درست از همان زماني که کودک خردسال شما قادر به استفاده از کلمات چرا، چيست، چطور، کجا، و همانند آن ميشود، دردسر شما هم آغاز ميشود. اگر کودکي دو ساله يا کمي بزرگتر داريد حتما بارها با اين مشکل مواجه شدهايد که نتوانستهايد به برخي از پرسشهاي کودکتان پاسخ دهيد. علت آن اغلب دو چيز است؛ يا پاسخ پرسش او را نميدانيد، که اين معضل بزرگي نيست چون امروزه به يمن وجود اينترنت و کتاب و صدها منبع اطلاعرساني به راحتي ميتوانيد آن را بيابيد يا پاسخ را ميدانيد ولي به دليل شرايط سني کودکتان نميتوانيد و يا نميخواهيد به آن پاسخ بدهيد. معضل واقعي اغلب والدين هم اين گونه سوالات است. بيشتر بزرگترها وقتي در معرض اين گونه سوالات قرار ميگيرند، يا از پاسخ دادن طفره ميروند و يا به دروغ متوسل ميشوند که هر دوي اين کارها نادرست است چرا که اگر از پاسخ دادن طفره برويد، کودک مجبور ميشود براي يافتن پاسخ به ديگران متوسل شود، ديگراني که مطمئنا براي او به دلسوزي ما نيستند و ممکن است پاسخي نامناسب به او بدهند. از طرفي، اگر براي پاسخ دادن به سوالش متوسل به دروغ شويد، وقتي کودک کمي بزرگتر شود و حقيقت را بفهمد، اعتمادش را نسبت به شما از دست خواهد داد.
دروغ، چرا!
مهمترين و اولين مسالهاي که ما بزرگترها بايد به آن توجه کنيم، اين است که هرگز نبايد به فرزندانمان دروغ بگوييم و البته اين به هيچ وجه به اين معنا نيست که هميشه راستگو بودن سهل و آسان است. بيترديد لحظات سختي به وجود خواهد آمد که يافتن واژهاي مناسب، درست و قابل فهم براي کودک بسيار دشوار است. از جمله مسايلي که کودکان درباره آن سوالات زيادي دارند وکنجکاوي ميکنند، مرگ است: «مرده يعني چي؟ يعني ما هم ميميريم؟ چطور ميشه فهميد يکي مرده؟ من کي ميميرم؟کسي که ميميره کجا ميره؟»
کودک خردسال نميتواند تصور کند که زندگي روزي به پايان ميرسد. به همين دليل است که وقتي از اطرافيانش ميشنود که کسي مرده و گريه و زاري و ناراحتي آنها را ميبيند، به وحشت ميافتد. او براي اينکه با ترس خود مقابله کند، شروع به پرسيدن سوالات بيشماري درباره مرگ ميکند.
چگونه به کودکان پاسخ دهيم؟
توجه داشته باشيد که بايد درباره مرگ صريح و شفاف صحبت کنيد. هرگز از تعابير استعاري مانند: «پدربزرگ فقط به خواب رفته است» استفاده نکنيد. اين حرفکه بهطور شايع از سوي والدين به کار ميرود، موجب ميشود که کودک از خوابيدن بترسد و يا دچار کابوسهاي شبانه شود. همچنين نبايد بگوييد که: «پدربزرگ به جايي رفته است» چون اگر پدربزرگ برنگردد، کودک اعتمادش را به شما از دست خواهد داد.
پس چه بگوييم؟
بهترين کار اين است که مطابق با اعتقاداتتان از توضيحات مذهبي استفاده کنيد. ساده صحبت کنيد و از گيج کردن او بپرهيزيد. هنگام پاسخ دادن، سن و ميزان درک او را درنظر داشته باشيد. براي مثال، به يک کودک دو تا چهار ساله کافي است بگوييد: «وقتي انسان يا حيواني نتواند نفس بکشد و بدنش حرکت نکند، مرده است». اما به کودک چهار تا شش ساله لازم است علاوه بر آن، توضيح بدهيد که قلب کسي که مرده، نميزند و چيزهايي که ميميرند ديگر هرگز برنميگردند.
سعي کنيد هنگام صحبت کردن با کودک احساساتتان را کنترل کنيد زيرا ممکن است کودک را بترسانيد. البته اين به آن معنا نيست که غم و اندوه خود را از کودک پنهان کنيد. بگذاريد او بداند که چرا اشک ميريزيد. به او توضيح بدهيد که دلتان براي فرد از دنيا رفته تنگ شده است ولي سعي کنيد تاکيدتان بيشتر بر خاطرات خوبي باشد که از آن فرد داريد.
از مثال استفاده کنيد
ميتوانيد از مثالهايي که کودک تجربه کرده است، براي توضيح مرگ استفاده کنيد. براي مثال درباره ماهي که از تنگ آب بيرون افتاده بود و يا مرگ حيوان خانگي همسايهتان صحبت کنيد. همچنين ميتوانيد از مرگ برگهاي درختان در زمستان بگوييد تا مفهوم مرگ برايش قابل درکترشود و به اين نتيجه برسد که همه چيز ميرا است و اين يک امر طبيعي است نه يک مساله ترسناک. اگر فرزندتان بالاي شش سال دارد لازم است براي او توضيح بدهيد که «هيچکس به طور دقيق نميداند که چه زماني ميميرد اما مرگ براي همه اتفاق ميافتد و امري طبيعي است. هر چند مرگ کساني که دوستشان داريم، ما را بسيار غمگين ميکند اما بايد اين را بپذيريم که افراد پير مانند مادربزرگ و پدر بزرگ روزي خواهند مرد. آنها موقع مرگ اغلب درد نميکشند بلکه به تدريج هوشياري خود را از دست ميدهند و به آرامي ميميرند. چون کساني که مردهاند ديگر برنميگردند.»
ممکن است کودک از تصور اينکه شما نيز ممکن است روزي بميريد نگران شود و در اينباره سوالاتي بپرسد. متاسفانه اغلب والدين فکر ميکنند که اگر درباره موضوعي که کودک را نگران کرده صحبت نکنند و سوالات کودک را نشنيده بگيرند، به کاهش اضطراب او کمک کردهاند. بايد تاکيد کنم که اين فکر اشتباه است زيرا اين کار به جاي از بين بردن ترس، به ترس و اضطراب او دامن ميزند. بهتر است به جاي اين کار به او بگوييد که: «خيلي بعيد است که من تا زماني که کاملا پير نشدهام، بميرم پس لازم نيست که درباره اين موضوع نگران باشي زيرا تا آن زمان تو ديگر کاملا بزرگ شدهاي». يادمان باشد که هميشه بايد با او صادق باشيم، لازم نيست که همه واقعيت را بگوييم اما لازم است که حتما واقعيت را بگوييم.
منبع: http://www.salamat.com