من در نماز حال ندارم، چه کنم؟
نماز در ميان عبادت هاي ديگر در قله و اوج قرار دارد، تا جايي که در روايات ما از آن به معراج مؤمن، يا ستون دين، تعبير شده است و اين تعبيرات نشان از اهميت اين فرضيه ي الاهي دارد.
از طرفي تحقق يک پديده در خارج نياز دارد که مقتضي آن موجود و مانع آن مفقود باشد. نماز هم از اين قاعده بي نياز نيست. در نماز تحقق مقتضي و رفع موانع و وصول به نماز واقعي با رعايت شرايط و آداب ظاهري و باطني نماز ميسور است.
سخن گفتن درباره ي آداب باطني نماز بسيار است، اما به صورت فشرده به مواردي از آن اشاره مي شود:
1. توجه به خداي متعال و چرايي عبادت:
يعني نمازگزار بايد معرفتي نسبتاً درست از خداي متعال داشته باشد و بداند که با چه کسي رو به رو مي شود. خداي متعال کمال محض است و جامع همه ي کمالات بلکه عين کمال است و يکي از کمالات الاهي حکمت است. به همين دليل تمام افعال الاهي هدفمند است، و از افعال الاهي، آفرينش جهان هستي و گل سرسبد آن انسان است و هدف آفرينش، رسيدن به کمال (تکامل) است که اين حقيقت جز از راه صحيح (صراط مستقيم) ميسر نمي شود، و صراط مستقيم همان بندگي خداوند است: «وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيم»؛[1] يعني اطاعت از همه دستورات و قانون الاهي که مهم ترين و بارزترين آنها، در قالب عبادت تجلي مي يابد.
اگر کسي فلسفه ي عبادت را نداند نصيبي از آن نمي برد و فلسفه ي عبادت فقط در پرتو بينش ديني قابل دريافت است.
2. پرهيز از اموري که با عبادت منافات دارد:
ميزان تأثير اعمال بستگي کامل به زمينه هاي قبلي و توجه و اخلاص افراد دارد، به همين سبب عبادت در افراد تأثيرات کاملا مختلفي دارد.
پرهيز از اموري که با عبادت منافات دارد و اثر آن را خنثي مي سازد، از امور بسيار مهم است. مانند دو مريض که هر دو به دستور پزشک عمل کرده و داروهاي خود را به موقع مي خورند، ولي يکي، از چيزهاي زيان بار پرهيز مي کند و ديگري بي پرواست و اهل پرهيز نيست. در اين صورت سفارش و نسخه ي پزشک براي دومي بي اثر يا کم اثر است.
بايد از اعمال ظلمت زا (گناه) پرهيز کنيم تا عبادت در باطن ما اثر کند و موجب نشاط گردد. لذا در روايات وارد شده است، تا آن جا که برايتان امکان دارد از گناه فاصله بگيريد؛ زيرا ظلمت با گناه به باطن راه مي يابد، «اذا اذنب الرجل دخل في قلبه نقطة سوداء».[2]
امام صادق (ع) مىفرمايد: «كان أبي (ع) يقول: ما من شيء أفسد للقلب من خطيئة، إنّ القلب ليواقع الخطيئة فما تزال به حتّى تغلب عليه فيصيّر أعلاه أسفله».[3]
پدرم [امام باقر] (ع) مىفرمود: هيچ چيز براى قلب زيانبارتر از گناه نيست، چه آنكه قلب با گناه مىآميزد و با آن گلاويز مىشود تا بالاخره گناه بر قلب چيره شده و آن را وارونه مىسازد.
يعنى قلب به حساب طبع اولى، ملكوتى و رو به خدا ست، ولى در اثر گناه چهرهاش وارونه گشته، ناسوتى و شيطانى مىشود.
امام صادق (ع) مىفرمايد: «إنّ الرّجل يذنب الذّنب فيحرم صلوة اللّيل و إنّ العمل السّيّئ أسرع في صاحبه من السّكّين في اللّحم».[4]
گناه انسان را از عبادت و تهجّد محروم مىسازد و لذّت مناجات با خدا را از او سلب مىكند و تأثير گناه از كارد برنده سريعتر است.[5]
مثنوي مولوي در اين باره داستان گناهکار و جناب شعيب را بيان مي کند و مي گويد:
آن يكى مىگفت در عهد شعيب
كه خدا از من بسى ديدست عيب
چند ديد از من گناه و جرمها
وز كرم يزدان نمىگيرد مرا
حق تعالى گفت در گوش شعيب
در جواب او فصيح از راه غيب
كه بگفتى چند كردم من گناه
وز كرم نگرفت در جرمم اله
عكس مىگويى و مقلوب اى سفيه
اى رها كرده ره و بگرفته تيه
چند چندت گيرم و تو بىخبر
در سلاسل ماندهاى پا تا به سر
زنگ تو بر توت اى ديگ سياه
كرد سيماى درونت را تباه
بر دلت زنگار بر زنگارها
جمع شد تا كور شد ز اسرارها...
از نماز و از زكات و غير آن
ليك يك ذره ندارد ذوق جان
مىكند طاعات و افعال سنى
ليك يك ذره ندارد چاشنى
طاعتش نغز است و معنى نغز نى
جوزها بسيار و در وى مغز نى
ذوق بايد تا دهد طاعت بر
مغز بايد تا دهد دانه شجر
دانه بىمغز كى گردد نهال
صورت بىجان نباشد جز خيال
چون شعيب اين نكتهها بر وى بخواند
از تفكر همچو خر در گل بماند[6]
3. تلاش براي تهذيب نفس:
هدف از تهذيب نفس، کنار زدن حجاب ها و پرده هايي است که ميان انسان و فطرت او مانع گرديده و اجازه ي تبلور و تجلي به آينه ي خدانماي فطرت را نمي دهد. اين پرده ها و حجاب ها برگرفته از گناهان، غفلت، و فرو رفتن در عالم ماده و ماديات و فراموش کردن خدا و آخرت و عالم ملکوت است. تمام دستورات و احکامي که در شرع مقدس وارد شده، همگي هدف واحدي را دنبال مي کند و آن کم رنگ کردن و يا کنار زدن اين حجاب ها و درخشش گوهر فطرت و حقيقت انسان است که در زير خروارها گرد و خاک غفلت و عصيان مدفون گشته است. «قد افلح من زکيها و قد خاب من دساها».[7]
4. انجام دادن کارهاي مثبت:
از سويي روح، همه کاره در عالم بدن است و تمام اعضا و جوارح تحت فرمان اويند و از سويي ديگر همو محل نورانيت ها و ظلمت هاست و از اعمال انسان تأثير مي پذيرد.
تأثير فوري کارهاي مثبت و منفي بر روح بر کسي پوشيده نيست و از جمله ي اعمال مثبت انجام عبادات است؛ يعني اگر انسان ده درجه نورانيت داشته باشد و نماز شب هم بخواند و يا در رفع حوايج مردم کوشا باشد و... اين اعمال خوب به نورانيت روح او مي افزايد و همين باعث توان مندي بيشتر روح و باطن او مي شود و اين نورانيت عظيم اسباب نشاط در عبادتي مثل نماز را فراهم مي آورد. البته عکس اين موضوع هم در اعمال ظلماني صادق است. «قل کل يعمل علي شاکلته».[8]
5. دوستي خداوند متعال:
خطا و گناه آدمي، ريشه در دنيا دوستي و گرايش افراطي به لذت هاي مادي و طبيعي آن دارد. «حب الدنيا رأس کل خطيئة». بنابراين، اگر کسي بخواهد دلش را از گناه خالي کند، بايد با ريشه و منشأ آن بستيزد و بکوشد که از شدت محبت دنيا در دلش بکاهد و گرايش به لذت هاي طبيعي را در نفس خويش تعديل نمايد که اگر چنين کند و به استعانت خداي متعال، در اين کار سترگ موفقيتي به دست آورد، مي تواند دلش را از گناه خالي کند و به جاي آن محبت خداي بزرگ و اولياي او را جايگزين نمايد.
نتيجه: اين که اگر بخواهيم در نماز حال خوبي داشته باشيم، بايد آداب باطني را رعايت نماييم، با اعمال نوراني زمينه را فراهم کنيم و نور باطن را قوت بخشيم و وجود آدمي را از امراض اخلاقي پاکيزه گردانيم تا به درک لذت عبادت نايل آييم. چه اين که مريض به جهت مرض از درک لذت بهترين غذاها بي بهره است و رغبتي به ميل کردن غذاي لذيذ ندارد. البته ناگفته نماند که خوردن غذا و لو اين که اين چنيني باشد نقش اساسي در بهبود مريض دارد. از اين جهت همان طورکه در لابلاي بحث بدان اشاره رفت، ما قايليم که ايندو در همديگر تأثير متقابل دارند.
پي نوشتها :
[1] يس، 61.
[2] اصول کافي، ج 3، باب گناهان، روايت 13.
[3] اصول كافى، ج 2، ص 268، باب الذنوب، حديث 1.
[4] همان، ص 272، حديث 16؛ جامع السعادات، ج 3، ص 48.
[5]مهدوى كنى، محمدرضا، نقطههاى آغاز در اخلاق عملى، ص 116.
[6] جعفرى، محمد تقى، شرح مثنوي، ج 5، ص 512.
[7] شمس، 9 – 10.
[8] اسرا، 84.
منابع:
1. آداب الصلاة (آداب نماز)،امام خميني.
2. راه هاي خروج از صفات رذيله، سيد رحيم، توکل.
3. سرالصلاة، امام خميني.
منبع: http://farsi.islamquest.net