جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
وب سرویس رایگان
حضرت فاطمه (س) و حجاب
-(2 Body) 
حضرت فاطمه (س) و حجاب
Visitor 402
Category: دنياي فن آوري

مقدمه :
 

خواهرم بر تو از فاطمه اينگونه خطاب است
زيبنده ترين زينت زن حفظ حجاب است
فاطمه (عليهاالسّلام) آن بانوي بزرگ ما شهيد شد و نه تنها شيعيان جهان، بلكه همه دوستان و آزادمنشان را عزادار ساخت. او زني در خور احترام و بانويي نمونه‏ و بي‎مانند در جهان بشريت بود. عمري كوتاه داشت، ولي از همه ساعات و ايام آن در راه بندگي خدا، و نجات انسان‎ها از قيود و انحرافات استفاده كرد. اينك مائيم و خاطرات فاطمه (عليهاالسلام)، مائيم و روح جهان و تلاش قرآني فاطمه (عليهاالسلام) كه براي زنده داشتن آن خاطرات، سالانه هزاران مجلس وعظ سخنراني برپا مي‏سازيم و به ياد عظمت و بزرگواري‏هاي او احساس غرور مي‏كنيم و جهت رنج‎ها و مصيبت‏هاي وارده بر او اشك‏ها مي‏ريزيم و يا او را وسيله گرانقدري در پيشگاه خدا قرار داده و به عرض حاجت مي‏نشينيم.

فاطمه عليهاالسلام امروز در ميان ما نيست ولي خاطره ناله‏هاي دردمندانه‏اش كه به خاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر مي‏آمد هنوز در گوش‏ها طنين‎انداز است. و شهادت مظلومانه‏اش حاكي از مقاومت و خطابه جانانه‏اش پرچمي افروخته بر قلب تاريخ براي اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعي ناامني پديد آمده از غاصبان حق. اين تلاش‏ها و برنامه‏ها خوب و ارزنده‏اند ولي جهت‎دهنده به سوي مقصود نيستند و نقش سازندگي و تحول‎انگيزي آنها اندك است.
فاطمه (عليهاالسلام) براي اين، تلاش نکرد كه به او احسنت و مرحبا بگوئيم و بدان خاطر به شهادت نرسيد كه اشك ما را بدرقه راه كند و يا مجالس عزاي او صرفاً براي عزاداري و توبه نيست كه مقصدي فوق آن مطرح است. بهترين توسل: بهترين توسل براي نجات از مشكلات و همّ و غمّي كه در سر راه ماست توسل به راه و رسم حيات فاطمه عليهاالسلام است. فاطمه عليهاالسلام قافله سالار زنان جهان و مايه افتخار دنياي اسلام است. زندگي او بر اساس ايمان و اعتقاد و باور راستين است. عرضه كننده بهترين ايده‏ها و سنت‏هاست و راه او، راه نجات است. و از رمز پيروزي‏ها و انحطاطها در پيروي يا عدم تبعيت از راه و رسم اوست.
گريه بر فاطمه عليهاالسلام بايد گريه معرفت باشد و گريه ندامت از اين كه من گنهكارم چرا كه مي‏توانستم پاك و سالم باشم. چرا گنه كرده‏ام؛ و گريه حسرت كه چرا از كاروان فاطمه (عليهاالسلام) عقب افتاده‏ام. و در پس اين گريه تصميم‏گيري بر اين امر كه ديگر به راه خطا نروم، و حق خدا و خلق را كه بر ذمه دارم ادا كنم. راه فاطمه (عليهاالسلام) تنها راه ديروز نبوده و نيست كه راه امروز است و هر روز. و تنها راه. شريعت خاص و آئيني ويژه نيست كه راه فطرت است و بدين سان در همه جاي جهان قابل اجرا و عملي است.
اگر ما راه فاطمه (عليهاالسلام) را راه اسلام مي‏خوانيم بدان خاطر است كه در باور ما اسلام، آئين فطرت است. تعاليم آن با زمينه‏هاي فطري سازگار است و فاطمه (عليهاالسلام) آنچه را كه دارد از عطاياي الهي است كه در سايه تطابق خود با انديشه‏هاي اسلامي آن را به دست آورده است. هم او سند مظلوميت است، سند حق‏طلبي است. كبودي بدنش خط روشني بر سيه روزي خصم است و ورم بازويش نشانه بدستيزي دشمن براي كوتاه كردن دست او از دامن حق و اين خود يك سند است. اثر ضربه‏هاي تازيانه بر بدن، خطوط كبودي در آن پديد آوردند كه هر كدام خطوط روشني است بر بي منطقي دشمن.
ذكر يک هشدار بجاست كه گمان نرود نجات‎بخشي انسان تنها در سايه گريه بر فاطمه عليهاالسلام حاصل است و يا با گريه‎ي تنها، مي‏توان آلودگي‏ها را از خود زدود. گريه عاطفي و ناشي از دلسوزي‏ها و به خاطر تصوير مصائب جانكاه و دردهاي انساني ستمديده نمي‏تواند گرهي از مشكل بگشايد و عامل نجات گردد كه اگر چنين بود عمر سعد نجات يافته است. زيرا در عصر عاشورا از ديدن مصائب بازماندگان حسين دلش به رقّت آمد و سوخت و قطرات اشك هم نثار كرد. گريه بر فاطمه عليهاالسلام بايد گريه معرفت باشد و گريه ندامت از اين كه من گنهكارم چرا كه مي‏توانستم پاك و سالم باشم. چرا گنه كرده‏ام؛ و گريه حسرت كه چرا از كاروان فاطمه (عليهاالسلام) عقب افتاده‏ام. و در پس اين گريه تصميم‏گيري بر اين امر كه ديگر به راه خطا نروم، و حق خدا و خلق را كه بر ذمه دارم ادا كنم.
و سختگيري بر خود از طريق عبادتي چون عبادت فاطمه (عليهاالسلام)، که لذت گناه را فراموش كنم و حتي گوشت روئيده از گناه را ذوب نمايم و حال و عملم خلاف آن باشد كه بوده است. ياد فاطمه عليهاالسلام: فاطمه (عليهاالسلام) را بايد هميشه به ياد داشت و ياد او بايد ياد عشق در ايمان باشد و ياد عاطفه و احساس توام با تعقل او درخور ياد كردن و ذكر است؛ بدان خاطر كه تصوير آزادگي او به ما درس آزادي مي‏دهد، خاطره حق‎طلبيش به ما درس وظيفه و جرئت و شهامت مي‏دهد و يا مبارزه‏اش در ما روح مبارزات حق‏طلبانه را احياء مي‏كند.
او با عمل درس داد، درس توّلا و تبّرا، درس همرزمي با همسر در تعقيب هدف مشترك، درس صفا و اخلاص در كارها، درس انجام وظيفه هدايت براي زنان، درس كمك‎كاري براي مردم، درس زير بازوگيري، درس بيان حق، درس از خود گذشتگي و ايثار، درس ثبات قدم در برابر متجاوزان و غاصبان، درس حجاب و پوشش، درس پرچم‎افرازي و گاهي پرچم ساختن مظلوميت، حتي پنهان کردن جنازه و قبر خود براي هشيار كردن. ما با ياد فاطمه عليهاالسلام و موضعگيري‎هايش بايد اين درس را داشته باشيم كه به موضع‏گيري انديشه در شرايط گوناگون و متفاوت زندگي دست يابيم و در هر مساله و مشكل از خود سوال كنيم اگر فاطمه (عليهاالسلام) با اين مشكل مواجه مي‏شد چه مي‏كرد؟
و هم با مطالعه تاريخ زندگيش از او و از راه و روش او الهام مي‏گيريم و طريق خود را روشن و هموار كرده و به پيش رويم. او وليّ خدا بود داراي ايمان و عصمت، علي (عليه‌السلام) او را يکي از دو ركن جهان اسلام معرفي كرد كه ركن اول آن شخص پيامبر بود. و آن روز كه فاطمه (عليهاالسلام) از دنيا رفت علي (عليه‌السلام) با تأثر و اندوه فرموده بود اين همان ركن دومي بود كه از دست رفت (هذا ركن الاخر) و چنانچه پيامبر اکرم در مورد فاطمه عليهاالسلام فرموده بود: هذا احدالركنين [1] و آدمي براي استواري نيايش، ناگزير به ستون و ركني نياز دارد.
هر قدر آن ركن مهم‎تر و سنگين‏تر، استحكام بنا و اعتماد ما بدان بيشتر و زيادتر است و اين خود نيز اسوه‎آموزي و الگوپذيري است كه آيات قرآن و روايات، ما را بدان توصيه مي‏كنند. علي (عليه‌السلام) او را يکي از دو ركن جهان اسلام معرفي كرد كه ركن اول آن شخص پيامبر بود. و آن روز كه فاطمه (عليهاالسلام) از دنيا رفت علي (عليه‌السلام) با تأثر و اندوه فرموده بود اين همان ركن دومي بود كه از دست رفت (هذا ركن الاخر) فاطمه عليهاالسلام؛ سنديت حق فاطمه عليهاالسلام سند حق است در برابر باطل، سند زن اسلامي در برابر غير آن است. او سندي است براي معرفي زن و ارزش او و رشد او، و كمال او، و نمونه‏اي از يك همسر ايده‏آل، مادر ارزنده و عضوي براي جامعه، هادي زنان، الگوي نيايش، اسوه پوشش... .
فاطمه (عليهاالسلام) را بايد هميشه به ياد داشت و ياد او بايد ياد عشق در ايمان باشد و ياد عاطفه و احساس توام با تعقل او درخور ياد كردن و ذكر است؛ بدان خاطر كه تصوير آزادگي او به ما درس آزادي مي‏دهد، خاطره حق‎طلبيش به ما درس وظيفه و جرئت و شهامت مي‏دهد و يا مبارزه‏اش در ما روح مبارزات حق‏طلبانه را احياء مي‏كند. و هم او سند مظلوميت است، سند حق‏طلبي است. كبودي بدنش خط روشني بر سيه روزي خصم است و ورم بازويش نشانه بدستيزي دشمن براي كوتاه كردن دست او از دامن حق و اين خود يك سند است. اثر ضربه‏هاي تازيانه بر بدن، خطوط كبودي در آن پديد آوردند كه هر كدام خطوط روشني است بر بي منطقي دشمن.
فاطمه عليهاالسلام امروز در ميان ما نيست ولي خاطره ناله‏هاي دردمندانه‏اش كه به خاطر نجات امت و اصلاح شوؤن آنها بر مي‏آمد هنوز در گوش‏ها طنين‎انداز است. و شهادت مظلومانه‏اش حاكي از مقاومت و خطابه جانانه‏اش پرچمي افروخته بر قلب تاريخ براي اعلام حق و قبر پنهانش اعلام نوعي ناامني پديد آمده از غاصبان حق. حجاب نزد فاطمه: چند روايت درباره اهميت حجاب در نظر فاطمه زهرا عليهاسلام: حضرت موسي بن جعفر عليه السلام از پدران گراميش از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام نقل فرمود که: روزي شخص نابينايي اجازه ورود خواست. فاطمه عليهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو مي‌گيري، او که تو را نمي‌بيند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمي‌بيند، اما من که او را مي بينم. و او اگر چه مرا نمي‌بيند ولي بوي مرا که حس مي‌کند.» رسول خدا فرمود:« شهادت مي دهم که تو پاره تن مني.»
روزي رسول خدا از اصحاب خود پرسيد:« نزديکترين حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. اين سؤال به گوش فاطمه عليهاسلام رسيد. فاطمه فرمود:« نزديکترين حالات زن به پروردگارش وقتي است که در خانه اش بنشيند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)» وقتي رسول خدا اين سخن را شنيد، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.» اميرالمؤمنين عليه السلام مي‌فرمايد: روزي رسول خدا از ما پرسيد:« بهترين کار براي زنان چيست؟» فاطمه عليهاسلام پاسخ داد:« بهترين کار براي زنان اين است که مردان را نبينند و مردان نيز آنها را نبينند » رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »
رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه عليهاسلام کارها را بين او و علي عليه السلام تقسيم کرد و فرمود کارهاي منزل با فاطمه و کارهاي خارج از منزل با علي. فاطمه عليها سلام مي‌فرمايد:« هيچ کس نمي‌‌داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پيش چشم مردان معاف کرد.» روزي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به اسماء فرمود:« چه بد است اين تخته‌هايي که بدن مرده را براي تشييع جنازه روي آن مي‌گذارند! زيرا وقتي زني را روي آن قرار مي دهند و پارچه اي بر بدنش مي کشند، حجم بدن او معلوم است.» اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، مي‌ديدم مردم آنجا تابوتي از چوب درست مي‌کردند و مرده را داخل آن مي‌گذاشتند.» سپس اسماء با چوب خرما تابوتي لبه‌دار درست کرد و به فاطمه عليهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسيار خوشحال شد و فرمود:« اين خيلي خوب است. وقتي مرده را داخل آن قرار دهند و پارچه‌اي روي آن بکشند، ديگر معلوم نمي‌شود مرده مرد است يا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همين تابوت بگذاريد.»

حجاب از ديدگاه حضرت زهرا(عليهاالسّلام):
 

روزي مرد نابينايي با كسب اجازه به محضر حضرت زهرا(عليهاالسّلام) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانيد، پيامبر اكرم(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(عليهاالسّلام) پرسيد: «با اين كه اين مرد نابيناست و تو را نمي‏بيند، چرا خود را پوشاندي»؟ حضرت زهرا(عليهاالسّلام) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمي‏بيند، من كه او را مي‏بينم، وانگهي او بو را استشمام مي‏كند». حضرت زهرا(عليهاالسّلام) فرموده اند: برترين كار براي زنان اين است كه آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند. نيز روايت شده: روزي جابر بن عبدالله انصاري همراه رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به سوي خانه فاطمه(عليهاالسّلام) رهسپار شدند. وقتي كه به در خانه رسيدند، پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) اجازه ورود طلبيد.
فاطمه(عليهاالسّلام) اجازه داد، پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: شخصي همراه من است، آيا اجازه هست با او وارد خانه شويم؟ فاطمه(عليهاالسّلام) عرض كرد: «اي رسول خدا «قِناع» (يعني مقنعه و روسري) ندارم.» پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: اي فاطمه! زيادي لباس بلند روپوش خود را بگير و سرت را با آن بپوشان». حضرت زهرا(عليهاالسّلام) در عين آن كه حجاب كامل را رعايت مي‏كرد، حجاب را پرده‏نشيني و انزواي زنان نمي‏دانست، بلكه شواهد بسياري وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگير و مانع تلاش‏هاي اجتماعي و سياسي نمي‏دانست.
از اين رو، در عرصه‏هاي مختلف اجتماعي و سياسي شركت فعّال داشت، به عنوان نمونه: چگونگي خطبه خواندن حضرت زهرا(عليهاالسّلام) در مسجدالنّبي يكي از امور مهمّي كه در زندگي حضرت زهرا(عليهاالسّلام) همواره مي‏درخشد، خطبه غرّاي او در مسجدالنّبي پس از رحلت پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در ازدحام مردم است، كه او با اين خطبه غاصبان و خطاكاران را به محاكمه كشيد و آنان را قاطعانه محكوم كرد، و از حريم ولايت و رهبري اميرمؤمنان علي(عليه السّلام) به دفاع برخاست. چگونگي حركت حضرت زهرا(عليهاالسّلام) از خانه‏اش (كه مجاور مسجد بود) به مسجد، در رابطه با مراعات حفظ حريم حجاب به قدري دقيق و ظريف است، كه جدّا سزاوار است همگان در اين مورد با نظر دقيق بنگرند، و نكته‏ها را دريابند، و سپس خطبه غرّاي او را در آن اجتماع و جوّ حاكم مورد بررسي قرار دهند.
به راستي كه منظره خطبه خواندن حضرت زهرا(عليهاالسّلام) تابلو گويا و بسيار روشن درباره حفظ حريم حجاب، و در عين حال شركت كامل در صحنه براي سخنراني و دفاع از حريم حق است و اين همان راه اعتدال است كه اسلام در همه جا به آن سفارش نموده است. ما در اين جا چگونگي حركت آن حضرت براي القاي خطبه را شرح مي‏دهيم، تا مسأله مهم حجاب را از مكتب زهراي اطهر(عليهاالسّلام) بياموزيم، و هم باور كنيم كه زن مي‏تواند در عين حفظ حريم حجاب، از پرده‏نشيني خارج گردد، و به عنوان نيمي از جامعه انساني، رسالت خود را به انجام رساند.
شرح اين چگونگي، نيز مي‏تواند جواب دندان‏شكني به آن افرادي باشد كه حجاب اسلامي را كمرنگ گرفته، و خطبه خواندن حضرت زهرا(عليهاالسّلام) در مسجد را به عنوان شاهد عقيده ناصحيح خود مي‏آورند، غافل از آن كه شش دليل و شاهد محكم در مقدّمه خطبه وجود دارد، كه هر كدام نشان دهنده اهميّت حجاب از نظر حضرت زهرا(عليهاالسّلام) است.

اينك شرح مطلب:
 

عبدالله بن حسن (نوه امام حسن مجتبي عليه السلام) از پدران خود نقل مي‏كند، هنگامي كه مسأله غصب فدك رخ داد، و اين خبر به حضرت زهرا(عليهاالسّلام) رسيد، در اين هنگام حضرت زهرا(عليهاالسّلام) تصميم گرفت به مسجد برود و در آن جا به عنوان حمايت از حق، سخنراني كند، چگونگي حركت حضرت زهرا(عليهاالسّلام) در متن عبارت چنين آمده: حضرت زهرا(عليهاالسّلام) روسري خود را بر سرش پيچيد و عباي خود را (كه روپوشي وسيع بود) به سر نمود، و ميان گروهي از ياران و زنان خويشاوندش (به سوي مسجد) حركت كرد، آن حضرت هنگام راه رفتن (بر اثر شتاب يا بلندي لباس) به قسمت پايين لباسش پا مي‏گذاشت (در نهايت پوشيدگي راه مي‏رفت) شيوه راه رفتن او (در متانت و وقار) هم چون شيوه راه رفتن رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) بود، تا اين كه بر ابوبكر وارد شد، ابوبكر در ميان ازدحام مسلمانان قرار گرفته بود، در اين هنگام ميان آن حضرت و مردم، پرده‏اي نصب شد، حضرت زهرا(عليهاالسّلام) نشست، سپس ناله جانسوزي نمود كه بر اثر آن، صداي همه حاضران به گريه بلند شد، به گونه‏اي كه گويي از صداي گريه، مسجد به لرزه درآمد، سپس حضرت زهرا(عليهاالسّلام) اندكي سكوت كرد، تا مردم آرام شدند، و جوش و خروششان بر اثر گريه، فرونشست، آن گاه خطبه را شروع كرد». (احتجاج طبرسي)
تجزيه و تحليل عبارت فوق در اين عبارت، در رابطه با حفظ حريم حجاب و عفاف در عين شركت در يك صحنه پرشور سياسي و اجتماعي، شش نكته است كه هر كدام از جهتي بيانگر اهميّت و عظمت مقام حجاب در سيره حضرت زهرا(عليهاالسّلام) است، كه به اختصار بدان اشاره مي‏شود:
1ـ آن حضرت روسري خود را كه به طور كامل سر و گردن و سينه‏اش را مي‏پوشانيد، بر سر گرفت، تعبير واژه (پيچيد) حاكي است كه روسري به طور كامل و چسبان به سر و گردن گرفته شده بود، نه به طور سبك و وارفته كه با اندكي تكان دادن از سر رد شود و موي سر آشكار گردد؛
2ـ حضرت زهرا(عليهاالسّلام) علاوه بر آن روسري، لباس روي لباس‏هايش مانند عبا را بر سر و تن خود پوشانده بود
3 ـ لباسي كه بر تنش بود به قدري بلند بود كه در راه رفتن، گاهي قسمت پايين لباس زير پاي حضرت زهرا(عليهاالسّلام) قرار مي‏گرفت
4ـ آن حضرت همانند رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با متانت و وقار حركت مي‏كرد، يعني هيچ گونه حركات نامناسب و دور از نزاكت در حركت او ديده نمي‏شد؛
5 ـ علاوه بر اين ها در مسجد پرده‏اي به احترام او نصب كردند، و آن حضرت در پشت آن پرده خطبه خواند.
6ـ دوستان و زنان خويشانش، اطرافش را گرفته بودند.
به اين ترتيب نتيجه مي‏گيريم، حضرت زهرا(عليهاالسّلام) در عين آن كه در همايش پرشكوه و پرجنجال شركت نمود، همه نمادهاي حريم حجاب و عفاف را رعايت نموده است. فاطمه و مقام جمع الجمع: نوري که در نهايت به نور علي و محمدي ختم مي شود در فاطمه(عليهاالسّلام) يگانه مي شود و اين گونه است که فاطمه به عنوان ليله القدر همه امامان و معصومان بعدي خويش دانسته مي شود، زيرا رحمي است که نور محمدي و علوي را دوباره به مقام جمع الجمعي مي رساند و نتيجه آن وحدت بعد کثرت است. از اين رو فاطمه را مقامي بلند است. آن حضرت رحمي است که توانسته دو نور عظمت محمدي و علوي را گرد آورد و در هم آميزد تا مقام والاي جمع الجمعي را به دست آورد. از ديگر مقاماتي که در روايات براي فاطمه زهرا(عليهاالسّلام) بيان شده است مقام ليله القدري است.
خداوند درباره عظمت ليله القدر در سوره دخان و قدر سخن به ميان آورده است. ليله القدر شبي است که قرآن با آن عظمت، در آن نازل مي شود. شبي است که به حکم «تنزل الملائکه و الروح» تا قيامت فرشتگان و روح (جبرئيل و يا فرشته ديگر کروبي و عالي به نام روح القدس) بر خليفه الهي و انسان کامل و امامت انس و جن نازل مي شود، زيرا اين نزول دايمي مي بايست بر کسي باشد و از آن جايي که هرگز زمين خالي از خليفه و حجت و انسان کامل نيست بر امام معصومي نازل مي شود. در آن شب، تقديرات جهان و انس و جان رقم زده مي شود. مقام قدر مقام کلي است و مقام قضا مقام جزيي است. هرگاه هر امري به مقام قضا درآيد ديگر نمي توان از آن رست ولي مقام قدري مقام کليات است که مي توان به ادعيه و صله رحم و توبه و اطاعت و شفاعت از قدر مصيبتي و عذابي گريخت.
بنابراين ليله قدر شبي است که در مقام جمع الجمعي است و کليات همه در آن جا به شکل امر قدري نازل مي شود و در طول يک سال آن چه در شکل امري قدري و کلي درباره هر کس و هر چيز نازل شده است به صورت تدريجي در طول سال تحقق مي يابد. نسبت ليله القدر به سال همانند نسبت هر شبي با روز آن است؛ زيرا در هر شبي امري که مي بايست در آن روز قضا و تحقق خارجي يابد نزول مي يابد؛ از اين رو گفته اند در شب مي توان مقدرات روز خويش را تغيير و اصلاح کرد و اين در هنگام نماز شب و نمازهاي صبح و قرآن الفجر اتفاق مي افتد که مشهود خدا و فرشتگان است و از درخشش بالايي برخوردار مي باشد. در ليله القدر هر سال، امور امري نازل مي شود و کليات به تقدير کشيده شده و اندازه مي شود .
از اين رو هر ليله القدري از هزار ماهي که در آن ليله القدر نباشد بهتر است. اگرزندگي آدمي را در نسبت هشتاد تا نود سال قرار دهيم، دست يابي انسان به مقام ليله القدري برابر با هزار ماه يعني يک عمر طبيعي آدمي است؛ زيرا چنين کسي ره صدساله را يک شبه مي پيمايد. کسي که به مقام درک ليله القدر نايل شود، کمال خويش را تضمين کرده است. اين گونه است که حنظله غسيل الملائکه در يک شب ره صدساله را طي مي کند و با فرشتگان به پرواز در مي آيد و حربن يزيد رياحي در جوار سرور جوانان بهشت مي آرامد. فاطمه(عليهاالسّلام) و مقام ليله القدري: نزول جمعي قرآن به شکل انزال دفعي بر قلب محمدي در ليله القدر تحقق مي يابد، از اين رو مقام ليله القدري را مقام جمعي نيز دانسته اند. چنان که الله که نخستين ظهور هويت ذات است مقام جمع اسمايي است که در بردارنده همه اسما و صفات کمالي خداوندي و اسماي حسناي اوست.
فاطمه زهرا(عليهاالسّلام) که بضعه الرسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم) است در مقام ليله القدري نشسته و نور علوي و محمدي در وي جمع آمده است. او تنها کسي است که پس از ظهور نور محمدي و علوي، توانسته آن دو را جمع کند و اين امري خطير و سخت است؛ زيرا اين نورها تا عبدالله و آمنه و ابوطالب و فاطمه بنت اسد به شکل خفا بود و به شکل ظهوري و تحقق خارجي وجود نيافته بود. اکنون که اين نور در مقام عينيت درآمده و همه مراتب کمالي را از بستر خاک تا قاب قوسين و او ادني طي کرده است و مرتبه اي در اين ميان نمانده است، وجودي مي بايست آن دو را از کثرت خود بيرون آورد و به شکل جمعي درآورده و پس از ترکيب عناصر، آن را به صورت انوار طيب امامان معصوم بروز و ظهور دهد.
بر اين اساس هنگامي که حضرت پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) با خديجه پيوند برقرار کرد پيش از آن ميوه اي بهشتي خورد تا بتواند قابليت جمع را فراهم آورد و بستر مناسبي براي اتحاد دو نور محمدي و علوي ايجاد کند. اين گونه است که فاطمه همواره بوي وحدت مي دهد و بوي بهشت از وي مي تراود و حضرت ختمي مرتبت(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هرگاه آرزوي بهشت و مقام رضوان وحدت را داشت فاطمه را مي بوييد. هر بامدادان به در خانه فاطمه مي رفت تا او را ببيند و بو کند. خداوند در فاطمه که در مقام ليله القدري و وحدت نشسته است نور امامان را با ترکيب نور علوي و محمدي در آميخت و آنان در پس حجاب فاطمي بودند تا هر يک در زمان خاص خويش ظهور کنند.
امام صادق(عليه السّلام) از پدرانش از جدش اميرمومنان(عليه السّلام) روايت مي کند: ان الله خلق نور محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم) قبل المخلوقات باربعه عشر الف سنه و خلق معه اثني عشر حجابا و المراد بالحجب الائمه(عليهم السّلام)؛ «خداوند نور محمد را خلق نمود چهارده هزار سال قبل از مخلوقات و همراه او دوازده حجاب آفريد، و مراد از حجاب ها ائمه(عليهم السّلام) هستند». پوشش فاطمه در روز قيامت: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: وقتي دخترم، فاطمه، وارد صحراي محشر شود، لباسي از کرامت بر تن دارد که با آب حيات شستشو داده شده است و تمام مردم، حيرت‌زده به او مي‌نگرند.
سپس هزار حله‌ي بهشتي براي او حاضر مي‌شود که بر هر کدام از آنها به خط سبز نوشته شده: « دختر محمد را به بهترين صورت و هيأت و با عزت تمام وارد بهشت کنيد.» سپس او را همچون يک عروس وارد بهشت مي‌کنند.
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت :mobe205
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image