جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نگاهى تطبيقى به نظريه سعادت آراى ارسطو و ملامهدى نراقى(2)
-(0 Body) 
نگاهى تطبيقى به نظريه سعادت آراى ارسطو و ملامهدى نراقى(2)
Visitor 305
Category: دنياي فن آوري
ب) فضيلت‏ها به دو بخش تقسيم مى‏شوند: فضيلت‏هاى عقلى مانند حكمت عملى (فرونسينر)، تدبير و حكمت نظرى و فضيلت‏هاى اخلاقى مانند شجاعت و عفت و...
ارسطو براساس انسان‏شناسى خود كه نفس و روح آدمى را داراى دو شان و به تعبير مسامحى دو جزء مى‏دانست‏به تفكيك فضيلت‏ها مى‏پردازد. قواى انسان در اصل به دو بخش عقلانى و غير عقلانى (ارادى) تقسيم مى‏گردد و فضيلت‏هاى عقلى به كاركرد قواى عقلانى و فضيلت‏هاى اخلاقى به كاركرد قواى غيرعقلانى مانند غضبيه يا شهويه مشروط به مطابقت‏با اصول عقل، مربوط است.
«مك اينتاير» معتقد است كه نقش عقل عملى (فرونسينر) براى «ارسطو» ايجاد ربط بين قواى عقلى و قواى غير عقلى روح است. اين ربط از ره‏گذر شناسايى و معرفى صواب و خطاهاى افعال و حالات آدمى، صورت مى‏گيرد. نراقى عين اين مطلب را به «ابن سينا» نسبت مى‏دهد و مى‏گويد: نقش عقل عملى، شناسايى فضيلت‏ها و رذيلت‏ها است. خود نراقى اين ديدگاه را نمى‏پذيرد و معتقد است هر نوع ادراكى چه مربوط به هست‏ها و چه مربوط به ارزش‏ها جزء وظايف و اختيارات عقل نظرى است و عقل عملى قدرت چنين كارى را ندارد. در نظر نراقى عقل عملى يك نيروى اجرايى است و نه ادراكى و كار او اجراى تشخيص‏هاى عقلى است و البته زمينه اجراى دستورهاى عقل نظرى كه به وسيله عقل عملى صورت مى‏گيرد. قواى غير عقلانى انسان است:
«حق اين است كه هر نوع راه‏نمايى و ادراكى از ناحيه عقل نظرى است و او است كه راه‏نماى خيرخواه است و عقل عملى فقط نقش اجرا كننده دستورهاى آن را دارد و حوزه اجرايى عقل عملى قواى غضبيه و شهويه است‏» (30) .
ج) نكته سومى كه «مك اينتاير» به عنوان مؤلفه اخلاق فضيلت‏گرا و به‏ويژه اخلاق ارسطو مى‏داند، تاكيد بر يك‏پارچگى فضيلت‏ها است. البته مصدر اين كليت، عقل عملى (فرونسينر) است; زيرا وجود آن به معناى تشخيص درست صواب و خطا (در ديدگاه ارسطو و ابن سينا - و يا ضمانت اجراى صواب و اجتناب از خطا در ديدگاه نراقى) است و در هر دو صورت مصدر يك كليت است.
نراقى براى توضيح اين نظر، به يك نكته مهم اشاره مى‏كند و آن اين‏كه صرف انجام عمل خوب فضيلت نيست، بلكه براى داورى درباره فضيلت‏بايد از سطح ظاهرى عمل فراتر رفت. عملى فضيلت‏به حساب مى‏آيد كه در عمق روح آدمى ريشه داشته باشد (31) ، يعنى مصدر گرفته از عقل عملى باشد. و البته روشن است كه با وجود عقل عملى، فضيلت‏هاى ديگر هم در انسان تحقق خواهد يافت. فضيلت واقعى در صورتى حاصل مى‏گردد كه تمام قواى انسان در حالت اعتدال كار كند.
در نظر نراقى سعادت كه غايت تهذيب اخلاق و آراستگى به فضايل است تنها در صورتى حاصل مى‏گردد كه آدمى كاركرد تمام قواى خود را اصلاح كرده باشد، هم‏چنان‏كه سلامت در صورتى حاصل مى‏آيد كه كليه اجزاى بدن به درستى كار كنند (32) .
د) پس از اشاره به برخى از وجوه تشابه ديدگاه نراقى با ارسطو و اخلاق فضيلت‏گرا، اينك به برخى نكات اختلافى نراقى با ارسطو اشاره مى‏كنيم:
- نراقى مى‏گويد:
«حكما گفته‏اند كه برترين مرتبه سعادت آن است كه صفات آدمى شبيه خداوند شود; يعنى مانند خداوند فعل نيك را صرفا براى نيكى آن انجام دهد و هيچ هدف و غرض ديگرى مانند جلب منفعت و دفع ضرر نداشته باشد و با تبديل شدن به عقل محض به خداوند سبحان اقتدا نمايد» (33) .
كتاب دهم «اخلاق نيكوماخوس‏» مى‏گويد:
«از ميان فعاليت‏هاى انسانى آن فعاليتى كه به فعاليت‏خدايان شبيه‏تر از همه است‏بايد بيش از همه چيز داراى طبيعت نيك‏بختى باشد» (34) .
ارسطو برخلاف ديدگاه اوليه‏اش درباره سعادت، در كتاب دهم فقط نظريه‏پردازى و تامل را سزاوار خداوند مى‏داند، زيرا فقط آن است كه ارزش ذاتى دارد و براى تحصيل چيزى صورت نمى‏گيرد. وى با صراحت انجام افعال اخلاقى را از ويژگى‏هاى انسان مى‏داند و توصيف خداوند به اوصاف اخلاقى را بى‏معنا مى‏داند (35) .
در نتيجه، به نظر ارسطو «حق داريم كه نيك‏بختى را عبارت از زندگى وقف نظر بدانيم‏» (36) .
مرحوم نراقى دليل «ارسطو» براى رجحان نظريه‏پردازى بر فعاليت اخلاقى متعارف را نمى‏پذيرد و اصولا در اين‏كه بتوان از شباهت آدمى با خداوند سخن گفت ترديد مى‏نمايد. منشا ترديد نراقى در اين خصوص ظواهر شرعى است كه دلالت‏برنفى هرگونه مشابهتى بين انسان و خداوند دارد (37) . براين اساس آدمى اصولا نمى‏تواند به مرتبه‏اى برسد كه از دل‏بستگى به منفعت‏خود و اجتناب از ضررهاى پيش روى رها گردد و البته چنين چيزى نيك‏بختى انسان نخواهد بود.
نيك‏بختى در رهايى از تمايلات و انگيزه‏هاى فطرى و طبيعى نيست، بلكه در استفاده درست از آن‏ها براى تعالى و شكوفايى خود است. راست گفتن براى تحصيل سعادت اگر چه سزاوار خداوند نيست ولى كاملا شايسته آدمى است. و نيك‏بختى انسان بايد با توجه به محدوديت‏هاى انسانى او تعريف شود و نبايد آن را با بهجت و سرور الهى مقايسه كرد.
شايد دليل بى‏اعتنايى نراقى به تفسير عقلانى سعادت همين نكته باشد كه وى آن را با حد و مرزهاى قواى انسان نامناسب مى‏يابد و به استناد آموزه‏هاى وحيانى، نيك‏بختى آدمى را در اطاعت از خداوند و نه تشبه به او مى‏جويد.
در هر حال شهامت نراقى در رد ديدگاه «خداوندگار دانايان‏» (38) ستودنى است.
- خداوند در اخلاق ارسطو فقط از آن رو به رستگارى آدمى مربوط است كه موضوع تامل و نظريه‏پردازى فيلسوفانه است، اما براى نراقى نقش آفرينى خداوند در سعادت آدمى بسى بيش‏تر است. يكى از مهم‏ترين جنبه‏هاى ربط خداوند به نيك‏بختى آدمى عواطف و احساسات انسان است.
تاكيد بر محبت‏به خداوند و يا خوف و خشيت از او همگى از آموزه‏هاى وحيانى‏اند كه «خداوندگار دانايان‏» بدان‏ها اشاره‏اى ندارد.
وجود اين آموزه‏ها است كه حكيمان مسلمان را به نقصى بزرگ در نظريه سعادت «ارسطو» ره‏نمون شده‏است. درست است كه «ارسطو» بر اهميت فضيلت‏هاى اخلاقى در سعادت تاكيد دارد; اما تصور او از فضيلت‏هاى اخلاقى محدود به امورى مانند شجاعت، عفت و عدالت است; در حالى كه بخش مهمى از فضيلت‏هاى مورد نياز براى رستگارى انسان اصولا محصول مواجهه و ارتباط انسان با خداوند است. بى‏ترديد دخالت عشق و محبت‏خداوند و يا خوف و خشيت از او و يا اعتماد و توكل بر او، هيچ كم‏تر از دخالت عدالت‏يا عفت در سعادت آدمى نيست. حال آن كه در اخلاق «ارسطو» جاى‏گاهى براى اين فضيلت‏ها در نظر گرفته نشده ‏است.
هر چند نراقى مانند حكيمان مسلمان ديگر به اخلاق ارسطو با ديده تكريم و احترام مى‏نگرد، هيچ گاه آن را جاى‏گزين تعليمات اخلاقى اسلام نمى‏كند. «ارسطو» براى نراقى حكيم بزرگى است; اما سعادت و رستگارى علاوه بر حكمت، به وحى نياز دارد.
در اين مقاله مختصر نمى‏خواهم به تفصيل به آن فضيلت‏ها كه نراقى بدان‏ها پرداخته است «فضل الاهياتى‏» ولى ارسطو به اهميت آن‏ها در نيك‏بختى آدمى وقوف نيافته است، بپردازم ولى براى نمونه به دو مورد از فضيلت‏هاى دينى اشاره مى‏نمايم.
نراقى درباره خوف از خداوند مى‏گويد:
«اين برترين فضيلت روحى است، زيرا مرتبه هر فضيلتى را براساس نقشى كه در سعادت انسان دارد ارزيابى مى‏نمايند و روشن است كه برترين سعادت‏ها قرب و نزديكى به خداوند است و آن جز از ره‏گذر محبت و انس به او حاصل نمى‏شود كه خود آن هم از مداومت در تفكر برمى‏خيزد. اما مداومت‏بر تفكر در صورتى ممكن است كه آدمى دل خود را از محبت‏به دنيا و مظاهر گذراى آن كنده باشد و در اين زمينه است كه خوف و خشيت از قهر الهى و جهنم نقش به سزايى دارد» (39) .
آرى مفاهيمى مانند خوف و خشيت الهى يا زهد و پرهيزگارى در كتاب اخلاق «ارسطو» مورد بحث و بررسى قرار نگرفته است; اما در كتاب ارزش‏مند «جامع السعادات‏» نراقى به تفصيل و به تناسب شان و منزلتى كه دارند مورد بحث قرارگرفته است. مثلا نراقى به تفصيل به تحليل معناى زهد و انواع آن مى‏پردازد (40) زيرا مى‏داند كه:
«منزلت زهد و اعراض از دنيا و از ما سوى الله كه زهد حقيقى است، نسبت‏به سلوك انسانى معلوم گرديد و محقق شد كه اعراض از غير حق، مقدمه است از براى وصول به جمال جميل و استغراق در بحر معارف و توحيد» (41) .
با توجه به بهره‏مندى نراقى از آموزه‏هاى وحيانى است كه كتاب «جامع السعادات‏» وى را مى‏توان به درستى يك كتاب اخلاق ناميد.
«كتاب اخلاق آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسى نرم، و غير مهذب، مهذب، و ظلمانى، نورانى شود» (42) .
در حالى كه به سختى مى‏توان كتاب «اخلاق نيكوماخوس‏» ارسطو و آثار مقلدان بى‏فكر او را كه به قول «ابن سينا» گمان مى‏برند حق فقط در اختيار «ارسطو» است (43) كتاب اخلاق به معناى مذكور دانست.

پي نوشت ها :
 

30) همان، ص 57.
31) همان، ص 40.
32) همان، ص 39.
33) همان، ص 41.
34) ارسطو، اخلاق نيكوماخوس، ص 393.
35) همان، ص 392.
36) همان، ص 393.
37) نراقى، جامع السعادات، ص 41.
38) اين تعبير از دانته شاعر معروف آلمانى است. به نقل از نوسبام، ارسطو، ص 15.
39) نراقى، جامع السعادت، ص 223.
40) همان، ج 2، ص 55 تا 75.
41) امام خمينى، شرح حديث جنود عقل و جهل، ص 298.
42) همان، ص 13.
43) ابن سينا، منطق المشرقيين.
 

منبع:www.naraqi.com
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image