ديگران از منظر علامه
آيت الله قاضي ( ره )
آيت الله طباطبائي مي فرمودند:
« مرحوم قاضي نمي پذيرفتند که کسي از ايشان عکس بگيرد تا آن که مجبور شدند براي داد و ستدي از خود عکس بياندازند ( زيرا مي بايست عکس روي شناسنامه ايشان مي بود. )
روزي [علاقمندان]، پس از درس مرحوم قاضي شماري از همان عکس را که براي شناسنامه انداخته بودند، آوردند تا ميان شاگردان پخش کنند و شاگردان براي گرفتن عکس ها از يکديگر پيشي مي گرفتند و هر کس عکس را از ديگري مي ربود! شلوغ که شد، آقا فرمودند: « شما اصلاً عقل نداريد! من خودم اين جا نشسته ام، شما سر عکس من دعوا مي کنيد؟! »
علامه طباطبائي پس از نقل اين خاطره افزودند: « ما هم يکي از آنان بوديم که در آن جلسه عکس مي خواست! »
امام خميني (ره)
علامه با امام راحل (ره) از قديم روابط دوستانه داشتند و براي ايشان احترام قائل بودند پس از انقلاب نيز ـ آن چنان که شاگردشان آيت الله جوادي آملي، بيان مي کنند ـ امام امت را به عنوان بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و رهبر کبير انقلاب شکوهمند اسلامي ايران پذيرفتند و همواره اين اصل را مايه سعادت، سيادت و عظمت اسلام و مسلمانان مي دانستند.
هنگامي که يکي از مشاهير فلسفه به قم آمده بود، در مجلسي، چون امام را نمي شناخت از امام پرسيد: « شما آقا طباطبائي هستيد؟ » علامه فرمودند:
« طباطبائي منم؛ ايشان آيت الله خميني، استاد من هستند. » همه مي دانند که علامه طباطبائي سخن به مجامله نمي گفت. و متخصصان مي گفتند:
« تدريس فلسفه امام بر فلسفه علامه مقدم بود. »
علامه طباطبائي، پس از قيام امام راحل، درباره سخنان و اعلاميه هاي امام گفت: « امام خيلي قاطع کلام خود را مي گويد. »
يکي از اهل علم مشهد ـ که مدتي در امر امام راحل دودل بود ـ مي گويد.
« يک بار که مرحوم علامه به مشهد آمده بود، درباره امام راحل از ايشان پرسيدم، فرمودند: « اين مرد بر ملکوت مسلط است. »
وقتي امام به قم رفته و در کوچه محل سکونت استاد علامه طباطبائي ساکن شده بودند، همسايه هاي اطراف براي سهولت رفت و آمدها، خانه ها را خالي کرده بودند. علامه نيز به امام عزيز فرمود: « اگر لازم است ما هم خانه مان را تخليه کنيم؟»
امام به ايشان فرمودند: « همجواري شما براي ما مغتنم است. »
استاد احمدي نقل مي کند:
« زماني که انقلاب پيروز شد، امام در همسايگي علامه مستقر شدند. صوت بلندگوهايي که به منزل محل اقامت امام راحل وصل شده بود، خيلي زياد بود. روزي خدمت علامه طباطبائي بودم، يک نفر به ايشان گفت: « با اين سر و صدا اذيت نمي شويد؟ » مرحوم طباطبائي لبخندي زد و فرمود:
« هر چه از دوست مي رسد، نيکوست! » با اين که واقعاً اعصابشان ضعيف بود و از سر و صدا ناراحت مي شدند. »
حجت الاسلام موسوي مي گويد:
« خوشحالي استاد از پيروزي انقلاب اسلامي چنان بود که نمي توانستند از اظهار آن خودداري کنند. روزي به من فرمودند:
« دلم مي خواهد رژه ارتشيان در برابر امام را ببينم. »
عرض کردم: « هم اکنون ارتشيان در کوچه اند و چند لحظه ديگر، رژه آنان آغاز مي شود. » با هم پشت در منزل آمديم؛ در را باز کردم و ايشان مدتي طولاني به تماشاي رژه ايستادند و مکرر به من مي فرمودند:
« چقدر جالب است! چقدر جالب است! »
آيت الله بهجت ( حفظه الله )
حجت الاسلام ضرابي نقل مي کند:
از استاد درباره جنبه هاي اخلاقي و معنوي آيت الله بهجت ـ دام ظله ـ پرسيدم، فرمودند: « ايشان اهل زهد و تقوا و عمل هستند. »
همچنين مرحوم علامه، درباره آيت الله بهجت مي فرمودند:
« ايشان بنده صالح (خدا)است. » و در نماز آيت الله بهجت نيز شرکت کرده و به ايشان اقتدا مي کرد.
سيد هاشم حداد (ره)
علامه طباطبائي مي فرمود:
« آقا سيد هاشم حداد، بسيار شوريده و وارسته است. »
سيد ابن طاووس، ابن فهد حلي و سيد مهدي بحرالعلوم (ره)
علامه مي فرمود:
« سيد بن طاووس، ابن فهد حلي و سيد مهدي بحرالعلوم از کاملان بودند. »
ملا صدرا (ره)
يکي از اعاظم شاگردان علامه فرمودند:
« مرحوم استاد جلد هشت و نه اسفار را خصوصي و براي گروهي خاص از شاگردان خود تدريس کرده و فرمودند:
« خداوند هنوز بحث معاد را روزي اهل علم نکرده است. »
و بنده از ايشان پرسيدم: چرا بر اين دو جلد تعليقه اي نداريد؟
فرمودند: مرحوم صدرا همه سخن آن مباحث را فرموده است؛ و ديگر چيزي باقي نگذاشته تا ما بگوييم! »
آيت الله قاضي مي فرمود: « ملاصدرا فخر شيعه است. » و آيت الله کشميري مي فرمود: « ملاصدار دائم الوضو بود و بسيار قوي؛ و مانندش پس از او نيامده است. »
آيت الله سيد محمد حسن الهي (ره)
استاد فاطمي نيا از قول علامه طباطبائي نقل مي کنند:
« بنده از اخوي ( آيت الله سيد محمد حسن الهي ) استفاده مي کنم. »
از بزرگي شنيدم که قواعد و برنامه هاي سير و سلوک در دست برادر علامه بيشتر (از علامه) بود.
از گفتني هاي ديگر حيات آن مرحوم اين است که روزي هنگام تدريس شفاي بوعلي، صوت خود ابن سينا را مي شنود که مراد خود را از مطلب مورد بحث آن روز بيان مي کند!
ملا فتح علي سلطان آبادي (ره)
حجت الاسلام صديقي مي گويد:
« آيت الله بهجت از آيت الله طباطبائي نقل کردند که «آيت الله نائيني مي گفت: بنده در مراقبه، هيچ کس را همتاي سيد بن طاووس و ملا فتح علي سلطان آبادي نديدم. »
به ظاهر، اين نقل علامه، دست کم نشان دهنده ارادت او به مرحوم سلطان آبادي اراکي (وفات: 1318ق) است. در هر حال، نقل چند داستان نيز درباره مقام علمي و روحاني مرحوم ملا فتح علي ـ که بسيار ناشناخته مانده ـ مناسب مي نمايد:
مرحوم شيخ فضل الله نوري(ره) مي فرمود:
« خوابي ديدم و براي تعبير آن نزد ملافتح علي رفتم. همين که مقداري از خواب را براي ايشان بيان کردم، فرمود: « خوب! مي دانم؛ بعدش هم اين بود و اين بود ... » و تا آخر خواب را براي من نقل و سپس تعبير کرد. »
از مقام علمي وي نيز مي توان به اين داستان جالب اشاره کرد:
« روزي گروهي از علما، که سيد اسماعيل صدر و حاج حسين نوري ـ صاحب مستدرک الوسائل ـ و سيد حسن صدر نيز در ميان آنان بودند، در منزل مرحوم ملا فتح علي بودند که ايشان آيه
« و اعلموا ان فيکم رسول الله؛ لو يطيعکم في کثير من الأمر لعنتم ولکن الله حبب إليکم الإيمان ... » را خواند و به تفسير «حبب أليکم» پرداخت و پس از تفسير بلند و طولاني اي که از آن کرد، حاضران، آن معني و تفسير را مطابق ظاهر آيه ديدند و در شگفت ماندند که چگونه پيش از اين، مطالب ياد شده را از آيه نفهميده بودند؟!
روز بعد نيز همگي مهمان مرحوم ملا فتح علي شدند و باز آن جناب، همان آيه را به شيوه اي ديگر تفسير، و مطالب جديدي را بيان کرد و باز حاضران، معناي جديد را مطابق ظاهر آيه دانستند و در عجب شدند که چه طور خود اين معني را نفهميده بودند! و همين طور تا سي روز اين جلسه ادامه يافت و هر روز ملا فتح علي، تفسير نو و فهم تازه اي از آيه بيان مي کرد و هر چه مي فرمود، به نظر بزرگان حاضر در محفل، مطابق ظهور آيه بود و هيچ مخالفتي با ظاهر آيه نداشت، گرچه تفسيرها با هم تفاوت داشت!! »
ملامهدي و ملا احمد نراقي (ره )
استاد فاطمي نيا به نقل از علامه مي فرمود:
« عالمان ديني و حوزه ها هم، ملا مهدي نراقي و فرزندش ملا احمد نراقي را نمي شناسند. ارزش و جايگاه اين پدر و پسر، در حوزه ها هم مجهول مانده است! و آيت الله بهاء الديني بر اين اعتقاد بود که پسر (ملا احمد) در علميت از پدر مهم تر بوده است. »
علامه اميني (ره)
استاد امجد نقل مي کند:
مرحوم اميني ـ صاحب الغدير ـ در شبانه روز هجده ساعت کار علمي مي کرد و ... خيلي با شور و حال بود. استاد علامه طباطبائي مي فرمود:
« پس از رفتن به نجف اشرف، چنين حالي يافت. »
و مرحوم اميني مي فرمود:
« براي تأليف الغدير صد هزار کتاب از کتابهاي اهل سنت را مطالعه کرده ام.»!
شيخ عبدالحسين اميني براي اثبات ولايت مولا علي عليه السلام شروع به تحقيق و نگارش در اين موضوع کرد، اما وقتي با آن همه مظلوميت اميرالمؤمنين عليه السلام در تاريخ و کتاب ها روبه رو شد، مي گفت:
« سي سال زحمت کشيدم تا ثابت کنم علي مسلمان است! »
آيت الله سيد محمد هادي ميلاني (ره)
علامه طباطبائي درباره آيت الله سيد محمد هادي ميلاني مي فرمود:
« آقا ميلاني فرشته است. » و در برهه اي از زمان، افراد را براي تقليد به ايشان ارشاد مي کرد. آيت الله بهاء الديني نيز مي فرمود:
« آقا ميلاني از نوادر است. »
مرحوم استاد علي احمدي نقل کرد:
« يکي از اهل علم مي گفت: من از تبريز براي زيارت و پابوسي حضرت امام رضا عليه السلام به راه افتادم، اما متأسفانه در طول مسير ـ که با وسيله عمومي طي مي شد ـ چشمم به دختر بدحجابي بود و دلم به او مشغول.
وقتي به مشهد رسيدم، روي تشرف به حرم رضوي عليه السلام را نداشتم همان روزها براي نظافت روضه منوره اقدام شد و زوار از آن جا خارج شدند و تنها آيت الله ميلاني و علامه طباطبائي به سوي ضريح مي رفتند.
من، همان دم، پشت سر آن دو حرکت کردم و وقتي آن ها مشغول زيارت شدند، از بدبختي و خُسران خودم سخت به گريه افتادم و توبه کردم و در درون، از گناهي که از من سر زده بود، خود را سرزنش مي کردم.
مدتي در آن حال بودم که ناگهان آيت الله ميلاني ـ بدون اين که مرا بشناسد ـ به سمت من برگشت و مرا با نام خودم خواند و فرمود:« آقا فلان! إن الله يحب العبد و يبغض عمله (گاهي) پروردگار بنده اي را دوست دارد اما کردار آن بنده، مورد غضب اوست. »
از يادگاري هاي حيات سياسي ايشان هم، مي توان به تأييد حکم اعدام حسنعلي منصور (نخست وزير دستگاه شاه) اشاره کرد و اين که مرحوم آيت الله ميلاني نيز از عالماني بود که براي اعتراض به دستگيري امام راحل، مشهد را ترک کرده و براي اعتراض به دستگاه شاه به تهران آمدند و حمايت خود را از امام امت (ره ) اعلام کردند.
آيت الله محمد کوهستاني (ره)
آيت الله طباطبائي فرمودند:
« از وقتي که آقا محمد کوهستاني را در منزل آيت الله ميلاني ديدم، هيچ شبي نشد که ايشان را فراموش کنم. »
و آيت الله بهجت نيز مي فرمود:
« در پي درگذشت آقاي کوهستاني در آن عالم غوغا برپا شد. »
آيت الله محمد حسين اصفهاني (ره)
استاد فاطمي نيا نقل مي کنند:
« مرحوم علامه طباطبائي افتخار مي کرد که شاگرد آيت الله محمد حسين اصفهاني بوده است. » در معرفي مقامات مرحوم شيخ محمد حسين اصفهاني، همين بس که آيت الله کشميري مي فرمود:
« آقا محمد حسين در جهات توحيدي و عرفاني اگر از مرحوم قاضي بالاتر نبود، پايين تر هم نبود. »
ديگر اينکه « آيت الله محمد حسين اصفهاني زماني [ به ظاهر در اواخر عمر] مي فرمود: « من ديگر هيچ آرزويي ندارم؛ اصلاً دلم نمي خواهد اتفاقي رخ دهد يا کاري انجام دهم. احساس مي کنم که ديگر به چيزي دلبستگي ندارم. حتي اينکه مثلاً پسرم را داماد کنم. تنها تربيت شدن مردم را دوست دارم و براي همين هم سر درس و تدريس حاضر مي شوم. » و يکي از سه استادي که آيت الله بهجت ـ دام ظله ـ به آنان تعلق خاطر دارد، همين مرحوم اصفهاني است. ايشان از استاداني است که در سيره اخلاقي آيت الله بهجت بسيار مؤثر بود.
آيت الله سيد محمد تقي خوانساري (ره)
از جمله افرادي که علامه در قم، در نماز جماعتشان شرکت مي جست، آيت الله مجاهد سيد محمد تقي خوانساري (ره) بود.
آيت الله حاج عباس قوچاني (ره)
مرحوم طباطبائي يکي از شاگردان خود را که رهسپار نجف اشرف بود، در امور معنوي و عرفاني، تنها به آيت الله حاج عباس قوچاني حواله کرده بود.
آيت الله محمد رضا مظفر(ره)
درباره آيت الله محمد رضا مظفر ـ صاحب المنطق و اصول الفقيه ـ مي فرمود: « عربها نوعاً ذوق معقول ندارند، اما ايشان جامع معقول و منقول است. »
مرحوم مهدي الهي قمشه اي (ره)
مرحوم علامه، پس از اين که شاگردان خودشان را درس حکمت مي دادند، آنان را مي فرستادند نزد مرحوم مهدي الهي قمشه اي تا عرفان بخوانند؛ مانند آقا سيد مصطفي خميني و شهيد مطهري.
ملا علي معصومي همداني (ره)
آيت الله طباطبائي در پاسخ کسي که درباره آخوند همداني از ايشان پرسيده بود،
فرمود: « جا دارد که مردم به قصد زيارت آقا ملا علي معصومي همداني، از
گوشه و کنار و مناطق دور دست، به همدان مهاجرت کنند. »
حافظ شيرازي (ره)
علامه به ديوان حافظ شيرازي علاقه ي ويژه اي داشتند برخي اوقات که در محضرشان يکي از اشعار زيباي حافظ خوانده مي شد، ايشان به توضيح و تفسير آن مي پرداختند.
حتي تجزيه و تحليلي بر اشعار حافظ نوشته بودند، اما آن ها را از ميان بردند. شب هاي چهارشنبه براي گروهي خاص از شاگردان شرحي بر ديوان حافظ مي فرمود، يک نفر شعر را مي خواند و علامه تفسير مي کرد. مرحوم علامه به ديوان لسان الغيب تفأل هم مي زدند، و به تصحيح و طبع « قدسي» ديوان او علاقه داشتند و مي فرمودند:
« حافظ ( در زيبايي و ظرافت بيان و بلندي محتوا در ميان شاعران ) دومي ندارد. »
روزي نيز بر مرقد حافظ حاضر شده و آن جا متوجه مي شوند که حافظ شيعه بوده است و آن غزل هم که با مصراع « اي دل غلام شاه جهان باش و شاد باش! » آغاز مي شود نيز سروده خود حافظ است ( با اين که اين غزل در نسخه قزويني ـ غني نيست). و هنگامي که از ايشان پرسيده مي شد: « غير از خواجه چه کسي از شعراي فارسي زبان اهل کمال، بهتر و زيباتر شعر سروده است؟» جواب مي دادند: «خواجه»! هرگز ديده نشد که مرحوم علامه، کسي را در رديف خواجه حافظ نام ببرند؛ بلکه مي فرمودند:
« گفتار خواجه بر طبق حال است؛ اي کاش کسي مي توانست غزليات او را بر طبق حالات سلوکي تنظيم کند! » و همواره مي فرمودند: « چه کسي مي تواند غزليات حافظ را شرح کند؟! »
حاج آقا امجد
حجت الاسلام تحريري مي فرمود:
مرحوم آيت الله ميلاني اهل ذوق بود. روزي از مرحوم علامه خواست تا يکي از شاگردان خود را براي جلسات انس و معني معرفي کند. علامه طباطبائي جناب آقاي امجد را معرفي کردند. يادم است که آيت الله ميلاني از جناب آقاي امجد در آن مجلس خواست که اشعار بابا طاهر را بخواند.
بعدها درباره آقا امجد از علامه پرسيدم.
فرمودند: « ايشان قوي است. »
منبع:www.salehin.com