جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
شهيد آيت الله صدوقي و دولت موقت
-(3 Body) 
شهيد آيت الله صدوقي و دولت موقت
Visitor 293
Category: دنياي فن آوري
گفتگو با حسين مهديان

درآمد
 

جلسه تاريخي آشتي كنان مهندس بازرگان و شهيد آيت الله صدوقي در منزل حاج حسين مهديان، از جمله رويدادهاي مهم ابتداي انقلاب است، جلسه اي كه حتي به عنوان مستمسكي براي ترور آقاي مهديان توسط گروه فرقان مطرح شد. در اين گفتگو مواضع فكري شهيد آيت الله صدوقي در قبال دولت موقت و بني صدر از نگاه يكي از ديرينه ترين مبارزات انقلاب تحليل شده است.

اولين آشنايي شما با شهيد صدوقي چگونه و كجا بود؟
 

قبل از انقلاب و در زمان طاغوت، شهيد صدوقي در يزد اولين شخصيت روحاني و بلكه اجتماعي و سياسي و اقتصادي آنجا بودند و سالي يك مرتبه از آقاي فلسفي دعوت مي كردند كه براي سخنراني به يزد بروند. سخنراني هاي آقاي فلسفي در استاني مثل يزد موجي ايجاد مي كرد و از عصر مردم مثل موج به طرف محل سخنراني به راه مي افتادند. مردم يزد چه در خانه و چه بيرون از آن به توليد و تلاش و كار معروفند و آقاي فلسفي مي گفت به چادرهاي چادر شبي خانم هاي يزد نگاه نكنيد. همه يزدي ها به دليل تلاش و توليد، متمول و از نظر اقتصادي قوي هستند. حتي در نجف يكي از يزدي ها از دنيا رفته بود و مردم پرسيده بودند براي كفن و دفن او چه كنيم؟ به يكي از بزرگان آنجا، گمانم ملا كاظم يزدي گفته بودند نگران نباشيد. ايشان گفته بود: «يزدي ها هميشه پس انداز دارند. برويد بگرديد پيدا مي كنيد.» و همين طور هم بود.

آيا از تعامل شهيد صدوقي و مرحوم فلسفي چيزي يادتان هست؟
 

آقاي صدوقي يك مرد انقلابي بود. اينها معمولا در خانه هايشان هم جلسات روضه و سخنراني دارند و كساني را دعوت مي كنند كه مبارز باشند. معمولا سخنران از تهران دعوت مي كردند. يكي از جلسات را يادم هست كه آقاي سيد احمد خاتمي هم آنجا بود. ساواك هم كه بسيار به شهيد صدوقي حساس بود كه اگر اسناد ساواك را مطالعه كنيد، از همان ابتدائي كه ايشان به يزد آمدند، به شدت تحت نظر بودند.

در آستانه پيروزي انقلاب و انتخاب مهندس بازرگان به عنوان نخست وزير، بين شهيد صدوقي و ايشان اصطكاكي به وجود آمد. در اين مورد توضيحي بفرمائيد.
 

بله، بين آنها اصطكاك لفظي و مصاحبه اي به وجود آمد. دوستان گفتند اول انقلاب است و دولت هم مورد تائيد امام است و چنين اختلافاتي، انعكاس خوبي در اجتماع ندارد و از آن سوء استفاده هائي مي شود. آقاي صادق طباطبائي وزير مشاور مهندس بازرگان بود. با ايشان صحبت كرديم و ايشان هم موافقت كردند كه جلسه اي در منزل ما تشكيل شود و اگرگله اي، كدورتي يا سوءتفاهمي هست، مطرح شود وما اين كار را انجام داديم و نماز جماعتي خوانديم و ناهاري صرف شد...

شهيد صدوقي را شما دعوت كرديد؟
 

بله، به دعوت من بود كه استقبال هم كردند.

به ياد داريد چه مكالمه اي بين شما و ايشان انجام شد؟
 

من به ايشان گفتم اول انقلاب است و از اين حرف ها سوء استفاده مي شود و عده اي هم دنبال بهانه گيري هستند. منافقين هم به اختلافات دامن مي زنند و ما هم كارهاي سنگيني را در پيش رو داريم. دولت هم دولت موقت است و تا جابيفتد، مشكلات زيادي داريم. در اعتصابات كيهان رابطه ما با آيت الله صدوقي صميمي شده بود و ايشان حرف مارا پذيرفتند. خيلي خودماني مسائل را مطرح مي كرديم و ايشان به حسن نيت ما اعتقاد داشتند. به هر حال آن جلسه برگزار شد. بعدها گروه فرقان كه مرا ترور كردند، يكي از مستنداتشان همين جلسه بود، چون عكس آن جلسه در كيهان چاپ شده بود و بعدها در يكي از خانه هاي تيمي هم اين عكس پيدا شده و دليلي بر جرم ما كه «آخونديسم» بود، محسوب مي شد. يكي از دلايل آنها براي ترور ما، همين ارتباط و آشنايي با آيت الله صدوقي بود.

مراسم آن روز چگونه برگزار شد.
 

ابتدا صحبت كردند، بعد نماز خوانديم و ناهار صرف شدو بعد از ناهار مسائلي كه پيش آمده بود به صورت دوستانه مطرح شد. اختلاف سليقه بود، مرحوم بازرگان در برخوردهايشان،حتي تا آخر عمر، محافظه كاري داشتند. دولت موقت نتوانست كار را پيش ببرد و امثال امير انتظام توانستند وارد دولت شوند و به طور كلي ارتباط ها قطع شد.

شهيد آيت الله صدوقي و دولت موقت

علت آمدن شهيد صدوقي به كيهان در دوران سرپرستي شما چه بود، چون معمولا حضور يك مرجع بلدي در چنين مجامعي رسم نبود.
 

آقاي موحدي يزدي كه دوست مشترك ما بودند، بسيار به ايشان نزديك بودند و به مناسبت هائي كه پيش مي آمد، براي سخنراني ها دعوتشان مي كردند و نماز جماعت هاي باشكوهي به امامت شهيد صدوقي و كاركنان كيهان برگزار مي شد. شايد هفته اي يك دفعه ايشان به كيهان مي آمدند، چون در آن دوران به خاطر معالجه چشمشان و همين طور مسائل انقلاب در تهران بودند.

پس از آن جلسه، ارتباط شما به چه شكلي ادامه پيدا كرد؟
 

ايشان به عنوان امام جمعه يزد به آنجا رفتند تا وقتي كه كسالت پيدا كردند و به بيمارستان قلب شهيد رجائي آمدند. ايشان چند كسالت شديد داشتند كه هريك كافي بود كه ايشان را بستري كند واز پا بيندازد، مثلا يكي قند خونشان بود كه گاهي مي گفتند تا 500 هم مي رسد كه واقعا اين مرز مرگ است. خدا مي خواست كه ايشان با زبان روزه، بعد از نماز، با آن حالت معنوي و به آن زيبائي شهيد محراب شوند. اين را من هميشه در خاطراتم مرور مي كنم كه كار اگر با اخلاص و براي خدا باشد، خدا هم چنان دست آن بنده را مي گيرد كه حيرت انگيز است و كسي با اين همه بيماري كه هر يك براي از پا درآوردن يك انسان كافي است، مي ماند و شهيد مي شود تا نامش در تاريخ بماند، هر سال هم در دو نوبت قمري و شمسي براي ايشان مراسم گرفته مي شود و هميشه در ميان شهداي محراب نامشان برده مي شود. گاهي كه منافقين ايشان را تهديد مي كردند، مي گفتند: «شما مرغابي را از آب مي ترسانيد؟» مرغابي هميشه دنبال آب مي گردد. آنچه كه مسلم است خداوند مزد شهيد صدوقي را با چنين شهادتي، در ماه مبارك رمضان و با زبان روزه و در محراب داد.

آيا جلسه اي كه در منزل شما تشكيل شد و خبر آن را در كيهان درج كرديد، در جامعه پژواكي هم داشت؟
 

بله، به خصوص نزد كساني كه مي خواستند از آب گل آلود ماهي بگيرند و بيگانگاني كه منتظر شنيدن اختلاف بين مسئولين رده بالاي بودند. كساني كه هم به آيت الله صدوقي و هم به مهندس بازرگان علاقه داشتند، بسيار نگران اين مسئله بودند و هر وقت ما را مي ديدند، از ما تشكر مي كردند و هنوز هم كه هنوز است، بعضي از دوستان از آن جلسه و آن اقدام به نيكي ياد مي كنند.

البته بعدها مشخص شد كه شهيد صدوقي اشتباه نكرده بودند.
 

بله، خود امام هم بعداً حرفشان را در مورد دولت موقت پس گرفتند، چون آنها از همان اول هم مي گفتند قانون اساسي حفظ شود و شاه سلطنت كند نه حكومت كه امام ريشه همه را زدند. در پاريس هم سر اين مسئله با امام به توافق نرسيدند. امام نمي خواستند پس از انقلاب، روحانيون در راس امور باشند و بسيار روي اين قضيه حساسيت داشتند، وگرنه امثال شهيد بهشتي ها را داشتيم. امام حتي حاضر نشدند شهيد بهشتي كانديد رياست جمهوري شوند. آمديم اثبات كنيم كه روحانيت دنبال پست و مقام نيست كه لطمه ها خورديم.

به نظر شما اين تيزبيني و آينده نگري شهيد صدوقي از چه چيزي نشأت مي گرفت.
 

شهيد صدوقي مجتهدي آگاه به زمان و دشمن شناس بود. اين تيزبيني در دوران مبارزات براي آقاي صدوقي كسب شده بود و لطف و عنايت خدا به ايشان بود. هوشمندي و دقت در مسائل سياسي و اجتماعي باعث شده بود كه ايشان اين تشخيص ها را مي داد، ولي شرايط به گونه اي بود كه خود جامعه هم بايد متوجه مسائل مي شد كه اگر اقدامي هم شده، بعد از دادن فرصت و امكانات بوده. در عمل، جامعه هم متوجه شد كه تغيير و تحولاتي كه امام انجام دادند، روي محاسبه بوده. راه درست بود، ولي ما هم بهاي سنگيني پرداختيم. جريان بني صدر صرفا به اين دليل بود كه امام نخواستند اين شائبه ايجاد شود كه روحانيت در پي پست و مقام است و ما امثال بهشتي ها را فدا كرديم. تيپ بني صدر چنان جوسازي هاي سنگيني كردند كه شعار مي دادند: «بهشتي! طالقاني را تو كشتي.» كه امام بعد از شهادت شهيد بهشتي گفتند مهم تر از شهادت ايشان، مظلوميت اوست. اين مظلوميت آن موج عظيم را ايجاد كرد كه بهشتي جاودانه شد و بني صدر به زباله دان تاريخ رفت و منافقين هم به اين وضعيت دچار شدند. اينها همه در طول تاريخ موجب عبرت است، چون جوان هاي ما اطلاع ندارند كه انقلاب با چه بهاي سنگيني به دستشان رسيده است، مثل طفلي كه قدر يك گوهر گرانبها را نمي داند و با آن بازي مي كند. در اين قضيه، نقش رسانه ها بسيار سنگينشان است كه بتوانند آن حوادث را به مخاطبان جوان خود منتقل كنند و آنها را با مسئوليت هاي سنگين آنها آشنا سازند.

در اوايل انقلاب جو به گونه اي بود كه سرمايه داران را بر نمي تابيدند، اما موضع گيري شهيد صدوقي به كلي متفاوت بود.
 

دو جور سرمايه دار داريم. يكي سرمايه داري است كه به دنبال زدوبند با خارج و دربار و استثمار كارگر و اين قضاياست. آن موقع سرمايه دارها عمتاً تا از اين ارتباطات پيدا نمي كردند، نمي توانستند كار كنند، ولي عده اي هم بودند كه خمس مي دادند، به كارگرها مي رسيدند و در مبارزات شركت مي كردند. آقاي صدوقي اينها را از هم تفكيك مي كرد. هزينه هاي مبارزات، رسيدگي به خانواده زنداني ها و امثال اينها را اين سرمايه دارها به شهيد صدوقي مي دادند و ايشان هم از امام اجازه داشت. آقاي بهشتي هم با اين گروه دوست بود و در جلسات آنها مي رفت.

از ويژگي هاي اخلاقي ايشان خاطره اي يادتان هست؟
 

شهيد صدوقي خيلي خوش اخلاق بود. آيت الله خامنه اي تعريف مي كنند كه با آقاي صدوقي بوديم، ديديم ايشان گز مي خورد، گفتيم: «آقا شما بيماري قند داريد و گز برايتان خوب نيست.» گفت: «من قند دارم، گز كه ندارم.» اين شوخي ها را هم داشت. بسيار مجلس آرا بود، جاذبه و حسن خلق زيادي داشت.
منبع:ماهنامه شاهد ياران، شماره 34
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image