جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
زن و مناصب اجتماعي
-(5 Body) 
زن و مناصب اجتماعي
Visitor 304
Category: دنياي فن آوري

چرا زنان از تصدي برخي مناصب اجتماعي مانند قضاوت و ... محروم شده اند؟

1. عدالت در تصدّي مناصب
مرد و زن در عين اشتراک در انسانيت، از نظر جسمي و رواني تفاوت هايي نيز دارند؛ چنان که گويي نظام خلقت هر يک را براي انجام وظايفي متفاوت با ديگري آفريده است. (1)
قانون آفرينش، گرمي کانون خانواده و پرورش نسل ها را بر عهده زن گذاشته به همين دليل، سهم بيشتري از عواطف و احساسات به او داده است. در حالي که وظايف خشن و سنگين اجتماعي، بر عهده مرد است و سهم بيشتري ازقدرت و دورانديشي به او اختصاص يافته است. بنابراين اگر بخواهيم عدالت را اجرا کنيم، بايد پاره اي از وظايف اجتماعي – که نياز بيشتري به انديشه و مقاومت و تحمل شديد دارد – بر عهده مردان و وظايفي که ظرافت، عواطف و احساسات لطيف تري را مي طلبد، بر عهده زنان گذاشته شود. (2)
قرآن کريم – با توجه به اين که لازمه عدالت، عدم تشابه بين زنان و مردان در برخي از روبناهاي حقوقي است (3) – مي فرمايد: « وَ لَهُنّ مِثلُ الّذي عَلَيهنّ بِالمعروفِ وَ لِلرّجالِ عَلَيهنَ دَرَجة والله عَزيزُ حَکيمُ»(4)؛ و براي زنان همانن وظافي که بر دوش آنان است، حقوق شايسته اي قرار داده شده و مردان بر آنان برتري دارند و خداوند توانا و حکيم است.
در تفسير مجمع البيان آمده است روزي ام سلمه يکي از همسران پيامبر (صلي الله عليه وآله) به آن حضرت عرض کرد: چرا مردان به جهاد مي روند و زنان جهاد نمي کنند، چرا براي ما نصف ميراث آن ها مقرر شده است؟ اي کاش ما هم مرد بوديم و همانند آن ها به جهاد مي رفتيم و موقعيت اجتماعي آن ها را داشتيم! همانند اين پرسش ها را ديگر زنان نيز نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) مطرح کرده بودند. (5) که اين آيه نازل شد: «برتري هايي که خداوند نسبت به برخي از شما بر بعضي ديگر قرار داده و آرزو نکنيد [اين تفاوت هاي طبيعي و حقوقي براي حفظ نظام زندگي و اجتماع شما و طبق اصل عدالت است؛ با اين حال] مردان و زنان، هر کدام بهره اي از کوشش ها و تلاش ها و موقعيت خود دارند [ و نبايد حقوق هيچ يک پايمال گردد] و از فضل [و رحمت و برکت] خدا درخواست کنيد و خداوند به هر چيز دانا است.» (6)

2. حضور در خانواده

اسلام اهتمام جدي به حضور زن در خانواده دارد. براي روشن شدن اهميت اين مطلب، توجه به ند نکته بايسته است:
2-1. اهميت خانواده
خانواده داراي کارکردهاي مختلف و مهمي است. اين کارکردها، گستره وسيعي دارد و شامل عرصه -هايي چون بهداشت رواني، جامعه پذيري، کارکرد اقتصادي و جنسيتي مي شود.(7) به طور خلاصه مي توان برخي از کارکردهاي خانواده را چنين برشمرد: الف. خانواده، کانون تربيت اوليه فرزندان است . ب. خانواده، کانون پرورش و رشد محبت و عواطف انساني است. پ. خانواده، ريشه ايجاد ارتباط هاي انساني است. ت.خانواده، کانون پرورش و انتقال ارزش ها است. ث. خانواده، سرچشمه انتقال اصول وراثتي و ژنتيکي است. ج. نيازهاي بدني و رواني زن، براي مادر شدن، زايمان و ... در خانواده برآورده مي شود. چ. نياز شديد پدر براي مسؤوليت شناسي، خدمتکاري و... در خانواده است. ح. بقاي نسل سالم و با پشتوانه طبيعي و متعادل در خانواده ممکن است. خ. خانواده ريشه اصلي پرورش حس تعهدشناسي ، مسؤوليت پذيري، قانون گرايي و ضابطه پذيري است. (8)
2-2. خانواده و حضور زن
زن در خانواده، از جايگاهي انحصاري و بديل ناپذير برخوردار است؛ به گونه اي که بدون زن، خانواده هيچ معنا و مفهومي ندارد. در هر اجتماعي حضور پر رنگ و نقش آفرين زن در خانواده هيچ معنا و مفهومي ندارد. در هر اجتماعي حضور پر رنگ و نقش آفرين زن در خانواده اساسي ترين رکن اين نهاد مهم و پرارزش به حساب مي آيد. (9)
بي توجهي به اين مسأله، بيگاه سازي زنان به نقش خطير خود در خانواده و کم رنگ سازي نقش آنان خطرات بزرگي در پي دارد.
2-3. پيامدهاي اشتغال زن
اشتغال زن داراي پيامدهاي مثبت و منفي متعددي است. اين امر آثار منفي اي بر کودکان دارد و باعث سست شدن کانون خانواده مي شود.
احساس استقلال و ناوابستگي برخي از زنان شاغل نسبت به مرد، به نيروي گريز از مرکز (خانواده) تبديل شده و کانون خانواده را در معرض تلاشي و گسست قرار مي دهد. (10)
2-4. منع مطلق زنان از فعاليت هاي بيرون از منزل، در برخي شرايط موجه به نظر نمي رسد.
از طرفي و همسان انگاري زن و مرد در اين جهت درست نيست. بنابراين بهترين گزينه، رعايت تعادل و تناسب است. ملاحظه ويژگي هاي جسمي، روحي و رواني زن و مرد در اين زمينه، کاملاً بايسته است. با توجه به اين مسأله پاره اي از مشاغل براي زنان نامناسب مي نمايد:
الف. مشاغل سخت، خسته کننده و نيازمند به قدرت بدني زياد.
ب. مشاغل خشن؛ مانند: فعاليت هاي نظامي، بخشي از فعاليت هاي انتظامي و ديگر مشاغلي که به طور معمول برخورد با بزهکاران و صدور احکام تنبيهي و خشن را به دنبال دارد.
ج. مسئوليت هاي پر دغدغه ، نيازمند به فعاليت هاي توأم با بحران و اضطراب، همچون بسياري از مناصب و مسئوليت هاي اجتماعي.
د. مشاغلي که زمان زيادي را اشغال مي کند و محدوديت فراواني در رابطه زن با خانه ايجاد مي کند و نقش ارزنده مادري او را کم رنگ مي سازد.
به نظر مي رسد الگوي ياد شده، نه جنبه ي تحميلي، بلکه داوطلبانه براي زنان دارد. آزادي هرگونه مشاغل براي زنان در کشورهاي غربي و عدم استقبال بسياري از زنان در اين گونه کارها، نشانگر ناسازگاري آن ها با طبيعت زنان است. براين اساس، گفته شده است: زن و مرد سنگربانان دو سنگرند و چنان چه زن، سنگر خود را رها کند، جامعه از آن ناحيه آسيب پذير مي شود. زني که وظايف خاص خود را فراموش کرده و حريصانه به دنبال تکاليف مردانه برود، در واقع خود و اهميت نقش خود را نمي شناسد و لذا خويشتن را موجودي فقير مي داند و براي جبران اين حقارت کاذب، پا در جاي مردان مي گذارد. (11)

3. پاسداشت حرمت و کرامت زن

اسلام به حفظ حرمت زن، پاسداشت کرامت وي و تأکيد بر حفظ عفت و پاک دامني او اهتمام ويژه -اي دارد. از فلسفه هاي محدودسازي مناصب اجتماعي زنان توجه داشتن به جايگاه بلند آنان در آيين الهي، فراهم آوردن ضمانت کافي براي حفظ امنيت و پاک دامني و جلوگيري از آسيب پذيري آن ها در سايه روابط گسترده اجتماعي و اختلاط بيش از حد با مردان است.(12)

زن و قضاوت

از آن چه گذشت روشن مي شود که قضاوت از جهاتي چند براي زن مناسب نيست؛ از جمله:
1. تمرکز عمده انرژي رواني زن به دنياي درون و هيچان پذيري بيشتر او، موفقيت زن را در شناخت دقيق و کالبد شکافي منازعات – که لازمه صدور رأي درست است – کاهش مي دهد.
2. صدور احکام تنبيهي و خشن، مانند حکم اعدام و امثال آن، با روحيات و عواطف زن سازگار و متناسب نيست و به طور معمول وي تاب حمل آن ها را ندارد و در نتيجه موجب تعارضات و ک
شمکش هاي دروني و ايجاد فشارهاي رواني بر وي مي گردد.
بنابراين قاضي نبودن زن، يکي از دستورات حکيمانه اسلام در حمايت از زن است؛ زيرا قضاوت، تنها نيازمند علم نيست تا با آموزش جبران شود؛ بلکه برخورد با انواع بزهکاران و صدور احکام خشن در برابر آنان، با روحيات لطيف زن، سازگار نمي نمايد. تجربه چند ساله اخير نشان داده است که چند مورد استفاده از زنان، در برنامه هاي قضايي، موجب ابتلاي برخي از آنان به بيماري هاي شديد عصبي و رواني شده است و برخي از آن ها پس از چند صباحي، درخواست کناره گيري از اين کار کرده -اند. بنابراين کشاندن زن در اين صحنه ها، امتيازي براي زن نيست؛ بلکه انهدام و نابودي شخصيت او است. از طرف ديگر تصدي امر قضا- به عنوان يک واجب کفايي- بيش از آن که حق باشد، تکليف است. از اين رو در بعضي از روايات، تعبير «ليس علي المرأة » آمده است؛ يعني، بر عهده زنان اين تکليف تحميل نشده و عبير «ليس للمرأة» نيامده است، پس حقي از او دريغ نشده؛ بلکه به لحاظ رعايت حال او، تکليفي بر وي تحميل نگشته است و زن، وظيفه اي براي تصدي امر قضا ندارد.

پي نوشت :

1. جهت آگاهي بيشتر نگا: حسيني، هادي و... کتاب زن، (تهران : امير کبير، چاپ اول، 1381) صص 27-294.
2. مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، بخش هفتم، صص 167190، و شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 2، ص 164. ذيل آيه 228 بقره.
3. تفسير نمونه ، ج 2، ص 156 ذيل آيه 228 بقره.
4. بقره /822.
5. طبرسي، فضل بن حسن، تفسير مجمع البيان، ج3، ص 73: نگاه کنيد: تفسير نمونه، ج 3، ص 326، ذيل آيه 32، نساء.
6. نساء/23.
7. جهت آگاهي بيشتر نگا: حسيني، سيدهادي و ... کتاب زن، صص525-135.
8. همان، ص 531.
9. خصوصيات روح زن، ص22 ق: همان، ص 525.
10. همان، ص 585-586.
11. کتاب زن، ص 580 ؛ به نقل از: خصوصيات حيات روح زن، ص 28 و 29.
12. محمدي گيلاني، شايستگي زنان براي عهده داري قضاوت، فقه اهل بيت، 1376، شماره 10، ص 114.

منبع: ماهنامه آموزشي اطلاع رساني معارف
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image