چکيده
در هر جامعه جوان ونسل جوان گنچينه هاي سرشار آن ها است و لازم به حفظ و حراست است و بزرگان و مديران جوامع بشري بايد در مورد آنها برنامه ريزي داشته باشند و الا ضربه هاي جبران ناپذيري به پيکر جامعه وارد خواهد شد.
اگر جواني در بين جمعي ضربه خورد و آن جمع قدرت دفاع نداشته باشد در واقع آنها محکوم به نابودي و شکستند براي جلوگيري از اين ضربه ها و شکست ها آيات و روايات رهنمايي هاي حکيمانه اي دارد و بر ما لازم است طبق آنها عمل نموده و الگو و سرمشق قرار دهيم.
کيلد واژگان:
جوان، جامعه، رابطه ي جوان و جامعه ، و اهميت جوان.
مقدمه:
هدايت و تربيت نسل جوان به لحاظ اهميتي که دارد امروزه بيشتر از گذشته مورد توجه دانشمندان و دل سوزان جوامع مختلف قرار گرفته است.
جوان داراي خصوصيات عاطفي ، اجتماعي و جسماني است.
حساسيت و تنوع خصلت هاي رفتاري، هيجان دروني ... شمه اي از ويژگي هاي اوست.
با توجه به اين ويژگي ها و خصوصيات نوجوانان و جوانان، بايد طوري با آنها برخورد شود و رابطه برقرار گردد که مايه ي جذب و دل گرمي آنهاشود نه اينکه باعث تنفر و دل سردي آنها گردد. ما در اين نوشتار بر آنيم با استفاده از آيات و روايات به شناخت ويژگيهاي جوان و نوع رفتار با آن بپردازيم.
جوان و ارزش
در حيقيت جامعه مرکب است از زن ومرد و پير و جوان ولي در هر جامعه اي که نسل جوان گنجينه هاي سرشاري هستند که حفظ و مراقبت لازم دارد و الا اين سرمايه ي ارزشمند از بين خواد رفت وراه انحراف و هلاکت در پيش مي گيرد لذا براي مديران و مدبران اجتماع لازم است براي حفظ و حراست نسل جوان سرمايه گذاري کند واين گروه فعال و پرشور را با رفتار حکيمانه و تکريم شخصيت و احترام به نيازهاي آنها، دل آنها را گرفته؛ به اهداف مطلوب هدايت نمايند.
و جامعه ي آينده را از نظر سلامتي و حفظ ارزش ها بيمه نمايند.
جوان و توقع او
با فرا رسيدن فصل جواني و رسيدن به مرحله ي بلوغ شور احترام و تمناي تکريم در نهاد جوان جوانه مي زند و بيدار مي شود اين تمنا و تمايل يکي از پديه هاي طبيعي است که در نهاد جوان گذاشته شده نه اينکه يک پديده اي ساختگي و عادت اجتماعي باشد اين پديده اي طبيعي مناظر تازه اي در چشم انداز جوان بوجود مي آورد اين تمايل و اين پديده جوان ونوجوان را به عرصه پهناور اجتماع مي کشد و جوان را براي عضويت در جامعه آماده مي سازد. اين تمايل و پديده اي طبيعي اگر از افراط و تفريط کنترل شود و در مسير صحيح ادامه سير دهد جوان مي تواند خود را بآساني به جامعه تطبيق دهد و عضو جامعه قرار گيرد. جوان و نوجوان تنها به اين قناعت ندراد که او را بزرگ بشمارند بلکه مي خواهد در تمام شئون زندگي مثل بزرگسالان باشد. او مي خواهد از محيط خانواده قدم فراتر بگذارد و در متن اجتماع وارد شود و در شادماني جامعه شادمان ودر گرفتاري جامعه گرفتار و غمگين باشد.
پيامبر عظيم الشأن با يک جمله بسيار کوتاه وضع رواني فرزندان آدم را بيان مي کند:
و قال النبي صلي الله عليه و آله: الولد سيد سبع سنين و عبد سيبع سنين و وزير سبع سنين» (1)
ترجمه: پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: فرزند آدمي در هفت سال اول زندگي آقا و سيد است و در هفتسال دوم فرمان بردار و عبد است و در هفت سال سوم وزير خانواده و مشاور پدر و مادر است.
رسول اکرم صلي الله عليه و آله در اين بيان کوتاه علاوه بر اينکه دوران زندگي فرزندان را به سه بخش تقسيم نموده وظيفه ي پدران و مادران را نسبت به آنها بيان داشته است و جوان را به عنوان وزير ومشاور پدر و مادر معرفي مي کند و پدر و مادر نيز بايد اين مقام را براي فرزند جوان بپذيرند.
دوره ي جواني دوره ي تحولات و دگرگوني هاي سريع در زندگي فرزندان آدم است ودر مدت کوتاهي جسم و جان بشر هر دو تغيير مي کند شخصيت جديد و ارزش معنوي جوان را پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله با کلمه ي وزير بيان داشته است.
يعني پيامبر مي فرمايد: جوان هم کار فکر و هم کار تدبير و مصلحت انديشي پدر و مادر است.
لذا پدر و مادر موظف است با نوجوانان شور و مشاوره داشته باشد و شخصيت او را به رسميت بشناسد و او را مورد احترام و تکريم قرار بدهند.
« وزير»
رسول اکرم در اين عبارت کوتاه خانواده را به عنوان يک کشور فرض نموده و پدر و مادر را هيئت حاکمه آن مي داند و مي فرمايد وقتي که بچه ها به دوره ي بلوغ و جواني رسيد آنها وزيران خانواده ها است بايد قسمت از مسئوليت هاي خانوادگي که به دوش پدران و مادران قرار دارند بدوش بگيرند و با پدران و مادران هم کاري به پايه ي وزير و مشاور داشته باشند و در نشست هاي خانوادگي اظهار نظر کند و افکارش مورد توجه پدر و مادر که هيئت حاکمه ي خانواده است قرار گيرد.
حضرت امام صادق عليه السلام در اين باره نيز جمله زيبا دارد و مي فرمايد:
« قال الصادق عليه السلام: دع ابنک سيع سنين و يودب سيع سنين و الزمه نفسک سيع سنين» (2)
ترجمه: « امام صادق عليه السلام فرموده است: هفت سال فرزند خود را آزاد بگذار بازي کند و هفت سال ديگر با روش هاي مفيد تربيتي او را تربيت کن و در هفت سال سوم ملازم و رفقش باش.
رفاقت با فرزند جوان
اينکه حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد: در هفت سال سوم رفيق و ملازم فرزندان خود باشيد اين جمله بيانگر بالاترين احترام به نوجوان است و بالاترين تجليل از شخصيت جوان است.
تجليل نوجوانان در تمام شئون زندگي چه اخلاقي، اجتماعي و اقتصادي اثر مثبت دارد و نتايج درخشاني ببار مي آورد.
در کلام ديگري امام صادق عليه السلام در مورر سرمايه گذاري معنوي براي نسل جوان و حفظ و حراست آنها از گروه هاي منحرف و کج انديش مي فرمايد:
« بادرو احداثکم بالحديث قبل ان يسبقکم اليهم المرجعه»
قبل از اينکه مرجئه ( يکي از گروهاي انحرافي) بر شما پيشي گيرد و جوانان شما را منحرف سازد آنها را با احاديث ما آشنا کنيد.
جوانان داراي خصوصيات عاطفي، اجتماعي است ، حساسيت ، تنوع خصلت هاي رفتاري، و هيجان هاي دروني، عدم کنترل رفتار، افتخار به شخصيت ، ميل به آزادي بلا قيد و شرط ، علاقه ي شديد به دوستي با هم سالان، حب ذات، و امثال اينها از ويژگي هاي جوان است.
با نظر داشت و توجه خاص با اين اوصاف گفتارعالمانه و کردار حکيمانه و دستورالعملهاي امام صادق عليه السلام براي جوانان بهترين نسخه ي شفابخش است.
آري، بزرگداشت شخصيت و احترام به نيازهاي فردي و اجتماعي و نگاه هاي مهربانانه و حکيمانه آن حضرت به جوانان موجب جذب قلوب آنها بود اگر جوانان عاشق و شيفته ي امام صادق عليه السلام بود ريشه آن در رفتار و کردار و عمل کردن آن حضرت نسبت به جوانان نهفته است آن حضرت در پذيرش سجاياي اخلاقي از طرف جوان توجه خاص دارد لذا به ابوجعفر مومن طاق مي فرمايد: « عليک بالاحداث فانهم اسرع الي کل خير» (3)
برتو باد تربيت نوجوانان، زيرا آنان وزودتر و سريعتر از ديگران خوبي ها را پذيرا است.
جوان و ارتباط با جوان
امروز بيش از گذشته ارتباط با جوانان مورد توجه قرار گرفته، هدايت معنوي و رهنمايي جوانان يکي از مسائل ارزشمند و داراي اهميت است که: بر هيچ انسان عاقل ،ابهام و پوشيدگي ندارد، انسانهاي آگاه و متخلّق باخلاق انساني و اسلامي هميشه در پي ارتباط با جوانان و هدايت اين قشر مهم جامعه است و در پي سرمايه گذاري مادي و منوي در اين زمينه است همانطور که خيلي ها در اين مورد سرمايه گذاري کرده و مي کند و اين روش خود بيمه کردن نسل جوان و نهادينه کردن آنها در مقابل آسيبهايي است که آماده ي هجوم و ضربه زدن به اين قشر مهم اجتماع است در اين جا لازم مي دانم چند نمونه از برخورد و رفتار امام صادق عليه السلام با نسل جوان به عرض برسانم:
1-در ايام امام صادق عليه السلام براي انجام مراسم حج و زيارت خانه خدا وارد مکه معظمه شد روزي که شلوغ ترين ايام حج بود با تعداد از يارانش نشسته ومشغول گفتگو بود در اين حين هشام بن حکم که تازه رس و نوجوان بود وارد جمع آنان شد ، امام صادق عليه السام از ديدن او خوشحال شد حضرت براي تکريم و استقبال هشام از جا بلند شد، او را در صدر مجلس و کنار خود نشاند و براي او خوش آمد گفت: اين نوع برخورد امام عليه السلام با يک جوان تازه بدوران رسيده مايه ي تعجب افراد شد که از شخصيت هاي علمي شما ديده مي شدند و همه شگفت زده شده و در مورد وامانده بودند، وقتي که حضرت آثار شگفتي را در آنها مشاهده کرد فرمود: «هذا ناصرنا بقلبه و لساه و يده»(4)
ترجمه: اين جوان با قلب و زبان و دست ياور من است.
در اين جمله ي کوتاه و شيوا حضرت شخصيت حقيقي هشام را به حضار در جلسه بيان مي کند و مي فرمايد: شما نگاه به کم سن، سالي اين جوان نکنيد او در واقع با تمام وجو ناصر و ياور من است: بعداً سئوالات را براي اثبات مقام علمي او در محضر حاضران از وي کرد و تمام سئوالات را با متانت کامل جواب داد سپس حضرت درباره ي او چنين دعا کرد:
«نفعک الله به و ثبتک»(5)
ترجمه: خداوند تو را از آن بهره مند سازد و در اين راه ثابت قدمبدارد. هشاممي گويد بعد از اين دعاي امام هرگز در بحث هاي خداشناسي در مقابل دشمن مواجه با شکست نشدم. چنين است کساني که در راه خدا براي ياري دين خدا تحت لواي ولايت صاحبان ولايت حقيقي گام برمي دارند.
2- مفضل بن عمر در شهر کوفه يکي از نمايندگان امام صادق عليه السلام بود و به مشکلات ديني ، اجتماعي،مالي مردم کوفه رسيدگي مي کرد ايشان با قشر جوان شهر رابط مستحکم و صميمانه اي برقرار کرده بود عدّه نتوانست از روي حسادت و بدبيني اين دوستي و رابطه را تحمل کند لذا به شايعه و افتراء رو آوردند و مفضل و يارانش را به شرابخواري و قماربازي و دزدي حتي به ترک نماز متهم کردند.
وقتي اين شايعات به اوج خود رسيد،گروهي از مقدسان وظاهر مأبان کوفه به محضر امام صادق عليه السلام حضور به هم رساندند و چنين نوشتند: مفضل باافراد پست و رذيل، شرابخوار، کبوتر باز هم نشين است و سزاوار است دستور دهيد آنها را از خود دور سازد.
امام صادق عليه السلام بدون اينکه در اين باره با آنها سخن بگويد: نامه اي براي مفضل نوشت مهر کرد و به آنان سپرد تا به مفضل برسانند حضرت تصريح کرد نامه را خود شما تحويل مفضل دهيد آنها بعد از ورود کوفه دسته جمعي به خانه ي مفضل رفتند و نامه را تحويل دادند او نامه را گشود و متن آن را قرائت کرد، که امام دستور داده بعضي چيزهايي خريده به محضر امام ارسال کند و در اين نامه اصلاً از شکايت شاکيان خبري نبود مفضل نامه را بدست آنها داد همه نامه را خواندند و از مضمون آن مطلع شدند.
بعد مفضل رو بآنها فرمود: حالا دوباره چه بايد کرد؟
گفتند: اين اشياء همه خيلي قيمتي است و هزينه ي سنگيني لازم دارد بايد بنشينيم و دوباره تبادل نظر کنيم و از پيروان امام صادق عليه السلام ياري جوئيم، در واقع هدف آنها شانه خالي کردن از بار مسئوليت و فراهم نمودن راه فرار بود تا اينکه خانه مفضل را ترک کنند. مفضل آنها را دعوت به صرف غذا نمود آنها پذيرفتند و نشستند مفضل از فرصت استفاده کرد بدنبال جوان هايي فرستاد که متهم به شرابخواري و لاابالي و دزدي مي کردند همه حاضر شدند مفضل نامه امام صادق عليه السلام را براي آنها خواند.
همه بعد از قرائت نامه ي امام عليه السلان خارج شدند و پس از مدت کوتاهي برگشتند و هرکدام باندازه ي توان و قدرت مالي که داشتند درهم و دينار آوردند که در مجموع به دو هزار دينار و ده هزار درهم در مقابل مفضل با خضور داشت مقدسين شاکي گذاشتند شکايت کنندگان که هنوز از صرف غذا فارغ نشده بودن حيرت زده بديگري نگاه مي کردند مفضل فرصت راغنيمت شمرده رو بآنها فرمود: شما مي فرماييد: من اين جوانان را از خود دور کنم گمان مي کنيد که خداوند محتاج به روزه و نماز شما است.(6)
رفتار نيکو و تأثر آن
نوجوان قلب با صفا، و روحي حساس و دلي نازک و عاطفي دارند در برخورد بااو لازم است نرمي و ملايمت پيش گرفت.
نگاه مهربانانه ، ارزش دادن به شخصيت او بهترين شيوه ي ارتباط با اوست.
اينگونه رفتارها باعث هدايت و دوري او از پستي ها و رذائل مي شودزيرا گراميش و علاقه ي جوان و نوجوان به خوبي ها بهتر و سريعتر ازديگران است.
امام صادق عليه السلام فرمود: « من لم يکن فيه ثلاثه خصال لم ينفعه الايمان: حلم يرد به جهل الجاهل، و ورع يحجره عن طلب المحارم، خلق يداري به الناس» (7)
ترجمه: اگر کسي داراي سه خصلت نباشد از ايمان خود بهره ندارد: 1- حلم، بردباري که جهل نادان را بر طرف مي کند 2- پارسايي که او را از محرمات باز دارد 3- رفتار نيکو که با مردم مدارا کند.
نوجوانان که مورد تکريم اجتماع و مردم و يا مورد احترام پدر و مادر قرار مي گيرند و در شوري هاي اجتماعي و خانوادگي شرکت مي کنند و به نظرات او احترام مي گذارند و ترتيب اثر مي دهند او در بين اجتماع و خانواده احساس شخصيت مي کند و کوشش مي کند که خود را به پستي و ناپاکي و رذالت ها آلوده نسازد و رفتارش شايسته اين تکريم باشد که با و مي شود او مراقبت مي کند اعمال از او سر نزند که مقام او را تنزل دهد و در بين اجتماع و خانواده اش لکه دار شود.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
من کرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته»(8)
ترجمه: کسي که به شرافت و کرامت معنوي نفس خود را باور دارد با ارتکاب پليدي خا و گناهان خودش را خوار نخواهد کرد.
بي احترامي و تأثر آن
اگر جامعه و پدر و مادر ، جوان و نوجوان را مورد تکريم و احترام قرار ندهند او خود احساس حقارت و پستي مي کند اين احساس دروني او را هميشه رنج مي دهد لذا او مي کوشد با هر وسيله ايکه ممکن است اظهار وجودکند و شخصيت خود را در محيط خانواده و اجتماع اثبات نمايد. تا آن جا جلو مي رود اگر از طريق مشروع موفق نشد و از راه هاي غير مشروع وارد مي شود و به هر پستي و آلودگي تن در مي دهد تا اينکه به هدف و خواسته هاي خود نائل گردد ديگر پاکي و ناپاکي و اخلاق پسنديده و غير آن برايش مفهوم ندارد و با خود مي گويد:
در دل دوست، بهر حيله رهي بايد کرد
طاعت از دست نيايد، گهي بايد کرد
امام هادي عليه السلام مي فرمايد: « من هانت عليه نفسه فلا تامن شره» (9)
ترجمه: کسي که خود را خوار و بي مقدار مي داند و در باطن احساس پستي و حقارت مي کند از شر او در امان مباش.
شيوه ي تذکر به جوان
اگر تخلف و لغزشي از جوان سرزده بايد با ادب و نهايت احترام او را تذکر داد
و اگر از طريق کنايه او را متوجه لغزش و تخلفش سازند، از همه بهتر است و بعيد نيست اين روش موثر افتد و آن را به جهت حفظ شخصيت خود ترک کند و خود را اصلاح کند، بر عکس اگر تذکرات توام با ملامت و سرزنش نوجوان باشد نه تنها موثر بخواهد بود بلکه در بعضي از موارد عکس العمل از خود نشان خواهد داد و براي اثبات شخصيت خود در برابر ديگران مقاومت نموده و به آن روش ناپسند و مذموم خود ادامه دهد..
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:
«تلويج زله العاقل له امض من عتابه» (10)
ترجمه: حضرت مي فرمايد: «لغزش انسان عاقل را با کمال ادب و کنايه تذکر دادن براي او موثرتر و دردناکتر از سرزنش و توبيخ صريح است»
نياز به هم نشين
فرزندان بشر اعم از پير و جوان، کودک در ايام و ادوار زندگي همواره نيازمند رفاقت و دوستي ديگران هستند. اگر آدمي از داشتن رفيق موفق و دوست هم دل احساس مسرت و شادماني مي کند و از نداشتن دوست و رفيق رنج مي برد و آراذم ندارد و از نداشتن مصاحب شايسته و مناسب آزرده خاطر است و متاثر، رفقا و دوستان نه تنها با هم انس مي گيرند و مصاحبت و همنشيني موجبات شادماني و نشاط با يکديگر را فراهم مي کند بلکه هر دوستي، به مصابه ي رفاقت و دوستي در امور مادي و معنوي رفيق و هم نشين خود نفوذ مي کند و هر يک دانسته و ندانسته روي عقائد و اخلاق و رفتار و گفتار ديگري اثر مي گذارد.
آري نسل جوان از همه در تاثير گذاري و تاثيرپذيري حساس تر است لذا مديران جامعه موظف است که در اين مورد سرمايه گذاري مادي و معنوي شايان داشته باشد مبادا نسل جوان ما مورد ضربه هاي جبران ناپذيري قرار بگيرد چونکه قشر جوان بالاترين سرمايه ي هر مملکت و اجتماعي است اگر اين قشر ضربه بخورد تمام قشرهاي اجتماعي ضربه خواهد خورد.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله درباره قرين و هم نشين مي فرمايد:
«قال رسول الله صلي الله عليه و آله: المرء علي دين خليله و قرينه» (11)
ترجمه: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرموده است: « عمل کرد هر انساني نمرتبط است بر عمل کرد دوستان و رفقايش»
آري: بهترين راه شناخت براي هر فردي شناخت رفيق و دوست او مي باشد لذا گفته اند:
کبوتر با کبوتر و باز با باز
کند هم جنس با هم جنس پرواز
در اين مورد روايت داريم از حضرت سليمان عليه السلام که مي فرمايد:
روي ان سليمان قال: «لا تحکموا علي رجل بشيء حتي تنظروا الي من يصاحب فانما يعرف الرجل باشکاله و اقرانه و ينسب الي اصحابه و اخوانه» (12)
حضرت سليمان پيامبر عليه السلام فرموده است: «در مورد کسي قضات به نيکي و بدي مکن تا اينکه مصاحب و رفقايش را ببينيد چونکه آدمي از امثال و رفقايش شناخته مي شود و به صفات هم نشينان و دوستان صميمي اش توصيف مي گردد».
دوستان شايسته و با فضيلت يکي زا سرمايه هاي بزرگ زندگي و از عوامل خوشبختي و سعادت بشر است لذا اولياء گرامي اسلام پيروان و دوستان خود را در انتخاب رفيق عاقل و با ايمان تشويق و توصيه نموده اند و فوائد چنين دوستي هايي را خاطر نشان نموده است.
قال علي عليه السلام: « عليکم بالاخوان فانهم عده في الدنيا و الآخره الا تسمعون الي قوله تعالي فمالنا شافعين و لا صديق حميم»(13)
ترجمه: حضرت علي عليه السلام فرمود: « پيوند دوستي را با برادران ديني خود محکم سازيد که آنها ذخائر دنيا و آخرت هستند مگر نشنيده ايد که خداوند در قرآ« کريم مي فرمايد: در قيامنت در اين روز سخت نه شفيعي داريم و نه دوستي که در کارهاي همت گمارند.»
دوست لايق و با فضيلت در ايام خوشي و ناخوشي يار يکدل و صديق وفادار است و هيچ آن و لحظاتي خطرناک تو را فراموش نمي کند اگر بتواند حتي در لحظه مرگ دست تو را خواهد گرفت راستي اينگونه دوستي و رفاقتها ارزش دارد و حياتي مي باشد اگر انسان دوستان اين چنيني را از دست بدهد براي او ضربه سنگيني است و قابل جبران هم نيست و اين خود مصيبت بزرگ است.
قال علي عليه السلام: «من فقد اخا في الله فکانما فقد اشرف اعضائه»(14)
ترجمه: حضرت علي عليه السلام فرمود:« اگر کسي که دوست پاک ضمير خود را که براي خدا با وي دوستي داشته از دست بدهد مثل اين است که شريف ترين اعضاء خود را از دست داده است.
رفيق خوب و شايسته براي همه تمام طبقات مردم در تمام ادوار زندگي ارزنده و مهم است ولي براي نسل جوان اهميت بيشتري دارد زيرا زندگي جوانان که در آستانه زندگي اجتماع قرار گرفته است مي تواند بواسطه رفيق خوب و با فضيلت شخصيت خود را تقويت کند واستعداد هاي اجتماعي خود را به فعليت در آورند و خود را براي فعاليت هاي دامنه دار اجتماعي فرداي اش مهيا سازند.
هم نشين بد و خطرات آن
اگر رفيق شايسته و دوست صميمي نباشد او را در معرض خطر و لب پرتگاه قرار مي دهد آري چنين انساني هم از دنيا محروم مي شود و هم از آخرت. رفاقت و دوستي با انسانهاي نا شايسته مصيبت بسيار بزرگ است هم نشيني با افراد فاسد و گناهکار او را فاسد و گنهکار مي سازد و تلقين هاي شيطاني او باو اثر مي گذارد و او را به گمراهي و ضلالت مي کشاند و او رادر نتيجه آلوده مي سازند.
اگر کسي رفيق و مصاحب خوب ندارد نه تنها اينکه از پاره اي نعمتها محروم است بلکه از رسيدن به کمالات انساني که بواسطه رفيق خوب بآن مي رسيد نيز محروم مي شود بالاتر از اين بگويم اگر کسي رفيق بد داشته باشد چه بسيار از کمالات فطري خود را از دست مي دهد و بآن نمي رسد موقع که بواسطه رفاقت بدان از همه چيز ماند و محروم شد اين جاست که چنين آرزو مي کند که قرآن کربم مي فرمايد: اي کاش با فلان عنصر فاسدي رفاقت و هم نشيني نمي داشتم.
« يا ويلتي ليتني لم اتخذ فلاناً خليلاً»(15)
ترجمه: «واي بر من اي کاش فلان شخص فاسد را به دوستي نمي گرفتم و به مصاحبت او تن نمي دادم»
مديران و بزرگان جامعه اسلامي ضمن نامه ها و سخنان حکيمانه خود خطر رفاقت هاي مضر و گمراه کننده را به جامعه بالاخص به قشر جوان خاطر نشان نموده و آنها را از مجالست و هم نشيني انسانهاي فاسد و تبهکار برحذر دارد و الا اين رفاقت هاي خانمان شور گريبان جامعه و نسل جوان ما را خواهد گرفت و در نتيجه همه را به گودالهاي هلاکت خواهد انداخت.
قال علي عليه السلام: « لا تصحب الشرير فان طبعک يشرق من طبعه شراً و انت لا تعلم» (16)
ترجمه: علي عليه السلام فرمود ه است: « « از هم نشيني و مصاحبت با مردم فاسد و شرور بپرهيز که طبعت به طور ناگاه بدي و آلودگي و ناپاکي را از طبع منحرف و ناسالم او به سرقت مي برد و تو از آن عمل ناشايسته بي خبري و اطلاعي نداري»
آري هم نشين شدن با افراد شرور و بد طينت عواقب بد و خطرناکي دارد و چه انسان هاي سالم بواسطه رفيق بد مطرود ابدي شدند و آنچه زمينه ي خير و سعادت در او وجود داشت از بين رفت و نابود شد.
حضرت صادق عليه السلام در اين مورد مي فرمايد:
قال الصادق عليه السلام: « من يصحب السوء لا يسلم» (17)
امام صادق عليه السلام فرموده است: کسي که با مصاحب بد هم نشين شود سالم نمي ماند سرانجام باناپاکي آلوده مي شود»
علي عليه السلام فرمود:
قال علي عليه السلام: «و حذر صحابه من يضل رايه و ينکر عمله فا الصاحب معتبر بصاحبه» (18)
ترجمه: علي عليه السلام در نامه خود به حارث همداني فرموده است: از رفاقت با کساني که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است برحذر باش، چه اينکه آدم به رويه و روش رفيقش خو مي گيرد و با اعمال و افکار او معتاد مي شود.
پس آنچه از آيات و روايات استفاده مي شود اين است که انتخاب رفيق و مصاحب خيلي اهميت دارد و نقش اساسي در زندگي انسانها دارد خلاصه خوشبختي و سعادت انسانها مخصوصاً نسل جوان مربوط به رفيق و مصاحب او است اگر مصاحب و هم نشين او خوب باشد او به راه سعادت و نيک بخشي کشانده مي شود و اگر افراد لاابالي و هرزه هم نشين او باشد او هرزه ولاابالي مي شود و به ارزش ها احترام نمي گذارد و در متن بي ارزشي ها قدم بر مي دارد و غوطه ور است و در نتيجه همه ي هستي اش در باد فنا مي رود و نابود مي شود و ديگر جايي در بين جامعه و حتي خانواده و اقاربش ندارد.
بناءاً درباره انتخاب رفيق بايد دقيق باشيم و آن را از بين خوبان پذيرا شويم هرگز انتخاب رفيق ومصاحب براي مان اتفاقي نباشد و الا ضربه آن جبران ناپذير است.
رفيق اتفاقي و جوان
نسل جوان داراي احساسات زودگذر و متمايل با انگيزه هاي عاطفي است تا محاسبه هاي عقلاني لذا آنها در انتخاب رفيق آسان پذير و زودپسند است روي اين جهت ممکن است آنها کسي را که هرگز نديده و نمي شناسند و بر اثر يک برخورد عادي و اتفاقي او را دوست انتخاب کنند و مجذوبش گردد و در حال که هيچ گونه اطلاع از سابقه ي او و خانواده اش ندارد و شناخت از اخلاق و روابط اجتماعي او و دوستانش ندارد روشن است نتيجه اينگونه دوستي ها و اظهر علاقه هاي تصادفي و حساب نشده چه خواهد بود و ثمرات تلخ و ناهنجاري را بدنبال خواهد داشت اين دوستي ناخواسته ممکن است اين جوان پاکدل و زودباو را مجبور کند که بر خلاف ميل باطني خود اسير رفاقت عنصر فاسدي گردد و مدت طولاني رنج و مصيبت اينگونه دوستي را تجمل کند.
علي عليه السلام مي فرمايد:
«قال علي عليه السلام: « من اتخذ اخاً من غير اختيار الحجاه الاضطرار الي مرافقه الاشرار». (19)
ترجمه: حضرت علي عليه السلام فرمود: « کسي که ناسنجيده با ديگران پيمان دوستي مي بندد ناچار بايد به اقامت اشرار و افراد فاسد تن در دهد».
جوان و دوستي افراطي
اگر دو جوان پاکدل و با صفا با هم طرح دوستي و محبت ريختند بايد مآل انديش باشد و عاقبت دوستي خود را در نظر داشته و در مورد منافع و مضرات آن نظراندازي کند و اين نکته را هم غفلت نداشته باشد و پيوند دستي و محبت هميشه استوار باقي نمي ماند و گاهي پيش آمد حوادثي رشته رفاقت را قطع مي ند و دوستي هر دو را تبديل به دشمني و ناراحتي مي کند.
بناءاً رفقاي هم دل و هم نوا نبايد در ايام دوستي راه افراط و زياده روي را در پيش گيرند و از آن پرهيز داشته باشد و بي حساب به يکديگر اظهار اعتماد و اطمينان نکنند و الا روزي اين علاقه ي افراطي دمار از روزگار او برخواهد آورد و ضربه هايي که از اين طريق مي بيند در حقيقت جبران ناپذير است پس چه خوب در اين مورد عاقلانه عمل نموده و آينده ي زندگي خود را در نظر بگيرند.
حضرت صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
قال الصادق عليه السلام لبعض اصحابه: « لا تطلع صديقک من سرک الا علي ما لو اطلع عليه عدوک لم يضرک فان الصديق قد يکون عدواً يوماً»(20)
ترجمه: «امام صادق عليه السلام به بعضي از اصحاب خود فرمود: دوست خود را از اسرار زندگيت آگاه مکن، مگر آن سري که اگر بالفرض دشمن تو آن را بداند به تو زيان نمي رساند زيرا دوست کنوني شما ممکن است روزي دشمن تو گردد.
اگر دقت در اين جمله دُرر بار حضرت صادق عليه السلام شود و آن را طوري وارد زندگي تجزيه و تحليل کنيم و آن را در زندگي خود پياده کنيم و سرمشق قرار دهيم هرگز از ناحيه دوست که در آينده دير يا زود دشمن قرار مي گيرد ضربه نخواهم خورد و در ميان دوست و دشمن سرافراز و با اقتدار زندگي خواهم نمود.
احترام به حقوق دوست
رفاقت ودوستي انسانها بايد از طريق فضيلت و اخلاق باشد و بر اساس عقل و درايت استحکام يابد و در ايام دوستي حقوق يکديگر در نظر داشته و بدان احترام بگذارد و به حدود ديگري تجاوز نکند و با روش ناپسند و توقعات بي جا موجبات تيرگي روابط را فراهم نسازد و الا رشته هاي دوستي از هم گسيخته خواهد شد.
مولاي متقيان حضرت علي عليه السلام در وصيت به فرزند جوان خود امام حسن مجتبي عليه السلام فرموده است:
« و من وصيه له عليه السلام للحسن بن علي عليه السلام: و لا تضيعن حق اخيک اتکالا علي ما بينک و بينه فانه ليس لک باخ من اضعت حقه» (21)
ترجمه: « با تکيه به روابط دوستانه و صميمانه حق برادرت را ضايع مکن چونکه در زمينه ي تضييع حقوق روابط دوستي نابود مي شود و آن کسي که حقش را تباه ساخته ي ديگر برادر تو نيست.
امام صادق عليه السلام فرموده است:
« لا تتبع اخاک بعد القطعيه وقيعه فيه فتسر عليه طريق الرجوع اليک فلعل التجارب ترده عليک» (22)
ترجمه:
پس از آنکه از رفيقت جدا شدي و رشته ي دوستي اش را بريدي پشت سرش بدگوئي و غيبت مکن که با اين کار راه برگشت او را مي بندي، شايد تجربه هاي زندگي او را به آشتي و دوستي دوباره باز گرداند».
اندازه ي محبت را به طور کلي نمي توان به يک ميزان نگه داشت گاهي از کسي که خيلي او را دوست داريم مي رنجيم و در عين دوستي از او بيزار مي شويم و به خصوص هر چه دوستي و محبت بيشتر باشد توقع بيشتر و رنجش بيشتر و فزون تر خواهد شد.
اگر کسي از دوستش برنجد و در عين حال خود را نبازد و از حدود و حقيقت خارج نشود و اعمالش منصفانه عاقلانه باشد اين چنين انساني شايسته ي محبت و دوستي است.
حضرت صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
« من غضب عليک ثلاثه مرات فلم يقل فيک سوء فاتخذه لک خلا»(23)
ترجمه: کسي که سه بار نسبت به تو خشمگين شود و درباره ي تو سخن بد نگويد شايسته ي رفاقت و دوستي است و او را براي دوستي انتخاب کن:
آري با توجه به وضع رواني و مقتضيات دوران جواني جوان مراعات همه جانبه ي حدود و حقوق رفقايش برايش مشکل و سخت است اکثراً جوانها رفاقت و دوستي هايش را بر اساس عواطف واحساسات تند و آتشين بناءمي گذارند نه بر اساس و بنيانهاي عاقلانه و حساب شده در نظر جوان رفيق خوب رفيق است که بدون قيد و شرط به خواهش هاي دوست جوان خود پاسخ دهد آن هم پاسخ مثبت.
اگر جواني در تمناي بي ارزش و خودپسندانه رفيق خويش ترتيب اثر ندهد او را بي صفا و حق ناشناس مي خواند و با چشمان خشم آلود و بدبينانه باو مي نگرد و در حلقه آنها ديگر راه نمي يابد.
نتيجه:
از آنچه در اين نوشتار گذشت موارد ذيل به دست مي آيد:
1-برخورد با نسل جوان نرم و ملائم و دوستانه باشد.
2- جوان را داراي شخصيت بدانيم و به شخصيت او احترام گذاريم.
3- ايجاد آگاهي ، بصيرت و آموزش مسائل ديني به او.
4- تقويت انديشه هاي مثبت و سازنده در او و معرفي آسيبهاي اجتماعي به او .
5-اگر اشتباهي از او سر زد با نهايت احترام و ادب او را تذکر داد اگر بتوان از طريق کنايه او را متوجه خطا و لغزش کرد از همه طرق بهتر است اگر تذکر توأم با سرزنش باشد روح جوان را افسرده مي کند و ممکن است در بعضي موارد عکس العمل شديد و نامناسبي از خود نشان دهد.
6- دوستان با فضيلت و شايسته يکي از سرمايه هاي بزرگ زندگي و از عوامل خوشبختي و سعادت بشر است لذا اولياء گرامي اسلام پيروان و دوستان خود را به انتخاب رفيق عاقل و با ايمان تشويق و ترغيب مي نمايند و فوائد آن را خاطر نشان مي کند. هر جوان در انتخاب دوست و رفيق دقت بيشتري داشته باشد پدران و مادران و مديران جامعه هم بر اين دوست يابي و دوست گيري جوانان، نظارت بيشتري مبذول دارند .
7-نسل جوان از همه در تاثير گذاري و تاثير پذيري حساس ترند لذا مديران جامعه موظفند که در اين مورد سرمايه گذاري مادي و معنوي داشته باشد مبادا نسل جوان ما مورد ضربه هاي سنگيني قرار گيرد که قابل جبران نباشد.
پي نوشت ها :
(1) - رساله حقوق / شرح نراقي، ص 529.
(2) – خورشيد هدايت، سازمان تبليغات اسلامي اصفهان/ ص 55.
(3) – خورشيد هدايت، سازمان تبليغات اسلامي اصفهان/ ص 56.
(4) - خورشيد هدايت، سازمان تبليغات اسلامي اصفهان/ ص 56.
(5) - خورشيد هدايت، سازمان تبليغات اسلامي اصفهان/ ص 57.
(6) - خورشيد هدايت، سازمان تبليغات اسلامي اصفهان/ ص 58.
(7) – تحف العقول/ ص 722.
(8) – رساله حقوق، شرح نراقي، ص532.
(9) – غررالحکم/ ص 712.
(10) – غررالحکم/ ص 348.
(11) – رساله حقوق امام سجاد عليه السلام/ نراقي/ ص 376.
(12) - رساله حقوق امام سجاد عليه السلام/ نراقي/ ص 376.
(13) - رساله حقوق امام سجاد عليه السلام/ نراقي/ ص 376.
(14) - رساله حقوق امام سجاد عليه السلام/ نراقي/ ص 376.
(15) – فرقان/ 28.
(16) – رساله حقوق/ ص 378.
(17) – غررالحکم/ ص 644.
(18) – تحف العقول/ ص 832.
(19) – غرر الحکم/ ص 695.
(20) – تحف العقول/ ص 693.
(21) – نهج البلاغه/ نامه 31/ ص 82.
(22) – رساله حقوق / ص 380.
(23) – تحف العقول/ ص 814.
منابع
قرآن
رساله حقوق، نراقي، علي محمد حيدري، قم، مهدي نراقي، 1384
تحف العقول، حسن بن علي حراني، ترجمه احمد جنتي، چاپ و نشر بين الملل، 1387
خورشيد هدايت، سازمان تبليغات اسلامي اصفهان
غرر الحکم، آمدي، ترجمه محمد علي انصاري، تهران.
نهج البلاغه، رضي، سيد شريف، انتشارات مطبوعاتي هدف، قم، چاپ اول،1366. /ع