در فرهنگ اسلام، محور اصلاحات، فرهنگ سازي است. لذا با فعاليتهاي آموزشي، فرهنگي و تبليغي ميتوان فضاي اجتماعي جامعه را به سمتي هدايت کرد که افراد به صورت طبيعي و خودجوش به رعايت عفاف و حجاب رغبت نمايند.
بدين ترتيب، اقدامات بازدارنده بايد در حد ضرورت، نقش تکميلي خود را ايفا نمايد. در برخورد با پديده بدحجابي بايد مشکل فرهنگي و سياسي آن را از هم تمايز ساخته و متناسب با خاستگاههاي آن به برخوردي سنجيده و برنامهريزي شده پرداخت. نکته اساسي اين که وقتي اکثريت جامعه گرفتار يک ناهنجاري است مقابله با اکثريت نتيجه بخش نخواهد بود، مگر اين که با موارد مستهجن که عموم مردم آن را زشت ميشمارند، برخورد شود و در دراز مدت با بستر سازي فرهنگي، اين ناهنجاري گسترده را به سطح محدودي تقليل داد، در اين صورت دايره اقدامات متوجه افرادي است که در اقليت قرار گرفتهاند.
اما راهکارهاي بنيادين که در توسعه حجاب ميتوانند نقش جدي ايفا نمايند، بدين قرار است:
1. احياي فرهنگ اسلامي و اصلاح باورهاي عمومي
پياده کردن آموزههاي ديني و عيني نمودن دستورالعملهاي شريعت، وظيفه آحاد جامعه است. اما در اين ميان سازمانهاي فرهنگي حکومت ديني، وظيفهاي مضاعف به دوش ميکشند و بايد خط مشي کلي جامعه را بر اجتناب از رذايل اخلاقي، ترغيب جوانان به ازدواج و رواج سادهزيستي بنا نهند.
وقتي فرهنگ سازان جامعه خود گرفتار اسراف و تبذير شوند، از اخلاق و معنويت فاصله بگيرند، نسبت به مفاسد اخلاقي و ابتذال در پوشش بيتفاوت شوند، پيامدهاي ذيل نتايج طبيعي چنين گرايشي است:
الف) بي توجهي نسبت به کار آمدي دين در عرصههاي مختلف اجتماعي، جوان را به سمت بي هويتي و پرداختن به ضد ارزشها سوق ميدهد. وقتي پويايي دين در عرصه حيات بشري کم رنگ شود، بديني است دختران و پسران، ابزار وجود و اثبات شخصيت خويش را در مظاهر غير ديني مانند خود آرايي و مدگرايي جست و جو نمايند.
ب) عدم اهتمام به تقويت باورهاي ديني و ارزشهاي اخلاقي سبب ميشود نسل جوان نسبت به ارزشها بيگانه گشته و نسبت به اعتقادات ديني خود احساس حقارت نمايد و بنبست فکري در اين باب، خودباختگي به فرهنگ غرب را در پيدارد.
احياي ارزشهاي اصيل اسلامي و فراخواني زن مسلمان به تعقل و دريافتن ارزشها و آفريدن روح تعبد و تعهد نسبت به اينها نقش مهمي در اين زمينه خواهد داشت.
زن مؤمن بايد به آنچه اسلام به عنوان ارزش بدان مينگرد باور داشته باشد و بداند که شخصيت و عظمت او در گرو روح بلند، انديشه والا و جان پيراسته از آلودگي است که او را به روشي انساني و مشي اسلامي فرا ميخواند و بداند تن آرايه بسته و ظاهر فريبنده هرگز نمايانگر شخصيت او نيست.
کلام بيدارگر حضرت مسيح که فرمود:
به حق براي شما ميگويم: تن چه سودي دهد در صورتي که ظاهرش درست باشد و درونش تباه. بدنهاي شما چه سودتان دهد که خوشتان دارد و دلهايتان تباه باشد و بهرهاي نبريد آن گاه که پوست خود را آراسته و پاک نگاه داريد و دلهاي شما چرکين باشد.
در زن بايد باور استوار، ايمان عميق ايجاد شود. زني که دل به حق داده و انديشه به خدا سپرده و فرجام زندگي دنيوياش را پذيرفته چطور حاضر ميشود خودآرايي و خود نمايي کند و خود را در معرض نگاههاي آلوده قرار دهد و زمينههاي تلذذ ديگران و مآلاً فساد آفريني را به وجود آورد؟!
کلام بلند حضرت علي(ع) که ميفرمايد:
«المرء بايمانه؛ آدمي در گرو باورهاي خويش است.» نشانگر آن است که باورهاي درست و ايمانهاي راسخ، عاليترين نقش را در کيفيت زندگانيِ انسان ايفا ميکنند.
2. اصلاح نگرشهاي فرهنگي در سياستگزاران و برنامهريزان
تحليل صحيح، برنامهريزي و سياست گذاري درست آن گاه ميسر ميشود که از جزئي نگري و بريده نمودنِ پيکره شريعت پرهيز شود و اجزاء و عناصر مجموعه دين در ارتباط با يکديگر لحاظ شوند. اما واقعيت اين است که گاهي برنامهريزان به جاي آسيبشناسي و پرداختن به معضلات اساسي جامعه، به انجام عمليات قطعي پرداخته و به اتخاذ برنامههاي موقتي رو ميآورند. اين شيوه، آسيبهاي جدي بر جامعه تحليل ميکند. آگاهي مجريان و توجه آنان به معضلات اخلاقي جامعه، اختصاص اعتبار مناسب و نيروي انساني کارآمد و سوق دادن جامعه به سمت اصلاحات ميتواند گام مؤثري در رفع مشکلات فرهنگي جامعه باشد.
البته از ضعف فرهنگي جامعه بانوان نيز نبايد غفلت نمود، يکي از معضلات فکري و فرهنگي جوامع، عدم شناخت و آگاهي زنان نسبت به هويت واقعي خود و تمايزات و تفاوتهاي روحي و جسمي خود با مردان است و تا هنگامي که اين آگاهي حاصل نشود نميتوانند ارزش خود را بشناسند.
بنابراين، طبيعي است که در جهت احکام و قوانين مربوط به خود، جديت و اهتمام لازم را نخواهند داشت. و جامعه نيز در انجام تکاليف خود نسبت به زنان کوتاهي خواهد کرد و اين همه منجر به محروميت فرهنگي و دورماندن زنان از حقوق مسلمشان خواهد شد.
بديهي است برنامههاي آموزشي و تشويق بانوان به فراگيري و اهتمام نسبت به مسائل مربوط به خويش، تا حدودي ميتواند در رفع اين معضل مفيد و مؤثر باشد.
3. هماهنگي کليه نهادهاي ذيربط
در توسعه فرهنگ حجاب، بايستي ميان نهادهاي دولتي و غيردولتي و نيز ميان فعاليتهاي فرهنگي، ارشادي و اجرايي هماهنگي و هم سويي وجود داشته باشد. برنامهها و اقدامات به عمل آمده به صورت پيگير تحت نظارت و اشراف نهادهاي ذيربط قرار گيرد.
جهت تحقق اين مهم بايد تمامي متوليان و دست اندرکاران از آگاهي لازم و حساسيت کافي نسبت به اين موضوع برخوردار باشند تا زمينه گسترش عفاف و حجاب فراهم شود.
4. اصلاح عملکرد رسانهها
بيترديد رسانههاي تصويري در تغيير هنجارها و ارزشها نقش مؤثري دارند بهويژه برنامههايي که با مخاطب ارتباط بيشتري برقرار نمايند.
گاهي برنامههاي تبليغي و فرهنگي، زمينه تحقير زنان و تضعيف موقعيت آنان را فراهم نموده است. از اين رو، مناسب است با اجتناب از عرضه برنامههايي که زنان را به سوي جلوهگري سوق ميدهد هم چنين با پرهيز از نمايش زنان در فيلمها و سريالها و... به عنوان انسانهايي کم بهره از معرفت، احساسي و فاقد هويت، بر جايگاه و هويت واقعي آنان تأکيد نموده و زمينههاي تعالي آنها را فراهم سازند.
رعايت وقار و متانت و حفظ پوشش که ضامن مصونيت اخلاقي و رواني زن به هنگام حضور در عرصههاي مختلف اجتماعي است، بعضاً در ميان هنرپيشگان مورد بي مهري قرار گرفته و حجاب سنتي و اصيل تحقير شده است. ريشه چنين نگرش را بايد در عدم آگاهي و يا ضعف اعتقادي برخي دست اندرکاران رسانهاي دانست.
به نظر ميرسد نهادهاي فرهنگي بايد بيش از پيش به تربيت هنرمندان و هنرپيشگان متعهد به مباني اعتقادي بپردازند تا حفظ ارزشهاي ديني نه به عنوان تحميل قانوني، بلکه به عنوان باورهاي قلبي و تمايلاتي خود جوش متجلي شود.
زن به عنوان موجودي خلاق، برخوردار از ظرافتهاي شخصيتي و دارنده بسياري از کمالات و استعدادها در رسانه بايد خصوصيات مثبت او به عنوان يک مادر، همسر و کسي که نقشهاي برجسته را عهدهدار است، معرفي شود و از شخصيتپردازيهاي ناصحيح که زن را ظلمپذير و ضعيف و يا در نقشي تصنعي و دور از واقعيت نمايش ميدهد، پرهيز کند.
زن به لحاظ ساختار تکويني از ويژگيهايي برخوردار است؛ از شاخصترين اين خصوصيتها، کمال جويي معنوي زن است. از آن جا که زن از احساس و تخيل بهرهمند است؛ ميتواند در مسير کمالات معنوي بهتر و سريعتر گام بردارد؛ احساس و تخيلي که محور هنر و تربيت هنرمند است؛ اگر به اين ساحت که جزو جوهره و ماهيت زنان است توجه کافي شود ديگر زن در عرصه هنر با نقشهاي منفيِ پرخاشگري، ساده لوحي و... ظاهر نميشود.
نمايش روش و منش زنان پاکدلي که در عرفان عملي طي طريق کرده و به مراتبي از قرب دست يافتهاند و پرداختن به زمينهها و بسترهايي که آنان را به اين جهت سوق داده ميتواند براي ديگران نيز سازنده و مؤثر باشد.
اين حقيقت را بايد از طريق برنامههاي رسانه به ويژه به جامعه زنان تفهيم کرد که هر چه آدمي به لذايذ بيروني و عرصه بروني وجود خويشتن بپردازد، از عرصه درون و خويشتننگري باز خواهد ماند.
لازمه تکامل و حرکت سازنده، تعمق و انديشه دروني و انصراف از تکثر بيروني است و اين همه زماني ميسر ميشود که زن، در کنار زندگي متعارف و روزمره خود بخشي از برنامه زندگياش را به مطالعه، اختصاص دهد.
رسانه در اين جهت ميتواند ارائه طريق نمايد، ترتيب و تنظيم برنامههاي آموزشي (با تأکيد بر آموزههاي ديني) آن هم در اوقاتي که نوعاً خانمها امکان بهره برداري از آن را دارند و ساعاتي که از اشتغالات بيرون و احياناً داخل منزل فارغ شده، از بهترين زمان ارائه برنامه است.
5. اصلاح نظام الگوسازي
انسان فطرتاً الگو گزين و الگوپذير است. پيوسته در اين انديشه است ارزشهايي را که باور دارد در چهره اي مجسم بنگرد و خود را همانند آن الگو بسازد مسأله الگو در اخلاق اسلامي و روانشناسي نيز جايگاه مهمي دارد. از اين رو، قرآن کريم در شرايطي که زن هيچ گونه ارزش انساني و اجتماعي نداشت زناني شايسته چون آسيه همسر فرعون و حضرت مريم(س) را معرفي و از آنان تجليل نموده است.
حضرت زهرا(س) را کوثر دانسته، به عنوان الگو و اسوه معرفي کرده و بدين ترتيب، لياقت و شايستگي زن را در رسيدن به کمالات معنوي به اثبات رسانيده است.
و الگو بودن زنان صالح و وارسته را براي همگان اعم از زن و مرد تبيين نموده است. با توجه به اين که الگوها در ساختار روحي و رفتاري انسان نقش مؤثري دارند، يکي از تأسفهاي جدي عصر حاضر اين است که زن مسلمان آن چنان که شايسته و بايسته است با چهرههاي بلند تاريخ اسلام آشنا نيست. زندگاني حضرت زهرا(س) و فرزند برومندش، پيام آور عاشورا، حضرت زينب(س) و ديگر چهرههاي والاي تاريخ گذشته و معاصر بايد براي زن مؤمن نشان داده شود تا بنگرد چه سان با حفظ هويت و شخصيت و وقار و متانت ميتواند در جامعه حضور پيدا کرده و ايفاي نقش نمايد.
توصيه امام صادق(ع) تأمل برانگيز و قابل توجه است:
به زنان دوستي آل علي(ع) را الهام کنيد.
زن اگر حب علي7 را فرا گرفت و او را راهبر شناخت و خاندان او را الگو پذيرفت و بر راهي رفت که اهل بيت: رفتهاند و آنان را سرمشق گرفت، رويين تن ميشود و حضورش در جامعه دلهره آفرين نخواهد بود.
6. به کارگيري روشهاي صحيح براي گسترش حجاب
سليقهاي عمل کردن و تأکيد و تکيه بر آداب و عادات غير اصيل، نقش مهمي در جهت بدبين کردن مردم نسبت به حجاب ايفا نموده است.
تصويري که از زن در جوامع اسلامي عرضه ميشود و نحوه نگرش و برخورد زن، همه گوياي اين مطلب است که التقاط و انحرافي صورت گرفته است. به اين معنا که برخي از احکام ديني با آداب و سنت ناصواب که بعضي ريشه در جاهليت نخستين دارد، در آميخته است و مسلمانان بايد به عنوان مالکان برترين ميراث ديني فهم ديني را از رسوبات فرهنگيهاي جاهلي و سنتهاي غلط بپيرايند.
مصلحان واقعي جوامع يعني انبيا نسبت به عرف زمان خودشان دست به اصلاحات زدند و ديدگاههايِ ناصواب را تغيير دادند. پيامبر گرامي اسلام(ع) با عرف مقابله نمود و هويت از دست رفته زن را به جامعه باز گردانيد. دستورات الهي را در همساني زن و مرد به مردم ابلاغ نمود.
بدين ترتيب يکي از واقعيتهاي تلخ جوامع اسلامي، ديدگاههاي افراطي و گرايشهاي نادرستي است که به عنوان مذهب و عرف اسلامي درباره مسائل زنان رواج داشته است، تبيين ناهنجاريها و اثرات سوئي که بر اين نگرش مترتب است، به سادگي امکانپذير نميباشد چرا که بسياري از مصاديق اين مسأله به عنوان ارزش تلقي ميشود. البته اين مهم از منظر انديشمندان مخفي نمانده و نسبت به آن هشدار دادهاند. يکي از نويسندگان از انحرافي که درجوامع اسلامي رخ نموده، داد سخن ميزند:
مسلمانان در برخورد با زنان از مسير تعاليم شريعت اسلام منحرف گذشته و روايات مدسوس و مجعول در بين آنان گسترش يافته، از اين رو زن مسلمان در ورطه جهل و غفلت از دين و دنيا سقوط کرده است. آموزش زنان گناه عظيم شمرده ميشود، رفتن به مسجد ممنوع و اطلاع او نسبت به اوضاع و احوال فرهنگي ـ اجتماعي و سياسي امري بعيد تلقي ميشود.
اين درحالي است که زن دائما گرفتار نگرش افراطي و تفريطي بوده و رفتار عادلانه را کمتر تجربه کرده است. بر اين اساس توصيه به رعايت حجاب در محيطهاي زنانه، تأکيد بر گونه خاصي از حجاب بدون توجه به شرايط آب و هوايي و منطقه جغرافيايي و بافت فرهنگي را ميتوان نمودهاي نگرش افراطي دانست.
به طور کلي، طي کردن مسير اعتدال و پرهيز از افراط و تفريط ميتواند فضاي رغبت و ميل به رعايت حجاب را فراهم کند. اما به طور مشخص اقدامات ذيل تا حدودي مؤثر و مفيد است.
1. معماري و شهرسازي متناسب با فرهنگ حجاب صورت پذيرد از جمله معماري مراکز آموزشي دخترانه به گونهاي باشد که تا حدودي آزادي عمل را براي آنان فراهم نمايد تا آنان مجبور نباشند ساعات متمادي پوشش کامل را رعايت کنند.
2. برنامهريزي در جهت توسعه فرهنگ حجاب بايد چنان باشد که شرايط و مقتضيات فرهنگي، روحي و سني افراد لحاظ شود و نيز به نوع کار و خصوصيات اقليمي و منطقهاي ـ با رعايت اصل حکم حجاب ـ توجه شود. بدين ترتيب نبايد بر رنگ خاص يا شکل خاص پافشاري نمود.
3. بايد تدابيري انديشيد تا چادر و لباسهايي که به عنوان حجاب استفاده ميشود با قيمت مناسب و سهل الوصول در اختيار همگان قرار گيرد.
4. توجه به حس تنوعطلبي و مدگرايي جوانان و متناسب با فرهنگ ديني و آداب محلي و منطقهاي آنان، الگوهاي پوششي ارائه شود.
7. توجه به هدايت زمينههاي طبيعي ميل به خودنمايي
شايد بتوان گفت که خودآرايي و تزيّن در زن، امري طبيعي است. در فرهنگ اسلام، تمايلات و غرايز انساني به هيچ وجه منفي تلقي نميشود و سعي بر آن است که با شيوه صحيح نگرش به تمايلات و ارضا مشروع آن، انسان را در جهت تکامل سرعت بخشد. در اين راستا، به زن توصيه ميکند غريزه خودآرايي را جهت دهد و آن را به محارم به ويژه همسر خويش اختصاص دهد.
هدايت و جهتدهي اين غريزه آن قدر مهم است که اگر در موقع مناسب خود انجام نگيرد، جامعه را گرفتار کجروي و ابتذال خواهد کرد. جلوهگري زن و صرف انرژي و توان او در جهت جلب رضايت و توجه مردان يکي از نمودهاي اين ابتذال است، که نهايتاً زبوني و حقارت قشر زن را در پي دارد چرا که محيط اشتغال را به محيطي همراه با تبرج تبديل ميکند و بخشي از نياز مرد را در محيط اجتماعي اشباع مينمايد و بازيچه مردان هوسباز ميشود.
8. تقويت مرزهاي زنانگي و مردانگي
تفاوتهاي تکويني زن و مرد، مطلبي انکارناپذير است و خداوند حکيم با احاطه بر اين تفاوتها براي هر يک از دو صنف، وظايف و مسئوليتهايي مقرر فرموده تا نظام هستي به نحو احسن اداره شود. از اين رو در آيه 32 سوره نساء تفاوتهاي موجود بين زن و مرد را مطابق حق و عدالت ميداند. پس آرزوي تغيير آنها يک نوع مخالفت با مشيت پروردگار تلقي ميشود:
(ولا تتمنّوا ما فضّل الله بعضکم علي بعض...)
بر اين اساس، قرآن کريم بر تفاوتهايي که در سايه خلقت انسان به طور طبيعي در اصناف بشر قرار داده شده، صحه ميگذارد. اما اختلافاتي که به دست بشر به خاطر روابط ظالمانه بشري به وجود آمده، به هيچ وجه مورد قبول اسلام نيست.
بدين ترتيب، پذيرش مرزها و تفاوتهاي جنسيتي ميان زن و مرد که ريشه در نظام خلقت آن دو دارد، امري کاملاً منطقي و عقلاني است. اما تبعيضها، بي عدالتيها و بي توجهي به خواستهها و آزاديهاي مشروع زنان که ناشي از برداشتهاي ناصحيح از اسلام ميباشد و ريشه در انديشههاي خرافي و مردسالارانه دارد امر را بر بسياري از مردم مشتبه ساخته و عموماً اين نحوه نگرش و برخورد را در مباني و معارف ديني و اعتقادي جست و جو ميکنند. اين همه، مسئوليت دست اندرکاران فرهنگ و هنر را سنگينتر کرده که در جهت تصحيح و پالايش افکار عمومي جامعه تلاش کنند و مرز ميان تعصبات و ارزشهاي ديني را بازشناسي و تفکيک نمايند.
اقدامات عملي که ميتواند در زدايش اين نوع نگرش کارساز باشد، بسيار متنوع و متعدد است به عنوان مثال: در عرصه ورزش جهت حضور فعال و سالم بانوان بايد سرمايهگذاري شود مسلماً فراهم نمودن زمينه فعاليت بانوان در اين زمينه از نظر اقتصادي سرمايهگذاري مضاعفي را ميطلبد.
به ويژه در جامع اسلامي که بايستي تقويت فرهنگ ديني و حفظ موازين اسلامي مدنظر مسئولين مربوطه باشد.
در عرصه دانش و پژوهش هم بايد اقدامات جدي صورت بگيرد. قشر پژوهشگر و فرهيخته بانوان شاهد تبعيضها و نابرابريهايي در ارائه خدمات مراکز علمي ـ پژوهشي و کتابخانهها هستند. وجود اين محدوديتها که نوعاً توجيه منطقي و يا شرعي ندارد جامعه فرهنگي زنان را به عقبنشيني از صحنه پژوهش و تحقيق سوق ميدهد، در حالي که اگر دست اندرکاران و مسئولان مراکز علمي و فرهنگي نگرشي مثبت به حضور زنان در اين عرصه داشته باشند، با چنين مشکلي روبرو نخواهيم بود.
چکيده
راهکارهاي توسعه حجاب
در فرهنگ اسلام، محور اصلاحات فرهنگ سازي است. لذا با فعاليتهاي آموزشي، فرهنگي و تبليغي ميتوان فضاي اجتماعي جامعه را به سمتي هدايت کرد که افراد به صورت طبيعي و خودجوش به رعايت عفاف و حجاب رغبت نمايند.
راهکارهاي بنياديني که ميتوانند در توسعه حجاب نقش جدي ايفا نمايند بدين قرار است:
1. احياي فرهنگ اسلامي
پياده کردن آموزههاي ديني و عيني نمودن دستور العملهاي شريعت، وظيفه آحاد جامعه است. اما در اين ميان سازمان فرهنگي حکومت ديني، وظيفهاي مضاعف به دوش ميکشند و بايد خط مشي کلي جامعه را بر اجتناب از رذايل اخلاقي، ترغيب جوانان به ازدواج بنا نهند.
عدم اهتمام به تقويت باورهاي ديني و ارزشهاي اخلاقي سبب ميشود نسل جوان نسبت به ارزشها بيگانه گشته و نسبت به اعتقادات ديني خود احساس حقارت نمايد و بنبست فکري در اين باب خودباختگي به فرهنگ غرب را در پي دارد.
احياي ارزشهاي اصيل اسلامي و فراخواني زن مسلمان به تعقل و دريافتن ارزشها و آفريدن روح تعبد و تعهد نسبت به اينها نقش مهمي در اين زمينه خواهد داشت.
2. اصلاح نگرشهاي فرهنگي در سياست گزاران و برنامهريزان
تحليل صحيح، برنامهريزي و سياستگذاري درست آنگاه ميسر ميشود که از جزئينگري پرهيز شود. گاهي برنامهريزان به جاي آسيبشناسي و پرداختن به معضلات اساسي جامعه، به اتخاذ برنامههاي موقتي رو ميآورند.
اين شيوه، آسيبهاي جدي بر جامعه تحميل ميکند.
آگاهي مجريان و توجه آنان به معضلات اخلاقي جامعه، اختصاص اعتبار مناسب و سوق دادن جامعه به سمت اصلاحات ميتواند گام مؤثري در رفع مشکلات فرهنگي جامعه باشد.
3. اصلاح عملکرد رسانهها
گاهي برنامههاي تبليغي و فرهنگي، زمينه تحقير زنان و تضعيف موقعيت آنان را فراهم نموده است. از اين رو مناسب است با اجتناب از عرضه برنامههايي که زنان را به سوي جلوهگري سوق ميدهد زمينه تعالي آنها را فراهم سازند.
رعايت متانت و حفظ پوشش که ضامن مصونيت اخلاقي و رواني زن به هنگام حضور در عرصههاي اجتماعي است، گاه در ميان هنرپيشگان مورد بيمهري قرار گرفته و حجاب سنتي و اصيل تحقير شده است.
نهادهاي فرهنگي بايد بيش از پيش به تربيت هنرمندان و هنرپيشگان متعهد به مباني اعتقادي بپردازند تا حفظ ارزشهاي ديني نه به عنوان تحميل قانوني، بلکه به عنوان باورهاي قلبي و تمايلاتي خودجوش متجلي شود.
4. اصلاح نظام الگوسازي
انسان پيوسته در اين انديشه است ارزشهايي را که باور دارد در چهرهاي مجسم بنگرد. مسأله الگو در اخلاق اسلامي و روانشناسي نيز جايگاه مهمي دارد. از اين رو، قرآن کريم زناني شايسته چون آسيه همسر فرعون و حضرت مريم(س) را معرفي و از آنان تجليل نموده است.
يکي از تأسفهاي جدي عصر حاضر اين است که زن مسلمان به طور بايسته با چهرههاي بلند تاريخ اسلام آشنا نيست.
5. بهکارگيري روشهاي صحيح براي گسترش حجاب
طي کردن مسير اعتدال و پرهيز از افراط و تفريط ميتواند فضاي رغبت و ميل به رعايت حجاب را فراهم نمايد. اگر شهرسازي و معماري به ويژه در مراکز آموزشي دخترانه به گونهاي باشد که تا حدودي آزادي عمل را براي آنان فراهم نمايد و نيز شرايط و مقتضيات فرهنگي، روحي و سني افراد لحاظ شود و نيز به نوع کار و خصوصيات اقليمي و منطقهاي توجه شود.
و در نهايت به حس تنوعطلبي و مدگرايي جوانان توجه شود و متناسب با فرهنگ ديني و آداب محلي و منطقهاي آنان، الگوهاي پوششي ارائه شود.
منبع:مجله پيام زن