تولد
در سال 1281 ش، در خميني شهر اصفهان کودکي متولد شد که عطاءاللّه نام گرفت. پدرش مرحوم ميرزا اسداللّه از عالمان دين و مردي زاهد بود که زندگي سادهاي داشت. مادرش بانو «نجمه» فرزند مرحوم سيد محمد تقي ميردامادي، زني با ايمان و پاک دامن بود. نياکان آيتاللّه اشرفي اصفهاني، اغلب از عالمان دين بودند و نسب وي، به علماي صدر اسلام ميرسيد. در اين باره خود شهيد چنين گفته است: «نسب بنده منتهي ميشود به يکي از علماي «جبل عامل» که اينها در صدر اسلام، از برکت حضرت ابوذر، اسلام اختيار کردند و بعد آمدند در سده (خميني شهر فعلي) و تا آن جا که در نظرم هست، اجداد پدري ما، هميشه از علماي معروف محل بودند».
در راه آموختن
شهيد آيت اللّه اشرفي اصفهاني دروس ابتدايي را در منطقه سده خميني شهر در مکتب خانههاي قديم آموخت و پس از چندي، به حوزه علميه اصفهان عزيمت کرد و در مدرسه نوريه، به تحصيل فقه واصول پرداخت. ايشان سپس براي تکميل علم و کسب معارف بيشتر، راهي حوزه علميه قم گرديد و نزد علماي بزرگي چون آيت اللّه حائري يزدي، آيت اللّه بروجردي و ديگر اساتيد بزرگ آن زمان به فراگرفتن علم اهتمام ورزيد و نيز هيچ گاه از تزکيه نفس غفلت نورزيد و در هر دو عرصه، به کوشش و تلاش گسترده پرداخت.
جهاد علمي
شهيد محراب آيت اللّه اشرفي در تحصيل و فراگيري علوم بسيار کوشا بود. ايشان خود از اين سعي و تلاش به اين صورت ياد کردند که: «در نظرم هست که در اصفهان پنجشنبه و جمعه که ميشد، درسها را دوره ميکردم. يک حجرهاي بود که در گوشهاي واقع شده بود... پردهاي جلوي در آن آويزان ميکردم... و شبها گاهي اوقات تا صبح درسها را دوره ميکردم. روزها هم در يک مسجد دور افتاده و خلوتْ درسها را دوره ميکردم. در قم نيز به آيت اللّه بروجردي گفته بودند که من درسها را خوب ياد ميگيرم و مينويسم، لذا يک بار شخصا به حجره ما تشريف آوردند و با اصرار جزوههاي ما را گرفتند و مطالعه کردند».
عشق به حضرت معصومه عليهاالسلام
ويژگيها و روحيات معنوي شهيد اشرفي به گونهاي بود که نظر هر انسان حق بيني را به خود جلب ميکرد. ايشان در مدت اقامتشان در قم، معمولاً يک ساعت قبل از اذان صبح به حرم حضرت معصومه عليهاالسلام ميرفتند و به راز و نياز ميپرداختند. حضرت آيتاللّه مرعشي رحمت الله عليه در اين باره ميفرمود:«هميشه قبل از اذان صبح که به حرم حضرت معصومه عليهاالسلام مشرف ميشدم يا اولين نفر من بودم يا حاجي آقاي اشرفي».
انس با زيارت عاشور
شهيد اشرفي عشق و علاقه عجيبي به امام حسين عليهالسلام داشت. خواندن زيارت عاشورا و دل دادگي وي به امام حسين عليهالسلام به گونهاي بود که فرزندشان ميگويد: هيچ گاه زيارت عاشوراي او قطع نميشد و ديگران را نيز به اين عمل سفارش ميکرد. چند بار از زبان خودشان شنيدم که فرمودند: «من از وقتي که مکلف شدم، تا به حال يک روز هم خواندن زيارت عاشورا را ترک نکردم».
مهاجرت به کرمانشاه
در سال 1335 ش، آيت اللّهاشرفي به همراه چند تن ديگر از آيات عظام و طلاب علوم ديني به دستور آيت اللّه بروجردي به کرمانشاه مهاجرت کرده، در حوزه علميه تازه تأسيس مرحوم آيت اللّه بروجردي به تدريس و نشر معارف اسلامي در منطقه غرب کشور مبادرت ورزيدند. بعدها با رحلت مرحوم آيت اللّه بروجردي، خواستند به قم بازگردند که با توجه به محبوبيت زيادي که نزد مردم داشتند، با مخالفت آنان روبهرو شدند؛ بنابراين، به خاطر مسئوليت شرعي و نياز مبرم مردم و اصرار آنها، از ترک آن ديار منصرف شده و به پيشبرد فرهنگ اسلامي و سرپرستي حوزه علميه آن منطقه مشغول شدند.
اجازه اجتهاد
شهيد اشرفي از نظر موقعيت علمي و اجتماعي، مورد تأييد علما و مراجع قم، هم چون آيت اللّه خوانساري، آيت اللّه حجّت و آيت اللّه صدر بودند و آيت اللّه بروجردي نيز علاقه فراواني به ايشان داشتند. شهيد اشرفي در چهل سالگي به درجه اجتهاد رسيدند و اولين اجازه نامه اجتهاد را در حوزه علميه قم، مرحوم آيت اللّه سيد محمد تقي خوانساري به ايشان دادند. پس از آن نيز از جانب آيات عظام حجّت کوه کمرهاي، فيض قمي، سيد ابوالحسن اصفهاني و بروجردي اجازه اجتهاد دريافت کردند.
تدريس در حوزه
آيت اللّه اشرفي اصفهاني از اوايل طلبگي در اصفهانْ شروع به تدريس کرد و در قم نيز در مدت هفده سال اقامتْ در کنار تحصيل، به تدريس و تعليم و تربيت طلاب جوان اشتغال داشت. ايشان بعد از انتقال از قم به کرمانشاه و اقامت در آن ديار، به تدريس و تعليم فقه، اصول و معارف ديني پرداخت.
معرفي امام رحمت الله عليه به عنوان مرجع تقليد
چهارمين شهيد محراب آيت اللّه اشرفي اصفهاني، پس از رحلت آيت اللّه بروجردي رحمت الله عليه ، اهالي غرب کشور را به تقليد از امام خميني رحمت الله عليه تشويق کردند. ايشان از آن ايام چنين ياد ميکنند: «اين جانب بر حسب تشخيص خود و تفحّصي هم که از شخصيتهاي بزرگ علمي نجف اشرف و حوزه علميه قم نمودم، حضرت امام خميني رحمت الله عليهرا شايسته براي مقام مقدس مرجعيت معرفي نمودم و عامه مردم را در امر تقليد به سوي ايشان سوق دادم که اين موضوع، با مخالفت و کارشکني بعضيها رو به رو شد و همچنين تهديد ساواک به تبعيد بنده را در پي داشت».
در سنگر نماز جمعه
نقش نماز جمعه در حفظ اسلام و اتحاد مسلمانان، انکار ناشدني است. با پيروزي انقلاب اسلامي، نماز جمعه اهميت بيشتري يافت و تبديل به سنگر انقلاب و مبارزه شد، به طوري که دشمنان اسلام و منافقانْ به شدت از نماز جمعه ميترسيدند و تيغ کينه و عداوت به روي ائمه جمعه ميکشيدند. در اوايل پيروزي انقلاب، علماي کرمانشاه با نوشتن طوماري، از رهبر کبير انقلاب، امام خميني رحمت الله عليه خواستند که آيت اللّه اشرفي را به امامت جمعه آن شهر تعيين کنند. امام نيز با شناختي که از سالها قبل از شهيد اشرفي داشتند، خواسته آنان را اجابت کرده و با صدور حکمي، ايشان را به امامت جمعه کرمانشاه منصوب کردند.
ياور و مريد امام
شهيد اشرفي اصفهاني، علاقه فراواني به امام رحمت الله عليه داشتند و همواره به ايشان عشق ميورزيد. قبل از انقلاب و در جريان دستگيري و تبعيد امام خميني رحمت الله عليه به نجف اشرف، مرتب با معظم له در تماس بودند و وجوهات شرعي را به محضر ايشان ارسال ميکردند. ايشان با تمام مشکلات امنيتي که رژيم طاغوت براي برقراري ارتباط با امام پديد آورده بود، با واسطه با امام در ارتباط بودند و موضوعات مختلف را به محضر امام ميرساندند و کسب تکليف ميکردند. امام نيز از اوايل آشنايي، به ايشان عنايت و توجه ويژه داشتندو در سال 1384 ق، اجازه نامهاي مبني بر تصرف آيت اللّه اشرفي در برخي امور، مانند نظارت بر اجراي حدود الهي و وجوه شرعي براي او نوشتند و هميشه در مکاتبات خويش، با احترام و عظمت از ايشان نام ميبردند. در دوران انقلاب اسلامي، آيت اللّه اشرفي اصفهاني، به عنوان يار و ياور امام، محور مبارزات مردم کرمانشاه بود و رهبري امام را همواره تبليغ و تأييد ميکرد و صميمانه به ايشان عشق ميورزيد.
فقيه مجاهد
شهيد اشرفي اصفهاني از آغاز جنگ تحميلي تا روز شهادت، مسأله جنگ را از مسائل اساسي انقلاب ميدانست و از آغاز جنگ تا آخر حيات خويش، ميل وافري به حضور در جبهه از خود نشان ميداد. با اين که مقامات امنيتي و حفاظتي، از اين کار ممانعت ميکردند و مصلحت نميديدند که ايشان به جبههها مسافرت کنند، ولي آن شهيد بزرگوار، در هر فرصتي به ديدار رزمندگان ميشتافت. هر گاه در جبههها براي رزمندگان سخنراني ميکرد، با يکايک آنان دست ميداد، به سنگرهاي آنان سر ميزد و با ايشان به گفت و گو مينشست. ايشان بارهافرموده بود که:«وقتي به جبهه ميروم، تا مدتي روحيهام قوي ميشود» و ميگفت: «قدرت خدا در جبهههاست. هر کس ميخواهد خدا و دست [قدرت] خدا را ببيند، به جبههها برود».
مشوّق جوانان
خطبههاي پرشور شهيد اشرفي اصفهاني، در پيشبرد انقلاب و ادامه جنگ تحميلي و دفاع مقدس فوق العاده مؤثر بود. وي علاوه بر تشويق جوانان در عزيمت به جبهههاي دفاع مقدس و دعوت مردم براي کمک به جبههها، خود نيز عملاً مدافع و مجاهد بود. ايشان به رغم کهولت، چندين بار در جبهههاي نبرد حاضر شد. وقتي ميگفتند شما جلوتر نرويد، چون ممکن است دشمن ببيند و حادثهاي رخ دهد، ميفرمود:«خون من که از خون اين بچهها بالاتر نيست، بگذاريد شايد من هم در جبههها شهادت نصيبم گردد، شايد آن چيزي که سال هاست به دنبال آن هستم، در جبههها پيدا کنم».
در رکاب ولايت
شهيد اشرفي که خود از عالمان بزرگ عصر خويش به شمار ميآمد و از موقعيت علمي بالايي نيز برخوردار بود، اطاعت از امام و حمايت از ولايت فقيه را بر همه واجب و لازم ميدانست. وي در طول مدت تبعيد حضرت امام رحمت الله عليه هيچ گاه از حمايت ايشان دست برنداشت و پيوسته با امام خميني رحمت الله عليه در تماس بودند. ايشان ميگفت: «امروز اطاعت از امام، حتي بر فقها هم لازم است و از حکم امام، فقها هم نميتوانند تخلف کنند». و بارها ميفرمود:«تقويت امام، تضعيف کفر و تضعيف امام، تقويت کفر است.» شهيد اشرفي در توصيه خود به ملت ايران و مسئولان کشور، اطاعت از ولايت فقيه را متذکر شده و ميفرمودند: «بايد همه گوش به فرمان امام(ولايت فقيه) باشند. امام هم که از خودش چيزي ندارد؛ فرمايش امام، فرمايش خدا و پيامبراکرم صلياللهعليهوآله است».
مناجات شبانه
نيايش در دل تاريکي و تنهايي شبانه، فاصله گرفتن از غير و دل در گرو تنها معبود هستي سپردن است. راز و نياز شبانگاهي، عروج روح از دل زمين خاکي به سوي ملکوت معنويت و نشانه تسليم در برابر باري تعالي است. شهيد اشرفي، اين عالم با تقوا نيز در طول زندگاني پر ثمر خويش، از اين مهم غفلت نکرد، به طوري که فرزند وي ميگويد: «در مدت شانزده يا هفده سالي که با ايشان بودم، يک شب نديدم که نماز شب ايشان ترک بشود».
صفاي نفس و آرامش روح
روحيات، اخلاق و سيرت عملي شهيد اشرفي آن چنان بود که ديدار کنندگان با او، از ملاقاتش دل نميکندند. کلماتش آن قدر دل نشين بود که مردم هيچ گاه از شنيدن سخنانش خسته نميشدند و چهره نورانياش به حدّي جذّاب بود که وقت خداحافظي، بعضي با چشم گريان از او جدا ميشدند. چهره نوراني و محاسن سفيد اين عالم فرزانه، انسان را به ياد خدا ميانداخت و آرامش روحي و رواني پيدا ميکرد. امام خميني رحمت الله عليه در تجليل از ايشان ميفرمايند: «هر وقت آقاي اشرفي اصفهاني را ميبينم، به ياد خدا ميافتم».
هميشه ساده زيست
شهيد محراب آيت اللّه اشرفي اصفهاني در طول حيات خويش، زندگي بسيار سادهاي داشت و بعد از پذيرفتن مسئوليت امامت جمعه کرمانشاه هم زندگياش تغييري نکرد. ايشان در خانهاي بسيار کوچک و قديمي زندگي ميکرد که نزديک به ده سال بود که تعمير نشده بود؛ خانهاي که سقف اطاق و راهرو آن در حال ريختن بود و بعضي از قسمتها گچهاي ديوار ريخته بود، ولي ايشان هرگز رضايت نميدادند که اطرافيان به تعمير آن بپردازند و ميگفتند:«خانههاي مردم را هواپيماهاي عراقي خراب کردهاند و بندگان خدا زير چادرها زندگي ميکنند، [آن وقت] شما ميخواهيد خانه را تعمير کنيد. پولي را که براي گچ ميخواهيد بدهيد، به جنگ زدهها بدهيد [که[ ثوابش خيلي بيشتر است».
تواضع و فروتني
آيت اللّه اشرفي، بسيار متواضع بودند و رفتارشانْ درس ادب و تواضع براي اطرافيان بود. ايشان به دليل داشتن اين ويژگي، بيشتر کارها را خود انجام ميدادند و حتي به فرزندان و يا همسر خود کاري واگذار نميکردند و تا قبل از اينکه موضوع ترور شخصيتها پيش بيايد، خريد مايحتاج خانه را نيز خودشان انجام ميدادند. آيت اللّه اشرفي اصفهاني با مقام بالايي که داشتند، هميشه درب منزل را شخصا به روي مراجعان باز ميکردند و با دست لرزان خود، از ميهمانان پذيرايي ميکردند. ايشان هرگز در قسمت بالاي اتاق نمينشستند و نزديک، در جايي بود که هنگام مهمان داشتن، آن جا مينشستند.
شهيد محراب و مشقات زندگي
شهيد محراب آيت اللّه اشرفي اصفهاني در طول عمر با برکت خويش که قسمت اعظم آن به تحصيل و آموختن علم سپري گشت، همواره با تنگدستي و سختي زندگيِ طلاب آن زمان مواجه بود. آن شهيد محراب با شهريه بسيار ناچيزي که دريافت ميکرد، توان اجاره کردن منزل را نداشت و بنابراين، در تمام مدت تحصيل در قم، هيچگاه نتوانست خانواده خود را به اين شهر ببرد.
آثار شهيد
شهيد اشرفي، فقيه و عالمي خستگي ناپذير بود که در طول زندگاني ارزشمندش، آثار گران بهايي از خود به يادگار گذاشت. وي پس از کسب علم و دانش و تحصيل در حوزه، بر کرسي تدريس نشسته و شاگردان برجستهاي تربيت کرد.آيت اللّه اشرفي اصفهاني، نه تنها در سنگر تعليم و تربيت، بلکه در عرصه تحقيق و پژوهش نيز فعاليتهاي گران سنگي داشته و آثار علمي و قلمي بسيار ارزندهاي از خود به جاي گذاشت است؛ از جمله آثار علمي وي عبارتند از: البيان، در علوم قرآن؛ تفسير قرآن، خلاصهاي از تفاسير شيعه و سنّي؛ مجمع الشّتات، در اصول دين و عقايد و کلام؛ مجموعهاي درباره حروف مقطعه قرآن؛ و کتابي در موضوع غيبت امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
در کنار امام رحمت الله عليه
آيت اللّهاشرفي اصفهاني، در اوج اختناق و فشار رژيم شاه، ارتباطي نزديک با امام خميني رحمت الله عليه داشتند و در زماني که امام در قم بود، مقيد بودند وجوهات شرعي را براي ايشان بفرستند. در جريان دستگيري امام در سال 1342 نيز ايشان به سرعت به تهران آمدند و به مراجع بزرگ قم گفته بودند:«امروز روزي نيست که ما بخواهيم در مقابل اين رژيم جنايت کار سکوت کنيم. ما نبايد در ارتباط با دستگيري امام آرام بنشينيم.» ايشان همواره در طول حيات خويش، چه قبل و چه بعد از انقلاب، پشتيبان و ياور هميشگي امام خميني رحمت الله عليهبودند.
مبارزه بر ضد رژيم شاه
شهيد اشرفي، مبارزهاي طولاني و جدّي با رژيم شاه داشت و اين مبارزه، کاملاً هماهنگ با خط فکري امام بود. ايشان مقيد بودند سخنراناني که دعوت ميکنند، در خط امام و آگاه به امور سياسي باشند و خودشان هم روي منبر، درباره مسائل سياسي روز صحبت ميکردند. چند بار از طرف ساواک به ايشان اعتراض شد و بارها ميگفتند که هر چه هست زير سر اين آقاست. حتي يک بار نيمه شب مأموران ساواک ايشان را دستگير و روانه زندان کردند که در آن جا بيمار شدند و ساواک با اطلاع ازعلاقهاي که مردم به ايشان داشتند، ترسيدندو مجبور به آزاد کردن ايشان شدند. رژيم شاه از بيم شورش مردم، حتي جرأت تبعيد کردن ايشان راهم نداشتند.
در خط مقدّم مبارزه
از نکات برجسته شخصيت شهيد اشرفيْ ديد باز، شمِّ سياسي قوي، آيندهنگري، تيز بيني، درايت و فهم بالا بود. ايشان از آغاز نهضت اسلامي به رهبري حضرت امام خميني رحمت الله عليه در15 خرداد، فعّالانه در صحنه انقلاب و مبارزه حضور داشت و هموراه از ارکان مبارزه بر ضد رژيم فاسق طاغوت بود. در دوران سياه ستم شاهي، يک لحظه از مبارزه و مجاهدت دست نکشيد و همواره در صحنه جهاد، از «سابقون» محسوب ميشد. بعد از انقلاب شکوهمند اسلامي نيز، منطقه غرب کشور از حساسترين و مهمترين مراکز کشور بود و با توجه به فعاليت ضد انقلاب و عناصر سرسپرده در آن جا، دشمن در صدد ايجاد اختلاف و تفرقهافکني بود که آيت اللّه اشرفي با نگرشي قوي، باعث پيوند علما و مردم و وحدت شيعه و سني شد.
خدمات ارزنده
شهيد اشرفي در طول حيات پربرکت خويش، خدمات ارزندهاي از خود به يادگار گذاشت. ساختن مدارس، مساجد، ياري رساندن به جنگ زدگان، حمايت گسترده از مستمندان و... از جمله اقدامات گران سنگ وي بود. اين عالم وارسته و بزرگ، انديشه و عمل الهي و اسلامي را در هم آميخت و عمر خود را در خدمت به ملّت مسلمان و حفظ ارزشهاي اسلامي گذراند. از جمله خدمات وي عبارتند از: تأسيس ساختمان مکتب الزهراء، تأسيس مسجد ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در خميني شهر؛ تأسيس مسجد امام حسين عليهالسلام در خميني شهر؛ تأسيس حوزه علميه امام خميني رحمت الله عليه در کرمانشاه؛ ساختمان مسجد النبي در کرمانشاه، و توسعه مسجد آيت اللّه بروجردي در کرمانشاه.
احتمال شهادت
چهارمين شهيد محراب آيت اللّه اشرفي مدتي قبلاز شهادت خويش، به دلايلي احساس کرده بود که هنگامه شهادت ايشان فرا رسيده و ميگفتند:« اين منافقين دست از سر من بر نميدارند؛ من حتما شهيد ميشوم». يک روز قبل از شهادت، يعني روز پنجشنبه خدمت امام رحمت الله عليه شرفياب شدند و به محض ورود، امام از جاي خود برخاستند و ايستاده ايشان را در آغوش گرفتند و بوسيدند و به هنگام رفتن نيز امام دوباره چنين کردند، و وقتي ميرفتند، ايشان به يکي از نزديکانش ميگويد: «من احتمال ميدهم که اين آخرين ملاقات من با امام باشد؛ چرا که اين بار امام دو مرتبه با من معانقه [و روبوسي] کردند». ايشان حدود يک ماه قبل از شهادت، دقيقا در همان محل دفن کنوني ايستاده و فرمودند: « اين جا عجب جاي خوبي است، من از اين جا بوي بهشت را استشمام ميکنم، اگر من لياقت شهادت را پيدا کردم مرا در همين جا دفن کنيد».
شهادت، برترين معراج عشق
منافقان، وقتي خود را در مقابله با انقلاب اسلامي و امام امت، عاجز و ناتوان يافتند، مصمم بر کشتن ياران انقلاب شدند تا با اين وسيله، امام و انقلاب را تضعيف کنند. آن کوردلان ناکام، در ظهر جمعه 23 مهرماه 1361، در سنگر نماز جمعه کرمانشاه با منفجر کردن نارنجکي، امام جمعه هشتاد ساله و مجاهد در راه اسلام، آيت اللّهاشرفي اصفهاني را به شهادت رساندند و بدين سان، چهارمين شهيد محراب به پيشگاه ابديت تقديم شد. پيکر مطهر اين لاله خونينْ پس از تشييع با شکوه مردم کرمانشاه به اصفهان انتقال داده شده و در گلستان شهداي تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. روحش شاد و يادش هماره جاودان باد.
پيام تسليت حضرت امام رحمت الله عليه
امام خميني رحمت الله عليه در پيامي، شهادت آيت اللّهاشرفي را اين چنين تسليت گفتند:
« انا للّه و انا اليه راجعون، چه سعاتمندند آنان که عمري را در خدمت به اسلام و مسلمين بگذرانند و در آخرِ عمرِ فاني، به فيض عظيمي که دل باختگان به لقاءاللّه آرزو ميکنند، نايل آيند... [اين [شهيد عزيز... از آن شخصيتهايي بود که اين جانب يکي از ارادتمندان اين شخص والا مقام بوده و هستم. اين وجود پر برکتِ متعهد را قريب شصت سال است ميشناسم. مرحوم شهيد بزرگوار حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا عطاءاللّه اشرفي را در اين مدت طولاني، به صفاي نفس و آرامش روح و اطمينان قلب و خالي از هواهاي نفساني و تارک هوي و مطيع امر مولا و جامع علم مفيد و عمل صالح ميشناسم و در عين حال، مجاهد و متعهد و قوي النّفس بود... خداوند او را در زمره شهداي کربلا قرار دهد و لعنت و نفرين خود را بر قاتلان چنين مرداني نثار فرمايد...».
شهيد اشرفي از ديدگاه مقام معظم رهبري
حضرت آيت اللّه خامنهاي(مدظله العالي) در بزرگداشت شخصيت والاي شهيد اشرفي چنين فرمودند: «احترام اين شهيد عزيز از دو جنبه حايز اهميت است: اول جنبههاي عمومي که همه ائمه جمعه[شهرهاي] بزرگ و معروف داشتهاند؛ زيرا اين بزرگواران پايههاي عظيم انقلابند. اينها در مناطق مختلف زبان گوياي رهبر و بازوي قوي بسيج عمومي به شمار ميروند. ايشان در سنگر نماز جمعه و در حساسترين لحظات اين انقلاب مانند شهيدان عزيز ديگر هم چون مرحوم صدوقي، دستغيب و مدني، هميشه مدافع خط امام و حضورشان ضربه سختي بر پيکر استکبار جهاني بود.
خصوصيات ديگر شهيد اشرفي، جنبه شخصي ايشان بود. مرحوم آقاي اشرفي يک انسان دوست داشتني و مطلوب بود. اين عالم بزرگوار با آن وِزانت علمي و مقبوليت بسيار، متواضع، با اخلاص، با صفا و بيادعا بود، به طوري که احترام و تجليل همگان را برمي انگيخت».
مرد حق
ماه خون شد، اشرفي محراب خون در برگرفت او که درس عاشقي از ساقي کوثر گرفت
از جفاي خائنين، خونْ مسجد و منبر گرفت باز دست ناکثين از ما گُلي ديگر گرفت
اشرفي اي مرد حق، محراب خونين شد ز تو اشک ما سيلاب شد، سيلاب خونين شد ز تو
کن نظر که ديدهها گرداب خونين شد ز تو باختر تا خاوران، يک باره خونين شد ز تو
ماه خون شد اشرفي محراب خون در برگرفت او که درس عاشقي از ساقي کوثر گرفت
از رجال، آنان که عهدي با خداشان بسته اند بر سر صدق و صفا پيمان خود نشکسته اند
عدهاي ز آنان به سوي کوي جانان رفته اند عدهاي در انتظار وصل حق بنشسته اند
ماه خون شد اشرفي محراب خون در برگرفت او که درس عاشقي از ساقي کوثر گرفت
منبع:ماهنامه گلبرگ