جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
معراج در محراب
-(2 Body) 
معراج در محراب
Visitor 307
Category: دنياي فن آوري

تولد

در سال 1281 ش، در خميني شهر اصفهان کودکي متولد شد که عطاءاللّه‏ نام گرفت. پدرش مرحوم ميرزا اسداللّه‏ از عالمان دين و مردي زاهد بود که زندگي ساده‏اي داشت. مادرش بانو «نجمه» فرزند مرحوم سيد محمد تقي ميردامادي، زني با ايمان و پاک دامن بود. نياکان آيت‏اللّه‏ اشرفي اصفهاني، اغلب از عالمان دين بودند و نسب وي، به علماي صدر اسلام مي‏رسيد. در اين باره خود شهيد چنين گفته است: «نسب بنده منتهي مي‏شود به يکي از علماي «جبل عامل» که اين‏ها در صدر اسلام، از برکت حضرت ابوذر، اسلام اختيار کردند و بعد آمدند در سده (خميني شهر فعلي) و تا آن جا که در نظرم هست، اجداد پدري ما، هميشه از علماي معروف محل بودند».

در راه آموختن

شهيد آيت اللّه‏ اشرفي اصفهاني دروس ابتدايي را در منطقه سده خميني شهر در مکتب خانه‏هاي قديم آموخت و پس از چندي، به حوزه علميه اصفهان عزيمت کرد و در مدرسه نوريه، به تحصيل فقه واصول پرداخت. ايشان سپس براي تکميل علم و کسب معارف بيش‏تر، راهي حوزه علميه قم گرديد و نزد علماي بزرگي چون آيت اللّه‏ حائري يزدي، آيت اللّه‏ بروجردي و ديگر اساتيد بزرگ آن زمان به فراگرفتن علم اهتمام ورزيد و نيز هيچ گاه از تزکيه نفس غفلت نورزيد و در هر دو عرصه، به کوشش و تلاش گسترده پرداخت.

جهاد علمي

شهيد محراب آيت اللّه‏ اشرفي در تحصيل و فراگيري علوم بسيار کوشا بود. ايشان خود از اين سعي و تلاش به اين صورت ياد کردند که: «در نظرم هست که در اصفهان پنجشنبه و جمعه که مي‏شد، درس‏ها را دوره مي‏کردم. يک حجره‏اي بود که در گوشه‏اي واقع شده بود... پرده‏اي جلوي در آن آويزان مي‏کردم... و شب‏ها گاهي اوقات تا صبح درس‏ها را دوره مي‏کردم. روزها هم در يک مسجد دور افتاده و خلوتْ درس‏ها را دوره مي‏کردم. در قم نيز به آيت اللّه‏ بروجردي گفته بودند که من درس‏ها را خوب ياد مي‏گيرم و مي‏نويسم، لذا يک بار شخصا به حجره ما تشريف آوردند و با اصرار جزوه‏هاي ما را گرفتند و مطالعه کردند».

عشق به حضرت معصومه عليهاالسلام

ويژگي‏ها و روحيات معنوي شهيد اشرفي به گونه‏اي بود که نظر هر انسان حق بيني را به خود جلب مي‏کرد. ايشان در مدت اقامتشان در قم، معمولاً يک ساعت قبل از اذان صبح به حرم حضرت معصومه عليهاالسلام مي‏رفتند و به راز و نياز مي‏پرداختند. حضرت آيت‏اللّه‏ مرعشي رحمت الله عليه در اين باره مي‏فرمود:«هميشه قبل از اذان صبح که به حرم حضرت معصومه عليهاالسلام مشرف مي‏شدم يا اولين نفر من بودم يا حاجي آقاي اشرفي».

انس با زيارت عاشور

شهيد اشرفي عشق و علاقه عجيبي به امام حسين عليه‏السلام داشت. خواندن زيارت عاشورا و دل دادگي وي به امام حسين عليه‏السلام به گونه‏اي بود که فرزندشان مي‏گويد: هيچ گاه زيارت عاشوراي او قطع نمي‏شد و ديگران را نيز به اين عمل سفارش مي‏کرد. چند بار از زبان خودشان شنيدم که فرمودند: «من از وقتي که مکلف شدم، تا به حال يک روز هم خواندن زيارت عاشورا را ترک نکردم».

مهاجرت به کرمانشاه

در سال 1335 ش، آيت اللّه‏اشرفي به همراه چند تن ديگر از آيات عظام و طلاب علوم ديني به دستور آيت اللّه‏ بروجردي به کرمانشاه مهاجرت کرده، در حوزه علميه تازه تأسيس مرحوم آيت اللّه‏ بروجردي به تدريس و نشر معارف اسلامي در منطقه غرب کشور مبادرت ورزيدند. بعدها با رحلت مرحوم آيت اللّه‏ بروجردي، خواستند به قم بازگردند که با توجه به محبوبيت زيادي که نزد مردم داشتند، با مخالفت آنان روبه‏رو شدند؛ بنابراين، به خاطر مسئوليت شرعي و نياز مبرم مردم و اصرار آن‏ها، از ترک آن ديار منصرف شده و به پيشبرد فرهنگ اسلامي و سرپرستي حوزه علميه آن منطقه مشغول شدند.

اجازه اجتهاد

شهيد اشرفي از نظر موقعيت علمي و اجتماعي، مورد تأييد علما و مراجع قم، هم چون آيت اللّه‏ خوانساري، آيت اللّه‏ حجّت و آيت اللّه‏ صدر بودند و آيت اللّه‏ بروجردي نيز علاقه فراواني به ايشان داشتند. شهيد اشرفي در چهل سالگي به درجه اجتهاد رسيدند و اولين اجازه نامه اجتهاد را در حوزه علميه قم، مرحوم آيت اللّه‏ سيد محمد تقي خوانساري به ايشان دادند. پس از آن نيز از جانب آيات عظام حجّت کوه کمره‏اي، فيض قمي، سيد ابوالحسن اصفهاني و بروجردي اجازه اجتهاد دريافت کردند.

تدريس در حوزه

آيت اللّه‏ اشرفي اصفهاني از اوايل طلبگي در اصفهانْ شروع به تدريس کرد و در قم نيز در مدت هفده سال اقامتْ در کنار تحصيل، به تدريس و تعليم و تربيت طلاب جوان اشتغال داشت. ايشان بعد از انتقال از قم به کرمانشاه و اقامت در آن ديار، به تدريس و تعليم فقه، اصول و معارف ديني پرداخت.

معرفي امام رحمت الله عليه به عنوان مرجع تقليد

چهارمين شهيد محراب آيت اللّه‏ اشرفي اصفهاني، پس از رحلت آيت اللّه‏ بروجردي رحمت الله عليه ، اهالي غرب کشور را به تقليد از امام خميني رحمت الله عليه تشويق کردند. ايشان از آن ايام چنين ياد مي‏کنند: «اين جانب بر حسب تشخيص خود و تفحّصي هم که از شخصيت‏هاي بزرگ علمي نجف اشرف و حوزه علميه قم نمودم، حضرت امام خميني رحمت الله عليهرا شايسته براي مقام مقدس مرجعيت معرفي نمودم و عامه مردم را در امر تقليد به سوي ايشان سوق دادم که اين موضوع، با مخالفت و کارشکني بعضي‏ها رو به رو شد و همچنين تهديد ساواک به تبعيد بنده را در پي داشت».

در سنگر نماز جمعه

نقش نماز جمعه در حفظ اسلام و اتحاد مسلمانان، انکار ناشدني است. با پيروزي انقلاب اسلامي، نماز جمعه اهميت بيش‏تري يافت و تبديل به سنگر انقلاب و مبارزه شد، به طوري که دشمنان اسلام و منافقانْ به شدت از نماز جمعه مي‏ترسيدند و تيغ کينه و عداوت به روي ائمه جمعه مي‏کشيدند. در اوايل پيروزي انقلاب، علماي کرمانشاه با نوشتن طوماري، از رهبر کبير انقلاب، امام خميني رحمت الله عليه خواستند که آيت اللّه‏ اشرفي را به امامت جمعه آن شهر تعيين کنند. امام نيز با شناختي که از سال‏ها قبل از شهيد اشرفي داشتند، خواسته آنان را اجابت کرده و با صدور حکمي، ايشان را به امامت جمعه کرمانشاه منصوب کردند.

ياور و مريد امام

شهيد اشرفي اصفهاني، علاقه فراواني به امام رحمت الله عليه داشتند و همواره به ايشان عشق مي‏ورزيد. قبل از انقلاب و در جريان دستگيري و تبعيد امام خميني رحمت الله عليه به نجف اشرف، مرتب با معظم له در تماس بودند و وجوهات شرعي را به محضر ايشان ارسال مي‏کردند. ايشان با تمام مشکلات امنيتي که رژيم طاغوت براي برقراري ارتباط با امام پديد آورده بود، با واسطه با امام در ارتباط بودند و موضوعات مختلف را به محضر امام مي‏رساندند و کسب تکليف مي‏کردند. امام نيز از اوايل آشنايي، به ايشان عنايت و توجه ويژه داشتندو در سال 1384 ق، اجازه نامه‏اي مبني بر تصرف آيت اللّه‏ اشرفي در برخي امور، مانند نظارت بر اجراي حدود الهي و وجوه شرعي براي او نوشتند و هميشه در مکاتبات خويش، با احترام و عظمت از ايشان نام مي‏بردند. در دوران انقلاب اسلامي، آيت اللّه‏ اشرفي اصفهاني، به عنوان يار و ياور امام، محور مبارزات مردم کرمانشاه بود و رهبري امام را همواره تبليغ و تأييد مي‏کرد و صميمانه به ايشان عشق مي‏ورزيد.

فقيه مجاهد

شهيد اشرفي اصفهاني از آغاز جنگ تحميلي تا روز شهادت، مسأله جنگ را از مسائل اساسي انقلاب مي‏دانست و از آغاز جنگ تا آخر حيات خويش، ميل وافري به حضور در جبهه از خود نشان مي‏داد. با اين که مقامات امنيتي و حفاظتي، از اين کار ممانعت مي‏کردند و مصلحت نمي‏ديدند که ايشان به جبهه‏ها مسافرت کنند، ولي آن شهيد بزرگ‏وار، در هر فرصتي به ديدار رزمندگان مي‏شتافت. هر گاه در جبهه‏ها براي رزمندگان سخنراني مي‏کرد، با يکايک آنان دست مي‏داد، به سنگرهاي آنان سر مي‏زد و با ايشان به گفت و گو مي‏نشست. ايشان بارهافرموده بود که:«وقتي به جبهه مي‏روم، تا مدتي روحيه‏ام قوي مي‏شود» و مي‏گفت: «قدرت خدا در جبهه‏هاست. هر کس مي‏خواهد خدا و دست [قدرت] خدا را ببيند، به جبهه‏ها برود».

مشوّق جوانان

خطبه‏هاي پرشور شهيد اشرفي اصفهاني، در پيشبرد انقلاب و ادامه جنگ تحميلي و دفاع مقدس فوق العاده مؤثر بود. وي علاوه بر تشويق جوانان در عزيمت به جبهه‏هاي دفاع مقدس و دعوت مردم براي کمک به جبهه‏ها، خود نيز عملاً مدافع و مجاهد بود. ايشان به رغم کهولت، چندين بار در جبهه‏هاي نبرد حاضر شد. وقتي مي‏گفتند شما جلوتر نرويد، چون ممکن است دشمن ببيند و حادثه‏اي رخ دهد، مي‏فرمود:«خون من که از خون اين بچه‏ها بالاتر نيست، بگذاريد شايد من هم در جبهه‏ها شهادت نصيبم گردد، شايد آن چيزي که سال هاست به دنبال آن هستم، در جبهه‏ها پيدا کنم».

در رکاب ولايت

شهيد اشرفي که خود از عالمان بزرگ عصر خويش به شمار مي‏آمد و از موقعيت علمي بالايي نيز برخوردار بود، اطاعت از امام و حمايت از ولايت فقيه را بر همه واجب و لازم مي‏دانست. وي در طول مدت تبعيد حضرت امام رحمت الله عليه هيچ گاه از حمايت ايشان دست برنداشت و پيوسته با امام خميني رحمت الله عليه در تماس بودند. ايشان مي‏گفت: «امروز اطاعت از امام، حتي بر فقها هم لازم است و از حکم امام، فقها هم نمي‏توانند تخلف کنند». و بارها مي‏فرمود:«تقويت امام، تضعيف کفر و تضعيف امام، تقويت کفر است.» شهيد اشرفي در توصيه خود به ملت ايران و مسئولان کشور، اطاعت از ولايت فقيه را متذکر شده و مي‏فرمودند: «بايد همه گوش به فرمان امام(ولايت فقيه) باشند. امام هم که از خودش چيزي ندارد؛ فرمايش امام، فرمايش خدا و پيامبراکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله است».

مناجات شبانه

نيايش در دل تاريکي و تنهايي شبانه، فاصله گرفتن از غير و دل در گرو تنها معبود هستي سپردن است. راز و نياز شبان‏گاهي، عروج روح از دل زمين خاکي به سوي ملکوت معنويت و نشانه تسليم در برابر باري تعالي است. شهيد اشرفي، اين عالم با تقوا نيز در طول زندگاني پر ثمر خويش، از اين مهم غفلت نکرد، به طوري که فرزند وي مي‏گويد: «در مدت شانزده يا هفده سالي که با ايشان بودم، يک شب نديدم که نماز شب ايشان ترک بشود».

صفاي نفس و آرامش روح

روحيات، اخلاق و سيرت عملي شهيد اشرفي آن چنان بود که ديدار کنندگان با او، از ملاقاتش دل نمي‏کندند. کلماتش آن قدر دل نشين بود که مردم هيچ گاه از شنيدن سخنانش خسته نمي‏شدند و چهره نوراني‏اش به حدّي جذّاب بود که وقت خداحافظي، بعضي با چشم گريان از او جدا مي‏شدند. چهره نوراني و محاسن سفيد اين عالم فرزانه، انسان را به ياد خدا مي‏انداخت و آرامش روحي و رواني پيدا مي‏کرد. امام خميني رحمت الله عليه در تجليل از ايشان مي‏فرمايند: «هر وقت آقاي اشرفي اصفهاني را مي‏بينم، به ياد خدا مي‏افتم».

هميشه ساده زيست

شهيد محراب آيت اللّه‏ اشرفي اصفهاني در طول حيات خويش، زندگي بسيار ساده‏اي داشت و بعد از پذيرفتن مسئوليت امامت جمعه کرمانشاه هم زندگي‏اش تغييري نکرد. ايشان در خانه‏اي بسيار کوچک و قديمي زندگي مي‏کرد که نزديک به ده سال بود که تعمير نشده بود؛ خانه‏اي که سقف اطاق و راهرو آن در حال ريختن بود و بعضي از قسمت‏ها گچ‏هاي ديوار ريخته بود، ولي ايشان هرگز رضايت نمي‏دادند که اطرافيان به تعمير آن بپردازند و مي‏گفتند:«خانه‏هاي مردم را هواپيماهاي عراقي خراب کرده‏اند و بندگان خدا زير چادرها زندگي مي‏کنند، [آن وقت] شما مي‏خواهيد خانه را تعمير کنيد. پولي را که براي گچ مي‏خواهيد بدهيد، به جنگ زده‏ها بدهيد [که[ ثوابش خيلي بيشتر است».

تواضع و فروتني

آيت اللّه‏ اشرفي، بسيار متواضع بودند و رفتارشانْ درس ادب و تواضع براي اطرافيان بود. ايشان به دليل داشتن اين ويژگي، بيش‏تر کارها را خود انجام مي‏دادند و حتي به فرزندان و يا همسر خود کاري واگذار نمي‏کردند و تا قبل از اين‏که موضوع ترور شخصيت‏ها پيش بيايد، خريد مايحتاج خانه را نيز خودشان انجام مي‏دادند. آيت اللّه‏ اشرفي اصفهاني با مقام بالايي که داشتند، هميشه درب منزل را شخصا به روي مراجعان باز مي‏کردند و با دست لرزان خود، از ميهمانان پذيرايي مي‏کردند. ايشان هرگز در قسمت بالاي اتاق نمي‏نشستند و نزديک، در جايي بود که هنگام مهمان داشتن، آن جا مي‏نشستند.

شهيد محراب و مشقات زندگي

شهيد محراب آيت اللّه‏ اشرفي اصفهاني در طول عمر با برکت خويش که قسمت اعظم آن به تحصيل و آموختن علم سپري گشت، همواره با تنگ‏دستي و سختي زندگيِ طلاب آن زمان مواجه بود. آن شهيد محراب با شهريه بسيار ناچيزي که دريافت مي‏کرد، توان اجاره کردن منزل را نداشت و بنابراين، در تمام مدت تحصيل در قم، هيچ‏گاه نتوانست خانواده خود را به اين شهر ببرد.

آثار شهيد

شهيد اشرفي، فقيه و عالمي خستگي ناپذير بود که در طول زندگاني ارزشمندش، آثار گران بهايي از خود به يادگار گذاشت. وي پس از کسب علم و دانش و تحصيل در حوزه، بر کرسي تدريس نشسته و شاگردان برجسته‏اي تربيت کرد.آيت اللّه‏ اشرفي اصفهاني، نه تنها در سنگر تعليم و تربيت، بلکه در عرصه تحقيق و پژوهش نيز فعاليت‏هاي گران سنگي داشته و آثار علمي و قلمي بسيار ارزنده‏اي از خود به جاي گذاشت است؛ از جمله آثار علمي وي عبارتند از: البيان، در علوم قرآن؛ تفسير قرآن، خلاصه‏اي از تفاسير شيعه و سنّي؛ مجمع الشّتات، در اصول دين و عقايد و کلام؛ مجموعه‏اي درباره حروف مقطعه قرآن؛ و کتابي در موضوع غيبت امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف)

در کنار امام رحمت ‏الله عليه

آيت اللّه‏اشرفي اصفهاني، در اوج اختناق و فشار رژيم شاه، ارتباطي نزديک با امام خميني رحمت الله عليه داشتند و در زماني که امام در قم بود، مقيد بودند وجوهات شرعي را براي ايشان بفرستند. در جريان دستگيري امام در سال 1342 نيز ايشان به سرعت به تهران آمدند و به مراجع بزرگ قم گفته بودند:«امروز روزي نيست که ما بخواهيم در مقابل اين رژيم جنايت کار سکوت کنيم. ما نبايد در ارتباط با دستگيري امام آرام بنشينيم.» ايشان همواره در طول حيات خويش، چه قبل و چه بعد از انقلاب، پشتيبان و ياور هميشگي امام خميني رحمت الله عليهبودند.

مبارزه بر ضد رژيم شاه

شهيد اشرفي، مبارزه‏اي طولاني و جدّي با رژيم شاه داشت و اين مبارزه، کاملاً هماهنگ با خط فکري امام بود. ايشان مقيد بودند سخنراناني که دعوت مي‏کنند، در خط امام و آگاه به امور سياسي باشند و خودشان هم روي منبر، درباره مسائل سياسي روز صحبت مي‏کردند. چند بار از طرف ساواک به ايشان اعتراض شد و بارها مي‏گفتند که هر چه هست زير سر اين آقاست. حتي يک بار نيمه شب مأموران ساواک ايشان را دستگير و روانه زندان کردند که در آن جا بيمار شدند و ساواک با اطلاع ازعلاقه‏اي که مردم به ايشان داشتند، ترسيدندو مجبور به آزاد کردن ايشان شدند. رژيم شاه از بيم شورش مردم، حتي جرأت تبعيد کردن ايشان راهم نداشتند.

در خط مقدّم مبارزه

از نکات برجسته شخصيت شهيد اشرفيْ ديد باز، شمِّ سياسي قوي، آينده‏نگري، تيز بيني، درايت و فهم بالا بود. ايشان از آغاز نهضت اسلامي به رهبري حضرت امام خميني رحمت الله عليه در15 خرداد، فعّالانه در صحنه انقلاب و مبارزه حضور داشت و هموراه از ارکان مبارزه بر ضد رژيم فاسق طاغوت بود. در دوران سياه ستم شاهي، يک لحظه از مبارزه و مجاهدت دست نکشيد و همواره در صحنه جهاد، از «سابقون» محسوب مي‏شد. بعد از انقلاب شکوه‏مند اسلامي نيز، منطقه غرب کشور از حساس‏ترين و مهم‏ترين مراکز کشور بود و با توجه به فعاليت ضد انقلاب و عناصر سرسپرده در آن جا، دشمن در صدد ايجاد اختلاف و تفرقه‏افکني بود که آيت اللّه‏ اشرفي با نگرشي قوي، باعث پيوند علما و مردم و وحدت شيعه و سني شد.

خدمات ارزنده

شهيد اشرفي در طول حيات پربرکت خويش، خدمات ارزنده‏اي از خود به يادگار گذاشت. ساختن مدارس، مساجد، ياري رساندن به جنگ زدگان، حمايت گسترده از مستمندان و... از جمله اقدامات گران سنگ وي بود. اين عالم وارسته و بزرگ، انديشه و عمل الهي و اسلامي را در هم آميخت و عمر خود را در خدمت به ملّت مسلمان و حفظ ارزش‏هاي اسلامي گذراند. از جمله خدمات وي عبارتند از: تأسيس ساختمان مکتب الزهراء، تأسيس مسجد ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در خميني شهر؛ تأسيس مسجد امام حسين عليه‏السلام در خميني شهر؛ تأسيس حوزه علميه امام خميني رحمت ‏الله عليه در کرمانشاه؛ ساختمان مسجد النبي در کرمانشاه، و توسعه مسجد آيت اللّه‏ بروجردي در کرمانشاه.

احتمال شهادت

چهارمين شهيد محراب آيت اللّه‏ اشرفي مدتي قبل‏از شهادت خويش، به دلايلي احساس کرده بود که هنگامه شهادت ايشان فرا رسيده و مي‏گفتند:« اين منافقين دست از سر من بر نمي‏دارند؛ من حتما شهيد مي‏شوم». يک روز قبل از شهادت، يعني روز پنجشنبه خدمت امام رحمت الله عليه شرفياب شدند و به محض ورود، امام از جاي خود برخاستند و ايستاده ايشان را در آغوش گرفتند و بوسيدند و به هنگام رفتن نيز امام دوباره چنين کردند، و وقتي مي‏رفتند، ايشان به يکي از نزديکانش مي‏گويد: «من احتمال مي‏دهم که اين آخرين ملاقات من با امام باشد؛ چرا که اين بار امام دو مرتبه با من معانقه [و روبوسي] کردند». ايشان حدود يک ماه قبل از شهادت، دقيقا در همان محل دفن کنوني ايستاده و فرمودند: « اين جا عجب جاي خوبي است، من از اين جا بوي بهشت را استشمام مي‏کنم، اگر من لياقت شهادت را پيدا کردم مرا در همين جا دفن کنيد».

شهادت، برترين معراج عشق

منافقان، وقتي خود را در مقابله با انقلاب اسلامي و امام امت، عاجز و ناتوان يافتند، مصمم بر کشتن ياران انقلاب شدند تا با اين وسيله، امام و انقلاب را تضعيف کنند. آن کوردلان ناکام، در ظهر جمعه 23 مهرماه 1361، در سنگر نماز جمعه کرمانشاه با منفجر کردن نارنجکي، امام جمعه هشتاد ساله و مجاهد در راه اسلام، آيت اللّه‏اشرفي اصفهاني را به شهادت رساندند و بدين سان، چهارمين شهيد محراب به پيش‏گاه ابديت تقديم شد. پيکر مطهر اين لاله خونينْ پس از تشييع با شکوه مردم کرمانشاه به اصفهان انتقال داده شده و در گلستان شهداي تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. روحش شاد و يادش هماره جاودان باد.

پيام تسليت حضرت امام رحمت ‏الله عليه

امام خميني رحمت الله عليه در پيامي، شهادت آيت اللّه‏اشرفي را اين چنين تسليت گفتند:
« انا للّه‏ و انا اليه راجعون، چه سعاتمندند آنان که عمري را در خدمت به اسلام و مسلمين بگذرانند و در آخرِ عمرِ فاني، به فيض عظيمي که دل باختگان به لقاءاللّه‏ آرزو مي‏کنند، نايل آيند... [اين [شهيد عزيز... از آن شخصيت‏هايي بود که اين جانب يکي از ارادت‏مندان اين شخص والا مقام بوده و هستم. اين وجود پر برکتِ متعهد را قريب شصت سال است مي‏شناسم. مرحوم شهيد بزرگ‏وار حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا عطاءاللّه‏ اشرفي را در اين مدت طولاني، به صفاي نفس و آرامش روح و اطمينان قلب و خالي از هواهاي نفساني و تارک هوي و مطيع امر مولا و جامع علم مفيد و عمل صالح مي‏شناسم و در عين حال، مجاهد و متعهد و قوي النّفس بود... خداوند او را در زمره شهداي کربلا قرار دهد و لعنت و نفرين خود را بر قاتلان چنين مرداني نثار فرمايد...».

شهيد اشرفي از ديدگاه مقام معظم رهبري

حضرت آيت اللّه‏ خامنه‏اي(مدظله العالي) در بزرگ‏داشت شخصيت والاي شهيد اشرفي چنين فرمودند: «احترام اين شهيد عزيز از دو جنبه حايز اهميت است: اول جنبه‏هاي عمومي که همه ائمه جمعه[شهرهاي] بزرگ و معروف داشته‏اند؛ زيرا اين بزرگ‏واران پايه‏هاي عظيم انقلابند. اين‏ها در مناطق مختلف زبان گوياي رهبر و بازوي قوي بسيج عمومي به شمار مي‏روند. ايشان در سنگر نماز جمعه و در حساس‏ترين لحظات اين انقلاب مانند شهيدان عزيز ديگر هم چون مرحوم صدوقي، دستغيب و مدني، هميشه مدافع خط امام و حضورشان ضربه سختي بر پيکر استکبار جهاني بود.
خصوصيات ديگر شهيد اشرفي، جنبه شخصي ايشان بود. مرحوم آقاي اشرفي يک انسان دوست داشتني و مطلوب بود. اين عالم بزرگ‏وار با آن وِزانت علمي و مقبوليت بسيار، متواضع، با اخلاص، با صفا و بي‏ادعا بود، به طوري که احترام و تجليل همگان را برمي انگيخت».

مرد حق

ماه خون شد، اشرفي محراب خون در برگرفت            او که درس عاشقي از ساقي کوثر گرفت
از جفاي خائنين، خونْ مسجد و منبر گرفت                 باز دست ناکثين از ما گُلي ديگر گرفت
اشرفي اي مرد حق، محراب خونين شد ز تو             اشک ما سيلاب شد، سيلاب خونين شد ز تو
کن نظر که ديده‏ها گرداب خونين شد ز تو                     باختر تا خاوران، يک باره خونين شد ز تو
ماه خون شد اشرفي محراب خون در برگرفت            او که درس عاشقي از ساقي کوثر گرفت
از رجال، آنان که عهدي با خداشان بسته اند              بر سر صدق و صفا پيمان خود نشکسته اند
عده‏اي ز آنان به سوي کوي جانان رفته اند                  عده‏اي در انتظار وصل حق بنشسته اند
ماه خون شد اشرفي محراب خون در برگرفت            او که درس عاشقي از ساقي کوثر گرفت
منبع:ماهنامه گلبرگ
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image