فرقه داووديه يکي از فرقههاي دين مسيحي و منشعب از کليساي ادونتيست است. اين فرقه در سال 1830 در آمريکا توسط فردي به نام ويليام ميلر که کشاورزي انگليسي بود، پايهگذاري شد؛ او تحصيلات رسمى نداشت، اما كليه نوشتههايى را كه به آنها دسترسى داشته خوانده بود و به پيروي از تقويم اسقف آشر و تفسير 2300 روز مندرج در کتاب دانيال به صورت 2300 سال، به بازگشت حتمى مسيح قانع شده بود. ويليام ميلر، بازگشت مسيح را طبق فرازهايى از كتاب مقدس مانند رساله دوم پطروس و دانيال براى سال 1843 ميلادي پيشبينى كرد و در سال 1841 ميلادي اين نظريه خود را منتشر كرد. پس از آنکه پيشگويياش تحقق نيافت ماه هفتم را براي ظهور عيسي مسيح انتخاب کرد و در 22 اکتبر 1844 با جديت و تلاش «پيروانش را به سمت تپهها هدايت و رهبري نمود تا با خالقشان ملاقات کنند. ولي عيسي مسيح ظهور نکرد. با محقق نشدن اين پيش بيني، اين فرقه کمکم خود به فرق گوناگوني تقسيم گرديد. ادونتيستهاي تبشيري، کليساي مسيحي ادونت، کليساي خدا و عيسي مسيح از مهمترين فرق منشعب از داووديهاست.»
پرچم فرقه
به گفته حجتالاسلام جواد محرابي، طي بررسي و پيشينه فرقه داووديه يا ديويديان با توجه به اينكه اين فرقه شاخهاي از فرقه ادونتيست مسيحيت است، معتقد است: اعتقاد آنها به ظهور منجي است كه براي ظهور آن تاريخي معين كرده است. او همچنين معتقداست كه از مشهورترين انشعابات فرقه ادونتيست فرقه داووديه است، و برخي موسس آن را «لوييس رودن» ميدانند، اما به هر حال اين فرقه در سال 1955 از كليساي ادونتيست جدا شد و به صورت فرقهاي اصلاحگرا اعلام موجوديت كرد و در ابتدا ادونتيستها سعي داشتند اين فرقه را فقط يك انجمن محلي معرفي كنند.
نود سال بعد در سال 1931 شاخه خودخوانده داويديان، که يک گروه منشعب شده از جريان اصلي مکتب ادونتيسم روز هفتم بود، مرکزي را در شهر واکو تاسيس کرد. از آن تاريخ به بعد، اين فرقه عمدتا اعضاي خود را از ميان گروه ادونتيستهاي روز هفتم انتخاب نمود. بيوه پايه گذار اين فرقه، کار همسرش را ادامه داد تا اينکه در 85 سالگي از دنيا رفت. در سايه شور و هيجان ناشي از عشق و علاقه به يکي از پيامبران عهد عتيق، پسر اين زن بدن مادرش را از خاک بيرون آورد و ادعا کرد که جانشين آن زن کسي است که اين بدن را دوباره زنده کند. در پي اين اتفاق بود که ديويد کورش شهرت يافت.
فرقه داووديه و ديويد کورِش
ورنن وين هوول رهبر فرقه داووديه، که بعدها نام خود را به ديويد کورش تغيير داد، در 17 آگوست سال 1959 در تگزاس به دنيا آمد. وي در حالي به دنيا آمد که پدر و مادر او با هم ازدواج نکرده بودند و پدر ديويد دو ماه قبل از تولد فرزندش مادر 14 ساشه ديويد را به دليل آشنايي با يک دختر ديگر ترک کرده بود. مادر کورش بعد از مدتي فرزند 4 ساله خود را به مدت 3 سال ترک کرد و او را نزد مادربزرگ خود گذاشت. کورش، پسوند نام اين فرد، کلمه اي عبري به معناي شکم ميباشد.
خود کورش اظهار ميدارد در سن 8 سالگي مورد تجاوز گروهي قرار گفته بود، او دچار بيماري عدم توان يادگيري بود به طوري که از تحصيل در دوره ابتدايي بازماند، با وجود اين عدم توانايي کورش در سن 13 سالگي کل انجيل جديد مسيحيان را حفظ بود. ديويد کورِش، وقتي که از اعضاي فرقه به شمار ميرفت، از روي فرصت طلبي درباره پسر آن زن [رييس سابق فرقه] به مقامات گزارش کرد. تلاش بعدي او براي نبش قبر غير قانوني، منجر به بازداشت طولانياش شد.
بعد از اينکه ديويد به رياست اين فرقه رسيد، به دليل اختلافاتي که با برخي اعضاي با سابقه تر فرقه داشت براي قدرت گرفتن دستور قتل آنها را صادر کرد. ديويد کورش در سال 1983 بعد از مدتي مقدمه چيني ادعا کرد که آخرين پيامبر خداست و از طرف خداوند اجازهي تبليغ عقايد خود را دارد ايشان در مکتب خود تعدد زوجه را براي مردها حرام کرد و زماني که مشخص شد خود دچار انحراف جنسي است و علاقه زيادي به همخوابي با دختران کم سن و سال دارد، از آستينش آيات آسماني براي مردم آورد که خداوند اين عمل را براي من حلال کرده است. بچههايي که اجازه يافته بودند تا مونت کارمل (نام پناهگاه ديويديان) را ترک کنند داستانهاي ناراحت کننده اي را در مورد سوء استفاده جنسي و جسمي تعريف ميکردند. به دخترها (که بعضي تنها 11 سال داشتند) ستاره نمادين داوود داده شده بود که مشخص ميکرد آنها براي داشتن رابطه جنسي با کورِش انتخاب شده بودند و نبايد ساير افراد فرقه با آنها رابطه جنسي داشته باشند. سپس به اين بچهها آموزش داده ميشد تا از کورِش با نام پدر و از والدين حقيقي اشان با نام سگها ياد کنند.
تصوير ديويد کورش، رهبر فرقه
او معتقد بود که سال 1993 مقدمه بازگشت ثاني عيسي مسيح خواهد بود (يعني دقيقا 150 سال پس از تاريخي که ميلر پيش بيني کرده بود) او به مرور پيروانش را از جامعه جدا ساخت. مزرعه آنها سنگربندي شد، تونلهاي مخفي ايجاد گرديد و مقدار زيادي سلاح نيمه اتوماتيک از طريق شرکت پست خريداري شد. در ابتدا همين خريدهاي پستي وسيع بود که توجه مراکز اجرايي قوانين خريد و فروش سلاح را نسبت به اين فرقه جلب کرد. درخواست بازرسي از ساختمانها، با رگباري از گلوله جواب داده شد که منجر به کشته شدن تعدادي از ماموران گرديد. اين عمل جنون آميز، گروه را با نيروي قانون روبه رو ساخت. در 28 فوريه 1993، عمليات محاصره آغاز گرديد، در حالي که کورِش به ماموران سازمان اجازه ورود به پناهگاه و نيز به هوادارانش اجازه خروج از محل را نميداد. او اغلب از عبادت خداوند از طريق مردن در آتش صحبت ميکرد. سازمان اف. بي. آي از طريق صداهاي بلند ساختمان را مورد حمله قرار داد و آنجا را با نورافکنهايي روشن کرد و ماشين دوست داشتني کورِش (يک شورولت سياهرنگ) را بيرون آورد. در روز آخر (19 آوريل سال 1993، 51 روز پس از آغاز محاصره) اف. بي. آي به دستور دادستاني آمريکا، براي ايجاد سوراخ در ديوارهاي بيروني مزرعه، از يک تانک به عنوان قلعه کوب استفاده کرد. در حاليکه گاز سولفيد کربن بر روي ساختمان پاشيده ميشد، در داخل ساختمان، کورِش طرفدارانش را (که ماسکهاي ضد گاز پوشيده و کتاب مقدس ميخواندند) به سکوت و آرامش دعوت ميکرد. کساني که سعي در ترک آنجا داشتند هدف گلوله قرار ميگرفتند. پنج ساعت بعد 24 کودک (که تعداد زيادي از آنها متعلق به خود او بودند) از والدينشان جدا شدند و به صورت منظم به آنها داروهاي مخدر داده شد. کورِش بر روي يک صندلي راحتي لم داد و براي افراد بزرگسال کتاب مقدس را خواند. او گفت که اکنون زمان الهام و مکاشفه است و آنها به همراه او از ميان آتشي که آنها را پاک و خالص ميسازد به بهشت راه خواهند يافت. سرانجام در ساعت 06/12 دقيقه بعداز ظهر، کورِش دستور داد تا پارافيني را که دور تا دور ساختمانها ريخته شده بود را به آتش بکشند و اين گونه، پناهگاه به وسيله شعله هاي آتش بلعيده شد.
آتشي بسيار وحشتناک و جهنمي در حدود 40 دقيقه ساختمان را سوزاند و آن را با خاک يکسان کرد. در حالي که آنها که شعله هاي مهيب آتش را از تلويزيون تماشا ميکردند، متعجب بودند که چرا ديويديان از ساختمان غرق در آتش خارج نميشوند. 75 نفر در اين آتش به هلاکت رسيدند.
تحقيقات دولتي پيرامون اين واقعه به دولت حاکي است که افراد مسلح درون اين فرقه به طور عمد آتشسوزي را به راه انداختند و زنان و کودکانشان را به همراه خود کشتند، در حالي که هواداران اين فرقه از جمله تيموتي مکوي، دولت بيل کلينتون رئيس جمهور ايالات متحده آمريکا را مسبب اين کشتار معرفي کردند؛ و همچنين مک وي به تلافي اين حادثه، ساختمان فدرال اوکلاهما سيتي را در روز 20 آوريل سال 1995 منفجر کرد که 168 کشته (از جمله چندين کودک) و 800 زخمي بر جاي گذاشت. صدام حسين نيز در دادگاه خود در سال 2005، دولت امريکا را مسوول اين اتفاق قلمداد نمود.
محور نگرانيهاي عمومي، چگونگي مرگ 33 زن، کودک و نوزاد در اين حادثه، متمرکز شده بود. بقاياي اجساد آنها در اتاقي به هم چسبيده که آبدار خانه و محل ذخيرهي مواد غذايي بود، پيدا شد. اين اتاقي بود که امريکاييان آن را «انبار بزرگ» ناميدند.
شواهد و مدارک موجود باعث شد تا بعضي از امريکاييها به اين نتيجه برسند که فرقهي ديويديان به عمد توسط دولت امريکا کشته شدند. يک فيلم توسط يک وکيل به نام ليندا تامسون Linda Thomson در اثبات تعمد دولت امريکا در کشتار ديويديان، ساخته شد. فيلم شامل بخشي است که نشان ميدهد در پشت ساختمان، از دهانهي لولهي يک تانک پخش کنندهي اتش، اتش در حال خارج شدن به سمت ساختمان است. بخش ديگري از فيلم نشان ميدهد که کارمندان يونيفورم دار ارتش امريکا که در محل حاضر بودند و تانکهايي که به تيغه هاي پهن همانند تيغه هاي ماشينهاي برف روب مجهز بودند، آثار و بقاياي باقي مانده از آتش سوزي را به سمت خرابه هاي ساختمان که درحال سوختن بودند، منتقل ميکنند. اين فيلم و تصاوير در سرتاسر امريکا پخش شد و موجبات خشم و اعتراض فراوان مردم را فراهم کرد. دولت امريکا باز هم تکرار کرد که تانکها با ايجاد حفره در ديوارهاي ساختمان، قصد داشتند تا بدين ترتيب ديويديان را از ساختمان خارج کنند و راهي براي خروج انها ايجاد کنند اما ديويديان از انجام اين کار سر باز زدند و با ايجاد و قرارگرفتن در آتش، اقدام به خودکشي کردند.
برخي گفتهاند که تانكها به طور تصادفي با چراغهاي نفتي موجود در ساختمان برخورد كردند و در نتيجه وجود مواد آتشزا و همچنين سوختهاي رايجي كه در منازل نگهداري ميشود، موجب آتش سوزي شده، اما بعد از اين حادثه فريادهاي عمومي براي آغاز بررسي كنگره درباره اين حادثه بلند شد، ولي پس از گذشت سالها از اين جهنم ايجاد شده، دليل مرگ اين فرقه همچنان پنهان باقي ماند.
در نهايت، پس از گذشت بيش از دو سال از جهنم ايجاد شده در تاريخ 19 آوريل 1993 در واکو، کنگره دادرسيهاي درازمدت را آغاز کرد. دادرسيها به منظور پي بردن به حقيقت و بيان آن تحت هر شرايطي، برگزار ميشد. قول داده شده بود که دادرسيها به جدل و ستيزهاي موجود پايان دهد.
بعد از دادرسيهاي سال 1995، به نظر ميرسد که تظاهرات و اعتراضات نسبت به اين جنايت، پايان يافته است. اما پاييز سال 1996، موزهي الکترونيکي Waco Holocaust در دنياي مجازي راه اندازي شد. در اين موزه، گزارشهاي کالبد شکافي و دلايل و مدارک قانوني فراواني براي پي بردن به حقيقت ماجرا وجود دارد.
اين مدارک حقايق تکان دهنده اي را آشکار ميکند: بسياري از ديويديان قبل از تاريخ 19 آوريل که تانکها به ساختمان حمله کردند و آنجا را به آتش کشيدند، مرده بودند. بعضي از مادران و بچهها چندين هفته قبل از حملهي تانکها مرده بودند. اجساد بسياري از ديويديان به طور انتخاب شده از بين رفته بود تا زمان و دليل مرگ آنها پنهان بماند. حملهي تانکها و آتش سوزي، به منظور منحرف و پنهان کردن حقيقت و از بين بردن صحنهي مرگ و جنايت انجام شده است.
عکس بقاياي جسد يک کودک دوساله ي ديويدي که در تاريخ 7 مي 1993، تنها 18 روز بعد از مرگ اين کودک گرفته شده است. باقي ماندهي جسد او هرگز شناسايي نشد.
منبع:دانشنامه دين اسلام /ع