در كتاب «حجاب در اسلام»، آمده است: «گرچه پوشش، در بين عرب مرسوم نبود و اسلام، آن را به وجود آورد، ولي در ملل غير عرب، به شديدترين شكل، رواج داشت. در ايران و در بين يهود و مللي كه از فكر يهود پيروي ميكردند، حجاب، به مراتب شديدتر از آنچه اسلام ميخواست وجود داشت. در بين اين ملتها وجه و كفّين (= صورت و كف دستها) هم پوشيده ميشد. حتي در بعضي از ملتها سخن از پوشيدن زن و چهره زن نبود، بلكه سخن از قايم كردن زن بود و اين فكر را به صورت يك عادتِ سفت و سخت درآورده بودند».1
از کتاب مقدس برمي آيد که درعهد سليمان عليه السلام، زنان علاوه بر پوشش بدن، برقع (روبند) به صورت مي انداختند2
اين سنت در زمان ابراهيم عليه السلام نيز رايج بود، نامزد اسحاق(رفقه) ابتدا که اسحاق را ديد برقع بر صورت انداخت. در تورات، چنين ميخوانيم: و رفقه، چشمان خود را بلند كرد و اسحاق را ديد و از شتر خود فرود آمد. زيرا كه از خادم پرسيد: «اين مرد كيست كه در صحرا به استقبال ما ميآيد؟» و خادم گفت: «آقاي من است». پس بُرقعِ خود را گرفته، خود را پوشانيد. 3
ويل دورانت، كه معمولاً سعي ميكند موارد برهنگي يا احياناً تزيينات و آرايشهاي زنان هر قوم را با آب و تاب نقل كند تا آن را طبيعي جلوه دهد، در اين مورد ميگويد: «در طول قرون وسطا، يهوديان همچنان زنان خويش را با البسه فاخر ميآراستند، لكن به آنها اجازه نميدادند كه با سر عريان به ميان مردم روند. نپوشاندن موي سر، خلافي بود كه مرتكب را مستوجب طلاق ميساخت. از جمله تعاليم شرعي يكي آن بود كه مرد يهودي نبايد در حضور زني كه موي سرش هويداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد». 4
او در توصيف زنان يهودي ميگويد: «زندگي جنسي آنان عليرغم تعدّد زوجات، به طرز شايان توجّه، منزه از خطايا بود. زنان آنان دوشيزگاني محجوب، همسراني ساعي، مادراني پُرزا، و امين بودند و از آنجا كه زود وصلت ميكردند، فحشا به حداقل، تخفيف پيدا ميكرد». 5
دراصول اخلاقي « تلمود » که آيين نامه زندگي يهوديان است ، آمده : « اگرزني به نقض قانون يهود مي پرداخت، چنانچه مثلاً بي آنکه چيزي برسر داشت به ميان مردم مي رفت و يا در شارع عام نخ مي رشت يا با هرسنخي ازمردان درد دل مي کرد يا صدايش آنقدر بلند بود که چون درخانه اش تکلم مي نمود ، همسايگانش مي توانستند سخنان او را بشنوند ، درآن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه اوراطلاق دهد.» 6
پي نوشت:
1- اشتهاردي، ابوالقاسم، حجاب در اسلام، ص 50
2- عهد قديم،سفر نشيد الاناشيد، ب 5، ص1003
3- همان، سفر تکوين، ب14،ص34
4- دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ج 12، ص 62
5- همان، ص63
6- دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ج 12، ص 30
منبع:http://bikarane8.parsiblog.com