تخمين زده شده که بيش از سي ميليون نفر کودکان 5 تا 17 سال در برنامههاي سازماندهي شده ورزشي فعاليت ميکنند، اين موضوع هنگامي پررنگتر ميشود که با واقعيت زير آشنا شويم. تعداد زيادي از کودکان نه تنها توسط برنامههاي مدارس و آژانسهاي حمايتکننده بلکه توسط کلوپها و کمپهاي تابستاني و برنامههاي ترميني شخصي سرگرم اين برنامهها ميشوند. اين عوامل باعث ايجاد محيطي ميشود که تعداد زيادي از جوانان در يک محدوده سني حدود ده سالگي در يک ورزش خاص شرکت کنند با توصيف اين موقعيتها ”آسيب ناشي از بيشتمريني در کودکان اتفاق عجيبي نيست. در يکي از مطالعات اخير اين نتيجه حاصل شد که 50 درصد صدمات در کودکاني که به مراجعه به کلينيک پزشکي ورزشي انجاميد. بهدليل آسيبهاي ناشي از بيشتمريني ميباشد.
(Watkins & Peabody, 1996) اين قبيل آسيبها به خودي خود محدودکننده نميباشند، ليکن بدون ملاحظه عوامل خارجي قابل رفع نيستند. به علاوه بهبود آسيبهاي ناشي از بهکارگيري بيش از حد اندامها در بين کودکان، به زمان بيشترين نسبت به بهبودي آسيبهاي حاد احتياج دارد.
? گسترش صدمات ناشي از بيشتمريني
آسيب ناشي از بيشتمريني بهدليل فشارهاي مکرر روي ساختار آناتوميکي عضله حاصل ميشود. اين نوع آسيب هنگامي بهوجود ميآيد که يک بافت (مانند استخوان، تاندون يا عصب) تحت فشارهاي مکانيکي منظم، بدون برگشت به حالت اوليه قرار گيرد. تعادل نسبي بين اضافه بار و برگشت به حالت اوليه يکي از عوامل کليدي است. بارگيري طولانيمدت با سطح متوسط فشار همراه با زمان کوتاه استراحت ميتواند موجب آسيب شده و يا ممکن است که آسيب با جراحت يا سرعت بسيار زياد گسترش يابد. اضافه بار در يک زمان کوتاه به يک دوره استراحت طولانيتر احتياج دارد و به بياني ساده، هنگامي که مقدار اضافه بار از توانائي بافت تحت کشش تجاوز کند، جراحت يا آسيب کلينيکي حادث ميشود. مدلسازي استعمال مکرر تاندون شايد بهترين مورد مطالعاتي باشد. آناليز هيستوپاتولوژيک تاندون از بيماران با جراحات تاندينوپاتيز مزمن، بيانگر نقصان پيوستگي کلاژن و افزايش ماده زمينهاي در مويرگي شدن و افزايش فيبروبلاست ميباشد، سلولهاي ملتهب نيز در اين حالت وجود ندارند، بنابراين بهطور عمده جراحات ناشي از استعمال مکرر غالباً در عضلاني ايجاد ميشود که توانائي و قابليت تحمل فشار در آنها پائين است تا در آنها التهاب حاد بافتي وجود داشته باشد. اين قبيل آسيبها بهطور دقيق تحت عنوان آسيبهاي تاندونزيز (tendonisis) تعبير ميشوند تا تاندونيتيس (Tendinitis). اين جداسازي مابين عبارات فوق در گسترش استراتژيهاي حوزه مديريتي و سرپرستي حائزاهميت ميباشد.
? عوامل خطرزا براي صدمات ناشي از بيشتمريني
? عوامل خطرزاي مرتبط با رشد
ورزشکاري که از نظر اسکلتي نابالغ است، صفحه رشد وي در سطح مفصلي ظاهر ميشود که اين سطوح فيزيواپوفيز ناميده ميشود. بهنظر ميرسد رشد غضروفي بيشتر در معرض آسيب ميباشد. براساس مطالعات علمي و مشاهدات کلينيکي الگوي آسيبها، بهنظر ميرسد دوره زماني جهش افراد جوان با افزايش ريسکپذيري آسيبها، بهنظر ميرسد دوره زماني جهش افراد جوان با افزايش ريسکپذيري آسيبها رابطه مستقيم دارد. در طي اين زمان، تغييرات سريع طولي - حجمي و افزايش اينرسي در اندام طرفي باعث افزايش فشار در محل اتصالات ماهيچهاي - تاندوني، استخواني - تاندوني، رباط - صفحه رشد ميشود. افزايش قدرت به اندامها اين امکان را ميدهد تا با سرعتي مشابه سطح پيش از جهش رشدي به حرکت خود ادامه دهند، اما امکان دارد کسب قدرت در بعضي بافتها سريعتر از بافتهاي ديگر رخ دهد. اين قبيل تغييرات همزمان همراه با اضافه بارهاي پي در پي از جمله عوامل ريسکپذيري جراحات در اثر استفاده مکرر هستند که براي افراد نوجوان منحصربهفرد است. بيماري استئوکندروتيز، زخمي است که بر سطح مفصلي اثر ميگذارد و در زانو، مچ پا و يا آرنج بروز ميکند. اگرچه اين بيماري در افراد جوانتر عمدتاً با نشانههاي مربوط ايجاد ميشود، اما از نظر ريشهيابي، اين بيماري به درستي کشف نشده است. در کودکان گسترش اين زخم ميتواند در غياب اضافه بار پيدر پي نيز حادث شود اگرچه اين بيماري استئوکندروتيز پديدهاي از نوع سطح مفصلي است، اما توسعه معنيدار اين زخم در اثر استعمال مکرر شايد محتمل و شايد هم غيرممکن باشد. صدمات اپيفيزيال به عنوان نتيجهاي از کشش بر روي اتصالات نابالغ استخوان - تاندون در نظر گرفته ميشود. صدمات اپيفيز آشيل پاشنهاي - تاندوني، از نمونههاي علمي و واقعي ميباشند. ضعف صفحه رشد نسبت به تاندون در اين قبيل صدمات بهعنوان يک عامل اثرگذار ميباشد. کاهش انعطافپذيري که باعث ايجاد افزايش اپيفيز کششي (سر متحرک تاندون) شده است نيز بهعنوان يک عامل مطرح ميباشد. مشاهده شده است که در خلال جهش رشدي نوجواني، استخوانهاي بلند سريعتر از ديگر اتصالات ماهيژهاي - تاندوني رشد ميکنند و در نتيجه انعطافپذيري کاهش مييابد. در هر صورت رابطه بين کاهش انعطافپذيري و رشد اخيراً مورد سؤال و بررسي واقع شده است. صفحه رشد نيز ميتواند بهدليل استفاده بيش از حد آسيب ببيند. اين قبيل آسيبها در سر نزديک استخوان بازوئي، سر نزديک درشت نئي و سر دور زند اعلائي رايج است و بررسي شده، هنگامي که اضافهبارهاي متوالي باعث کمخوني متافيرژن ميشود، اين پديده حادث ميگردد، که اين امر به نوبه خود در نتيجه بازداري پديده معدني شدن در نواحي کلسيفيه ميباشد. در نتيجه عمر کندرتيس افزايش يافته و تقسيم کندريتها در ناحيه تکثير سلولي ادامه مييابد که اين امر باعث پهن شدن صحفه رشد ميگردد.
اين قبيل جراحات ميتواند به توقف جزئي يا کامل رشد بينجامد.
ـ عوامل خطرزاي دروني شامل موارد ذيل ميباشد:
1) صدمات قبلي
جواناني که با آسيبهاي ناشي از استعمال و استفاده بيش از حد يک اندام روبرو ميشوند. ممکن است داراي پيشينهاي از صدمات مشابهي در گذشته باشند که اين امر ميتواند نشانهاي از عدم پوشش عوامل ايجاد آسيبهاي قبلي (عدم حمايت از جلوگيري از عوامل آسيبزا) و يا عدم بهبودي کامل آسيب قبلي باشد.
2) تدارکات يا آمادگي ناکافي
کودکاني که برنامههاي تمريني را بدون داشتن فرصتي براي گسترش قدرت، استقامت و مهارتهاي دروني و محافظتي آغاز ميکنند، ممکن است در معرض خطرات زيادي قرار بگيرند، آمادهسازي با توجه به جنبه تناسب سني فعاليتها ميتواند اينگونه خطرات را کاهش دهد. عدم کارکرد مناسب آناتوميکي ليگاشت و سني مفصل، عدم کارآئي و نامناسب بودن ليگامنت، غيرطبيعي بودن يک ليگامنت شامل پس پلاسوس و پس کيووسني کشککي - راني و غيره را شامل ميشود که اغلب بهعنوان عوامل خطرزا براي صدمات ناشي از استفاده بيش از حد اندام ذکر شدهاند.
ميتوان سستي شديد ليگامنتي را به عنوان پيشزمينه استعداد بروز صدمات بيشترميني تلقي نمود. ارزيابي اين عوامل بهعلت نامعين بودن مقدار اثر آنها در وضعيت نسبتاً ساکن کلينيکي مشکل ميباشد. رابطه واقعي علت و اثر کارکرد بد ليگامنتي و سستي مفصل در مورد صدمات بيشتمريني آشکار نيست و اختلال عملکردي دورهاي که احتمالاً با چگالي پائين مواد معدني استخوان همراه است ميتواند خطر شکستگيهاي کششي را در ورزشکاران جوان افزايش دهد.
منبع: ماهنامه علمي تحليلي و آموزشي ورزش ادامه دارد... /ج