدايت مي شد آغاز گرديد و نامه هايي از علماي شيراز ، اصفهان ، تبريز ، سامرا ... جهت بازداري ناصر الدين شاه از اجرا قرار داد براي وي فرستاده شد . » ناصرالدين شاه نه تنها از ارشاد علما اندرز نگرفت بلکه عصباني شد وبا کمال وقاحت اعلام کرد : « به عهده دولت واجب و لازم است که ، در همچو مقام ، آن چه لازمه کيفر و مجازات است به مردم نادان بدهد و بفهماند که خلاف احکام دولت را کسي نمي تواند .» امين السلطان بيگانه پسند نيز به تبعيت از شاه گفت : « ... محال است اين امتياز را به هم بزنند و ابداً به هم نخواهد خورد و امضاي يک پادشاه قاجار مستقل ، تا قيامت به قوت خود باقي است ، شما هم نمي توانيد به زور پس بگيريد .»9 مردم که چنين سرسختي و بي اعتنايي و وقاحت را از شاه و امين السلطان مي بينند ، عزم خود را جزم نموده و خود را آماده يک قيام رو در رو با شاه مي کنند . شيراز که مرکز تنباکو بود همزمان با ورود مأموران روژي تالبوت ، مردم بازار و مغازه ها را بستند و به سوي مسجد روانه شدند ، عالم مجاهد سيد علي اکبر فال اسيري در حالي که شمشيري بر دست داشت به منبر رفت و گفت : موقع جهاد عمومي است اي مردم بکوشيد تا جامه زنان نپوشيد ، من يک شمشير و دو قطره خود دارم ، هر بيگانه اي را که براي انحصار دخانيات به شيراز بيايد ، شکمش را با اين شمشير پاره خواهم کرد . رژيم شاه بلافاصله عالم مجاهد فال اسيري را دستگير و به بوشهر و سپس به بصره تبعيدکرد . مردم با تجمع در شاه چراغ به اين برخورد عمّال شاه اعتراض کردند . حکومت قوام الملک شيراز با گلوله به معترضين پاسخ داد و آنان را به خاک وخون کشيد. مردم غيور تبريز به رهبري حاج ميرزا جواد آقامجتهد تبريزي به مقابله با قرار داد برخاستند و آن قدر استقامت کردند که دولت وقت به ناچار تصميم مي گيرد که موقتاًٌ از آذربايجان صرف نظر کند . مردم متعهد اصفهان نيز به رهبري علما در مقابل کمپاني تالبوت ايستادگي کردند . ظل السلطان حاکم جبار اصفهان گروهي از علما را تبعيد مي کند تا بلکه اين سر وصداها را خاموش کند ولي مردم ، مقاومت بيشتري از خود نشان دادند و حتي بعضي از تجّار و مردم ، تنباکو ها را به آتش مي کشيدند . مردم شريف تهران نيز به حرکت خود به رهبري ميرزا حسن آشتياني مجتهد بزرگ تهران ادامه دادند . سايرشهرها کم و بيش دست خوش قيام و حرکت عليه قرارداد تنباکو وآثار بسيار بد آن بودند ، اما ناصر الدين شاه و درباريان نه تنها به اين خواست مردم وقعي ننهادند بلکه با جسارت و وقاحت به اجراي قرار داد پرداختند ، از اين رو علما تنها راه حل را دخالت ميرزاي شيرازي ، مرجع بزرگ جهان تشيع ، ديدند . ميرزا که از قبل در جريان انعقاد قرار داد و اوضاع داخل کشور و قيام علما و مردم بود ورود به نهضت و رهبري آن را وظيفه الهي خود دانست .
وي تلگرافي را اول ذي الحجه سال 1308 که حدوداً يک سال و نيم از زمان انعقاد قرار داد گذشته بود به شاه فرستاد و در آن اظهار داشت : « نظر به تواصل اخبار ، به وقوع وقايعي که سکوت از آن برخلاف رعايت حقوق ملت و دين و دولت است ، معروض مي دارد که اجاز? مداخل? اتباع خارجه در امور داخل? مملکت و مخالطه و تردد آن ها با مسلمين و اجراي عمل ( انحصار ) بانک و راه آهن و غيرها ، از جهاتي چند ، منافي صريح قرآن مجيد و نواميس الهيه و موهن استقلال دولت و مخّل نظام مملکت و موجب پريشاني عموم رعيت است . چنان چه واقع? شيراز و قتل جماعتي از مسلمانان در حماي حضرت احمد بن موسي (عليه السلام) و هتک آن بقع? مبارک و تبعيد جناب شريعتمدار حاج سّيد علي اکبر - سلّمه الله تعالي – به طبعي نا شايسته ، نمونه اي از نتايج اين امور است .»10 ناصر الدين شاه بلافاصله از ميرزا محمود خان مشير الدوله که کار پرداز دولت ايران در بغداد بود مي خواهد تا ميرزا را نسبت به اهميت قرار داد توجيه نمايد . او نيز به محضر ميرزاي شيرازي مي رود اما ميرزا در پايان به مشير الوزرا گفت : « اگر دولت از عهده [ فسخ قرار داد ] تنباکو با کمپاني روژي تالبوت ] بر نمي آيد ، من به خواست خدا آن را بر هم مي زنم .»11 ناصر الدين شاه با سياست وقت کشي که از سوي انگليسي ها ديکته شده بود ، جواب نامه ميرزا را فرستاد اما ميرزاي بزرگ سرانجام انتظار را به سر رساند و حکم تحريم استعمال تنباکو را در عبارتي کوتاه امّا شيوا ، مؤثر ، محرک و حساب شده در يک خط صادر کرد : « بسم الله الرحمن الرحيم اليوم استعمال تنباکو و توتون ، بايّ نحو کان ، در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه عليه است .»12 « حرره الاقل محمد حسن الحسيني » حکم تحريم ، مانند بمب در بين مردم منفجر شد و سراسر وجود مردم
ايران را شور و هيجان مبارزه و جهاد فرا گرفت ، بلافاصله قليان ها شکسته و توتون و تنباکو ها به آتش کشيده مي شد و سيگارها خورد مي شد . ديگر دود آن ها در جايي ديده نمي شد ، حتي در اندرون کاخ شاه نيز کسي لب به دخانيات نمي زد ، تمام خواجه ها و غلامان – حرم سرايِ ناصرالدين شاه قليان ها و سر قليان ها را شکستند و براي اطلاع شاه هم? آن ها را جلو خواب گاه جمع کردند . روزي ناصر الدين شاه به اندرون نزد انيس الدوله [ملکه ] وارد شد در حاليکه کلفت هاي انيس الدوله مشغول پياده کردن قليان هاي نقره اي و طلايي مرصع بودند و خود انيس الدوله ، ناظر به عمل خدمت کاران بود . شاه از انيس الدوله پرسيد خانم چرا قليان ها را ازهم جدا و جمع مي کنند ؟ انيس الدوله جواب داد : براي ان که قليان حرام شده است . ناصرالدين شاه روي در هم کشيد و گفت : کي حرام کرده ؟ انيس الدوله گفت : همان کسي که مرابه تو حلال کرده است . اين کار براي شاه بسيار سنگين بود . اما وي که مي ديد رسوا شده و نه تنها شخصيتي براي او باقي نمانده بلکه به زودي تخت و تاج را هم از دست مي دهد ناگزير به فکرتسليم و لغو امتياز افتاد در حالي که بيش از دو هفته از صدور حکم تحريم ميرزا نگذشته بود مسئولان کمپاني تالبوت و کار گزار سفارت انگليس ناصر الدين شاه را از اين کار بر حذر مي داشت و او را متوجه خطرهاي بعدي و عواقب کار ( لغو امتياز انحصار تنباکو ) کرد . اما سرانجام ناصرالدين شاه به لغو انحصار داخله توتون و تنباکو پرداخت ولي عالمان و مردم آرام نگرفته و مانند موج دريا در خروش بودند و خواهان لغو کامل امتياز شدند ، در تهران اعلاميه پخش کردند و اعلام نمودند بر حسب حکم جناب ميرزاي شيرازي اگر تا 48 ساعت ديگر امتياز دخانيات لغو نشود يوم دوشنبه آتيه جهاد است مردم مهيا شويد . شاه ميرزا آشتياني را که رهبر نهضت تهران مي دانست ، مخير مي کند بين تبعيد و اخراج ايشان از تهران و يا کشيدن قليان در مجامع عمومي يکي را انتخاب کند . ميرزاي آشتياني خروج از تهران را ترجيح مي دهد . همان روز را مهلت مي خواهد تا وسيله حرکتش را فراهم سازد . اين خبر ولوله اي در ميان مردم ايجاد مي کند . مردم تصميم گرفتند تا صبح دوشنبه با ميرزا آشتياني از تهران خارج شوند آن روز [ سوم جمادي الثاني 1309 هجري قمري ] شهر تهران چهره ديگري داشت . يک پارچه تعطّيل شد و بازار نيز تعطيل بود ؛ و به حمايت از روحانيت : زنان نيز در اين تظاهرات عظيم شرکت داشتند . جمعيت چون موجي روانه ارک بود . بالاخره وعده الغاي امتياز از طرف ناصرالدين شاه که به نايب السلطنه نوشته بود [ نايب السلطنه امتياز داخله را که برداشته بوديم ، حال امتياز ازخارجه را هم برداشتيم و مردم مجبور به کشيدن قليان نيستند تا حکم از جناب ميرزاي شيرازي برسد ] توسط عبدالله خان به ميرزاي آشتياني رسيد . مردم ، علما و شخص ميرزا اميدي به وعده ناصرالدين شاه نداشتند لذا ميرزاي آشتياني اصرار کرد تا شرکت طرف قرار داد [ تالبوت انگليس ] رأساً لغو انحصار را اعلام کند . شاه بي قيد و شرط اين شرط را پذيرفت و تسليم شد و از کار گزار [ سفير ] انگليس خواست تا به اين خواسته جامه عمل بپوشد . رئيس کمپاني طي اعلاميه اي رسمي نوشت : اعلان : چون دولت انحصار دخانيات را کليّتاً از داخله و خارجه موقوف فرمودند وبه من رسماً نوشتند ، لهذا به عموم تجّاري که به اداره مرکزي ، تنباکو و توتون فروخته اند اعلان مي نمايم هر کس بخواهد تنباکو و توتون خود را پس بگيرد ، به اداره دخانيات رفته و قيمتي را که براي آن دريافت نموده رد کنند و جنس خود را تحويل بگيرند . اين عقب نشينيِ بزرگ ، لکه ننگي در تاريخ استعمار گران و عمّال آنان و برگ سبزي در تاريخ ملت غيور و مسلمان ايران بود و اين برگ سبز نتيج? حکم ميرزاي شيرازي و حاصل اطاعت مسلمانان ايران از روحانيت و ناشي از اسلام خواهي آنان بود اين پيروزي در تاريخ اين مردم و اين سرزمين ثبت و ضبط گرديد و سرمشقي است براي ملت هاي مسلمان که اگر اتحاد و يک پارچگي را حفظ کنند هيچ ابرقدرتي نمي تواند آنان را شکست دهد بلکه خود قوي تر و با شوکت تر از او عمل خواهند کرد و هميشه سرافراز و با عزت و پيروز خواهند بود . اقدام نجات بخش ميرزاي شيرازي سرآغاز حرکت ها و نهضت هاي اسلامي مردم مسلمان به رهبري روحانيت در قرن اخير بود ؛ از آن جلمه : ظهور قيام هاي اسلامي هم چون قيام علما براي نجات مردم مسلمان عراق از سلطه استعمار پير انگليس ، نهضت مشروطيت و نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران به رهبري روحانيت و ساير نهضت هاي اسلامي در يک صد سال اخير که مبدأ آن از نهضت ميرزاي بزرگ نشأت گرفت . روشن فکران غرب زده ، بيگانگان و بيگانه پسنداني که به فکر ايجاد تضاد بين روحانيت و مردم هستند بدانند ، عالمان و روحانيان هرجا نياز به قيام و حرکت باشد با انگيزه وظيفه و تکليف وارد صحنه مبارزه مي شوند که صفحات تاريخ گوياي اين واقعيت است و تاريخ پر افتخار روحانيت روشن تر از آن است که بتوانند آن را پنهان و يا تحريف نمايند و کارنامه آنان به قيام و مبارزه عليه استعمار ، استثمار ، استبداد و ايثار خون و شهادت در راه معبود و معشوق مزين است و هميشه در حوزه هاي انديشه ، اخلاق و سياست پرچمدار بودند . همگان به اين اذعان دارند جز کوتاه فکران وبيگانه پسندان . وفات و سرانجام آفتاب عمر پر برکت مرجع عاليقدر شيعه ميرزاي بزرگ در شب چهارشنبه 24شعبان13 1312 هجري قمري در 82 سالگي غروب کرد و وصيت کرده بود تا در نجف دفنش کنند . بدنش را در روز چهار شنبه کنار شط سامرا غسل دادند . جنازه او با احترام و شکوه فراوان تشييع شد و به کاظمين بردند ، در حرم طواف دادند ، سپس در کربلا و در حرم حضرت عباس (عليه السلام) برده و آن را طواف دادند و سپس به طرف نجف حرکت دادند و سپس به طرف نجف حرکت داده شد . جمعيت عظيمي پشت سر جنازه را قرار داشتند . در بين راه قبايل زيادي با پرچم هاي سياه به جمعيت مي پيوستند و جنازه را از قبيله قبلي تحويل مي گرفتند وبه دوش مي کشيدند تا به نجف رسيدند و در حرم امام علي (عليه السلام) طواف دادند و در شب آخر ماه شعبان سال 1312 حضرت آيت الله العظمي ميرزاي شيرازي بزرگ را در قبري که کف آن پوشيده ازتربت جد بزرگوارش امام حسين (عليه السلام) بود قرار دادند و به خاک سپردند و مجالس فاتحه زيادي تا حدود يک سال پس از وفات مرجع جهان تشيع ميرزاي شيرازي ادامه داشت .
« عاش سعيداً و مات سعيداً » .

پي نوشت ها :

1. آقا بزرگ تهراني ، ميرزاي شيرازي ، ص 29 .
2. همان ، ص 33 .
3. جواهر الکلام في شرح شرايع الاسلام يک دوره فقه در 43 جلد که ظرف سي سال تأليف آن به طول انجاميد و بيش از يک قرن و نيم ازتأليف آن مي گذرد و هنوز به عنوان مهم ترين کتاب فقهي مورد استفاده قرار مي گيرد .
4. م – جرفادقاني ، از کليني تا خميني ، ص 253 .
5. ميرزاي شيرازي ، ميرزا حبيب الله رشتي ، آقا حسن نجم آبادي تهراني .
6. پندهايي از رفتار علماء اسلام ، ص 63 و 64 .
7. دکتر سيد جلال الدين مدني ، تاريخ سياسي معاصر ايران ، ج 1 ، ص 24 .
8. يوسف مليجي ، رسالت 25/ 2 1371 ، ص 15 ، ميرزاي شيرازي ، طلايه دار نهضت تنباکو .
9. سيد ابوالحسن مطلبي ، نجوم است ، مجله نور علم دور? 4 ، شماره هفتم و هشتم ، 44-43 و ص 95 .
10. خاطرات اعتماد السلطنه ، ص 876 .
11. ابراهيم تيموري ، تحريم تنباکو ، اولين مقاومت منفي در ايران ، ص 89-90 .
12. شيخ محمد رضا زنجاني ، تحريم تنباکو ، ص 100 .
13. آقا بزرگ تهراني ، ميرزاي شيرازي ، ص 81 .

منبع: مجله معارف اسلامي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image