چگونه با کودکانمان صحبت کنيم تا حرفمان را گوش کنند؟
-(4 Body)
|
چگونه با کودکانمان صحبت کنيم تا حرفمان را گوش کنند؟
Visitor
453
Category:
دنياي فن آوري
اين سئوالي است که اغلب والدين آنرا مطرح مي نمايند . بچه ها به طور کلي مخالف گوش دادن نيستند ؛ نوزاد صداهايي با زير وبم خاص را ترجيح مي دهد و نسبت به آنها عکس العمل نشان مي دهد. اگر پدر با لحن آرام مردانه با او صحبت کند ممکن است توجه کند ؛ اما مسلما به سمت صداي مادرش برمي گردد . اين موضوع شايد به اين دليل باشد که او، در رحم، نسبت به صداي مادرش شرطي شده است. اين صداي زير مادرانه، همان صدايي است که همه ما موقع صحبت با نوزادان و بچه هاي کوچک به کار مي بريم. آنچه اين" صداي خاص" به يک بچه مي گويد، اين است :" حالا، من فقط با توصحبت مي کنم . " با اين کار ما احتمال گوش دادن را افزايش مي دهيم . توجه کردن کودک حالتي آهنگين دارد . يعني بين زمانهايي که او در خودش فرو مي رود " نت پايين " و مواقعي که حواسش با دقت کافي متوجه ماست " نت بالا " ، هماهنگي وجود دارد . محققين با استفاده از نوار مغزي"g.e.e " نشان داده اند که مغز کودکان در تمام طول روز يک چرخه را - بالا و سپس پايين براي بازسازي - طي مي کند و يکي از دلايل بي توجهي پي درپي آنها به توصيه هاي والدين همين است. پس اگر مي خواهيد کودک شما به آنچه مي گوييد ، توجه کند اين نکته را به خاطر بسپاريد: يک دستور وقتي با سکوت محاصره شده باشد، بسيار قدرتمند است.به عبارت ديگر به کودک گير ندهيد. کودک از شکست ناشي از اشتباه کردن و امتحان راه حل هاي مختلف، بسيار بيشتر از زمانيکه تحت نظارت يا راه گشايي مستقيم بزرگسال قرار داد ياد مي گيرد. وقتيکه او تلاش مي کند و با آزمون و خطا به سمت هدفش مي رود، موفقيت نهايي نيز به خود او تعلق دارد " من انجامش دادم ! خودم انجامش دادم. " دوره هايي در تکامل کودک وجود دارد که او نمي تواند به حرف پدريا مادرش گوش کند و آن زماني است که انگيزه سبقت جويانه درکودک قوي تر از انگيزه هاي پدر يا مادري است. براي کودکان يک ساله اي که در حال يادگيري ، ايستادن، راه رفتن و جرات کشف کردن هستند، گوش سپردن به اخطارهاي شما غير ممکن است . " مواظب باش نزديک پله ها نرو! " تنها دروازه اي در دو انتهاي پله ها است که مي تواند مانعي بر سر راه ميل قوي او براي فتحدنيايش باشد . در دو سالگي غوغاي دروني بر سر انجام دادن يا ندادن کارها – " اين کار را بکنم يا نه ؟ " ، بد خلقي را به تنها راه حل عملي تبديل مي کند. وقتي کودک چهار يا پنج ساله است ، شکايت معمول مادرها اين است : " گوشش بدهکار حرف هاي من نيست انگار اصلا آنجا نيستم ، اما وقتي پدرش مي آيد، طوري رفتار مي کند که انگار يک پادشاه حرف مي زند ! " فرويد اين مسئله را " کشمکش اديپ " مي نامد. کودک آنچه را که مي تواند محبت او را جلب کند ، مي آموزد ؛ او به سمت مادرش برمي گردد و سعي مي کند تا همه چيزرا ازاو بياموزد. قبل از ده سالگي، کشمکش هاي دروني ديگريبا مهارت هاي شنيداري کودک 9 يا ده سال همراه مي شود . سردرد، دل درد و ترس از رفتن به مدرسه ، اغلب نشانه هاي ظاهري همين تعارض است. دراين دوران بهترين و سخت ترين کاري که مي توانيد انجام دهيد ، اين است که گوش دهيد. در نوجوانان پس از پايان هر جدال لفظي ، گوش دادن جاي زيادي ندارد. تلاش يک نوجوان براي استقلال ، آن چنان قدرتمند است که مانع او براي شنيدن مي شود . به جاي نشان دادن هر گونه عکس العملي، با او با صداي آرام صحبت کنيد. " عزيزم ، متاسفانه توي خانه ما وضع اينجوريه ، شايد دوستانت نيمه شب به رختخواب بروند اما اينجا ساعت يازده وقت خاموشيه . اگر نمي توني خودت رو باهاش هماهنگ کني ، شايد بتوانيم معامله اي بکنيم امتيازاتي را که ما در اوقات ديگه به تو مي دهيم ، نخواهي داشت. " احتمال اين که صداي آرام شما راه حل مثبتي باشد بي اندازه زياد است ، دراين صورت اعتماد به نفس شما نيزدر برابر او از دست نمي رود. يک صداي آرام هميشه قدرتمندتر ازيک صداي بلند است. روش ديگري را نيز مي توان در مورد نوجوانان اتخاذ کرد و آن اين است که به جاي يک پيام انتقادي، با يک پيام تعارف آميز آغاز کنيد. هرزمان که مي خواهيد فرزندتان به حرف شما گوش بدهد ، سعي کنيد با يک رويکرد مثبت مراحل کارتان را پيش ببريد . اين کار آساني نيست اما براي هر دوي شما دستاورد خوبي به همراه خواهد داشت منبع: http://www.koodakaneh.com
|
|
|