ناتواني و كاهلي انديشه اسلامي در توليد انديشه و راهكار، ريشه هاي تاريخي بسياري دارد كه پژوهش گران مسلمان آنها را از دوره هاي انحطاط به ارث برده اند. گاهي نيز ضعف در توليد و ابلاغ، به دليل به فراموشي سپردن بزرگان ساحت انديشه اسلامي و توليدات شگرف آنان است. امروزه اسلام گرايان و انديشمندان عرصه اسلامي، به جاي ارج نهادن به دستاوردهاي ارزشمند انديشمندان معاصر و ادامه راه ايشان وراه دادن آن انديشه هاي سترگ و ماندگار در فرايند انديشه خويش، راه سلف را پيش گرفته و چونان همفكران خود در آن زمان و سامان، تنها ازانحطاط و عقب ماندگي سخن مي گويند و دوره هاي پر بار كهن بوستان انديشه اسلامي را از ياد برده اند.
امام شهيد سيد محمد باقر صدر (زاد؛ 1933)، از شمار آن الگوهاي بارزو فقيهان نو انديش و نو آوران مصلح است كه بسياري اسلام گرايان دردستاوردها و نوآوري هايش تأمل نكرده و عالمانه عصاره انديشه اش رابررسي نكرده اند. شهيد صدر از برجسته ترين تجديد گرايان عرصه انديشه اسلامي در قرن گذشته است.
آنچه در پي مي آيد، پژوهش هاي عبدالجبار رفاعي درباره روش شهيدصدر در تجديد انديشه اسلامي است. رفاعي، فصل هاي سه گانه اين پژوهش را از سال 1415 تا 1417 هجري قمري در آورده است.
رفاعي، در پي تبيين تمامي نوآوري ها و توليدات فكري صدر نبوده است، بلكه آن گونه كه خود مي نويسد؛ تنها شمايي كلي از انديشه تجددگراي شهيد داده است؛ نه بحث تفصيلي؛ بدين معنا كه سه فصل پژوهشي كتاب، سه مدخل روش شناختي براي ورود به انديشه شهيدصدر و برگرفتن از درياي ابداع خيزش فكر وي براي بالندگي انديشه اسلامي و باز سازي علوم اسلامي و نو سازي و فعال سازي معارف اسلامي است.
مكتب شهيد صدر
مظلوميت شهيد صدر، تنها به زندگي، سختي ها و شهادتش پايان نمي يابد، بلكه حتي در زمان حيات، بسياري سنت پرستان به مبارزه عليه او به پا خاستند. پس از شهادت صدر، اگر چه جاي خالي او ونظريات اساسي و ابداعي اش احساس شد؛ اما به جاي پرده برداري ازگوهر و نظام هاي ارزشي پروژه هايش، تنها جنبه هاي سياسي وايدئولوژيك وي نمايان شدند و جز نويسندگاني چند، كسي به بررسي آثار و افكار او كمر همت نبست.
سيد كاظم حائري، شاگرد سيد محمد باقر صدر، در ديباچه مباحث الاصول (كه تقريرات درس استاد شهيدش است )، به مكتب و مشرب فكري صدر نظر افكنده است. 1 نيز برخي پژوهشگران عرصه هاي ديني (پژوهش هايي در باب زندگي و انديشه محمد باقر صدر) به رشته تحريردر آورده اند. 2
همچنين مجله (قضايا اسلاميه ) در يك شماره، محور بحث خود را(خوانشي در ابعاد بنيادي ) امام شهيد صدر قرار داده بود. 3
واپسين كتاب كه به گونه اي مناسب و كامل به فراز و نشيب هاي زندگي و انديشه صدر نظري مي افكند، كتابي است كه يكي ديگر از شاگردانش، يعني شيخ محمد رضا نعماني به زيور طبع آراسته است. جز اين سه كتاب و يك مجله ـ در نگاه رفاعي ـ پژوهش هاي استوار، كامل، شايسته و پيوسته اي درباره برخي پروژه هاي نا تمام فكري صدر و نماياندن ويژگي ها و برجستگي هاي مكتب فكري و ارزش هاي انديشه اش انجام نپذيرفته است.
نويسنده در بخش نخست، به عواملي اشاره مي كند كه نبوغ فكري صدر را رقم زده اند. اين نبوغ، از زبان اساتيد و هم بحث هاي وي نقل شده اند. اين انسان رباني از ويژگي هاي بزرگي بهره مي برد كه شخصيت وي را برجسته ساخته است؛ اخلاص در رفتار، عبادت، جهاد، فروتني، عدم تمايل به القاب و عناوين، زهد و بي اعتنايي به دنيا و قناعت ورعايت كردن احوال تهيدستان، اقوال را به جامه اعمال زيور بخشيدن، مهر و ايثار، حتي نسبت به زندانبانان (شهيد صدر در رجب 1399 هـدستگير و زنداني شد)، صبوري و بردباري در برابر تهمت ها، تبليغات وشايعه پراكني ها كه سال 1380 هـ اوج آنها بود و...
درگير و دار اين فضا و قضا، صدر از حركت و پويايي باز نايستاد و به تلاش براي گسترش مكتب فكري خود ادامه مي داد. آغاز قرن بيستم ميلادي، سر آغاز خود باختگي در برابر پيشرفت هاي علمي و فناوري غرب بود. تلاش اسلام گرايان در آن برهه، بيش از همه، استناد به ديدگاه ها و فرضيه هاي رايج در غرب بود و محك زدن مفاهيم اسلامي به سنجه غربيان. تلفيق ميان ميراث و دارايي خود با برخي دستاوردهاي غرب در آن زمان بالا گرفت. با پيدايش انديشمندان بلند نظري همچون شهيد صدر، روند غرب شيفتگي از تك و تا افتاد. اين انديشمندان و پيشگامان اصالت، جايگاه عقل اسلامي را جاني دوباره بخشيدند و قرآن كريم و سنت شريف، ميراث اسلامي و بنيادهاي ذاتي اسلام راستين را مشعل راه خود قرار دادند نشان بارز اين گروه، دعوت به اصالت و ريشه هاي (خودي ) بود و در بخش توليد، باز سازي علوم اسلامي را به ارمغان آوردند.
آن دم كه سطحي انديشي و ساده انگاري بر نوشته هاي بسياري اسلام گرايان سايه افكنده بود، صدر به پژوهش هاي ژرف و شگرفي روي آورد ومشكلات امت اسلامي و علل ناكامي ها را بررسي كرد و ميراث و متون مقدس را موشكافانه كاويد و ديدگاه هايي نو ابداع كرد كه با روح نيازهاي زمانه هم راستا بود.
شهيد صدر، انديشه را به خدمت نيازها و قضاياي آدميان به كار بست ودر اين ميان فلسفه را از حال و هواي تجريدي و نظري اش بيرون آورد وبراي نشان دادن پيوند فلسفه با زندگي اجتماعي انسان ها كوشيد. كتاب (فلسفتنا) (فلسفه ما) كه از نخستين نوشته هاي ارزشمند وي است (1959 م )، حاصل اين تلاش بود.
صدر در اين كتاب، به تحليل مشكلات و علل نا به ساماني ها پرداخت و از پاسخ ها و راهكارهايي كه انسان در گذر تاريخ به كار گرفت، سخن راند. نيز ناكامي اين راهكارها را بيان داشت و دست آخر، به راه حل هاي دين اسلام اشاره كرد. بي گمان، براي نخستين بار بود كه يك نويسنده وفلسوف مسلمان به بررسي مسايل اجتماعي همت مي گمارد و قضاياي جامعه را مدخلي براي بحث فلسفي قرار مي دهد. شهيد صدر در هر باب كه مي نگاشت، طرحي نو در مي افكند و ابدعي داشت.
ابداع انديشمندان را مي توان در پنج گونه خلاصه كرد؛ گاهي اين نوآوري، ادامه راه نو آوران پيشين است و كوشش براي پايان دادن وسامان بخشيدن به پروژه هاي نا تمام گذشتگان و ارائه تفسير و تبييني نو براي برخي مفاهيم و مقولات كهن، گاهي نيز بازسازي بخش هايي ازديدگاه هاي پيشگامان است. نوع ديگر نوآوري، بيان و تحليل پديده ها ومسايل از منظري ديگر، با برهان ها و روش هاي متفاوت است؛ گاهي هم دسته بندي و جمع آوري پاره اي ميراث در يك منظومه هماهنگ. نوع پنجم نوآوري، ابداع و ابتكار، راه هاي نوبيني براي انديشيدن است كه از رهگذر آنها به نتايجي متفاوت با دستاوردهاي سلف رهنمون كنند. شهيد سيد محمد باقر صدر در همه اين زمينه ها نوآور بود.
الف. ابداع در علم كلام
همزمان با آغاز نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي، همهمه هاي فراواني درسراسر بلاد اسلامي بالا گرفت كه باز بيني در منظومه موروث علم كلام وعلوم اعتقادي را خواستار شده بود. سيد جمال الدين اسد آبادي نخستين كسي بود كه بر ضرورت تغيير ديدگاه هاي كهن اين باب تاكيد كرد و پس از او شاگردانش و انديشمندان ديگري همچون عبدالرحمن كواكبي، دركتاب (توحيد، بنياد آزادي است ) راه جمال الدين را پيش گرفتند. كواكبي اگر چه شاگرد جمال الدين نبود، اما به گسترش اين ضرورت پرداخت و به عكس محمد رشيد رضا، شاگرد اسد آبادي راه را بر اين پروژه بست، باب نوآوري در علم كلام ساليان درازي غنود و چشم به راه علامه سيد محمد حسين طباطبايي بود. پس از چند سال، يعني درميانه دهه شصتم قرن بيستم، شهيد صدر از (علم كلام نوين ) سخن به ميان آورد. صدر در اينجا نيز از راه هاي پيشنهادي پيشينيان فراتر رفت و راهي را پيش گرفت كه با حيات روز مره آدميان هماهنگ تر باشد.
ب. ابداع هاي تفسيري شهيد صدر
از آغاز پيدايش روش ها و شگردهاي تفسير در قرن اول هجري، روش تفكيكي، يگانه روش تفسيري بود؛ در حالي كه پيشرفت جديد جهان، به ويژه در گستره اجتماعي و دولت، شيوه هاي نويني در تفسير مي طلبيد كه به نيازها و يافته ها و رويكردهاي فكري و حياتي نو پاسخ گويد و ازديدگاه هاي پراكنده نسبت به حقايق قرآني فراتر رود. به گفته شهيدصدر، از آنجا كه فهم تفكيكي آيات قرآن، (تنها به فهم اين يا آن بخش بسنده مي شود، غالبا از فهم جزئي آيات فراتر نمي رود و حاصل اين دريافت ـ حداكثر ـ رسيدن به مجموعه اي از مدلولات قرآن كريم است كه اين دريافت نيز خود جزئي است، بدين ترتيب در اين ساز و كار، ما اگرچه به منظومه فراواني از معارف و مدلولات قرآني دست مي يازيم، امااين داده ها پراكنده بوده، از انسجام و ارتباط دروني بهره نمي برند... دست آخر نمي توان از اين مجموع و مجموعه ها، به نظريه و ديدگاهي قرآني برسيم كه در هر زمينه از گستره هاي زندگي كار آمد باشد). 5
اگر چه نخستين جرقه اين رويكرد تفسيري با تلاش هاي دكتر محمدعبدالله دراز همراه بود؛ اما دستاوردهاي شهيد صدر در قالب نظري و چارچوب روشمند كامل تري پديدار شد. محمد عبدالله دراز، پايان نامه دكتراي خود را در فرانسه به پژوهشي پيرامون نظريه اخلاقي در قرآن كريم و مقايسه آن با ديدگاه هاي اروپايي اختصاص داد و نخستين گام رادر تطبيق ديدگاه هاي اسلامي و غربي برداشت. دكتر دراز طرح خود را(تفسير منطقي ) نام نهاد كه همان (تفسير موضوعي ) شهيد صدراست. 6
ج. نوآوري در اصول فقه
شيخ انصاري در نگاه شهيد صدر، پيشگام مرحله سوم بالندگي علم درجهان اسلام است پس از توقف راه تكاملي اصول فقه، شيخ انصاري درقرن سيزدهم هجري به احياي اين علم پرداخت. آخوند خراساني وميرزا محمد حسن شيرازي، راه استادشان را پيش گرفتند. پس از آخوندخراساني، شاگردانش يعني شيخ محمد حسين اصفهاني، شيخ محمدحسين نائيني و آقاضياء عراقي، آرا و ديدگاه هاي ارزشمندي مطرح كردند. شهيد صدر، شاگرد آيت الله خويي بود و آيت الله خويي از سه استاد خود بهره گرفته بود. از ابداعات شهيد صدر مي توان از اين مواردياد كرد؛
يكم. نظريه اي نو در تفسير احكام ظاهري.
دوم. پي ريزي ديدگاهي مشخص دقيق، درباره سيره متشرعه و سيره عقلا.
سوم. نظريه تعويض در علم رجال كه اين مبحث را در حجيت خبرواحد بيان كرده است.
چهارم. نظريه حق طاعت در برابر نظريه قبح عقاب بلابيان.
پنجم. نظريه (القرآن الاكيد في الوضع ) درباره رابطه وضعي ميان الفاظو معاني و كيفيت دلالت لفظ بر معنا.
ششم. بطلان حكومت اصول بر يك ديگر، آن گاه كه در نتيجه يكسان باشند.
هفتم. امكان ورود ترخيص در همه جنبه هاي علم اجمالي.
د. ابداع در فلسفه و منطق
شهيد صدر (رساله في المنطق ) را در آغاز دهه دوم زندگي پر بارش به رشته تحرير در آورد. وي، فلسفه اسلامي را به پيشنهاد استادش خويي خواند. اسفار اربعه را نزد شيخ صدرا بادكوبه اي (به مدت پنج سال ) فراگرفت. صدر، در نيمه دهه سوم عمر خود، كتاب سترگ (فلسفتنا) رانگاشت.
نظريه پردازي هاي شهيد صدر
در سده هاي پيشين و همزمان با تلاش غرب براي پي ريزي نظامي معرفتي متفاوت از گذشته اش و اكتشاف طبيعت، عقل اسلامي به انجام كارهاي كم ارزش و نگارش آثار بيهوده مشغول شده بود؛ رساله اي درخواب فرشتگان و رساله اي در ازدواج جن.
هر نسل و دوره سهمي در غني سازي تجربه بشري و مشاركت فعالانه و خلاق در بالندگي درخت تاريخ داشت. در عصر حاضر، برخي انديشمندان مسلمان، به كارهايي مبادرت ورزيدند و طرح هايي پي افكندند و راه هايي فرا پيش انسانيت نهادند كه از فضاي محدود و بسته گفتمان اسلامي معاصر فراتر است. مالك بن نبي و محمد باقر صدر ازنمونه هاي والاي تجديد فكر اسلامي در عصر حاضراند.
براي نمونه شهيد صدر توانست از هم و غم هاي ديرينه و فراوان اسلامگرايان فراتر رود و براي حل دشواره هاي موجود در جوامع اسلامي تلاش كند. وي مكاتب و روش هاي غربي را بررسي كرد. سپس به تحليل، تفكيك، نقد و رد سازنده آنها پرداخت؛ بدين معنا كه منظومه معارف غرب را فرزند محيط و تاريخ ويژه غرب قلمداد كرد. وي ازلابه لاي اين پروژه معرفتي متكامل، اعتبار جايگاه (خود) را باز گرداند وعقده خود كوچك بيني پاره اي پيشگامان اصلاح در قرن نوزدهم راسركوب كرد و (ديگري ) را محكوم تاريخ خود ـ و نه فراتر از تاريخ ـمعرفي كرد.
شهيد صدر بنيانگذار يا دست كم ادامه دهنده راه بنيانگذاران گفتمان اسلامي نوين بود كه تلاش وي، تنها به نقد روشمند انديشه غربي پايان نمي يابد. وي همگامي تمامي امت اسلامي را براي پيشبرد اهداف وپيشرفت اسلام و مسلمانان خواستار بود؛ (سير امت اسلامي يكسره شرط بنيادين رسيدن به هرگونه رشد و بالندگي و نبرد عليه عقب ماندگي است، زيرا حركت و تلاش امت از بالندگي و ترقي خواهي آن نشان دارد، اگر امت رشد نكند، نمي تواند از ساز و كار توسعه بهره مند شود. تجربه اروپايي هاي معاصر، خود گونه اي بيان تاريخي اين حقيقت است و... اروپا بدون همگامي مردم و جوامع خود، هيچ گاه نمي توانست، به اين دستاوردهاي اقتصادي نائل آيد)7.
شهيد سعيد آيت الله صدر، مبارزه با قهقرا و واپس روي امت را باهمياري خود امت گره مي زد و هماره شعور و روان و تاريخ و فراز ونشيب هاي زندگي مسلمانان را براي پشت سر نهادن عقب ماندگي درنظر داشت.
آنچه صدر براي يافتنش تلاش مي كرد، بيرون آوردن ديدگاه هاي ناب اسلام درباره تاريخ، اقتصاد، سياست و جامعه بود و در اين مقام، افق هاي فراواني گشود كه در اين زمينه ها جز انديشمنداني اندك، كسي از اوپيشي نگرفته بود صدر در كتاب (اقتصادنا) وظيفه انديشمندان اسلامي را اكتشاف و استخراج مي شمارد، نه بدعت؛ بدين معنا كه همه چيز درنهاد اسلام نهفته است و ما به عنوان مومنان به اين دين، نبايد چونان غربي ها مكتب هايي چون سرمايه داري و ماركسيسم ابداع كنيم. درسايه همين نگاه نو بود كه وي توانست، از مشكلات و موانع روش ها وشيوه هاي انديشمندان گذشته روشي كه او پيش گرفت، پژوهش تمام جنبه هاي يك سوژه است؛ نه بررسي تفكيكي و جدا نگرانه؛ براي نمونه وي حتي نسبت به زندگي و تاريخ امامان شيعه (عليهم السلام ) نگاهي متفاوت داشت؛ (رويكردي كه زندگي هر امام را در نظر گيرد و تاريخ حيات آن معصوم را به مثابه يك پديده كلي و نه جزئي بنگرد. امامان رايك كل واحد و پيوسته برشمارد و از نشانه ها و اهداف مشترك اين كل سخن بگويد... مي توان با كلي نگري به زندگي امامان معصوم، به دستاوردهاي تازه اي دست يازيد كه جزئي نگري از آنها بي بهره است، زيرا با ديد شمولي و كلي مي توان به پيوندهايي پي برد كه ميان رفتارامامان وجود دارد). 8
ديدگاه شهيد صدر، حتي نسبت به احكام شريعت متفاوت بود. وي اين احكام را به چهار گروه تقسيم مي كند؛
الف. عبادات؛ طهارت، نماز، روزه، اعتكاف، حج، عمره و كفارات.
ب. اموال، كه خود بر دو گونه اند؛
1. اموال عامه؛ هر مالي كه مصلحت عام را در پي داشته باشد؛ مانندزكات و خمس.
2. اموال خاصه؛ اموال آحاد امت.
پ. رفتارهاي خاص؛ هرگونه رفتار فردي تك تك توده مردم كه باپرستش خدا يا مسايل مالي پيوندي نداشته باشد.
ت. رفتارهاي عام؛ رفتار ولي امر در زمينه هاي حكم، قضاوت، جنگ وهمه روابط بين المللي. در اين باب ولايت عام، قضاوت و شهادت، حدودو مسايلي از اين دست داخل مي شوند.
شايد بارزترين نمونه روش نوين صدر در تفسير قرآن آشكار شده باشد. شهيد صدر به اين رويكرد موضوعي، در درس هايي اشاره كرد كه براي شمار فراواني از طلاب علوم اسلامي در نجف اشرف (1399 هـ)القا كرد.
به گمان رفاعي، اين شيوه را مي توان نخستين تلاش براي ايجادرويكردي نو در تفسير قرآن كريم بر شمرد. نوآوري در شيوه تفسير گر چه پيش از صدر با عبدالله دراز آغاز شده بود؛ اما شهيد صدر نظريه اي استوار و متكامل در اين زمينه ارائه كرد. البته رفاعي اعتراف مي كند كه برآن نيست تا اعلام دارد، شهيد صدر در روش خود حتي براي پرسش هاي آينده، راه حل هايي آماده دارد، زيرا هم اصول فقه دانشي تكاملي است واز حركت و پويايي باز نمي ايستد؛ بدين معنا كه ميان رشد و بالندگي فقه و اصول، كنش و واكنش، و داد و ستد متقابل وجود دارد؛ آنجا كه فقه آفاق جديدي فتح مي كند، اصول فقه پاسخ مي گويد و آن افق ها را در مي نورددو راه غلبه بر مشكلات شيوه پاسخ گفتن به معضلات و پرسش ها رامي يابد. تجربه فقهي پا به ناشناخته ها مي گذارد و عقل اصولي است كه به ابتكار و بنيان قواعد نوين كمر همت مي بندد. 9
واقع بيني شهيد صدر از نشانه هاي برجسته انديشه وي بود. همه چيزدر نگاه او، با واقعيت هاي اجتماعي گره خورده بود؛ از اين رو از نظر او همه چيز در افق واقعيت رها مي شد و خود را عيان مي ساخت. اين واقع بيني صدر را به سوي شيوه اي متفاوت رهنمون ساخت.
هم و غم بزرگ صدر يافتن يك نظريه بود كه از ديدگاه آن به نظريه اي قرآني در باب نبوت و اقتصاد و سنت هاي تاريخي و آسمان و زمين رسد. وي با مقدس شمردن همه ميراث مخالف بود، زيرا اين تقديس دست وپاي انديشه را مي بندد؛ بدين معنا كه گويي همه پاسخ ها در كتب سلف آمده اند و نقش ما پاسباني و نگهباني از ميراث است؛ نه نقد و نقب زدن به ميراث و برانگيختن عناصر آن و فهم نص مقدس (قرآن كريم وسنت ) در فضاي حياتي متجدد.
متاسفانه پس از شهادت صدر، كساني يافت نشدند كه روش ها وراه هايي كه وي پيش گرفت يا پيشنهاد كرد، ادامه دهند.
نو سازي در علم كلام
علم اصول دين يا آن گونه كه شايع است (علم كلام ) دانشي است كه همگام با پيدايش اسلام، در دامان اين دين پرورش يافت. علم اصول دين، به لحاظ تاريخي دو وظيفه داشت؛ يكي علمي و ديگري نظري. اگرچه در آغاز بعد علمي علم اصول دين بود كه بر بعد نظري فائق آمد؛ امامسلمانان هر چه بيش از عصر محمدي (ص ) و علوي فاصله مي گرفتند، از روح قرآن دور مي شدند و آن دم كه علم اصول دين نام علم كلام گرفت، وظيفه بنيادين خود را از كف نهاد و ژرفا بخشيدن به ارتباط باخداوند متعال، جاي خود را به مباحث نظري داد.
اين گسست شديد ميان كاركردهاي عملي و نظري را مي توان درنوشته ها و تلاش هاي متكلمان دوره هاي متفاوت ملاحظه كرد كه تنهابه چند محور نظري بسنده مي كردند؛
1. تبيين اصول عقايد اسلام، مرزبندي دين اصول و مشخص كردن حدود و محدوده آنها در برابر اصول عقايد اديان ديگر.
2. برهان آوري بر باورهاي ديني با تكيه بر قياس ارسطويي و تلاش براي افزايش ميزان ادله و بيان اين براهين از رهگذر روش هاي گوناگون.
3. رد شبهات و مبارزه با مشكل آفريني هاي عقيدتي دشمنان.
بدين سان بعد عملي علم اصول دين، به نظريه پردازي و برهان آوري فرو كاست؛ در حالي كه مسلمانان نيمه دوم قرن نخست هجري، از اين دانش سترگ براي توجيه موضع گيري هاي سياسي و به كارگيري اين دانش براي راه اندازي توده مردم در چالش ها استفاده مي كردند.
كاستي ها، كوتاهي ها و ناتواني هاي مسلمانان در گذر زمان، آنجا عيان مي شود كه به فراز و نشيب علم كلام كهن اشاره كنيم. تنها با بيان مشكلات علم كلام كهن است كه مي توان، به تعريف روش درستي پرداخت كه در چشم انداز آن، علم اصول دين را دريافت كرد و از نقش پيشگامان اصلاح ـ از جمال الدين تا صدر ـ در اين زمينه آگاهي يافت. اين كاستي ها عبارت بود از؛
يكم. بي گمان، نبوت پديده اي الهي است كه ايمان را در زندگي آدميان به بار مي نشاند و از طريق ادغام نظري به عملي و جدا نكردن توحيدنظري از رفتاري، زندگي انسان را از پويايي سر شار مي كند. اسلام براي رها كردن عقل انسان مسلمان از بند باورهاي تاريك كهن پديدار شد؛ولي علم كلام كه سازه هاي ايماني را از رهگذر منطق ارسطويي باز توليدكرد، نه تنها به ژرف كردن هر چه بيشتر بعد نظري دامن زد، بلكه عقيده و ايمان را از عمل جدا ساخت و مفاهيم عملي و رفتارهاي، ايماني را به مفاهيم ذهني و تجريدي چندي تبديل كرد و جامه عمل را از نظر جداساخت.
دوم. با افزايش شمار مسلمانان و انفتاح جهان اسلام بر ملل و نحل ديگر، علماي كلام تلفيق هايي دست و پا كردند كه با روح اسلام آشنايي و نزديكي نداشت. علم كلام ـ تا ظهور خواجه نصير الدين طوسي ـ دچارركود شد. شكاف ميان باور و واقعيت افزايش يافت و هر چه بيشتر برپيشرفت و شكوفايي جهان بشري افزون مي شد، باورها كم فروغ ترمي گشتند، زيرا همه چيز، جز انديشه هاي ايماني و باورها، در حال تكاپو، دگرگوني و پيشرفت بود. اين گسست چشم به راه جنبش احياي دين درعصر ما و رهبري امام خميني بود و روح انقلاب و پويايي در زندگي مسلمانان دميده شد.
سوم. در گير و دار گذشته، مسايل فلسفي بر ساحت علم كلام چيره شدند و بيش از دو سوم علم كلام را مسايلي همچون وجود و عدم، ماهيت، علت و معلول، جوهر و عرض، امكان و وجوب و قدم و حدوث پركرده اند. علم كلام نيازمند روح توحيد قرآني است، تا از چنبره مقولات فلسفي خلاصي يابد.
چهارم. روش علم كلام كهن، با روش قرآني ناهمگون است. علت اين امر گسست باورها از جهان واقع است و سير عقل كلامي در هزار توي تجريد و نظر.
نقطه مبدئي كه علم كلام از آن آغاز مي كند، اثبات اصل وجود و برهان آوري بر واقعي بودن اشياست و از آن پس، به اثبات وجود خدا و سايرمسائل عقيدتي روي مي آورد؛ در حالي كه قرآن ايمان به وجود خدا را كارفطرت مي داند؛ (فطره الله التي فطر الناس عليها). فطرت از نگاه قرآن، گرايش دروني به سوي خالق هستي است؛ اما نزد متكلمان با گروه خوردگي و در هم تنيدگي عقل و برهان و اشكالات و رد شبهات همراه بود. هدف قرآن از برهان آوري، برانگيختن فطرت و سرشت آدمي وبيدار كردن عقل از تطاول حجاب هاست.
از سوي ديگر، علم كلام كهن ابزار قياس ارسطويي را به دست گرفته بود و در درياي تجريد نظر روز گار مي گذارند و از هستي و افق هاي گشاده دور مانده و بدين سان از روش قرآن در بيداري فطرت و راهنمايي عقل فاصله گرفت؛ ساز و كار استدلال، بنا بر شيوه قرآني بر استقرا و هدايت عقل انسان به سوي سير در آيات آفاق و انفس است؛ در حالي كه اسلوب علم كلام كهن، محدود ساختن عقل در دايره مفاهيم نظري و حايل شدن ميان عقل و طبيعت و واقعيت هاي گرداگرد آدمي است.
نيز، علم كلام كهن به گشودن مبحثي ويژه براي انسان همت نگماشت كه جايگاه انسان را در ميان ساير آفريده هاي خداوند مشخص سازد و از ارزش و مقام آدميان در برابر ملائكه، جن و جز اينها سخن بگويد. اين تبيين از نگاه قرآن دور نمانده بود و توحيد از نگاه قرآن، رابطه ميان خدا و انسان است. از اين رو نمي توان ميان توحيد و انسان گسست آفريد، زيرا انسان همان است كه توحيد در قالب او ريخته مي شود و يگانه راه رهايي آدمي از خدايان دروغين، تلاش پيگير در خطتوحيد است. فقدان مبحث جداگانه اي براي انسان در كلام كهن، يكي ازكاستي هاي اساسي اين علم را رقم مي زند.
قرآن كريم، ايمان به خدا را به گونه اي تجريدي بيان نمي دارد، بلكه هماره آن را با عمل صالح و باقيات صالحات و پاداش اخروي پيوندمي زند.
عمل صالح روح ايمان است. بيش از پنجاه آيه در قرآن كريم وجوددارند كه عمل صالح را دوشادوش ايمان بيان كرده است. ضرورت آراستن ايمان به جامه عمل و رفتار، در گفتار رسول خدا و امامان آمده است. شهيد صدر با الهام از گفتار خدا و بزرگان دين مي آورد. (هيچ گونه سلوك و رفتاري را نمي توان با اعمالي كه در چار چوب ايمان وانگيزه هاي الهي انجام مي پذيرند، مقايسه كرد؛ هر چند آن رفتارهابزرگ جلوه دهند، چرا كه ارزش عمل به چار چوب ها و انگيزه هاي آن است؛ نه نماي بيروي و دستاوردهاي آن ) 10.
برخي متفكران مسلمان نيز در قرن نوزدهم به واپس ماندگي امت اسلامي پي برده بودند و ريشه هاي عقب ماندگي را در جدايي ايمان اززندگي روز مره و تهي شدن پيكره اجتماعي از روح ايمان و عمل برمي شمردند. سيد جمال الدين اسد آبادي به اين حقيقت پي برده بود و دريكي از نوشته هايش، ردي بر ملحدان، از ضرورت ايمان به عنوان پناهگاه اجتماعي و منبع سرشار روابط نيك و سازنده اجتماعي سخن به ميان آورد. همچنين شيخ محمد عبده، اصلاح علم كلام را از رهگذرپي ريزي فلسفه اي نوين ضروري دانست، تا بتوان به تغيير و دگرگوني رسيد.
روند اصلاح به فراز و نشيب هاي فراواني دچار شد و هر يك ازانديشمندان اسلامي، همچون محمد رشيد رضا، شيخ حسن البنا واخوان المسلمين و سيد قطب، به فراخور آبشخور فكري خود، سهم به سزايي در اين فراز و فرود داشتند.
در زمانه ما نيز ستاره اي پر فروغ در آسمان انديشه اسلامي درخشيد وابداع هاي فراواني عرضه كرد، سيد محمد حسين طباطبايي، به ويژه درتفسير پر آوازه اش (الميزان في تفسير القرآن ) دستاوردهايي به بار آوردكه پيش از وي به وجود نيامده بود. توحيد در نگاه علامه طباطبايي همان اسلام است، زيرا همه چيز مظهر توحيد الهي است و بدان بازمي گردد. شهيد صدر نيز آفاقي نو فرا پيش انديشه اسلامي گشود و به پرباري منظومه فكري اسلام ياري رساند.
آيت الله صدر در آثار خود قضايايي همچون روش، نظريه معرفت، باورها، قرآن و فقه را مطرح كرد و هماره در پي آن بود كه به اين قضايانگاهي اسلامي بيفكند و از ديدگاه اسلام نظريه پردازي كند. از اين رو ازمفاهيم كهن و موروث فراتر رفت و پا در سرزمين ها و ناشناخته هايي نهاد كه پيش از او كسي بدانجا نرفته بود. از نوآوري هاي صدر مي توان به اين موارد اشاره كرد؛
1. صدر از شيوه كهن قياس ارسطويي به روش استقرا روي آورد. اين استقرا براساس به حساب آوردن احتمالات پي ريزي شده است. وي پس از اكتشافات مكتب و روشي نو در تفسير، چگونگي رشد و زايش وافزايش معرفت دو نحله تجربي و عقلي را پشت سر نهاد و (مكتب ذاتي معرفت ) را بنياد كرد.
مكتب عقلي، غالبا تنها يك راه را براي رشد معرفت مي پذيرد كه همان زايش موضوعي است؛ در حالي كه مكتب ذاتي دو راه را پيشه مي سازد؛ يكي زايش موضوعي و ديگري زايش ذاتي؛ بدين معنا كه مي توان بخش بزرگ تر شناخت خود را در سايه و بر پايه زايش ذاتي تفسير كرد. زايش ذاتي يعني (امكان ايجاد شناخت و دانش بر بنيادمعرفتي ديگر، در حالي كه ملازمه اي ميان موضوع دو معرفت نباشد. اين زايش براساس تلازم ميان خود دو شناخت است؛ نه موضوع آنها... روش زايش موضوعي يگانه روش به كار گرفته شده توسط خرد، براي به دست آوردن علوم ثانوي نيست، بلكه عقل در كنار زايش موضوعي از شيوه ديگري بهره مي جويد كه همان زايش ذاتي است ). 11
البته بايد افزود كه صدر، تنها به كشف بسنده نمي كرد، بلكه اين روش را در گستره هاي معرفتي فراواني به كار بست؛ در علم اصول فقه و درمباحث علم اجمالي، تواتر، اجماع و سيره، به تطبيق روش خود پرداخت. نيز در اثبات خداوند از برهان استقرايي و احتمالات استفاده كرد.
2. صدر در عنايت به تجربه بشري و گره زدن آن با قرآن كريم، ازتفسير كهن جزئي نگر كناره گرفت و تفسير موضوعي براساس توحيدبراساس توحيد را به ارمغان آورد. اين گونه تفسير برد و پايه استوار است
يكم. سير از واقعيت هاي اجتماعي به متن؛ به ديگر سخن، سرآغازتفسير، نظر افكندن و در نظر گرفتن واقعيت است؛ نه متن. در آغاز بايدبه بررسي مشكلات، پرسش ها و متغيرها، ظاهر و انواع واقعيت هاي موجود پرداخت و از آن پس، به سوي متن روي آورد. تلاش هاي پيش ازشهيد صدر از متن مي آغازيد و در ساحل متن پهلو مي گرفت و هيچ گاه از حوزه متن بيرون نمي رفت و جهان واقع و مشكلات و تجربه هاي بشري را در نظر نمي گرفت.
دوم. روش ها و نگرش هاي پيش از شهيد صدر، از متبلور ساختن يكي از مفاهيم خاص قرآن در برابر مسئله معيني فراتر نمي رفت؛ اما روش شهيد در تفسير موضوعي ساز و كاري استنباطي بود. صدر كه در پي به دست آوردن وجوه ارتباط ميان مدلولات تفصيلي و پي ريزي يك نظريه بود.
3. صدر پس از مشخص كردن چار چوب كلان فقه فردي و فقه جامعه و دولت از فقه فردي به فقه جامعه و دولت آمد. وي توضيح داد كه كاهش و نزار شدن حجم فقه، در ابعاد موضوعي، به علت دخول ديدگاه هاي فردي به ديدگاه فقيه و از آن به خود شريعت است، (زيرا گاهي فقيه ازمنظر شخصي و مشكلات فردي به قضايا و احكام مي نگرد؛ در حالي كه اين ديدگاه با نگرش وي به شريعت متفاوت است....
تأثير بخش شخصي آنجا نمود مي يابد كه فقيه بر آن شود، مشكلات آحاد مسلمانان را به وسيله توجيه واقعيت هاي موجود و تطبيق شريعت بر اين واقعيت ها حل كند. تا جايي كه اين ديدگاه به فهم نصوص شرعي نيز گسترش يافت ). 12
عبدالجبار رفاعي افزون بر سخن شهيد صدر در اين باره مي آورد؛ شايان ذكر است كه علاوه بر چيرگي يافتن گرايش هاي شخصي برمقوله انديشيدن در باب فقه، بايد از حجاب هايي ياد كرد كه بر عقل فقيه سايه مي افكنند و قدرت تفكيك ميان گفتمان هاي فقهي را كه در آنهاامت اسلامي مورد خطاب است مي گيرند؛ بدين معنا كه گاهي تشريع وبيان احكام الهي براي امت، شكل تشريع براي فرد را به خود مي گيرد وبدين سان برخي احكام بيانگر روح شريعت نيستند.
صدر، بر باز سازي افقي و عمودي فقه اصرار فراوان داشت، تا از يك سو همه داده هاي نوين جهان واقع را شامل شود و از ديگر سو، ما را به نظريه هاي بنياديني كه ديدگاه اسلام را عيان مي سازند، رهنمون شود.
به نظر نويسنده، شهيد صدر نخستين فقيه از ميان فقهاي مكتب اهل بيت (عليهم السلام ) است كه از فهم حرفي نصوص فراتر مي رود و به تشريع و قانون گذاري بر بنياد مقاصد شريعت و نمايان سازي جوهره شريعت مي رسد. فقه، به ياري دستان پر توان و انديشه ناب شهيد صدرزايشي نو يافت و با داده هاي نوين عصر، به تعامل پرداخت، زيرا تاسيس شيوه فقهي جديدي براي درك و داد و ستد با مسايل و قضاياي زندگي، بر دو پايه تكيه مي زند كه شهيد صدر اين دو را پي ريزي كرد با يكي ساختن نظريه ها و پرداختن به زير ساخت هاي احكام، و ديگري روشن ساختن راه براي دريافت هر چه بهتر متون ديني در سايه درك و فهم مقاصدي.
تاثير شهيد صدر در بازسازي علم اصول فقه
اگر چه شهيد صدر اثري را به مبحث اصول دين اختصاص نداد؛ اماهمان يك مقدمه را كه بر ديباچه رساله فقهي اش (الفتاوي الواضحه )نوشت و بر آن نام (موجز في اصول الدين ) نهاد؛ به نشانه هاي شيوه نويني كه در سايه اش به بازسازي علم اصول فقه پرداخت، اشاره كرده است. البته ناگفته نماند كه صدر در جاي جاي كتاب هايش، از باور واعتقاد سخن به ميان آورده است؛ در نخستين كتاب؛ يعني (فدك درتاريخ ) كه اگر چه طرحي در باب تاريخ سياسي مي نمايد؛ ولي در واقع تلاشي براي مطرح كردن يك مسئله اعتقادي به نام (امامت ) در لواي يك حادثه تاريخي است و نيز در كتاب (فلسفتنا) كه نخستين كاربنيادين فكري صدر است، چنين مقدمه چيني مي كند كه حل مشكلات اجتماعي جز در چار چوب دين امكان نمي يابد و اين دين همان دين فطرت است و ميل انسان به توحيد الهي.
نگرش توحيدي در انديشه شهيد صدر، به مجموعه اي از اصول اساسي مي رسد و در كنار ابعاد ديگري قرار مي گيرد كه توحيد، از ميان همه آنها سر بر مي آورد. اين نگرش بر بنيادهايي استوار است؛
يكم. فطرت. منبع توحيد است
به نظر شهيد صدر، درمان بيماري هاي اجتماعي بشر و حل مشكلات انساني و رفتن به سوي پيشرفت و بالندگي هر چه بهتر و بيشتر در دورن خود آدمي وجود دارد؛ از اين رو بايد انسان را آماده حل مشكلات كرد. ازسوي ديگر، بيان مي دارد كه دين، نياز فطري انسان است؛ به ديگرسخن آنچه آدمي بايد بدان مسلح شود، همان سلاح دين است. منظورصدر بي گمان اديان توحيدي است؛ نه اديان بشري كه مصالح شخصي آنها را رقم زده است. دين در نگاه صدر، فطري است و انسان ناخواسته به سوي آن كشيده مي شود. آيات قرآن نيز بر اين هم اشاره مي كنند؛ (فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم ولكن أكثر الناس لا يعلمون ). 13
صدر با مطرح نمودن اين ديدگاه، اعلام مي دارد كه شرع مقدس اسلام، تشريع و قانوني واقعي است و با همه ساختارها و قوانين و اهداف انساني مسنجم.
اسلام، چيزي بر انسانها واجب نمي كند كه با درون و برون انسان ونيازهاي جامعه بشري هماهنگ نباشد. همه چيز به توحيد پايان مي پذيرد و توحيد از امور فطرت است؛ فطرت بنياد بر پايي اجتماع توحيدي است. 14
دوم. آشتي دادن ميان توحيد و زندگي
نوشته هاي پيشينيان نتوانست، از عهده ايجاد يك پل ارتباطي ميان دو مقوله توحيد و دين برآيد، چرا كه وظيفه علم كلام كهن به استدلال هاي عقلي و رد شبهات محدود شد و باورهاي ديني به مشتي حقايق متافيزيكي بدل شدند كه گرداگرد عقل، به جولان در آمده اند و درجهان واقع پاي نمي نهند.
سيد محمد باقر صدر كه از اين حال و هوا آگاهي كامل داشت، به تأثيرشگرف ايمان به خدا در زندگي اشاره كرده است و در كتاب (فلسفتنا)، آن دم كه پيوند استوار ميان فهم فلسفي جهان و مسايل اجتماعي رادريافت كرد، از دين ارتباط سخن گفت.
وي هماره بر ضرورت راه دادن باورها به دنياي زندگي تاكيد مي كرد. صدر در دو كتاب ديگر، يعني (الاسلام يقود الحياه ) كه واپسين كتاب وي پيش از به شهادت رسيدن است و (المدرسه القرانيه )، به اهميت وضرورت اين پيوند مبارك ميان توحيد و زندگي اشاره كرده است. وي برآشكار ساختن بعد انقلابي اصول دين تاكيد مي كرد.
سوم. نظريه معرفت و كشف جديد شهيد صدر
از بزرگ ترين دستاوردهاي صدر، كشف رويكردي نو در نظريه معرفت بود كه آن را (مذهب ذاتي ) نام نهاد. صدر به اين نكته اشاره كرد كه انسان براي ايمان به خدا، نيازمند استدلال هاي ژرف نيست، زيرا مسئله ايمان، از مسايل فطري و وجداني بشر است؛ اما نگرش تجربه گرا وانتشار مادي گرايي در فلسفه اروپاي نوين، بر سرشت آدميان حجاب افكند و (ضمير پاك انسان آزاد و سليم نماند و از اين رو، فلاسفه به استدلال هاي عميق و پركردن خلا ناشي از اسارت وجدان روي آوردند. 15
اين دليل استقرايي را كه شهيد صدر به كار بست و بر حساب احتمالات استوار است، فهم معمول بشري را باز مي تاباند. در اين فهم عموم مردم مشترك اند؛ در حالي كه ساز و كار استدلال هايي كه در چار چوب قياس ارسطويي انجام مي گيرد، از آگاهي عام مردم به دور است.
ساختار جامعه توحيدي از ديدگاه صدر
هرم جامعه توحيدي از نگاه صدر، بر قاعده بزرگي به نام توحيد استواراست. مي توان ديدگاه توحيد محوري شهيد صدر را در اين نيازهاخلاصه كرد؛
1. مسئله توحيد و جانشيني خدا توسط انسان
توحيد، بنياد و قوام بخش وجودي هويت جامعه توحيدي است و اگرارتباط انسان با خدا از اين جامعه رخت بربندد، هويت از ميان مي رود وروابط اجتماعي دگرگون مي شوند.
2. توحيد و انقلاب
انقلاب از ديدگاه صدر، از باور داشتن به توحيد زاده مي شود. ديدگاه انسان انقلابي و انقلاب پيامبران، در آغاز از نگرش توحيدي ناشي مي شود، سپس از تزكيه نفس از هرگونه استعمار و ستم بر مي خيزد. اين انسان انقلابي هيچ گاه نمي تواند به يك الگوي تمام عيار بدل شود؛ مگراينكه هرگونه سودجويي و استثمارگري را از نهاد خود بزدايد.
3. توحيد و دولت
دولت در نگاه صدر، پديده اي نبوي است كه پس از فراتر رفتن مردم ازمرحله چيرگي فطرت پديد آمده است. با افزايش روز افزون نيازهاي بشري و شكل گيري تناقض ميان نيرومندان و تهيدستان جامعه، اختلاف در هر يك از جوامع پديد آمد. دولت براي جلوگيري از چندپارگي و گسست بنا شد و پيامبران بنيادهايش را براساس مضامين الهي پي ريزي كردند.
4. توحيد و آزادي
بنياد آزادي در اسلام، ايمان و توحيد است، زيرا آزادي از پرستش وبردگي بي چون و چراي خدا ريشه مي گيرد تا به آزادي از همه قيد وبندهاي بشري برسد.
شهيد صدر در اين باب مي آورد كه قرآن كريم، از رهگذر توحيدتوانست، انسان را از بردگي غير خدا و شهوت ها رهايي بخشد و با آسمان پيوند دهد. توحيد سند سترگ انسانيت انسان است و سند آزادي انسان ها در همه گستره ها.
5. توحيد، رشد و شكوفايي
صدر بر آن بود كه رشد و توسعه غرب، نه به خاطر صحت راه كارهاي غربي كه به دليل همدوستي و همكاري اروپايي ها با اين پروژه ها بوده است؛ از اين رو بر ماست تا راهكارهاي بديلي انتخاب كنيم كه با تاريخ، فرهنگ و بينش ما نسبت به انسان و جهان هماهنگ باشد. امت اسلامي بايد بپذيرد كه اسلام همان شخصيت تاريخي و ذات واقعي وكليد موفقيت سلف صالح خويش است. امت اسلامي اين دين را به عنوان نقطه عزيمت به سوي رشد و بالندگي برشمارد.
6. توحيد عدالت اجتماعي
عدالت شاخه اي از درخت توحيد است، زيرا عدل يكي از صفات خداي متعال است و چونان علم، قدرت و اراده الهي است. ترتيب اصول دين برتوحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد داراي مفهومي اجتماعي است و بازندگي بشري پيوند ويژه اي دارد؛ (توحيد به لحاظ اجتماعي، يعني خدا رايگانه مالك هستي پنداشتن. عدل بدين معناست كه اين يگانه مالك وجود، بنا بر عدل خويش هيچ انساني را نسبت به انسان ديگري ياگروهي را نسبت به گروه ديگري برتر نمي داند، بلكه هماره گروه صالح رابر همه نعمت هايي كه ارزاني فرموده است، مسلط مي كند). 16
7. توحيد و گذر گاه تاريخ
بنا به تحليلي كه شهيد صدر بدان دست يازيد، بن مايه دروني انسان، حركت تاريخ را تشكيل مي دهد. صدر، اين ديدگاه را از نهاد قرآن بيرون آورد. پيشرفت و تغيير هر جامعه اي در گرو تغيير احوال و درون خودقوم ودگرگون ساختن روح و روان خود آدمي است. محور باز سازي درون (مثل اعلي ) و نمونه والايي است كه نقطه آغازين درون سازي به شمار مي آيد.
شهيد صدر، از سه گونه نمونه و الگوي والا و تمام عيار تاريخي سخن مي گويد؛ تكراري كه تاريخ را تكرار گذشته مي پندارد و هماره در برابريورش نظامي دشمن سر تعظيم فرو مي آوردكه اگرچه اين ديدگاه حركت و جنشي در بردارد؛ اما ديدگاهي محدود و فرو بسته نسبت به آينده امت وخود اين حركت فريبنده، دست و پاي امت را مي بندد. مطلق كه همان مثل اعلاي حقيقي و همان خداوند است و به حكم بي كرانه بودن خداوند سير به سوي اين الگوي والا، بي كران و لايتناهي است.
پي نوشت ها؛
1ـ الحائري، السيد كاظم، مباحث الاصول، تقريرات لابحاث آيت الله العظمي الشهيد السيد محمد باقر صدر، قم، 1407 هـ، ص 11ـ 173.
2ـ نخبه من الباحثين، محمد باقر الصدر؛ دراسات في حياته و فكره، لندن، دارالاسلام، 1416 هـ / 1996 م، 776 ص.
3ـ قضايا اسلاميه، العدد الثالث (1417 هـ / 1996 م، 638 ص. )
4ـ النعماني، الشيخ محمدرضا، الشهيد الصدر؛ سنوات المحنه و ايام الحصار، عرض لسيرته الذاتيه و مسيرته السياسيه و الجهاديه، قم، 1417 هـ، 350 ص.
5ـ الصدر، السيد الشهيد محمد باقر، المدرسه القرانيه، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 2، 1401 هـ / 1981 م، ص 80.
6ـ جواد علي كسار به مقايسه روش موضوعي ميان دراز، مكارم شيرازي و صدر پرداخته است؛ (المنهج الموضوعي؛ اشارات بين دراز والصدر و مكارم الشيرازي ) قضايا اسلاميه، مصدر سابق، 34 (1417 هـ /1996 م )، ص 68 ـ 87.
7ـ الصدر، السيدمحمد باقر، اقتصادنا، قم، المجتمع العلمي للشهيدالصدر، 1408 هـ، ج 1، ص 14 (ديباچه چاپ دوم ).
8ـ الصدر، السيد الشهيد محمد باقر، دور الائمه في الحياه الاسلاميه، في كتاب بحوث اسلاميه و مواضيع اخري، بيروت، دار الزهرا ء، 1403 هـ، ص 58 ـ 59.
9ـ المدرسه القرانيه، همان، ص 31و 32.
10ـ الصدر، السيد محمد باقر، (العمل الصالح في القرآن )، بحث منشور في؛ بحوث اسلاميه، بيروت، دارالزهراء، 1975، ص 38.
11ـ الصدر، السيد محمد باقر، الاسس المنطقيه للاستقراء، بيروت، دارالتعارف، 1982 م، ص 123 ـ 129.
12ـ الصدر، السيد محمد باقر، (الاتجاهات المستقبليه لحركه الاجتهاد)، بحث منشور في؛ بحوث اسلاميه، بيروت؛ دارالزهراء، 1975م، ص 79 ـ 82.
13ـ اي رسول. مستقيم روي به جانب آيين پاك اسلام آورد و پيوسته از طريقه دين خدا كه فطرت خلق را بر آن آفريده است پيروي كن كه هيچ تغييري در خلقت خدا نبايد داد اين است، آيين استوار حق اگر چه بيشتر مردم از اين حقيقت آگاه نيستند. قرآن كريم، سوره روم، آيه 30.
14ـ الصدر، السيد محمد باقر، الاسلام يقود الحياه، طهران، وزاره الارشاد الاسلامي، ص 154.
15ـ الصدر، السيد محمد باقر، المرسل؛ الرسول؛ الرساله، بيروت، دارالتعارف، ص 10.
16ـ الاسلام يقود الحياه، همان، ص 34و 142.