مناجات و عبادات
يکي از شاگردان علامه طباطبايي در اين باره مي نويسد:
« علامه در مراتب عرفان و سير و سلوک معنوي مراحلي را پيموده بود. اهل ذکر، دعا و مناجات بود، در بين راه که او را مي ديدم غالباً ذکر خدا را بر لب داشت، در جلساتي که در محضرشان بوديم وقتي جلسه به سکوت مي کشيد، ديده مي شد که لبهاي استاد به ذکر خدا حرکت مي کرد، به نوافل مقيد بود .
گاهي ديده مي شد که در بين راه مشغول خواندن نمازهاي نافله است، تا جايي که همسر شهيد قدوسي فرزند مرحوم علامه طباطبايي مي گويد:
« يک بار فردي آشنا علامه را در خيابان مي بيند و سلام مي کند، پدرم به جواب سلام اکتفا کرده و احوال پرسي نکرده بودند، شخص مزبور ناراحت شده و گلايه نموده بود که حاج آقا سنگين جواب داده اند، بعد پدرم براي رفع سوء تفاهم توضيح دادند که هر وقت از خانه بيرون مي آيند تا مقصد، نماز نافله مي خوانند و ما تا آن هنگام از اين موضوع خبر نداشتيم.
شبهاي ماه رمضان تا صبح بيدار بود مقداري مطالعه مي کرد و بقيه را به دعا و قرائت قرآن و نماز و اذکار مشغول بود.
علامه همواره حضور قلب داشت و مداوم مشغول ذکر خدا بود و در تمامي حالات حتي به هنگام پژوهش هاي علمي، اين حالت را فراموش نمي کرد.
در لحظات آخر عمرش يکي از شاگردان خصوصي علامه مي گويد:
از ايشان پرسيدم چه کنم در نماز به ياد خدا باشم و حضور قلب داشته باشم؟
براي شنيدن بيانات استاد، گوشم را نزديک دهانش بردم چند بار فرمود:
« توجه، مراقبه، توجه، مراقبه، به ياد خدا باش و خدا را فراموش نکن. »
مرحوم علامه مي فرمود:
« سخت ترين حالات و اوقات بنده، فاصله ميان تطهير و وضو ساختنم است. »
اهميّت به نماز
هنگامي که علامه طباطبائي براي عمل جراحي چشم به خارج سفر کردند در راه نماز را در هواپيما خواندند و از اين جهت خيلي غمگين و ناخرسند شدند. پس از عمل، طبيب جراح به ايشان گفت: « خوشبختانه جراحي چشم شما با موفقيت همراه بود. » علامه فرمودند:
« اما من بسيار ناراحتم! »
طبيب علت ناخرسندي ايشان را پرسيد و ايشان گفتند:
« هنگام آمدن، نماز را در هواپيما خواندم و نتوانستم آن گونه که شايسته بود، انجام دهم. از اين که در بازگشت هم بايد نماز را در هواپيما بخوانم، افسرده ام!»
آن طبيب با شرکت هواپيماي گفت و گو مي کند تا شرکت، پرواز را تنظيم و در جايي توقف کند تا علامه نمازشان را روي زمين بخوانند؛ اما شرکت پاسخ مي دهد که برايش ممکن نيست.
دکتر، بار ديگر با يک شرکت هواپيمايي خصوصي صحبت مي کند و آنان ميپذيرند که در ميان راه، در فرودگاه توقف کنند تا علامه طباطبائي نمازشان را روي زمين و آن گونه که مي پسندند، به جا آورند.»
ادب نسبت به قرآن
حجت الاسلام موسوي همداني مترجم تفسير الميزان نقل کرده اند که زماني در يکي از روزها که مشغول ترجمه الميزان بودم، قرآن دستم بود و تفسير هم روبرويم و در اين حالت مي خواستم کتاب ديگري را باز کنم، اما چون احتمال داشت آن صفحه مورد نظر قرآن بسته شود و بهم بخورد، قرآن را پشت رو، روي زمين نهادم، علامه طباطبايي که حالات و رفتارم را مشاهده مي کرد، فوراً قرآن را برداشت و بر آن بوسه زد و به من گفت:
« ديگر از اين کارها نکنيد. »
و اين وضع، ادب و احترام زايد الوصف علامه طباطبايي را نسبت به اين کتاب الهي نشان مي دهد.
يکي از شاگردان علامه طباطبايي مي گويد:
وقتي که غروب فرا مي رسد، علامه طباطبايي به تلاوت قرآن مشغول مي شدند، عرض کردم آقا چرا در اين موقع که هوا تاريک است قرآن مي خوانيد؟
فرمود:
« قرائت قرآن به نور چشم مي افزايد همان گونه که بصيرت دل را افزايش مي دهد. »
اگر موقعيتي پيش مي آمد قرائت قرآن و برخي از نوافل را در راه يا حتي سوار بر اتومبيل انجام مي داد... حتي در اين اواخر که بيماري رعشه ايشان را گرفتار ساخته بود و واقعاً رنجشان مي داد و مرتب داروي اعصاب مصرف مي کرد، تلاوت قرآن را ترک نمي نمود.
حجت الاسلام قرائتي نقل مي کند:
خدا رحمت کند علامه طباطبائي را! مي فرمود:
« هر دو سال يک بار بايد تفسبر قرآن نوشته شود. چون هر بار که انسان در قرآن تدبر مي کند، به مطالب تازه اي مي رسد. »
حجت الاسلام محمد فاضل (تبريزي) نقل ميکنند که:
آقاي شربياني روزي علامه را به خانه خود ( در تبريز ) دعوت کرد و چند نفر را هم براي زيارت و استفاده از سفره معارف ايشان به منزل خود خواند؛ از جمله بنده را.
آن شب علامه به من فرمود:
« بنده سي سال پيش، استخر شاگلي ( محلي باصفا و خرم در تبريز) را ديده ام.»
سپس با ملاطفت و مزاح ادامه داد:
« اگر مزاحم خواب آقايان نباشم، مي خواهم فردا بين الطلوعين به آن جا بروم.»
عرض کردم: « صبح خدمتتان خواهم بود. » فرداي آن شب، با اتومبيلم ايشان را به استخر شاگلي مي بردم که ديدم ايشان در ماشين، قرآني از جيب خود درآورده و به بنده فرمود:
« من عهد دارم که هر روز يک جزء از قرآن را بخوانم و الان چهل سال است که اين کار را انجام مي دهم. ديشب شما علما مزاحم شديد، نتوانستم بخوانم و اکنون قضا مي کنم!
هر ماه يک ختم قرآن تمام مي شود و باز از ابتداي آن شروع مي کنم و هر بار مي بينم که انگار اصلاً اين قرآن، آن قرآن پيشين نيست! از بس مطالب تازه اي از آن مي فهم! از خدا مي خواهم به بنده عمر بسياري دهد تا بسيار قرآن بخوانم و از لطايف آن بهره ببرم. نمي دانيد من چه اندازه از قرآن لذت مي برم و استفاده مي کنم! »
منبع:www.salehin.com