جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
درباره فرقه رام‌الله (1)
-(1 Body) 
درباره فرقه رام‌الله (1)
Visitor 653
Category: دنياي فن آوري
جوان افسرده 34 ساله اي که به خاطر مسائل و نارسايي هاي خانوادگي دچار بحران روحي رواني شد وسايل خود را جمع کرد و عازم تهران شد جواني که حتي موفق به اخذ مدرک ديپلم نشده بود حالا به کمک عواملي، جوان فوق ليسانس و دکتر را با هزار منت به حضور نمي پذيرفت .
او خود را نماينده خدا در زمين معرفي کرده بود و به هيچ وجه در محافل ظاهر نمي شد و تنها از طريق مريدان مطامع خود را دنبال مي کرد .
استفاده از ادبيات خاص و ادعاي ارتباط با غيب و البته موج سازي اجير کردگان رمز موفقيت ايليا در تحقق افکار و اعمال پليد وي بود .
رام الله وقتي جهت بازجويي احضار مي شود پيغام مي دهد من فقط با شخص اول اطلاعات وقت کشور گفتگو مي کنم .
متاسفانه بايد بگوييم با دستگيري وي ممکن است خسارتهاي مالي به صاحبانشان باز گردد اما زندگي هاي متلاشي شده و حيثيت هاي بر باد رفته هرگز ....
«پيمان فتاحي» که خود را تحت عناويني چون «ايليا م»، «محمد مسيح موسوي»، «کورش آريانژاد»، «ايلياهو هناوي»، «داود عبد الحي» و « رامين رام الله» نيز معرفي مي‌کند يکي از فرقه‌هايي را بنا نهاده است که حاوي مشمئز کننده ترين سوء استفاده‌هاي جنسي از زنان و دختران زيباست. چه بسيار زناني که زندگي مشترک خود را براي پيوند با «روح خدا»! ويران کردند و سال‌ها در انتظار ازدواج با پ.ف نشستند تا شايد دستاويزي براي سوء استفاده‌هاي او شوند. وي البته با استفاده از آموزه‌هاي عرفان شرقي و بهره‌برداري از تکنيک‌هاي مشهور جذب مخاطب در قالب يک حرفه‌اي تمام‌عيار ظاهر مي‌شود؛ با اين حال اين پرسش به قوت خود باقي است که چگونه ممکن است در هزاره سوم و در اوج آگاهي و اطلاع بشر، افرادي آن چنان مسخ خزعبلات و شيادي‌هاي جواني 34 ساله شوند که زندگي خود را با دستان خود ويران سازند.
اين جناب ايليا البته شيادي هوشمند است؛ در محافل حاضر نمي‌شود تا واسطه‌ها بتوانند در جامعه شايعه‌زده ايران تصويري فرابشري از او مجسم کنند. استفاده از ادبيات عجيب و من‌درآوردي که جذابيت بسياري دارد و مدعياتي نظير «طي الارض» يا ارتباط با غيب نيز کالايي بي‌نظير براي اوست. با اين حال حتي اين مسايل نيز باعث نمي‌شود که باور کنيم صدها زن و مرد بعضاً تحصيل کرده آن چنان مسخ اين جوان هيپنوتيزم‌کار شده‌اند که تمام اموال و دارايي‌هاي خود را به او هديه کرده و از آن بالاتر؛ جسم و روح خود را تقديم جناب شياد نموده‌اند.

درباره فرقه رام الله
 

جهت توضيح اين فرقه بايد اندکي به تاريخچة هند بازگشت . سلاطين مسلمان يعني غزنويان در قرن دهم ميلادي به هند تاختند و در آنجا نيرو و قدرت عظيمي براي خود دست و پا کردند و در قرن يازدهم غالب خاک کشور هند را تسخير کردند . در قرن سيزدهم ميلادي يکي از مصلحان و پيشوايان بزرگ هندي ظهور کرد به نام « راماننده » . او در يکي از مذاهب معروف هند به نام مکتب ويشنو اصلاحاتي پديد آورد و مکتبي موسوم به نئوويشنوئيزم بنا کرد. در اين مکتب امتيازات صنفي سيستم کاست الغاء شد . همچين خوردن گوشت حيوانات که حرام بود حلال اعلام شد که البته اين گونه اعمال سبب مشاجرات و درگيريهاي فراوان ميان فرق گوناگون شد .
در ميان شاگردان و اصحاب راماننده فردي بود که بعدها از استاد بالاتر رفت . او بعدها به مقام استادي رسيد و پيروان زيادي گرد او جمع شدند . نام او « شيخ کبير پانتيس » بود . متولد 1440 . م و در سال 1518 . م از دنيا رفت . شيخ کبير شاعر و شغلش بافندگي بود . پدرش مسلمان و مادرش تابع مذهب ويشنو بود . او از يک طرف معتقد به تناسخ و چرخش گوناگون ارواح بود و از سوي ديگر به خداي واحد که ارمغان آيين اسلام است اعتقاد داشت.
يکي از شاگردان شيخ کبير شخصي است به نام « بابانانک » متولد 1469 . م و وفات 1538 . م . بابانانک کسي است که آيين سيک يا آيين سيخ را در هند پديد آورد . آيين سيک ششمين و آخرين دين بزرگ هنديها است که سابقة آن به قرن 15 . م باز مي گردد . لذا از اديان متأخر هندي است . آيين بابانانک که به زودي پيروان فراواني يافت ، عمدتاً يک آيين اجتماعي سياسي است و براساس ملاحظاتي در دوره هاي مختلف به شدت مورد حمايت نظاميان انگليسي که هند را مستعمره خود کرده بودند قرار گرفت .
شيخ کبير به جز آنکه پدر آيين سيک محسوب مي شود ، اقدام مهم ديگري هم کرد و آن اينکه طي سخنان پرشور خود سعي کرد آييني مرکب از افکار عالي اسلامي و تفکر هندوها به ويژه ويشنو را مطرح کند . از اين رو ترکيبي ميان خداي اسلام و خداي ويشنو فراهم نمود . خداي اسلام « الله » و خداي ويشنو « رام » مي باشد و از اينجا فرقه اي بنام « رام الله » پديد آمد . عقايد اين فرقه تا حدي شبيه آيين سيک مي باشد .

درباره فرقه رام‌الله (1)
اين هم پيمان فتاحي
 

اظهارات يکي از اعضاي ارشد سابق فرقه رام الله
در ادامه اظهارات يکي از اعضاي ارشد سابق فرقه رام الله را مي آوريم تا بيشتر با لايه هاي درون فرقه اي اين فرقه آشنا شويد.
اگر از نگاه بيروني به نمودهاي بارز فرقه‌ها نظري بياندازيم درخواهيم يافت که همه فرقه‌ها مجمع‌الجزايري از صحبتهاي خوب، زيبا و عامه‌پسند هستند و حتي مباحثي که مطرح مي‌کنند ممکن است در قالب اصول معنوي هم قابل دفاع باشد، اما آنچه در بررسي فرق از ديد پنهان مي‌ماند، نه عقايد آنان بلکه روابط و عملکرد تشيکلاتي آنان است که عموما و بلا استثناء بر پايه مريد و مرادي است.
اغلب فرق فعاليتهايشان را با ظاهري زيبا و جذاب در جامعه‌اي که محل فعاليتشان است ارائه مي‌دهند و حتي در پوشش موسسات رسمي و قانوني و داراي مجوز در سطح جامعه فعاليت مي‌کنند اما با ورود به مراکز فعاليتي و بررسي روند کارها و برنامه‌هايشان ميتوان به ماهيت فرقه‌اي آنان پي برد. بسياري از فرق در پوششهايي مانند انجمن‌ها، مراکز هنرهاي رزمي، موسسات يا سازمانهاي زيست محيطي، آموزش علوم‌باطني، آموزش تفکر، علم موفقيت، موسسات فرهنگي، ان جي اوها، مراکز اقتصادي، گروههاي سياسي و مذهبي فعاليت مي‌کنند آنها داراي رفتارهاي دو‌‌‌گانه مي‌باشند، در ظاهر به مسائلي تظاهر کرده و در باطن به چيز ديگري عمل مي‌نمايند به ظاهر در فلان راستا تبليغ مي‌نمايند ولي در باطن آنها روابط تشکيلاتي فرقه‌اي حاکم است روابطي از بالا به پايين يا همان مريد و مرادي، قطب و قطب بازي. قصد داريم در اين مقاله به بررسي و کالبد شکافي يکي از اين جريانات بپردازيم که از اواخر سال 1375 در تهران شروع به فعاليت نمود و در مدت نه چندان زيادي رشد و گسترش يافت و متاسفانه گروهي از جوانان خوش باطن و داراي حسن نيت و خلوص جامعه ما را به گرداب مهلک خود فرو برد و مانند ويروس کشنده ايدز، وارد فضاي ذهني افراد فرقه شده و پس از مدتي پنهان ماندن در ذهن آنها به مرور تکثير مي‌شود اين جريان با تغيير بنيادين اصول انساني، اخلاقي و اعتقادي در حوزه انديشه افراد زندگي آنان و نزديکانشان را در مدتي نه چندان طولاني به ورطه تخريب و نابودي کشانده و در واقع افراد را از روال عادي زندگي خارج کرده و آنها را به ماشيني تبديل مي‌کند که کنترلش فقط در اختيار يک نفر است و آن کسي نيست جز سرکرده فرقه.
بنده سالها از اعضاي ارشد و مسئولين امور فرقه رام الله بوده و در جريانات و برنامه‌ريزيهاي فرقه مذکور قرار داشته‌ام و چهره‌اي شناخته شده در بين اعضاي فرقه رام الله بوده و اشراف کاملي بر فعاليتهاي اين فرقه در طول ده سال گذشته دارم. با نگارش اين مقاله قصد دارم با کنار زدن پرده، چهره واقعي پيمان فتاحي را به دوستان عزيزم که در دام انديشه‌هاي مسموم وي گرفتار شده‌اند و عمر و جواني خود را در راه باطل وي تلف مي‌کنند نشان دهم تا به خواست خداوند زمينه‌اي فراهم شود که اين دوستان از دام اين فرقه بيرون بيايند. يکي از مواردي که سالها پيمان فتاحي سعي داشت آن را از تشکيلاتش دور کند برچسب فرقه‌اي بودن فعاليتهايش بود به اين موضوع در نامه‌ها و مراجعات اعضاي فرقه به مراکز دولتي مکررا تاکيد مي‌شد حتي براي فريب ذهن شاگردانش برخي تحقيقات در زمينه فرقه‌ها را به آنها ارجاع مي‌داد تا در ظاهر خود را از مدعيان مبارزه با فرق و مخالفين اين جريانات مسموم نشان دهد غافل از اينکه ماهيت فعاليتهايش فرقه‌اي بود و بعضي از اعضاي فرقه هنوز هم در توهم اين مسئله هستند که فعاليتهايشان فرقه‌اي نيست. در اين مقاله بر اساس اصول علمي اثبات شده توسط محققان حوزه اجتماعي داخلي و خارجي به بررسي اين موضوع پرداخته‌ام.
اغلب فرق از يک فرمول کلي در ساختار تشکيلاتيشان پيروي مي‌کنند بر اساس سه شاخص ميتوان فرقه‌اي بودن يک جريان را تشخيص داد. 1- سرکرده يا بنيانگذار فرقه 2- ساختار تشکيلاتي (روابط سرکرده و اعضاي فرقه)3- نصب دستگاه فکري فرقه در ساختار انديشه‌اي افراد جذب شده (نصب نرم‌افزار فرقه‌اي)، در اينجا به بحث و توصيف هر کدام از اين سه شاخصه اصلي خواهم پرداخت.

الف- سرکرده فرقه
 

در اغلب فرقه‌ها يک نفر در رأس فرقه قرار مي‌گيرد که در هيچ مرجع معتبر و شناخته شده‌اي، صلاحيت وي براي احراز اين مسند بررسي و تاييد نشده است و توسط خودش به اين مقام منصوب شده است. سرکردگان فرق مدعي‌اند که علم خاص و ويژه‌اي دارند که سايرين از آن محرومند و ادعا ميکنند که ماموريت ويژه‌اي براي نجات بشر داشته و فرمولي دارند که حلّال همه مسائل و مشکلات بشريت مي‌باشد. از سوي ديگر اين افراد، خود محور و قدرت طلب مي‌باشند و خيلي تمايل به قدرت‌نمايي و تسلط بر امورات مريدانشان دارند. اغلب سرکردگان توسط بعضي از مريدان مسخ‌شده و فريب خورده و همدستانشان به عنوان شخصيتي خاص و منحصر بفرد در بين اعضاء فرقه و بيرون از فرقه توصيف مي‌شوند و در جهت شخصيت‌سازي و بزرگنمايي آنان در متون و سخنرانيها تبليغ مي‌شود و تمامي نگاهها، احترامها و ستايشها مستقيم و غيرمستقيم معطوف به سرکرده فرقه مي‌شود.
آنها براي خاص جلوه دادن خودشان و جذب افراد ظواهر خاصي براي خودشان درست مي‌کنند يا بطور خاصي سخن گفته و ژستهاي خاصي ميگيرند تا بدين وسيله خود را متمايز از ديگران جلوه دهند. در فرقه رام الله نيز چنين است پيمان فتاحي در رأس فرقه قرار گرفته و خودش را به سمت استادي! از منظرگاه بيروني و به جايگاه حتي الوهيت از ديدگاه مريدان منصوب کرده است و در ابتدا اينگونه عنوان مي‌کرد که شاگرد ماهانتا روح الله القدوس (تجسم انساني خداوند بر روي زمين) است و روح الله القدوس در رأس نظام دوازده‌گانه اساتيد حق قرار دارد!!! او خود را با القابي چون خالق فتاح، ايليا، رام الله ، الياس (نبي) معرفي مي‌کند و از سوي همدستانش يعني فرشاد م (با نام مستعار پيما الهي)، فرهاد م (با نامهاي مستعارحشمت، سيد، بابايي)، مرتضي ر (با نام مستعار توکل)، شباب ح (با نام مستعار پريا)، نازي ح (با نام مستعار شيوا) به عنوان شخصيتي خارق العاده، آسماني و روح يافته و القاگر روح معرفي مي‌شود اين فضاسازي‌ها و خاص و خارق العاده جلوه دادن پيمان تا حدي پيش مي‌رود که حتي باگذشت چند سال از شروع فعاليتهاي فرقه‌اي او را خدا و پسر خدا معرفي ميکنند و توسط همين اشخاص آنقدر بزرگ مي‌شود و از کاه کوه مي‌سازند که وي را صاحب کرامات معرفي کرده و مجموعه‌اي دروغين از اعمال خارق العاده! وي را با عنوان اخبار مکتوم (مجموعه‌اي ساختگي و تحريف شده) تهيه مي‌کنند و براي مسخ کردن و ترساندن اعضاي فرقه از آن استفاده مي‌نمايند.
اين حلقه شش نفره با محوريت پيمان فتاحي (رام الله) از سال 1375 تا کنون با استفاده از تکنينهاي روانشناسي، روشهاي اعمال نفوذ در افراد و بهره‌گيري از نسخ جادوگري و جذب افراد مختلف فرقه‌اي را با نام رام الله راه اندازي نمودند در ابتدا سرکرده فرقه ادعا مي‌کرد که هنر و فرمول جديدي را کشف کرده، که آن را هنر زندگي متعالي معرفي مي‌کرد و خود را معلم زندگي مي‌دانست و تنها راه نجات بشر را در پيروي از اصول هنرهاي زندگي متعالي مي‌پنداشت اما با گذشت زمان و ادامه فضاسازي‌هاي موهوم و شخصيت‌سازي از وي توسط حلقه مذکور و جمع شدن تعداد چند صد نفري از طيفهاي مختلف جامعه به دور فرقه اين ادعاها ابعاد جديد و گسترده‌اي به خود گرفت و پيمان فتاحي با عنوان بنيانگذار الاهيسم نوين و راهنماي بشريت! (الياس نبي) معرفي گرديد. و او را حتي معلم بسياري از پيامبران ناميدند و او نيز در ميان بعضي از حلقه‌هاي نزديک خود دايره ادعاهايش را به حدي رساندکه اظهار داشت "روزي خطاها و اشتباهات محمد (ص) را خواهم گفت!!!" (البته مباحث مطرح شده در هنر زندگي متعالي هر چند رنگ و لعاب معنوي و الهي به خود گرفته است ولي آنچه که از شواهد و عملکرد اعضاء بدست مي‌آيد نشان مي‌دهد که همه اين فلسفه‌بافي‌ها و لفاظي‌ها جز يک هدف را دنبال نمي‌کند و آن تسليم مطلق اعضاء در برابر خواسته‌هاي سرکرده فرقه مي‌باشد.)
همانطور که در ابتدا گفته شد يکي از ويژگيهاي فرق خاص و کاريزماتيک جلوه دادن سرکرده فرقه مي‌باشد فرقه رام الله نيز از اين قاعده مستثني نيست در ابتداي کتاب جريان هدايت الهي که مجموعه‌اي از گفته‌هاي سرکرده اين فرقه مي‌باشد شخصيت وي چنين توصيف مي‌شود: "او در ميان پيروان خود، به نامهاي متعددي خوانده شده. برخي از پيروان استاد او را "آواتار" به معني "تجسم جريان حقيقت"،"روح مجسم حق" و "تجسم الهي" ناميده‌اند. "بني سماء لقبي است که از جانب ايشان به او داده شده است."
همچنين برخي از کارت ويزيتهايي که با هدف عضوگيري و تبليغات براي فرقه در سطح شهر تهران و برخي از شهرستانها پخش شد و يا در ميان برخي از کتابهاي انتشارات مربوط به فرقه مذکور(تعاليم حق،حم ياهو و ...) گذاشته مي‌شد با اين القاب پيمان را توصيف مي‌کرد "بنيان‌گذار علوم باطني"، "قطب علوم باطني"، "بنيانگذار الاهيسم نوين.

درباره فرقه رام‌الله (1)

در مدارک و مستنداتي که از محل سکونت سرکرده فرقه بدست آمده و در اختيار برخي از محققين قرارداده شده است مشخص شده که تمام اين القاب و عناوين دهان پر کن و بزرگنمايي‌ها از شخصيت وي، ساخته و پرداخته ذهن بيمار پيمان فتاحي مي‌باشد. رام الله هميشه با لباسهاي مشکي در ميان مردم ظاهر مي‌شد و با لحن خاصي صحبت مي‌کرد (از سوي همدستانش ادعا مي‌شد آنهايي که روح يافته هستند تن صدايشان بم است و همه روزه اين فضاسازي‌ها از زواياي مختلف ادامه داشت) و ظاهرش را به گونه‌اي خاص آراسته مي‌کرد. اما اگر با ديدي روانشناسانه به اين مسئله نگاه کنيم چه دليلي دارد که پيمان اينقدر شخصيت سازي کرده و خودش را بزرگ جلوه دهد؟ جواب اين مسئله با بررسي دوران کودکي و شرايط خانوادگي و محيط زندگي او مشخص مي‌گردد. عموما سرکردگان فرق در دوران کودکيشان مورد کودک آزاري قرار گرفته و در نتيجه اين آزار و اذيتها دچار عقده و سرخوردگي شده‌اند و يا اينکه وضعيت خانوادگي مناسبي نداشته‌اند و در محيط مناسبي تربيت و پرورش نيافته‌اند پيمان در توصيف دوران کودکي اش مي‌گويد "من بچه دوازدهم از 15 فرزند خانواده بودم هميشه برادر بزرگترم مرا تنبيه ميکرد برادرم آنقدر مرا کتک مي‌زد تا گريه کنم وقتي گريه مي‌کردم مرا وادار مي‌کرد بخندم اگر نمي‌خنديدم مرا بيشتر کتک مي‌زد."
اين حلقه شش نفره با محوريت پيمان فتاحي (رام الله) از سال 1375 تا کنون با استفاده از تکنينهاي روانشناسي، روشهاي اعمال نفوذ در افراد و بهره‌گيري از نسخ جادوگري و جذب افراد مختلف فرقه‌اي را با نام رام الله راه اندازي نمودند...
يکي از شگردهاي رواني که پيمان و همدستانش در اين سالها بکار گرفتند اين بود که عنوان مي‌کردند اساتيد حق در ناشناختگي زندگي مي‌کنند و ايشان (رام الله) نيز در ناشناختگي کامل زندگي مي‌کند! در ابتداي کتاب جريان هدايت الهي آمده "شخصيتش بسيار اسرار آميز و چند پهلو است... او در پس حجاب‌هاي ارادي و در ناشناختگي زيسته ..." اما در اين ناشناختگي زيستن ساختگي و دروغين و اين گذشته نامشخص و پر از ابهام پيمان (رام الله) اهداف پنهاني وجود دارد:
هدف اول که بيشتر جنبه رواني دارد اين مسئله است که حس کنجکاوي انسان در برابر انسان ناشناخته‌اي که به عنوان استاد و راهنماي وي مطرح است چندان براي تفحص و تحقيق در مورد مرشد خود تحريک نمي‌شود و او(استاد) از گزندهاي احتمالي اين مسئله (که همان انساني عادي بودن است) در امان مي‌ماند هدف دوم از اين پنهان کاري و ناشناخته زيستن استاد! اين مسئله بود که اگر در ابتداي شکل‌گيري فرقه، گذشته زندگي شخصي پيمان و وضعيت خانوادگي، محيط تربيتي و تحصيلي و پيشينه او، براي مريدان مشخص مي‌شد به جرات مي توان گفت هيچيک از اين مريدان فريب خورده و ساده دل امروزي، لحظه‌اي هم حاضر نمي‌شدند او را نگاه کنند چه برسد به اينکه مسخ انديشه‌هاي مسموم وي شوند، در اين راستا توصيه مي‌شود افراد با اعضاي درجه يک خانواده اين فرد ملاقات داشته باشند.

ب- روابط سرکرده با اعضاي فرقه
 

سرکرده در رأس فرقه قرار مي‌گيرد و رابطه‌اي با موضع از بالا به پايين برقرار مي‌شود تمام تصميم‌گيري‌ها به وي ختم مي‌شود و هيچ کسي بدون اجازه‌اش دست به اقدامي نمي‌زند و البته در بعضي از فرق عده‌اي از همدستان سرکرده و يا بعضي از مريدان مسخ شده از سوي رأس فرقه براي نظارت بر رفتار مريدان و اجراي برنامه‌هاي فرقه‌اي انتخاب مي‌شوند. معمولا سرکردگان فرق عده‌اي از همدستان و وفاداران از فيلتر گذشته را براي نظارت بر رفتار و فعاليتهاي اعضاي فرقه انتخاب مي‌کنند. فرقه رام الله نيز از اين قواعد مستثني نبود. پيمان فتاحي يا همان "حضرت استاد" در راس روند (فرقه) و تعاليم قرار داشت و واژه خودساخته "هماهنگي" را در بين اعضاء تئوريزه کرده بود بدون هماهنگي با "استاد" کسي جرات نداشت به جايي برود يا دست به اقدامي بزند پيمان حلقه‌ها و مدارهاي مختلفي براي پيروان طراحي کرده بود. مانند "حاميم"، "ياسين" و "گروههاي حرکتي"، همه مي‌بايست براي انجام امورات جاري روند (فرقه) با مرجع بالاتر هماهنگ مي‌کردند و هر کدام از اين گروهها "هماهنگ کننده‌اي" داشت که برنامه‌هاي جاري را با مرجع بالاتر هماهنگ مي‌کرد و نهايتا کارها با هماهنگي "استاد" و يا بالاترين مرجع بعد از استاد يعني "حم" هماهنگ مي‌شد. "حاميم" به عنوان بخش زميني فرقه رام‌الله و "استاد" جنبه آسماني فرقه مطرح بود. پيمان اعضاي حاميم را افرادي فراتوانمند، فراهوشيار و فراقدرتمند معرفي مي‌کرد که نشر و گسترش تعاليم استاد، راهبرد فرقه و امورات عالم هستي! و نظارت بر رفتار و عملکرد مريدان توسط آنان صورت مي‌پذيرفت ايشان در ناشناختگي محض و زير نظر حضرت استاد! فعاليت مي‌کردند.
در بين اعضاء وقتي گفته ‌مي‌شد مثلا فلان مطلب يا برنامه از سوي "حاميم" مطرح شده، آن را وحي منزل دانسته و کسي در برابر آن مطلب و دستور تشکيلاتي از خود مقاومت نشان نمي‌داد اگر آن برنامه خوب به اجرا در مي‌آمد به حساب توانمندي و هوشياري و توان بالاي بچه‌هاي "حاميم" گذاشته مي‌شد ولي اگر برنامه با مانع روبرو مي‌شد و متوقف مي‌شد به حساب ناتواني و ضعف بچه‌هاي اينطرف (يعني حوزه ياسين و گروههاي حرکتي) گذاشته مي‌شد و گفته مي‌شد فرصت خدمتگزاري از دست رفت. استاد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌! در متون نجوا که يکي از فرمولهاي مغزشويي و نرم افزاري فرقه رام الله محسوب مي‌شود مي‌گويد "ما! شما را از طريق کارها و اموري که به شما محول مي‌کنيم مورد محک و امتحان قرار مي‌دهيم!" در نتيجه مريدان وي تصور مي‌کردند هر اتفاقي که براي آنها مي‌افتد يا موانعي که براي آنان ايجاد مي‌شود نوعي امتحان است. وي با درگير کردن ذهن مريدان با اين تئوريهاي ساختگي آنها را به بازي گرفته و مانع پي‌بردن آنها به حقايق پشت پرده فعاليتها مي‌شد.
در ادامه موضوع به علل ايجاد واحدهاي حاميم توسط پيمان مي‌پردازم که پس از دستگيري وي مشخص شد ماهيت "حاميم" دروغي بوده و چنين اشخاصي وجود خارجي نداشته‌اند و توسط اين کلاهبردار حرفه‌اي جهت سوء استفاده‌هاي مختلف مطرح شده بود. اما علل مطرح شدن حاميم عبارتند از:
الف- ايجاد حس اعتماد در بين اعضاء به عنوان پشتوانه‌اي قوي در مقابل ترديدات و... (پيمان چنان اعضاي حاميم را توصيف مي‌کرد که گويي جملگي از دم مسيحايي برخوردار بوده و هر چه اراده کنند خواهد شد البته عمليات رواني و بزرگنمايي از شگردهاي وي در برخورد با اعضاي فرقه و اعضاي بيروني محسوب مي‌شد که در طول اين سالها بهره‌هاي فراواني از آن مي‌برد).
ب- ايجاد حس حقارت و رقابت در بين اعضاي پايين‌تر و ترغيب آنان براي رسيدن به جايگاه حاميم (به عنوان نمونه پيمان شبي در باغ آقاي مهندس حسين ط واقع در پونک در بين برخي خانمها که از مسئولين ارشد شوراي ياسين بودند عنوان کرد فقط خانمهايي که عضو حاميم باشند از امکان ازدواج با استاد (پيمان) برخوردارند!...)
ج- توجيه برخي نظرات تعارض‌دار با اصول اوليه ديني و مذهبي اعضا و اينکه اين نظرات از سوي حاميم بوده است و نه استاد.
د- سلب نمودن مسئوليت‌هاي قانوني و القاي آن به مجموعه‌‌اي ناشناخته و غيرقابل دسترس (مانند مقدمه کتاب جريان هدايت الهي که نوشتن آن به پيما الهي يا همان فرشاد.م که فوت شده بود ارجاع داده شد)
و- توجيه برخي اشتباهات احتمالي و عدم انتساب آن به استاد (برخي مقالات منتشر شده در نشريات فرقه که در ادامه به شرح آن مي‌پردازم)
از آنجايي که پيمان مي‌دانست آنچه ادعا مي‌کند حقيقت ندارد و ادعاي آسماني و الهي بودنش دروغي بيش نيست لذا هميشه خودش را در پشت چيزي پنهان مي‌کرد تا اگر کاري و برنامه‌اي اشتباه از کار در ‌آمد به جايگاه و شخصيت پوشالي که براي خودش ساخته بود انتقاد و ايرادي وارد نشود نمونه‌ ديگري از اين پنهان شدنها را مي‌توان در مقالاتي که در نشريه حرکت دهندگان و نشريه تفکر متعالي به نام پريا و در خصوص تحليلهاي سياسي به چاپ مي‌رسيد مشاهده نمود پس از دستگيري وي و مدارک به دست آمده از محل زندگيش (که کاخي زيبا در منطقه اشرافي نشين مهرشهر بود) مشخص شد که کليه تحليلهاي به چاپ رسيده در نشريات فوق الذکر با نام مستعار پريا (که در واقع نام مستعار شباب ح همسر پيمان مي باشد)، به دستخط پيمان بوده است و وي از آنجا که احتمال ‌داده اين تحليلها درست از آب در نيايد و يا نويسنده اين مطالب مورد پيگرد قانوني قرار گيرد براي اينکه مسئوليتي متوجه‌اش نگردد شخص ديگري را سپر بلاي خود قرار داده است و از نام شخص ديگري استفاده کرده تا تبعات منفي اين موضوع متوجه‌اش نشود او آنقدر سرمست رسيدن به قدرت و مطامع دنيوي خود بود که حتي در اين راه به همسر خود هم رحم نکرد و از نام او سوء استفاده مي‌نمود. (در آن زمانها در بين اعضاي فرقه اينگونه تصور مي‌شد که خانم پريا از شاگردان نزديک و مقربون استاد! است اما پس از دستگيري وي مشخص شد پريا يا همان شباب.ح همسر و اولين معشوقه دوران نوجواني پيمان بوده که وي آن را اعلام نکرده است و اين مجرد بودن استاد در بين اعضاي زن فرقه چه مزايايي براي وي داشته؟... بماند)
به عنوان مثالي ديگر مي‌بايست به مقدمه کتاب جريان هدايت الهي اشاره کرد که با هدف بزرگنمايي شخصيت پيمان و الهي جلوه دادن وي نگارش شده است. پيمان دوست داشت در اذهان عمومي و در بين شاگردانش بسيار خاص، منحصر به فرد و قدرتمند جلوه کند از سويي ديگر مي‌دانست اين بزرگ شدن مي‌تواند براي او دردسر ساز شده و تبعات منفي در پي داشته باشد از اين رو با طراحي و نگارش اين مقدمه، بيوگرافي دروغيني از خود ارائه داد و اين مقدمه و نگارش آنرا به فرشاد. م (در بين پيروان معروف به پيما الهي) منتسب کرد. در سالهاي بعد پيمان وقتي ديد اين مقدمه برايش دردسرساز شد سريعا آن را به پيماالهي منتسب کرد تا از عواقب احتمالي آن فرار کند و در نامه‌هاي متعددي که به مسئولين نظام و نهادهاي مربوطه فرستاده شد آمده "استاد بارها از نگارش اين کتاب و مقدمه آن اظهار ناخرسندي کرده و گفتند که ما مخالف اين حرکت بوديم!" و در ادامه نامه هم ذکر شد پيما الهي فوت گرديده است. پيمان با اين کار مسئوليت قانوني موضوع را از خود سلب کرده و گناه آن را به گردن مرحوم فرشاد.م انداخته است در صورتيکه وي در توصيف شخصيت پيما (فرشاد.م) مي‌گويد: "او چنان به من نزديک بود که لقب او را پيما گزاردم پيما فقط يک نون از پيمان کمتر دارد!" از سوي ديگر فرشاد از همدستان و بنياگذاران فرقه رام الله مي باشد و صد البته که او مانند ساير اعضاء از پيمان تبعيت کامل داشته است و بدون هماهنگي با استاد! هرگز دست به اقدام اينچنيني نمي‌زده است.
تمام کتابهاي منتشر شده از سوي انتشارات فرقه قبل از ارائه به وزارت ارشاد توسط پيمان مميزي مي‌شده است اين مسئله در مدارک و دفاتر شخصي به دست آمده از سرکرده فرقه و نزديکان و همدستانش مانند شباب. ح، نازي.ح، فرهاد.م و مرتضي.ر کاملا مشهود و ملموس است. دوستان توجه کنيد پيمان حتي عزيزترين کس و همدستش يعني پيما را هم براي رسيدن به اهدافش نردبان کرده و آنها را فداي تمايلات خويش نموده است. البته پيمان از مرگ مشکوک فرشاد.م هم سوء استفاده نمود و براي ترساندن اعضاي فرقه از آن بهره‌برداري کرد.
در فرقه رام الله نيز افراد از طرق مختلف جذب مي‌شدند و در طول زمان همين پروسه را طي مي‌کردند. در ابتدا با عنوان آموزش هنرهاي زندگي متعالي جذب مي‌شدند اما پس از طي دوره‌هاي عمومي وارد مراحل بعدي مي‌شدند...
در سندي ديگر که به دست خط وي و با عنوان حاميم براي خانم منيژه.الف (مسئول واحد گرافيک) ارسال شده است آمده "خانم منيژه الف کارتهاي شناسايي (جعلي) را طراحي کند". در اين کارتهاي مجعول از پيمان با عناوين دکتر مسيح موسوي، دکتر ايمان هاشمي، قطب علوم باطني، بنيانگذار علوم باطني، متخصص هيپنوتيزم و ... ياد شده است.
ج- نصب دستگاه فکري فرقه در ساختار انديشه‌اي افراد جذب شده (نصب نرم‌افزار فرقه‌اي)
فرق مي‌دانند مبناي عمل انسان بينش و انديشه اوست لذا از زماني که فرد وارد يک فرقه مي شود در جريان داخل يکسري برنامه‌هاي پرورشي و آموزشي از قبل طراحي شده قرار مي‌گيرد تا به شخص جديدي تبديل شود. براي تحقق اين امر فرد در بدو ورود به فرقه از شخصيت قبلي خود بطور کامل تهي مي‌گردد و به شخصيتي جديد با معيارها، ارزشها، رفتار و مناسک جديد تبديل ميشود (دعاي برکت، سوتراها، نجوا، مرا از خودم بشناس 1 تا 8 (که جزء تعاليم خصوصي بوده و مملو از ادعاها وکفرگويي‌هاي پيمان فتاحي مي‌باشد)، روزه‌هاي 24 ساعته و تسبيح مخصوص فرقه نيز بخشي از مناسک فرقه رام الله است که در جهت هويت بخشي فرقه‌اي بر افراد طراحي گرديده است.)
در اين مرحله سعي مي‌شود تمامي راههاي بازگشت و خروج از فرقه مسدود شود و ذهن فرد کاناليزه شده و تمامي وروديهاي ذهنش مسدود مي‌گردد و تنها ورودي ذهنش تعاليم فرقه‌اي خواهد شد. هدف از اين آموزشها توليد و تولد هويت فرقه‌اي در سوژه (مريد) است اين آموزشها تا جايي پيش مي‌رود که فرد به مريد تبديل مي‌شود يعني انسان از هويت قبلي‌اش تهي شده و هويتي جديد که مبنايش همان انديشه‌هاي فرقه‌اي است در او ظاهر مي‌شود. فرقه‌ها افراد را از ارزشها و کرامات انساني تهي کرده و بجاي آن ارزشها و ناهنجاريهاي فرقه‌اي را جايگزين مينمايند. هر چند شيوه فريبکارانه فرقه رام الله طوري بود که مباني اعتقادي انحرافي فرقه به بيرون از حلقه‌هاي خاص مريدان نشر داده نمي‌شد ولي با اين حال مدارک بدست آمده نشان دهنده اوج و عمق انحرافات فکري سرکرده اين فرقه است که به مريدان تسليم شده نيز اشاعه يافته است
در فرقه رام الله نيز افراد از طرق مختلف جذب مي‌شدند و در طول زمان همين پروسه را طي مي‌کردند. در ابتدا با عنوان آموزش هنرهاي زندگي متعالي جذب مي‌شدند اما پس از طي دوره‌هاي عمومي وارد مراحل بعدي مي‌شدند و در آنجا با مفاهيمي چون "مبارز حق"، "مسافر حق"، "خدمتگزاري"، "تسليم"، "قرباني" آشنا مي‌شدند و سعي مي‌شد در اين هويتها مستقر شوند و چون ادبيات اين تعاليم بر اساس زبان و انديشه‌هاي سرکرده فرقه طراحي شده بود و او نيز از ابتدا طوري تعاليم را طراحي کرده بود که در انتها به عنوان روح مجسم حقيقت (خداوند)، تجسم الهي شناخته شود بستر براي سوء استفاده‌هاي متعددش فراهم مي‌گرديد در خروجي اين آموزشها و تعاليم افرادي بودند که وي را به عنوان خداي خود قبول داشتند و براي رضاي اين خدا دست به هر کاري ميزدند از ترک تحصيل و شغل، ترک خانواده و همسر و فرزندانشان گرفته تا برهم زدن زندگي مريدان مسخ شده و خانواده‌هايشان تا خودسوزي و فدايي شدن.
هر چند شيوه فريبکارانه فرقه رام الله طوري بود که مباني اعتقادي انحرافي فرقه به بيرون از حلقه‌هاي خاص مريدان نشر داده نمي‌شد ولي با اين حال مدارک بدست آمده نشان دهنده اوج و عمق انحرافات فکري سرکرده اين فرقه است که به مريدان تسليم شده نيز اشاعه يافته است.
منابع:
کتاب آفتاب و سايه ها نوشته استاد دکتر محمد تقي فعالي
شهاب نيوز
سايت خبري قدس qodsdaily.com
پايگاه اينترنتي مرکز مطالعات فرقه‌ها در انگليس
فرقه‌ها در ميان ما. نويسنده مارگارت سينگر
به گزارش الف
فارس
Fardanews.com
tebyan.net
magiran.com

ادامه دارد...
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image