اسلام براى ازدواج اهداف و آثارى را بيان کرده است. براى تحقق اين اهداف همه اعضاى خانواده مسئوليتهاى ويژه يا مشترکى دارند و بايد روابط خود را با ساير اعضا به گونهاى تنظيم کنند که تا حد توان به اهداف و آثار موردنظر اسلام در خانواده دست يابند.
در اين مقاله به مسئوليتهاى متقابل زن و شوهر در خانواده مىپردازيم.
-1 سازگارى اوليه:اساس تشکيل خانواده، ازدواج دو بزرگسال با جنسيتهاى مخالف است. اولين وظيفه اين دو، سازگارى و تطابق با يکديگر است. همانندى و تشابهات زن و شوهر، آنها را به زندگى مشترک برانگيخته است. با وجود اين دو شخصيت متفاوت و منحصر به فرد هستند که خلق و خو، عواطف و انگيزهها و ارزشهاى ويژهاى دارند. زن و شوهر بايد براى سازگاري، بخشى از حقوق مستقل ديگرى را بپذيرد. تعاليم اسلام براى تنظيم روابط زن و شوهر توصيههايى به هر دو دارد که با ابعاد روانشناختى آنها متناسب است.
در کلمات اولياى دين به دو نکته مهم روانشناختى در برخورد با زن اشاره شده است. اولين نکته به تفاوت روانى زن و مرد باز مىگردد. ويژگىهاى روانى و شخصيتى زن با مرد متفاوت است و مرد نبايد براساس ويژگىهايى که در خود و ساير مردان مىبيند، زن را بسنجد و انتظار داشته باشد که از لحاظ روانى کاملا با او هماهنگ باشد. اگر مرد بر اين شيوه اصرار ورزد، به شخصيت زن ضربه خورده و موجب آسيبروانى او مىشود. بنابراين لازم است مرد، زن را با همه ويژگىهاى مخصوص او بپذيرد و در برخى ابعاد خود را با او هماهنگ سازد.
نکته دوم، توصيف زن در کلمات اولياى دين(ع) به ريحانه است. اين کلمه به لطافت آسيبپذيرى عاطفى و احساسى بودن زن اشاره دارد. در مقابل “قهرمان” که از زن نفى شده به معناى سرخدمتگزار خانه است که مديريت، دليرى و پهلوانى از آثار آن است. از تقابل اين دو کلمه مىتوان برداشت کرد که عناصر زيباشناختي، آرامشبخشى و عاطفى در زن غلبه دارد و کمتر مىتوان استوارى از او انتظارداشت.
از سوى ديگر مردان نيز به دليل شرايط ويژه اجتماعى معمولا بيش از زنان دچار تنيدگى مىشوند. زيرا در نظام خانواده از نظر اسلام مسئوليت اداره خانواده در ابعاد مختلف از جمله اقتصادى بر عهده مرد است. مردان در جامعه متحمل سختىهايى مىشوند که آستانه تحريکپذيرى آنها را پايين مىآورد. افزون بر اين وضعيت درونى خاص مردان زمينه بروز برخى رفتارها از جمله برترىطلبى و پرخاشگرى را در آنها فراهم مىکند. زن بايد اين واقعيت روانشناختى مرد را پذيرفته و به نحوى آن را تعديل کند. تنها به اين طريق زنان مىتوانند مسئوليت مهم حمايت روانى از مردان را در رويارويى با مشکلات ايفا نمايند.
به نظر مىرسد توجه زن و مرد به ويژگىهاى طرف مقابل به سازگارى آنها بسيار کمک مىکند.
به عبارت ديگر خانواده از فرديتهاى گوناگون تشکيل شده است که با پذيرش اصول اساسى زندگى مشترک و پايبندى به آن در جامعه فراتر گرد آمدهاند. عدم شناسايى فرديت و تلاش براى يکسانسازى آمرانه فضاى خانواده، هزينههاى عاطفي، شخصيتى سنگينى را بر اعضاى آن تحميل مىکند که خودبيگانگى اعضا کمترين و فروپاشى خانواده تا بزرگترين پيامد رفتار و نگرش فوق است.
-2 استمرار روابط مطلوب: پس از سازگارى و تطابق اوليه، استمرار روابط مطلوب و رضايتبخش زن و شوهر از وظايف مهم آنهاست و ملاک مطلوبيت اين روابط براساس آيات قرآن معاشرت به معروف است. معروف را آداب و شيوههاى رفتارى مناسب در يک جامعه دانستهاند که عقلا آن را به رسميت مىشناسند يا هر عملى که افکار عمومى آن را رفتارى شناخته شده و مانوس بداند و با ذائقه اجتماعى سازگار باشد. در متون اسلامى به هر يک از زن و مرد توصيههايى شده که زمينهساز رابطه مناسب بين آنهاست. مسئوليتهاى مرد در قبال همسرش به چند امر باز مىگردد:تامين شرايط اقتصادي، برآورده ساختن نيازهاى عاطفي، احترام و بزرگداشت زن، مصاحبت نيکو با او، مدارا و مسامحه در موارد اختلاف و عفو و گذشت نسبت به رفتارهاى نامناسب زن در خانواده.از سوى ديگر مسئوليتهاى زنان در خانواده نيز اهميت بسيار دارد بهگونهاى که براساس تعليم اسلام، مهمترين مسئوليت زن پس از تکاليف دينى در قبال همسر اعلام شده است. اساسىترين وظيفه زن تامين نيازهاى عاطفى و جنسى همسر است که از نظر ارزش، معادل دشوارترين تکليف دينى مرد يعنى جهاد شمرده شده است. ابراز عشق و محبت به همسر از وظايف مهم زنان است.
از زنان خواسته شده است که در حد توان خود رضايت همسر را در همه جوانب زندگى جلب کنند. اين امر را مىتوان از عوامل بسيار موثر در قوام خانواده و روابط مطلوب زن و شوهر از ديدگاه اسلام دانست.
منابع:
-1 خانواده در نگرش اسلام و روانشناسي، محمدرضا سالارىفر
-2 خانواده در قرآن، علىاکبر حسيني