خوشه چين خرمن اخلاص خود کن خلق را
نخل بي بر، ابر بي نم، بحر بي گوهر مباش
موفقترين قشر در بين بشريت و ماندگارترين آنان، انبيا و پيامبران و اولياي الهي «عليهم السلام» بوده اند. رمز و راز اصلي موفقيت آنها نيز در يک کلمه خلاصه مي شود و آن اينکه در تمام گفتارها، رفتارها و حبّ و بغض ها اخلاص حقيقي و واقعي داشتند.
علما، واعظان و مبلغان ادامه دهندگان راه انبيا هستند و اگر بخواهند در اين مسير موفق باشند و هدايتگران خوب مردم و در جامعه تأثيرگذار و ماندگار باشند، بايد به اخلاص همه جانبه و حقيقي مسلح و مجهز شوند. هم ماندگاري ياد و نام ما در دنيا و هم تأثيرگذاري سخنان ما در نفوس مردم، و هم سعادت ابدي ما، در گرو اخلاص است و بس.
علي «عليه السلام » فرمود: « طوبي لمن اخلص لله عمله و علمه و حبه و بغضه و اخذه و ترکه و کلامه و صمته و فعله و قوله» (1) (خوشا به حال کسي که عمل و عملش را، دوستي و بغضش را، گرفتن و نگرفتنش را، سخن گفتن و سکوتش را، و رفتار و حرفش را براي خدا خالص کند.)
مرحوم شيخ عباس قمي به حقيقت و بدون هيچ تعارف و اغراقي، مصداق اين حديث شريف بود. منبر رفتن، کتاب نوشتن، نماز جماعت و نيز تعطيل کردن منبر و نماز جماعتش و همه گفتار و رفتارش براي خدا و از سر اخلاص بود. به همين جهت، نام او و کتاب هايش ماندگار شده است. در حديث قدسي مي خوانيم که «الاخلاص سر من اسراري استودعته قلب من احببت من عبادي» (2) (اخلاص يکي از اسرار من است که آن را در دل بندگان محبوب خويش به وديعت نهادم).
آنچه پيش رو داريد تلاشي است براي به تصوير کشيدن اخلاص و شهرت گريزي آن عالم بزرگ اسلام. اميد که روح پاک و مخلص و ناظر او، ما را در اين امر ياري رساند.
الف) منبر براي خدا
پيامبر اکرم (ص) فرمود: « يا اباذر! ليکن لک في کل شيء نيه صالحه حتي في النوم والاکل» (3) (اي ابوذر! در هر کاري، حتي در خوابيدن و خوردن، بايد نيتي شايسته داشت» و شيخ عباس حقيقتاً اين گونه بود و اخلاص در تمام کارهاي او از جمله در منبر رفتن موج مي زد:
روزي مرد نيکوکاري از محدث قمي خواهش مي کند که قبول کند باني مجلس شود و تعهد مي کند که مبلغ پنجاه دينار عراقي به ايشان بپردازند آن هم در زماني که هزينه زندگي ساده محدث در هر ماه، سه دينار بوده است. محدث مي گويد: من براي امام حسين «ع» منبر مي روم، نه براي ديگري و آن وجه را نمي پذيرد.(4) اين همان اخلاصي است که امروزه در جامعه کمياب و کيميا شده است.
همچنين نقل شده است ماه رمضاني که محدث قمي در مشهد اقامت داشت، در مسجد گوهرشاد منبر مي رفت. مرحوم آخوند ملا عباس تربتي - که از علماي ابرار و روحانيان پارسا و خود، منبري مخلصي بود- از تربت حيدريه، محل اقامت خود به مشهد آمده بود تا در ماه مبارک رمضان از منبر حاج شيخ عباس قمي استفاده کند. او با محدث قمي سابقه ي دوستي داشت و اين دو بسيار با هم صميمي بودند. روزي محدث قمي از بالاي منبر چشمش به ملا عباس مي افتد که در گوشه اي از مجلس پر جميعت وي نشسته و به سخنان وي گوش مي دهد. همان وقت مي گويد: «اي مردم! آقاي حاج آخوند تشريف دارند؛ از ايشان استفاده کنيد» و - با آن کثرت جميعت که براي او آمده و آماده شنيدن سخنان وي بودند - از منبر پايين مي آيد و در حضور آن جمعيت، از آخوند مي خواهد که تا آخر ماه رمضان به جاي او منبر برود و در آن ماه مبارک، ديگر خود منبر نرفت.(5)
غلام همت آنم که زير چرخ کبود
زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
هم، آخوند تربتي اخلاص دارد که دويست کيلومتر را براي شنيدن سخنراني شيخ عباس مي آيد و هم شيخ عباس که آن همه جمعيت را رها و منبر را به ديگري واگذار مي کند. آري اين هر دو خوانده اند که رسول خدا فرمود: « من تقدم علي قوم من المسلمين و هو يري ان فيهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمين » (6) (اگر کسي خود را پيشواي گروهي از مسلمانان قرار دهد، در حالي که مي بيند در بين آنان کسي برتر از او هست، به خداي سبحان و پيامبر و مسلمانان خيانت کرده است» و اين هر دو به وظيفه خود در حد فهم خويش عمل مي کنند.
تأثير منبرهاي شيخ
آري سخن برآمده از خلوص، بر قلب ها نيز خواهد نشست. علي «ع» در پايان خطبه متقين به اثر نداشتن موعظه و نصيحتي که از زبان اهلش خارج نشود اشاره مي کند. آنجا که همام ناله زد و جان داد و حضرت فرمود: « اهکذا تصنع المواعظ البالغه باهلها؟»(7) ( آيا پندهاي رسا با اهلش چنين مي کند؟) و از حکما نقل شده است که «الکلام اذا خرج من القلب وقع علي القلب و اذا اخرج من اللسان لم تجاوز الاذان».(8) (سخن وقتي از دل برآيد بر دل هم مي نشيند ولي اگر از زبان خارج شود از گوش تجاوز نمي کند). و منبرهاي شيخ عباس قمي هميشه از دل برمي آمد و لاجرم بر دل ها مي نشست. به اين خاطرات توجه کنيد:
يک: محدث قمي شب هاي پنج شنبه و جمعه در مدرسه ميرزا جعفر، واقع در صحن مطهر رضوي براي طلاب علوم ديني درس اخلاق مي گفتند و نزديک به هزار نفر از طلاب و علماي بزرگ در آن مجلس شرکت مي کردند. منبر ايشان حدود دو ساعت و نيم تا سه ساعت طول مي کشيد. واعظ دانشمند جناب آقاي راشد که در آن زمان يکي از طلاب حاضر در مجلس حاج شيخ بود، درباره سخنان ايشان مي گويد: «اثر يک منبر ايشان در آن دو شب تا يک هفته در ما باقي بود. در طول يک هفته، مضامين سخنان آن مرحوم در اعمال دل ما ريشه دوانيده و ما را به خود مشغول مي داشت؛ به طوري که تا هفته بعد کاملاً تحت تأثير آن بوديم. سخنان نافذ آن مرحوم چنان بود که تا يک هفته انسان را از پندارهاي ناروا و گناهان بازمي داشت و به خداوند متعال متوجه مي کرد.» (9)
دو: هنگامي که شيخ عباس قمي در مسجد هندي نجف منبر مي رفت، همه مراجع عصر در آن شرکت مي کردند. وقتي نظر آيت الله حائري را درباره منابر حاج شيخ عباس قمي پرسيدند، با يک دنيا ادب فرمود: حاضرم تا سه روز، تمام نمازهاي واجب خود را به هر طلبه اي که کنار منبر و پاي موعظه محدث قمي ديده باشم اقتدا کنم، زيرا منابر و مواعظ اين مرد در شنونده روح عدالت مي بخشد»(10)
سه: مرحوم آيت الله آقا شيخ کاظم دامغاني از علماي بزرگ مشهد مقدس مي گويد: « منبرهاي حاج شيخ با اينکه جز اخبار و احاديث و تاريخ، چيز ديگري نبود، نورانيت خاصي داشت. ايشان روضه را هم خيلي ساده مي خواندند، اما چون با حال [و اخلاص] مي خواندند و خودشان هم منقلب مي شدند، مردم را فوق العاده منقلب مي کردند. در يکي از سال ها، صبح روز تاسوعا در مجلس منزل آيت الله حاج آقا حسين قمي، همه منبري ها [ي معروف] منبر رفتند و هر چه راجع به حضرت ابوالفضل بود گفتند و بعد از همه آنها مرحوم حاج شيخ عباس منبر رفتند. وقتي وارد روضه شدند شروع کردند به خواندن اشعار جناب ام البنين «لا تدعوني ويک ام البنين» تا آخر.
من از شدت گريه از حال رفتم، وقتي مرا به حال آوردند، ديدم يازده نفر در اطراف من هنوز در حال بيهوشي هستند. خود ايشان هم حال عجيبي داشتند و گريه مي کردند».(11)
چهار: در نقل ديگري درباره درس اخلاق شيخ در مدرسه ميرزا جعفرخان مشهد آمده است: « قريب هزار تن از علما و طلاب شهر در آن جا حضور مي يافتند و ايشان بر منبر مي رفتند و در حدود سه ساعت در قسمت هاي اخلاقي بحث مي کردند تتبع و تبحر ايشان در اخبار و روايات و احتياط ايشان در نقل و تفسير آنها که غالباً مستند نقل مي شد و تأثير عجيب آن گفته ها، شنوندگان را که همه اهل علم و اطلاع بودند، سخت مورد اعجاب قرار مي داد، لکن با تأسف، بيش از چند ماهي آن استفاده و افاده دوام نيافت.»(12) شايد راز دوام نيافتن آن مجلس، حضور خيل عظيم جمعيت از يک طرف و شهرت گريزي محدث قمي از طرف ديگر بوده است.
ب) اخلاق در نوشتن کتاب
مرحوم شيخ عباس، خود در تعريف اخلاص مي گويد: « الخالص في اللغه کل ما صفي و تخلص و لم يمتزج بغيره و الثقرب فيه عن جميع النتسوائب» (13) (خالص در لغت به هر چيز پاکيزه و مبرا از مخلوط بودن با چيز ديگر مي گويند و عمل خالص در نظر عرف آن است که قصد قربت در آن از هر نيتي ديگر خالي و خالص باشد.» و شيخ عباس خود حقيقتا اين گونه بود تا جايي که تلاش مي کرد حتي پدر بزرگوارش نيز از کارهاي او اطلاع پيدا نکند.
منازل الآخره و لب بستن
محدث قمي براي فرزند بزرگش نقل کرده است که وقتي «منازل الاخره و مطالب الفاخره» را تأليف و چاپ کردم و اين کتاب به قم رسيد و به دست شيخ عبدالرزاق مسئله گو افتاد که قبل از ظهر در صحن مطهره، حضرت معصومه «ع» مسئله مي گفت. پدرم کربلايي محمدرضا از علاقه مندان شيخ عبدالرزاق بود و هر روز در مجلس او حاضر مي شد. شيخ عبدالرزاق بعد از چاپ منازل الآخره آن را براي حضار مي خواند. روزي پدرم به خانه آمد و گفت: «شيخ عباس! کاش مثل اين مسئله گو مي شدي و مي توانستي منبر بروي و اين کتاب راکه امروز براي ما خواند بخواني» چند بار خواستم بگويم آن کتاب از تأليفات من است، اما هر بار خودداري کردم و چيزي نگفتم فقط عرض کردم: دعا بفرماييد خداوند توفيقي رحمت فرمايد».(14)
و در حديث قدسي چه زيبا آمده که «اخلاص يکي از اسرار من است که آن را در دل بندگان محبوب خويش به وديعت نهادم».(15)
هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و لبانش دوختند
حضرت صادق «ع» فرمود: « الابقاء علي العمل حتي يخلص، اشد من العمل »(16) (باقي ماندن [و پايداري] بر عمل تا آن زمان که خالص شود [و يا خالص بماند] دشوارتر از خود عمل است).
راستي خيلي هنر مي خواهد اين همه بر اخلاص پاي فشردن و اسرار الهي را حفظ کردن. اين هنر جز از امثال شيخ عباس قمي ساخته نيست و امروزه جامعه واعظان و مبلغان ما سخت به آن نيازمند و محتاجند.
پي نوشت ها :
1. ذکر شهرت گريزي شيخ عباس قمي در کنار اخلاص وي، به دو جهت است: 1. مقوّم اصلي و رکن رکين اخلاص اين است که انسان دنبال شهرت طلبي و ستايش ديگران نباشد. رسول خدا«ص» فرمود: « ان لکل حق حقيقه و ما بلغ عبد حقيقه (الاخلاص حتي لايحب ان يحمد علي شيء من عملٍ لله» بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، (بيروت، دار احياء التراث العربي)، ج 72، ص304.
2. همان، ج 77، ص 288، ح 1.
3. منيه المريد، زين الدين، شهيد ثاني، تصحيح حسن مصطفوي، دوم، 1351، هـ. ش، ص 133.
4. ميزان الحکمه، محمد محمدي ري شهري، (قم، دارالحديث)، ج13، ح 20999.
5. حاج شيخ عباس قمي، مرد تقوا و فضيلت، علي دواني، (اول: تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1354هـ. ش)، 1396 هـ.ق. ص 46.
6. همان، صص 29- 28 و سيماي فرزانگان، ص 116.
7. الغدير، علامه اميني، (سوم: بيروت، دارالکتاب العربي، 1387ق)، ج 8، ص 291.
8. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 193، ص 406.
9. مجموعه ورام يا «تنبيه الخواطر»، ابي فراس، (اول: قم، مکتبه الفقهيه، بي تا)، ج 2، ص 153.
10. مفاخر اسلام، علي دواني، دارالکتب الاسلاميه، ج 11، ص 103.
11. عرفان اسلامي، شيخ حسين انصاريان، (قم، انتشارات ام ابيها)، ج12، ص 25.
12. مفاخر اسلام، پيشين، ج 11، ص 102.
13. الفوائد الرضويه، مقدمه محمود شهابي، صفحه «د» (تهران کتابخانه مرکزي) و سيماي فرزانگان، ص 44.
14. سفينه البحار، شيخ عباس قمي، (دارالاسوه، 1427، هـ. ق، 1373 ش)، ج 2، ص 667.
15. حاج شيخ عباس قمي؛ مرد تقوا و فضيلت، پيشين، ص 49- 48 و سيماي فرزانگان، ص 116.
16. منيه المريد، ص 133. متن عربي آن قبلا گذشت.
منبع: ماهنامه پاسدار اسلام شماره 347