گفتگو با دکتر رسول روشن، روانشناس و مشاور خانواده
در گذشتهاي نه چندان دور، وقتي دختر و پسري ميخواستند ازدواج کنند، آنقدر خانوادهها همديگر را ميشناختند و از مشخصات يکديگر پرسوجو ميکردند که حداقل شرط هم کفوبودن و هماهنگ بودن زوجين به خوبي رعايت ميشد اما مشکلات زوجين امروزي به جز تشابه فکري و فرهنگي به عواملي بازميگردد که پس از ازدواج رخ مينمايد. متاسفانه تمام هم و غم خانوادهها اين است که تا مرحله ازدواج فرزندان شان همهچيز به خوبي و خوشي پيش برود؛ مراسم خواستگاري و بلهبرون، عقد و عروسي و خريدهاي کمرشکن آن. اما بعد از ازدواج چهطور؟ آيا چون سن بلوغ را پشتسر گذاشتهاند و آدمهاي بزرگي شدهاند، خودشان ميتوانند مشکلات موجود در بين زوجين را حل کنند؟ آيا پدر و مادرهاي ما پس از 20 يا 30 سال زندگي مشترک، با يکديگر مشکلي ندارند؟ پاي صحبتهاي دکتر رسول روشن، روانشناس و مشاور و پژوهشگر کلينيک سلامت خانواده نشستيم تا درباره نقش مشاوره پس از ازدواج در تحکيم روابط همسران بدانيم.
آقاي دکتر! چرا بايد بعد از ازدواج هم مشاوره کنيم؟
چون مشاوره براي زوجين قبل، حين و بعد از ازدواج پايهگذاري شده است. قبل از ازدواج براي بررسي و تاييد شرايط مشابه دختر و پسر يا زن و مردي که ميخواهند پيوند زناشويي برقرار کنند، حين ازدواج براي فايق آمدن بر مشکلات خواسته و ناخواسته و پس از ازدواج براي تحکيم روابط زوجين، براي مشکلاتي که براي آنان به وجود ميآيد اما نميدانند چگونه يا نميتوانند آن را حل کنند.
بنابراين همه به مشاوره پس از ازدواج هم نياز داريم؛ چه بيمشکل و چه مشکلدار؟
بله. البته در افراد مختلف، شدت و ضعف دارد. بعضي از افراد مشکل بيشتري دارند و بعضي کمتر. به هر حال مشکل در خانواده به وجود ميآيد.
چه مشکلاتي در بين خانوادهها، در روابط زوجين در کشور ما و براساس تجربه شما شايع است؟
اگر بخواهم سه مورد از شايعترين مشکلات را بگويم، اول از همه بايد به کمبود يا نبود شناخت و آگاهي نسبت به عواطف و احساسات طرف مقابل يا به عبارتي نشناختن شخصيت ويژه هر فرد و شخصيت مخصوص به جنس مقابل اشاره کنم. مثلا بيشتر مردان ما نميدانند که خانمها اصولا موجودات عاطفي و حساساند، از نظر جسمي و روحي، ظريفاند و بايد به طور متفاوتي نسبت به مثلا پدر و برادر خود يا دوست و همکار ادارهاش با او رفتار کنند. بيشتر زنان ما نميدانند که مردان چه ميخواهند و نسبت به چه موضوعي حساساند و چه عملي آنها را نسبت به همسرشان بيعلاقه ميکند.
چرا اينگونه است؟
به اين علت که بيشتر افراد ديگران را با اشخاصي مقايسه ميکنند که رفتار آن اشخاص برايشان از زمان کودکي، تعريف شده است. مثلا ميگويند: «والله ما خواهرمان را ديديم، مادرمان را ديديم، و هيچکدام اينطور نبودند.» و در حقيقت ميخواهند همسرشان را با ديگران مقايسه کنند. علاوه بر اينکه جنس شخصيت و عاطفه زنان را نميشناسند، درباره همسر خود هم به نادرستي قضاوت ميکنند و با مقايسه با زنان بستگان خود، نتيجه اشتباه به دست ميآورند. اين افراد و در حقيقت همه پسران و مردان و دختران و زنان ما بايد به گونهاي تربيت شوند و بايد به گونهاي به آنان آموزش داد که شيوه رفتار درست با همسر خود را ياد بگيرند. نبايد جبههگيري کنند و نبايد مادر و خواهر يا پدر و مادر خود را با طرف مقابل مقايسه کنند. هر فردي نقاط ضعف و قوت و نقاط مثبت و منفي دارد.
مشکل بعدي از بين سه مشکلي که قرار است بگوييد، چيست؟
مشکل دوم خانواده است. خانواده به اين معني که زوجين معمولا نميدانند روابط خود را با خانواده خود يا خانواده همسرشان چگونه تنظيم کنند و در اين رابطه چگونه تعادل را برقرار کنند. ممکن است انواعي از روابط خانوادگي وجود داشته باشد که مشکل زوجين را افزايش دهد. مثلا يکي از زوجين به خانواده خود توجه بيشتري ميکند يا ميخواهد با خانواده خود معاشرت داشته باشد اما طرف ديگر اين رابطه با اين کار مخالف است يا بامعاشرتهاي زيادي مخالف است. اينجا بايد بين خواستهها و رفتارهاي زوجين تعادل برقرار کرد. بايد بدانند با خانواده خود و همسرشان چگونه رفتار کنند تا ضمن احترام گذاشتن به افراد مختلف خانوادهها، در عين حال مهارتهاي زندگي مانند خشم، عزت نفس و نه گفتن را بياموزند. چون زوجيني که به ويژه تازه ازدواج کردهاند، جواناند و همه توقع احترام از آنان را دارند، ممکن است در انجام وظايف خود و رفتار با ديگران دچار نقص و کوتاهي شوند، در حالي که بايد همه برنامهها و همه روابط خود را با زندگي خانوادگي خود تنظيم کنند.
و مشکل شايع سوم؟
مشکل سوم هم مشکل اقتصادي است.
يعني فقر و بيپولي؟
نه اصلا. مشکل اقتصادي حتي گريبان خانوادههاي مرفه و متوسط را هم ميگيرد. منظور از مشکل اقتصادي يعني تفاهم نداشتن در برنامهريزي اقتصادي؛ مثلا خانمها ممکن است به علت اينکه به اصطلاح دستشان در خرج نيست، فشار مالي زيادي بر همسرشان وارد کنند و از طرفي به دليل نبود امکانات مالي فوري به ويژه براي فوق برنامهها اختلاف بين زوجين ظهور مييابد يا شعلهور ميشود. يا اينکه خانم بخواهد کاري بيرون از خانه داشته باشد و همسر او مخالفت ميکند. در حقيقت استقلال مالي خانمها ممکن است برايشان دردسرساز شود و برخي از آقايان موافق اين موضوع نباشند. يکي از مشکلات اقتصادي به ويژه در زمينه اشتغال زنان، نداشتن توانايي در زمينه مديريت زمان است يعني خانمهاي شاغل نميتوانند زمان را مديريت کنند و در نتيجه نميتوانند وظايف همسري و مادري را به خوبي انجام دهند. همچنين برخي خانمها به رغم اشتغال و درآمد، نميتوانند مديريت مالي خوبي داشته باشند و از طرفي اموال و داراييهاي شخصي خود را براي خود نگه ميدارند و به داخل خانواده نميآورند.
راه حل اين است که من بايد به ما تبديل شود. منيت ماست که موجب بروز مشکل و جدايي زوجين از يکديگر و افراد ديگر خانواده ميشود.
آيا درباره روابط زناشويي، مشاوره پس از ازدواج، اقدامي ميکند؟
بله، دقيقا. با توجه به اينکه يکي از معضلات مهم زوجين، اختلال در روابط زناشويي است و با توجه به اينکه جايي در جامعه براي ارايه اطلاعات مفيد و دقيق و علمي و معتبر در اين زمينه وجود ندارد، مشاوره براي تنظيم روابط زناشويي و ارايه اطلاعات مناسب جنسي به زوجين، از اهميت زيادي برخوردار است البته بايد رعايت شأن و تشابه يا تفاوت فرهنگي زوجين يا شرم و حيايي که افراد دارند صورت گيرد اما اين موضوع در کل سبب ميشود تا از مجاري غيررسمي و غيرعلمي اطلاعات مهم روابط زناشويي، وارد باورهاي زوجين نشود.
چرا اين مشکلات، براي بعضي زوجين به وجود ميآيد و براي برخي ديگر به اين صورت نيست؟
ببينيد، همانطور که قبلا هم اشاره کردم، برميگردد به شيوه نگرش افراد به يک موضوع مشترک. گاهي اوقات نگرش زوجين به يک موضوع از اساس اشتباه است. خوب بايد به اين افراد مشاوره و راه درست نشان داده شود. اما گاهي اوقات نگرش فرد به يک موضوع با همسرش متفاوت است. در اينجا حتما بايد مشاوره پيش از ازدواج صورت گيرد و پس از ازدواج بايد در پي راهکاري باشيم تا به کمک خودشان اين مشکل را تعديل کنيم يا نظرهايشان را به هم نزديک کنيم. اينجا است که مشاوره پس از ازدواج به استحکام خانواده کمک ميکند.
مشکلي که زياد پيش ميآيد
طي اين سالهاي مشاوره، زياد برايم پيش آمده که خانمي ميآيد نزد مشاور (حالا يا تنها يا با همسرش) و گله ميکند که همسرش طي 10 يا 15 يا 20 سال، يک بار هم براي او کادو نخريده است! شوهر اين خانم ميگويد: «آخر، همسر من خودش شاغل است و شايد توان مالياش از من هم بهتر است، ديگر چه کادويي، چه هديهاي؟ او ميتواند براي خودش، بهترش را تهيه کند.» در همان حال شوهر گله ميکند که همسرش اين موضوع را به خانواده خودش هم گفته و حالا آنها هم او را مواخذه و سرزنش ميکنند که چرا توجهي به دخترشان نميکند. اينجا همه سه مشکلي که خدمتتان گفتم، وجود دارد. درست است که خانمهاي شاغل به اصطلاح دستشان در جيب خودشان است و هر کدام بر اساس شغلشان در حدود متفاوتي، استقلال مالي دارند اما آقايان بايد بدانند که زن، موجودي عاطفي است و نياز به توجه و محبت دارد. گاهگاهي، هديه خريدن براي همسرشان، به خاطر وابستگي مادي نيست بلکه بهانهاي است براي توجه و محبت آقايان به همسرشان. اين موضوع، کمتر در خانوادهها به پسران آموزش داده ميشود. هنوز بسياري از مرداني که متاهل هستند وابستگي بيشتري به خواهر و مادر خود دارند تا همسرشان و احساس ميکنند اگر اين کارها را انجام دهند، غرور و متانتشان کم يا شکننده ميشود، يا سبک ميشوند يا اين کارها لوسبازي است. در حالي که براي دوام زندگي لازم است. از طرفي خانم خانه کار اشتباهي کرد و اين موضوع را به خانواده خود گفت. اين همان مشکل همسران در تنظيم روابطشان با خانواده خود يا همسرشان است. اصلا لزومي ندارد که اين موضوعات جزيي به بيرون از محيط خانه درز کند و قرار بر اين نيست که اجازه دهيم خانواده ما همسرمان را سرزنش و مواخذه کنند البته در نهايت احترام ميتوانيم افراد پيرامونمان، دور و نزديک، درجه يک يا وابستگان دورتر را توجيه کنيم که حدودشان در معاشرتها تا کجاست. از طرفي آقايان بايد بدانند، اين باور که چون همسرشان کار ميکند و استقلال مالي دارد، ممکن است غرور آنها شکسته شود، کاملا نادرست است البته به شرطي که خانمها هم نگرش درستي به شغل و نقش آنها در برآورده کردن نياز مالي خانواده داشته باشند. نبايد اين موضوع سبب شود که پول و امکانات شغليشان، مايه منتگذاري به شوهرشان شود و روابط زناشويي قانوني و شرعي و عرفي، تحتالشعاع قرار گيرد. اينها نمونهاي بسيار جزيي از کارهاي بسيار انبوهي است که در مشاورههاي پس از ازدواج براي اصلاح نگرش زوجين، آموزش مهارتهاي زندگي و رفع سوءتفاهمها و اختلاف سليقهها به کار گرفته ميشود تا کيفيت زندگي مشترک افزايش يابد البته هستند آدمهايي که نه نگرش درستي دارند و نه مشاوره ميکنند. خوب آنها ميسوزند و ميسازند و فرزنداني تربيت ميکنند بدون مهارت زندگي و شايد هم دچار ناهنجاريهاي رفتاري که آنان نيز در زندگي مشترک خود ممکن است دچار مشکل شوند.
منبع:www.salamat.com