حجت الاسلام راشد يزدي
درآمد
حجت الاسلام راشد يزدي يكي از نزديكان شهيد آيت الله صدوقي بوده است. در روز حماسه دهم فروردين ماه 1357، شهيد محراب، ايشان را براي ايراد سخنراني دعوت كردند. در زلزله گلبافت كرمان، ايشان به نمايندگي از شهيد صدوقي در صحنه باقي ماندند، در سفر حج و... همراه آيت الله صدوقي بودند و... در ذيل نوشتاري از ايشان كه در همان روزهاي نخست پس از شهادت به رشته تحرير آمده است را مي خوانيد.
بسم الله الرحمن الرحيم
العلماء باقون ما بقي الدهر اعيانهم مفقوده و امثالهم في القلوب موجوده
شهيد محراب حضرت آيت الله صدوقي در سن 75 سالگي شربت شهادت نوشيد و هيچ مرگي شيرين تر و بهتر از شهادت نيست. وي در طي 75 سال زندگي، به جز ايام طفوليت و كودكي، جز خوبي و خير براي اسلام و مسلمين چيز ديگري نداشت. خداوند حافظه اي بسيار قوي به وي عطا كرده بود كه دروس را خيلي خوب مي فهميد و تحصيل مي كرد و هم خيلي خوب تدريس مي كرد و اين از الطاف خداوندي بود كه به ايشان عطا شده بود.
اولين و بهترين ابتكاري كه اين بزرگمر زد اين بود كه در همان بدو ورودش به يزد، در جوار مسجد حظيره سكونت گزيد و تصميم گرفت كه بلافاصله مسجد را بازسازي و بزرگ و مرمت نمايد و چون مجموعه ساختمان مسجد كوچك بود، خانه هاي اطراف را از مردم خريد و مسجد را توسعه داد. بعد از آن هم ديگر در مقابل تمام كارهاي ضد اسلامي مي ايستاد و مقاومت مي كرد، خواه از طرف استانداري يا فرمانداري يا هر مقامي در آن رژيم منفور بود و از اين جهت، آن كساني هم كه مي خواستند قدمي در خط طاغوت بردارند، از اين شهيد بزرگوار حساب مي بردند و جرئت نمي كردند. واقعا ايشان يك منبع پرقدرت، پرارزش و سدي بود در مقابل طاغوتيان و وابستگان به آنها كه نتوانند قدمي عليه منافع محرومين بردارند.
ايشان از سال 42 خيلي قاطع و محكم در صحنه انقلاب ايستاد و مبارزه كرد. براي اسلام سوخت و مقاومت مي كرد تا اينكه شهادت حاج آقا مصطفي خميني پيش آمد و مجلسي در مدرسه عبدالرحيم خان يزد به دستور ايشان گرفتيم و يك مرتبه پليس يورش آورد و خواست تكان بخورد و حركتي انجام دهد كه با مقاومت سرسختانه حضرت آيت الله صدوقي روبه رو گرديد و از آن به بعد ديگر حكت آن چناني از پليس و دستگاه طاغوت در يزد سر نزد. اصلا در آن زمان هركس در يزد جرئتي و جسارتي نسبت به رژيم منفور پيدا كرد، از بركت وجود اين مرد بزرگوار بود كه چون كوهي ايستاده بود و همه برنامه ها از منبع او سرچشمه مي گرفت و اصلا هرنوع جوشش و امور انقلابي از پايگاه همين مسجد حظيره و توسط شهيد بزرگوار انجام مي شد و هر اعلاميه و اطلاعيه اي كه از طرف حضرت امام خميني چه در نجف و چه در پاريس صادر مي شد، بلافاصله بعد از 1 ساعت توسط ايشان در يزد چاپ و در عرض 24 ساعت در كل كشور پخش مي شد.
يادم هست كه يكي از مراجع بزرگ، زماني در يك مسئله اي سست آمده بود و توقعي نبود، ولي ايشان تلگراف تندي زد و گفت: «چرا اين طوري كرديد؟» عقيده داشت كه هر كس اشتباه و خلافي كرد و بقيه فهميدند، بايد به او تذكر دهند، خواه اين خطا از بزرگان باشد يا از ديگران.
در سه جريان و حادثه مهم هم، ايشان قدم مي گذاشت و شديدا براي محرومين و مستضعفين زحمت كشيد: سيل ايرانشهر، سيل ايذه، زلزله كرمان. اولين كسي كه به نداي محرومين استان هاي سيستان و بلوچستان و هرمزگان پاسخ مثبت داد، ايشان و اولين مسجدي كه نداي مخالفت با دولت موقت بازرگان را سرداد، مسجد ايشان بود كه شهيد محمد منتظري آمد و يك سخنراني مفصلي در مسجد ايشان، يعني همان مسجد حظيره كرد و مردم استقبال كردند و پس از سخنراني، شهيد بزرگوار شهيد محمد منتظري را بغل گرفت و تشويق كرد.
و اين هم خواست خداوند تبارك و تعالي بود كه ايشان به اين وضع، زندگي اش خاتمه داده شود و افتخاري شد براي اسلام و خونش در مويرگ هاي انقلاب به جريان درآمد تا حركت انقلاب اسلامي را در كشور و منطقه و جهان سريع تثبيت نمايد و پيامي كه اينجانب به عنوان سرپرست بنياد شهيد و كميته امداد امام خميني يزد براي مردم مسلمان و خانواده هاي شهدا و شهيدپرور دارم اين است كه:
بحمدالله با آن سرمايه هايمان كه معمولا در خانواده هاي شهدا مي بينم كه سفارش مي كنم كه از خون پاك فرزندانشان كه سرمايه انقلاب شدند و رنگ ابديت به خود گرفتند، پاسداري كنند. نگذارند كه خداي ناكرده آن گرمي و حرارت كه خون عزيزشان دارد، از دست برود. از خدا مي خواهم كه طول عمر به امام بدهد و رزمندگان اسلام در هرجا هستند، در سايه الله محفوظ باشند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
* برگرفته از كتاب فاجعه دهم رمضان، انتشارات سپاه، تهران 1362.
منبع:ماهنامه شاهد ياران، شماره 34