جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
سيره ولايي علامه طباطبايي (ره)
-(5 Body) 
سيره ولايي علامه طباطبايي (ره)
Visitor 333
Category: دنياي فن آوري

ارادت به خاندان عصمت(عليهم السلام)

استاد امجد از زبان علامه طباطبائي نقل مي کنند که ايشان فرمود:
« باطن دنيا، صلوات بر محمد و آل محمد (صلوات الله عليهم اجمعين) است.»
اکثر افراد تصور مي کردند که شايد فيلسوف بزرگي چون علامه طباطبايي کمتر به زيارت برود، روزي در سفر مشهد يکي از حاضرين از علامه پرسيد: شما هم به حرم مي رويد؟
علامه پاسخ داد: «آري»
آن فرد پرسيد: آيا شما هم مثل عامه مردم ضريح حضرت را مي بوسيد؟!
علامه فرمود: « نه تنها ضريح، خاک و تخته در حرم را و هر چه متعلق به اوست مي بوسم. »
او حتي در حل مسايل علمي و فلسفي و تفسيري، از معنويت ارواح معصومين عليهم السلام، استمداد مي جست و گاهي براي حل مسايل تفسيري چندين ساعت، حتي يک شبانه روز به درون گرايي مي پرداخت و از خدا و پيامبر و ائمه استمداد مي طلبيد. علامه مي گفت:
« ما هر چه داريم از اهل بيتِ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم داريم. »
هر کسي که اندک بي مهري اي نسبت به خاندان پيغمبر و مقام ولايت داشت نمي پذيرفت و با اين قبيل افراد آشتي ناپذير بود.
از اشتباهات علمي اشخاص، فراوان مي گذشت و در تصحيح و نقد آنها همواره ادب علمي را حفظ مي کرد، اما در مقابل افرادي که با مقام ولايت اهل بيت(ع) تا اندازه اي سر ناسازگاري داشتند نمي توانست ساکت بماند و به هر نحوي که بود سخنش را مي گفت.... آيت الله بهجت درمورد تبرّي جستن از دشمنان اهل بيت(ع) مي فرمايند: آقاي طباطبائي (ره) مي فرمود:
« پس از نمازها، معاويه را لعن مي کنم زيرا همه مفاسد قرنها پس از وي را، مستند به او مي دانم. »
دلباختگي، شيفتگي و علاقه وي نسبت به خاندان پيغمبر تا حدي بود که کتاب و علم را در مواردي که مصيبت و مرثيه و امثال آن بود به يک سو مي نهاد.. غالباً در مجالس روضه و مرثيه روزهاي جمعه شرکت مي کرد و گاهي با تمام وجود زار زار گريه مي کرد؛ بطوريکه تمام بدنش مي لرزيد و از چشمهاي درشت و جذابش اشک سرازير مي شد و بي گمان بسياري از موفقيتهاي که داشت مولود همين خصلت بود.
استاد امجد نقل مي کنند که آيت الله طباطبائي مي فرمود:
« در بازبيني و تصحيح جلد اول الميزان، دو هزار غلط فاحش يافتم! ( مثلاً به جاي «روز» نوشته بودم «شب»! ) و در بار دوم تصحيح، ششصد غلط! و حالا بهتر مي فهمم «معصوم» و «عصمت» يعني چه! »
صاحبِ تفسير البصائر نقل مي کند:
« اوايل تحصيلم کتابي خواندم که بر مذهب شيعه دوازده امامي تاخته بود. پس از مطالعه آن، حالم دگرگون شد و گريه ام گرفت. بعدها ( در سال 1356 ش) که آن خاطره و گريه را به علامه طباطبائي عرض کردم، فرمود:
« در آن هنگام ( که براي مظلوميت اهل بيت عليهم السلام گريستي ) هر چه از خدا مي خواستي، مي گرفتي. »
استاد امجد مي گويد به مرحوم علامه عرض کردم:
وقتي به حرم مشرف مي شويم، چگونه زيارت کنيم؟ فرمودند:
« مگر چيزي جز خدا مشاهده مي شود؟! »
علامه(ره) با نهج البلاغه و کتاب هاي حديثي همان معامله را مي کرد که با قران معامله مي کرد، يعني آن را مي بوسيد و روي چشم مي گذاشت. اگر در مجلسي، کتاب روايي، مانند بحارالانوار، روي زمين بود، آن را برمي داشت و مي بوسيد و روي طاقچه مي نهاد؛ و به قفسه کتابي که کتاب حديث در آن بود، پشت نمي کرد.
در ادامه، بخشي از نظرات و ديدگاههاي علامه در مورد اهل بيت(ع) بصورت موضوعي از نظرتان مي گذرد:

حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله عليها)

علامه هر ساله ايام فاطميه، ده روز در خانه اش براي شهادت حضرت فاطمه عليها السلام اقامه عزا مي نمودند و همه بستگان و اعضاي خانواده حتي دخترانشان که در شهرهاي ديگر سکونت داشتند مقيد بودند، در اين مدت در مجلس شرکت کنند.
معمولاً در تهران و شهرستانها که مي رفتند کمتر ديد و بازديد مي کردند ولي وقتي که مي گفتند: در همسايگي، يا فلان محل، مجلس روضه و توسلي به حضرت زهرا عليهاالسلام است، فوراً شرکت مي کردند.
حتي براي رفع خستگي در محافل به علت رفت و آمد زياد، گاهي مداحي را صدا مي کردند تا چند جمله ذکر مصيبت کند و او با عشق و علاقه خاصي شديداً گريه مي کردند.
استاد امجد نقل مي کنند که علامه به اين بيت از اشعار استادش، آيت الله اصفهاني ( که در مدح حضرت فاطمه زهرا عليها السلام است) خيلي علاقمند بود:
مفتقرا! متاب رو،از در او به هيچ سو
زان که مس وجود را فضّه او طلا کند!
و يک بار هنگام خواندن خطبه حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام به عبارت ليس غيره که رسيد، بسيار مبهوت شد؛ بعد رو به ما کرده و فرمود:
« شما که اين همه کتاب فلسفي و عرفاني خوانده ايد، آيا ديده ايد کسي بتواند چنين بگويد؟! »
و نيز سفارش مي کرد که شب هاي قدر، به ياد حضرت فاطمه زهرا عليها السلام باشيم.
در گشودن رمز و راز اين سفارش، کافي است به روايتي از حضرت امام صادق عليه السلام اشاره شود که فرمودند :
« فمن عرف فاطمه حقّ معرفتها، فقد ادرک ليله القدر:
پس هر کس فاطمه عليها السلام را آن چنان که بايد، بشناسد، حتماً شب قدر را درک کرده است. »
مرحوم علامه همچنين مقيد بودند که هر سال، ايام شهادت آن بانوي بزرگوار ده روز در خانه شان اقامه عزا کنند و همه بستگان را دعوت نمايند.

حضرت اباعبدالله الحسين ( عليه السلام )

آيت الله طباطبائي در مجالس عزاداري شاه شهيدان عليه السلام شرکت مي کرد و مي فرمود: « ما براي سياهي لشکر بودن، شرکت مي کنيم. »
آن مرحوم در مجلس مرثيه اي که سيدي در محله ي گذرخان قم تشکيل مي داد، شرکت مي جستند. يک بار قسمتي از منزل آن سيد، نوسازي شده بود و آيت الله طباطبائي در همان قسمت نشسته بودند. در آن هنگام مي پرسند:
« چه مدت است که در اين جا مجلس عزاداري برپاست؟ »
گفته بودند: « بيش از چهل سال »
مرحوم علامه از آن قسمت نوسازي شده، برخاستند و به قسمت قديمي خانه رفتند و فرمودند:
« اين آجرهايي که چهل سال شاهد گريه بر امام حسين عليه السلام بودند، قداستي دارند که انسان به اينها هم تبرک مي جويد. »
يک بار شخصي به محضر علامه آمده بود، اما ايشان را نمي شناخت و به همين سبب سخنان ناپسندي گفته بود. وقتي فهميد شخصي که رو به روي وي نشسته، علامه طباطبائي است، اظهار شرمندگي و عذرخواهي کرد و به ايشان گفت: « من گمان نمي کردم که شما حضرت علامه طباطبائي باشيد و از ظاهرتان اين گونه تصور کردم که يک مرثيه خوان ( امام حسين) هستيد! »
علامه فرمود: « اي کاش بنده يک مرثيه خوان حضرت سيدالشهدا عليه السلام بودم! همه سال هايي که سرگرم درس و بحث بوده ام، با يک مرثيه خواني امام حسين عليه السلام برابري نمي کند! »
و باز مرحوم علامه مي فرمود:
« در دوازده سالي که نجف بودم، به جز عاشورا، هيچ روزي درس را تعطيل نکردم. يک سال عاشورا درس را تعطيل نکرده بودم که به چشم درد شديدي گرفتار شدم! طوري که نزديک بود کور شوم. از عظمت امام حسين عليه السلام ترسيدم و از آن پس تصميم گرفتم روز عاشورا را تعطيل کنم. »

حضرت امام رضا (عليه السلام)

علامه مي فرمودند: « همه امامان عليهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا عليه السلام محسوس است. »
و در نقلي ديگر، بيان مي کردند:
« همه امامان معصوم عليهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا عليه السلام ظاهر است. »
و نيز مي فرمودند:
« انسان هنگامي که وارد حرم رضوي عليه السلام مي شود، مشاهده مي کند که از در و ديوار حرم آن امام(ع) رأفت مي بارد. »
ايشان هر ساله به مشهد مشرف مي شد حتي در پنج شش ماه آخر عمر با همه کسالتي که داشت به مشهد مشرف شد. يکي از بستگان نزديک ايشان مي گفت: « با آغوش باز با آن کهولت سن و کسالت، جمعيت را مي شکافت و با علاقه ضريح را مي بوسيد و توسل مي جست که گاهي به زحمت او را از ضريح جدا مي کرديم... »
او مي گفت:
« من به حال اين مردم که اين طور عاشقانه ضريح را مي بوسند، غبطه مي خورم.... »
آقازاده شان نقل ميکردند در سال آخر حياتشان به دليل کسالتي که داشتند و بنا به تأکيد و توصيه پزشکِ مخصوص نمي خواستيم به مسافرت مشهد مقدس برود. پس از مراجعت از مشهد، به ايشان گفتم سرانجام به مشهد رفتيد، فرمود:
« پسرم جز مشهد کجاست که آدم بتواند دردهايش را بگويد و درمانش را بگيرد. »
علامه طباطبايي وقتي به مشهد مشرف مي شد، از وي تقاضا مي کردند که در خارج از مشهد چون طرقبه و... به دليل اعتدال هوا محل سکونت خويش را قرار دهد و گهگاهي براي زيارت مشرف گردد، ابداً قبول نمي کرد و مي فرمود: « ما از پناه امام هشتم جاي ديگر نمي رويم. »
يکي از شاگردان علامه طباطبايي مي گويد:
« ... هيچ به خاطر ندارم که از اسم هر يک از ائمه(ع) بدون اداي احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف مي شدند و تابستان را در آنجا مي ماندند وقتي وارد صحن حضرت رضا عليه السلام مي شدند، بارها که در خدمتشان بودم و مي ديدم که دستهاي مرتعش را روي آستانه در مي گذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را مي بوسيدند، گاهي از محضرشان التماس دعا درخواست مي شد مي گفتند:
« برويد از حضرت بگيريد؛ ما اينجا کاره اي نيستيم؛ همه چيز آنجاست! »
زماني نويسنده مشهوري بوسيدن ضريح امامان عليهم السلام و اين قبيل احترام نهادن ها را تشنيع مي کرد. وقتي سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوي عليه السلام عرض کردند، ايشان فرمود:
« اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضريح، زمين را مي بوسيدم. »
و روزي در صحن حرم امام رضا عليه السلام شخصي به علامه [ که اصلاً اذن نمي داد کسي دست ايشان را ببوسد] عرض کرد: « از راه دور آمده ام و مي خواهم دست شما را ببوسم. » علامه فرمود:
« زمين صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است! »
يک بار علامه مي خواستند به روضه رضوي عليه السلام مشرف شوند. به ايشان عرض شد: « آقا! حرم شلوغ است؛ وقت ديگري برويد! » فرمودند:
« خوب، من هم يکي از شلوغ ها! »
و رفتند. مردم هم که ايشان را نمي شناختند تا راهي برايشان بگشايند و در نتيجه، هر چه سعي کردند دستشان را به ضريح مبارک برسانند، نشد و مردم ايشان را به عقب هل دادند.
وقتي بازگشتند، اطرافيان پرسيدند: « چطور بود؟» فرمودند: « خيلي خوب بود! خيلي لذت بردم! »
در زمينه رهيافت روحاني مرحوم علامه در مورد رافت حضرت امام رضا عليه السلام، حضرت امام کاظم عليه السلام مي فرمايند:
« جدم و پدرم [ عليهما السلام] به خوابم آمدند و درباره مادر امام رضا عليه السلام به من فرمودند:
تو از وي فرزندي خواهي يافت که خداوند به دست او، عدل و رأفت و رحمت خود را آشکار خواهد کرد. »
حجت الاسلام معزّي نقل مي کند که يک بار در ايام طلبگي به مشهد رفته بودم و در صحن هاي حرم رضوي عليه السلام گام مي زدم و به بارگاه امام عليه السلام مي نگريستم اما داخل رواقها و روضه نمي رفتم. ناگهان دست مهرباني بر روي شانه هايم قرار گرفت و با لحني آرام فرمود:
« حاج شيخ حسن! چرا وارد نمي شوي؟! »
نگاه کردم و ديدم علامه طباطبائي است. عرض کردم:
خجالت مي کشم با اين آشفتگي روحي بر امام رضا عليه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ايشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود:
« طبيب براي چه مطب باز ميکند؟ براي اينکه بيماران به وي مراجعه کنند و با نسخه او تندرستي خود را بيابند. اين جا هم دارالشفاي آل محمد ـ عليهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا عليه السلام طبيب الأطباء است. »

حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه)

در شرايط حساس و جنجالي که به حريم اهل بيت )ع) هم بي حرمتي مي شد، او کتابي درباره علم و دفاع از اهل بيت عليه السلام نوشت.
کتاب او درباره معرفي شيعه و مصاحباتش با « پروفسور کُربَن فرانسوي » در دفاع از امام زمان(عج) از بهترين آثار ايشان در اين زمينه است.
وي کتاب نفيسي در زمينه ولايت تکويني نيز دارد. ملاقات علامه طباطبايي و مصاحبات ايشان با کربن با لزوم مشقات بسيار براي ايشان که مجبور بودند براي اين منظور از قم به تهران مسافرت کنند، آن هم با اتوبوس هاي معمولي، همه براي شناسانيدن واقعيت شيعه و معرفي چهره ي واقعي ولايت؛ و به دست آوردن حقيقت تشيع و علايم شيعه بودن و غير ذلک صورت گرفت.
اين عمل حقيقتاً خدمتي بزرگ بود؛ هانري کربن علاوه بر آن که مطالب را کاملاً ضبط و ثبت مي کرد، و در اروپا انتشار مي داد، و حقيقت تشيع را معرفي مي کرد، خودش در سخنراني ها و کنفرانس ها جداً [از اين حقيقت] دفاع و پشتيباني مي کرد؛ و در پاريس کاملاً درصدد معرفي شيعه بود.
کربن متعقد بود که در دنيا يگانه مذهب زنده و اصيل که نمرده است، مذهب تشيع است؛ چون قائل به وجود امام حيّ و زنده است و اساس اعتقاد خود را بر اين مبنا مي گذارد؛ و با اتکا و اعتقاد به حضرت مهدي، قائم آل محمد (محمد بن الحسن العسکري)، پيوسته زنده است.

حضرت ابوالفضل العباس (عليه السلام)

علامه طباطبائي مي فرمودند:
« سرمايه و دارائي من، اين است که مانند ترکهاي پشت کوه، صاف و بي غلّ و غشّ به حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام ارادت و ايمان دارم. »

حضرت فاطمه معصومه ( سلام الله عليها )

يکي از فضلاء درباره شيفتگي و عشق و دلباختگي علامه طباطبايي به اهل بيت(ع) مي گويد: به استاد مطهري عرض کردم که شما فوق العاده تجليل مي کنيد و تعبير« روحي فداه » را در مورد ايشان داريد، اين همه تجليل به خاطر چيست؟ استاد مطهري فرمودند:
« من فيلسوف و عارف، بسيار ديده ام و احترام مخصوص من به علامه طباطبايي نه به خاطر اين است که ايشان يک فيلسوف است، بلکه احترامم به اين جهت است که او عاشق و دلباخته اهل بيت عليهم السلام است.
علامه طباطبايي در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضريح مقدس حضرت معصومه سلام الله عليها، افطار مي کرد، ابتدا پياده به حرم مشرف مي شد و ضريح مقدس را مي بوسيد، سپس به خانه مي رفت و غذا مي خورد، اين ويژگي علامه طباطبايي است که مرا به شدت شيفته ايشان نموده است. »
از علامه خواستند درباره بانوي عفاف، حضرت فاطمه معصومه عليها السلام، چيزي بگويند؛ فرمودند:
« ايشان مادر ما هستند. »
حضرت امام صادق عليه السلام درباره اين نوه عزيزشان مي فرمايند:
« تدخل بشفاعتها شيعتي الجنة باجمعهم:
[ مقام و قدرت حضرت معصومه عليها السلام چنان است که اگر بخواهند] همه ي شيعيان من، با شفاعت او به بهشت مي روند. »
همه خلق اند زير سايه ي او/ آفتاب خداست معصومه!
آيت الله بهجت(حفظه الله) نيز پس از بيان داستان شفا يافتن دو زائر امام رضا عليه السلام که خبر شفايشان را حضرت معصومه عليها السلام به آنها داده بودند، افزود:
« از اينجا استفاده مي شود که حضرت امام رضا و حضرت معصومه عليهما السلام باهم اتحاد و اتصال دارند؛ بلکه همه نور واحدند؛ لذا انسان به هر کدام که متوسل شود، از ديگري جواب مي گيرد. »
يکي از معلمان قم مي گويد:
روزي مشاهده کردم که علامه طباطبائي هنگام ورود به حرم حضرت فاطمه معصومه عليها السلام از خاک اطراف درهاي صحن به ديدگانش کشيد. وقتي علت اين کار را از ايشان پرسيدم، فرمود:
« ما که لياقت نداريم از گرد و غباري که بر ضريح مقدس اين خانم و اطراف آن نشسته، به چشممان بکشيم! ».
منبع: www.salehin.com
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image