مروري بر انديشه هاي شکست خورده مورينيو در اسپانيا
خيلي ها دوستش دارند. شايد بهتر باشد بگوييم بعضي ها برايش مي ميرند. عده اي هم وقتي او را شناختند فوتبال دوست شدند و طرفدار چلسي. هرجا مي رود به غير از حاشيه افتخار هم مي آفريند. به قول دوستان «ما طرفدار آقا مورينيو هستيم و فرقي هم نمي کند او کجا کار مي کند». البته اين هم يک بدعت است براي خودش. قبلاً فوتبال دوستان طرفدار بازيکن بودند و با جا به جايي او، آن ها هم رنگ عوض مي کردند اما حالا مربي گرايي را اين پرتغالي خاص مد کرده است.
2 سال پيش در يک مصاحبه بلندبالا گفته بود: «اگر قرار شد فيلم زندگي من را درست کنند، فکر مي کنم نقش من را بايد جرج کلوني بازي کند! او هنرپيشه فوق العاده اي است و همسرم هم فکر مي کند که جرج براي اين کار ايده آل است.» البته شايد اگر چالرز برانسون فقيد هنوز زنده بود، مخالفان مورينيو او را به عنوان هنرپيشه اي ايده آل براي بازي در نقش ژوزه مورينيو معرفي مي کردند! اما چرا يک آدم بايد تا اين اندازه مغرور، خودسر و پرحاشيه باشد؟ مگر نمي شود مثل سرالکس فرگوسن، خوسپ گوارديولا. ويسنته دل بوسکه و خيلي مربي هاي ديگر سرش را پايين بيندازد و کارش را بکند. مورينيو تنها سر مربي نيست که 2 بار قهرمان ليگ قهرمانان شده، اگرچه تعداد اين مربيان زياد هم نيست ولي چرا بايد در هر ليگي که کار مي کند اين همه جنجال و حاشيه درست کند؟ پاسخ اين پرسش ها را بايد در کارنامه کاري اش پيدا کرد. کسي که با حاشيه سازي و جنجال آفريني به اصطلاح از آب گل آلود ماهي مي گيرد و با همين کارها تيم هايش را به برتري مي رساند. يعني اگر قرارباشد مورينيو آرام و قرار بگيرد نمي توان تصور کرد که موفقيتي هم به دست بياورد. با همه اين احوال تلاش هاي شرورانه اش در لاليگا تاکنون راه به جايي نبرده و او در مقابل سد محکمي همچون بارسلونا تاکنون حرفي براي گفتن نداشته. در آستانه 2 ال داربي بزرگ ديگر، مورينيو روي لبه تيغ حرکت مي کند. اگر از اين 2 بازي بزرگ دست خالي خارج شود، در اسپانيا به يک دلقک شباهت خواهد داشت تا يک سرمربي بزرگ؛ سرمربي که هدايت تيمي مثل رئال مادريد را بر عهده دارد! او همه چيز را جزيي از مسابقه مي داند؛ حتي نشست خبري پيش از بازي را: «وقتي در نشست خبري پيش از بازي شرکت مي کنم، در ذهنم مسابقه شروع شده است.»
ـ استفاده از ادبيات طنز
اين جمله را با دقت بخوانيد: «دنيا مي خواهد ما ببازيم! جز مردم کينگزدان رود و چند نفر از هم محلي هاي من در پرتغال»! شايد به جرأت بتوان گفت، بيش از نيمي از اظهار نظرهاي مورينيو اين گونه اند. يعني نوعي طنز در آن ها خفته که باب طبع خيلي ها نيست. اين گونه سخن گفتن البته هنر مي خواهد؛ هنري که آقاي خاص دارد و از همين راه هم توانسته نظر بسياري را به خود جلب کند. او مرد حاشيه هاست و زندگي اش از حاشيه سازي، طنازي و البته کمي هم مربيگري مي گذرد!
ـ حضور در چلسي
ورود ژوزه مورينيو به ليگ برتر انگلستان، همه معادلات را بر هم زد. جايي که آرسن ونگر با آرسنال رويايي اش با سرالکس فر گوسن و منچستر يونايتد رقابت سختي داشت. البته چلسي کلود يورانيه ري هم بود که هيچ وقت به حساب نمي آمد. در پرتغال شايد مطبوعات و رسانه ها خيلي به مسائل مختلف و حاشيه اي نمي پرداختند. اما در انگلستان اوضاع کاملاً متفاوت بود. روزنامه ها اين جا خوراک مي خواستند و چه کسي بهتر از آقاي خاص که به آن ها سوژه هاي داغ بدهد، با آن حرف هاي عجيب و غريبش. او سعي مي کرد از طريق مطبوعات جنگ هاي رواني بسياري عليه سرمربيان ساير تيم ها خصوصاً آن ها که رقيب اصلي اش بودند راه بيندازد. او يک بار به دليل آن که آرسن ونگر درباره بازي چلسي و اورتون نظر داده بود، سرمربي آرسنال را فردي چشم چران توصيف کرد که با تلسکوپ مرتب خانه همسايه را زير نظر دارد! خوزه معمولاً هر از گاهي با اين جملات به جنگ مربيان حريف مي رفت. شايد به قول فرگوسن، مورينيو اطرافش سيرک جهاني درست کرده باشد، اما واقعيت اين است که خيلي از بزرگان فوتبال جهان در اين سيرک مورد استفاده مورينيو قرار گرفتند! به عنوان مثال در حالي که خيلي ها از جمله فرگي مي کوشيدند با قبيح ترين الفاظ مورينيو را مورد حمله قرار دهند، او ناگهان با يک چرخش 180 درجه اعلام مي کرد: «فرگوسن بهترين روست من است». که البته چنين جمله اي به نظر از 100 تا فحش هم بدتر بود. او با بازي هاي کودکانه اش با مطبوعات و مربيان بزرگ ليگ برتر توانست 2 بار قهرمان اين مسابقات شود که براي چلسي يک رکورد خوب محسوب مي شود. مورينيو در زمان حضورش در چلسي در رقابت هاي عجيب و غريبي بر زبان راند که منجر به محروميتش هم شد. مثلاً يک بار پس از بازي با بارسلونا در سال 2007 گفته بود: «برايم غير قابل باور بود، وقتي ديدم رايکارد وارد رختکن داوران شد، اما وقتي نيمه دوم دروگبا را اخراج کردند، قطعاً شگفت زده نشدم». او حتي زماني که با يک گل مشکوک در نيمه نهايي به ليورپول باخت و نتوانست فيناليست شود، گل حريف را خيالي توصيف کرد و آن را کاملاً بي ارزش دانست. او که به طور کلي با بارسلونا مشکل دارد و خواهد داشت. در نشست خبري پيش از بازي برگشت چلسي با بارسا در مرحله رفت يک هشتم نهايي ليگ قهرمانان 6-2005 در خصوص حرکتي که در منجر به اخراج دل اورنو در استمفورد بريج شد بر اين باور بود که مسي در آن صحنه فيلم بازي کرده تا بازيکن چلسي در دقيقه 37 با کارت قرمز از زمين اخراج شود. مورينيو گفت که لئو يک هنرپيشه قهار تئاتر است! آقاي خاص در نشست خبري پس از بازي اظهار داشت: «اکنون چه کار مي شود کرد؟ آيا بايد اين بچه را به دليل تئاتري که بازي کرده تنبيه و محروم کرد؟» مورينيو با فرافکني بحث را به کل ايالت کاتالونيا بسط داد تا بيش از پيش بارسلونا را به تمسخر بکشاند: «کاتالونيا ايالتي با فرهنگي بسيار غني است و تئاتر هم يکي از سرگرمي هاي مردم اين منطقه محسوب مي شود. خود شما هم به خوبي با اصول بازيگري آشنا هستيد. زماني که اين جا زندگي مي کردم بارها به تئاترهاي کاتالونيا رفته و از آن ها لذت برده بودم. بايد بگويم که کيفيت شان واقعاً بالاست»!
ـ اينتر
در ايتاليا وضعيت کمي فرق مي کرد. حضور او در سري A مصادف شد با افت شديد تيم هاي مدعي يوونتوس و ميلان. به همين دليل اينتر ميلان براي رسيدن به قهرماني سري A کار خيلي سختي نداشت. در عين حال رسانه هاي ايتاليايي هم از طرز حرف زدن مورينيو خيلي خوش شان نمي آمد. در ايتاليا مورينيو روزهاي نسبتاً آرامي را پشت سر گذاشت. آن جا هيچ حريفي براي کل کل کردن نداشت و همين امر شايد حوصله اش را خيلي زود سر برد و پس از 2 فصل فوق العاده که در پايان به کسب جام ليگ قهرمانان اروپا هم منجر شد به سمت لاليگا حرکت کرد؛ جايي که از آن جا برخاسته بود و مي خواست بار ديگر به آن جا باز گردد. او با چراغ سبز فلورنتينو پرس راهي رئال مادريد شد تا به روزهاي ننگين و خفت بار رئال زير سايه بارسلونا پايان دهد. البته در ايتاليا هم عليه اين و آن حرف مي زد. حتي براي آن که نشان دهد چه انسان برتري است با زبان تند خود به ديگران مي تاخت. يک بار گفته بود: «من روزي 5 ساعت زبان ايتاليايي مي خوانم تا بتوانم با مردم ارتباط برقرار کنم، آن وقت کلود يورانيه ري در 5 سال حضورش در انگلستان براي گفتن صبح به خير و عصر بخير مشکل داشت».
ـ بازگشت به اسپانيا
آقاي خاص روزي در بارسلونا مترجم و بعد هم دستيار سربابي رابسون فقيد بود. اما او ديگر بزرگ شده و براي خودش اسم و رسمي دست و پا کرده است. خيلي ها عاشق کارها و لباس ها و حرف هايش هستند. با همين رفتارها بود که بزرگ شد. او حالا به اسپانيا آمده تا شانسش را اين جا هم امتحان کند. مي خواهد باز هم به بارسلونايي ها رو دست بزند؛ اگرچه در بازي رفت ال کلاسيکو بدجور پوزه اش را به خاک مالاندند. خب اين هم يک شکست خاص در يک بازي خاص بود. پس از ثبت قرارداد با رئال مادريد او سريع رفت سراغ تاکتيک هاي قديمي اش و خواست خيلي سريع گرد و خاکي را در مطبوعات اسپانيايي که دست کمي از همکاران انگليسي شان ندارند برپا کند: «من ژوزه مورينيو هستم و تغييري نکرده ام. من با همه توانايي ها و نقايصم آمده ام». سرمربي رئال حتي وقتي با پرسشي در خصوص تنفر بارسلونايي ها از او مواجه شد. خيلي خونسرد گفت: «اين که آن ها از من متنفرند مشکل خودشان است نه من»! البته پاسخ هايي هم براي هواداران مشتاق رئال مادريد داشت که در سر سوداي شکست بارسلونا رامي پروراندند. آن هايي که مي خواستند سايه شوم آبي و اناري از بالاي سرشان کنار برود و رئال مادريد بار ديگر بتواند با اقتدار از حيثيتش در مقابل حريف دفاع کند. اما مورينيو در جواب اين عده گفت: «نگاه کنيد؛ من مربي هستم نه هري پاتر؛ او جادويي است، اما در واقعيت خبري از جادو نيست. جادو افسانه است و فوتبال واقعيت».
ـ او خيلي بامزه است!
هر چقدر که در انگلستان، مربيان ديگر تيم ها با مورينيو دهان به دهان مي گذاشتند، پپ گوارديولا اين کاره نيست. او فقط کارش را مي کند؛ تيمش را مي فرستد به ميدان و 3 امتياز را مي گيرد. توجهي به اين مسأله هم ندارد که مورينيو چه گفته يا چه مي خواهد گفت. در مقابل وظيفه پاسخ دادن به رجز خواني ها و ادعاهاي سرمربي پرتغالي رئال برعهده برخي بازيکنان اصطلاحاً دهان گشاد بارسلونا است. دني آلوس، مدافع برزيلي آبي و اناري ها يکي از کساني است که گاهي اوقات جواب مورينيو را مي دهد. او چند بار پس از حرف هاي جنجالي و تحريک آميز سرمربي رئال گفته: «مورينيو مرا سرگرم مي کند. او خيلي بامزه است. هميشه حرف هاي مورينيو را شوخي مي گيريم و به اين صحبت ها مي خنديم.»
ـ جبران مافات
مورينيو هنوز هم دست از بگومگو کردن با مربيان ليگ برتر برنداشته است. البته شايد به نوعي بتوان اين گونه گفت که آن ها دست از سر مورينيو برنداشته اند و هنوز از او عقده به دل دارند. چند وقت پيش، زماني که آرسن ونگر عملکرد مورينيو در رئال مادريد را زير سؤال برد، او هم داغ کرد و حرف هاي تندي عليه سرمربي آرسنال بر زبان راند. ماجرا از آن جا آغاز شد که رئال در بازي هاي مرحله گروهي ليگ قهرمانان اين فصل، با 4 گل از آژاکس پيش بود و در اين هنگام مورينيو از 2 بازيکن خود به نام هاي ژابي آلونسو و سرخيو راموس خواست که با دريافت عمدي کارت قرمز از داور کاري کنند که با محروميت از بازي تشريفاتي آينده، کارت زردشان بخشيده شود. ونگر هم با شنيدن اين موضوع گفت که به حال مورينيو و چنين رفتاري تأسف مي خورد. اما مورينيو هم ساکت ننشست و پاسخ داد: «آقاي ونگر بهتر است پاسخ هواداران آرسنال را بدهد که چرا در اين 5 سال حتي يک جام کوچولو هم نبرده است! به اعتقاد من ايشان بايد به جاي اين که درباره رئال مادريد صحبت کند بايد بگويد چطور به تيم براگا که براي نخستين بار است در رقابت هاي ليگ قهرمانان حضور پيدا مي کند، 2 بر صفر باخته. آقاي ونگر؛ داستان تاريخي شما درباره بازيکنان جوان آرسنال هم ديگر خيلي قديمي شده؛ چون آن ها اکنون بزرگ شده اند. سانيا، کليچي، وولکات، فابرگاس، سانگ، فان پرسي و آرشاوين ديگر بچه نيستند! همه آن ها اکنون بازيکنان بزرگ و صاحب نامي شده اند».
منبع: نشريه تماشاگر شماره 49