آيت الله سيد شرف الدين عاملي مدتي در مصر ماند. سپس بر آن شد تا در نزديكترين نقطة لبنان حضور يابد، و از نزديك براي آزادي كشور و ملتش تلاشي شايسته را به انجام رساند.
وقتي وارد بيروت شد، فرانسويان خواستند مقدمات عزيمت او را به شهر صور زودتر فراهم كنند، ولي شرف الدين در بيروت توقف كرد تا براي آزادي ديگر مبارزان و آزاديخواهان مهاجر، تبعيدي و متواري، با حاكمان مذاكره و گفتگو كند. به هر تقدير، با آزادي و بازگشت ديگر مبارزان و آزاديخواهان موافقت و عمل آمد و شرف الدين با خيالي آسوده، آهنگ صور كرد.
روز بازگشت شرف الدين به وطن، از ايام بيادماندني تاريخ لبنان است. مردم مبارز و مسلماني كه حدود يك سال از نعمت حضور عيني رهبر ديني و انقلابي خود محروم بودند، به هنگام بازگشت شكوهمند او، تمام احساسات دروني خويش را با شور و هيجان و تظاهرات و شعر و خطابه اظهار ميكردند.[1]
شرف الدين مردانه با استيلاي بيگانگان غربي به مخالفت برخاست و تا خروج آخرين عمال آنان از لبنان و به رسميت شناختن استقلال اين كشور در سال 1945 م مبارزه كرد. در دوراني كه او با سلطة فرانسه در لبنان مبارزه ميكرد فلسطين تحت سيطره انگلستان قرار داشت و هنوز مسأله فلسطين به صورتي كه بعد از سال 1948 م. مطرح شد، در نيامده بود، ولي زمينة آن آماده ميشد. در اين دوران، شرف الدين مهاجرت يهوديان جهان به خاك فلسطين را براي آيندة آن كشور خطرناك ميدانست و به همين جهت، همواره خطر يهوديان صهيونيست را براي فلسطين تذكر ميداد.[2]
سفرهاي زيارت
حج سال 1340 ق. از باشكوهترين مراسم حج بود كه تاريخ به ياد دارد. حضور شرف الدين در اين كنگرة عظيم جهاني مسلمانان، جلوه و صفاي ديگري به آن داده بود. به تقاضاي ملك حسين، نماز جماعت در مسجد الحرام به امامت شرف الدين برپا شد. به احتمال زياد اين اولين نماز جماعتي بود كه به امامت يك عالم شيعه در مسجد الحرام برگزار ميشد.[3]
پس از پايان مراسم حج، شرف الدين به هموطنانش و در ميان مشايعت، احترام و اكرام دولتمردان عربستان، به جبل عامل عزيمت كرد.
در اواخر سال 1355 ق. پا در ركاب سفر نهاد و به عراق رفت. ابتدا وارد بغداد شد و سپس براي زيارت امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ عازم نجف، كاظمين، سامرا و كربلا شد.
در واپسين روزهاي سال 1355 ق. مقارن 1315 ش. شرف الدين از عراق راهي ايران شد تا مرقد هشتمين پيشواي شيعيان حضرت ابو الحسن علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ را زيارت كند. در تهران عدة زيادي از علما، روحانيون و شخصيتهاي علمي و ديني از او استقبال كردند. هم چنين مردم ديندار، عالمان شهر به ديدار و زيارت او شتافتند و به اكرام و احترام همت گماشتند.
شرف الدين از تهران به قم عزيمت كرد تا مرقد پاك حضرت فاطمة معصومه ـ عليها السلام ـ ، دخت والا گهر امام موسي كاظم ـ عليه السلام ـ را زيارت كند و از نزديك با حوزة علميه و علما و فقهاي قم كه به سختي تحت فشار اختناق و استبداد رضا خاني بودند، آشنا شود. پس از اين زيارت و ديدار، رخت سفر به ديار خراسان كشيد و عازم شهر شهادت، مشهد مقدس شد و بوسه بر آستان قدسي حضرت امام رضا ـ عليه السلام ـ زد... و به آرزوي ديرين خويش دست يافت.
سفر شرف الدين به ايران، نزديك به يك ماه طول كشيد و در اوايل سال 1356 ق. به وطن خود بازگشت.[4]
سرچشمههاي هدايت
شرف الدين براي مقابله با وضع آشفته و نابسامان فرهنگي و آموزشي در لبنان كه در اثر گسترش و تحكيم سلطة خيانت آميز استعمارگران غربي در اين ديار به وجود آمده بود، تصميم به اصلاح دستگاههاي آموزش و پرورش جامعة خود گرفت. وي تصميم گرفت مدرسهاي در صور بسازد. در اين كار از تمام كساني كه امكان كمك مادي داشتند، دعوت به همكاري كرد.
ابتدا در سال 1357 ق. مدرسهاي ابتدايي براي آموزش و پرورش دانش آموزان مسلمان با نام المدرسة الجعفرية بنا نهاد. اين مدرسه به طور رايگان اداره ميشد و علاوه بر تعليم درسهاي جديد، از درسهاي معارف و اخلاق اسلامي نيز بهره ميجست.[5]
شرف الدين در مقام يك مصلح دلسوز و آگاه، باشگاه مجلل و زيباي نادي الامام الصادق ـ عليه السلام ـ را تأسيس كرد تا بدين طريق از شركت جوانان در محافل دشمنان و بدخواهان جلوگيري كند. علاوه بر آن، مسجدي در نزديكي مدرسة جعفريه و باشگاه امام صادق ـ عليه السلام ـ ساخت تا دانش آموزان و كساني كه به باشگاه ميآيند، فرائض ديني خود را در مسجد انجام دهند.[6]
شرف الدين خوب ميدانست كه دختران امروز، مادران فردايند و در تربيت فرزندان مسلمان نقشي اساسي دارند. با احساس اين نياز و پس از تهيه مقدمات، در سال 1361 ق. مدرسه دختران «الزهرا» را تأسيس كرد. پس از مدتي، مخالفان سياسي او كه از دست نشاندگان فرانسه بودند، با توسل به زور و كمك دولت وابستة لبنان و سربازان دولتي، مدرسة الزهرا را بستند! اما شرف الدين بدون هيچ ترس و يأسي، كلاسهاي آن سال را در خانة خود برپا كرد و تا آخر ادامه داد و سال بعد، مجدداً مدرسه بازگشايي شد و در كنار مدرسة جعفريه، كار خود را آغاز كرد.[7] بعدها دانشكدة جعفريه را نيز تأسيس كرد.[8]
شرف الدين به اندازة توان مادي خويش همواره در جهت رفع نياز فقرا و مستمندان ميكوشيد. خانهاش در صور پناهگاه تهيدستان و حاجتمندان بود. وي در ادامة راه اصلاح و سازندگي اجتماعي خويش، مؤسسه خيريهاي را به نام «انجمن نيكوكاري و احسان» به همين منظور در سال 1365 ق. تأسيس كرد.[9] تأسيس اين مؤسسه از كارهاي بسيار درخشان، كارساز و اساسي شرف الدين در سالهاي آخر عمرش بود.
اجتهاد در مقابل نص
كار علمي و تحقيقي مهم ديگري كه شرف الدين در واپسين سالهاي عمرش به انجام آن موفق شد نوشتن كتاب مشهور و شگفت انگيز النص و الاجتهاد بود. اين كتاب يكي ديگر از آثار وحدت آفرين شرف الدين است.
در اين كتاب، وي حدود صد مورد اجتهاد در مقابل نص (اعمال نظر شخصي در مقابل كلام صريح پيامبر) را كه خلفا، حاكمان و برخي از بستگان آنان، در زمان رسول خدا يا بعد از رحلت آن حضرت مرتكب شدند، براساس كتابهاي معتبر اهل سنت بر ميشمارد و در مورد هر يك، نظرات علمي، تحقيقي و منتقدانة خود را بيان ميكند.[10]
نوشتن چنين كتاب ارزشمندي، در ادامة راه اصلاح و سازندگي فرهنگي امت جدش، آخرين كار جاودان و حسن ختام يك عمر تلاش او براي خوشبختي و سعادت و وحدت مسلمانان جهان محسوب ميشود.
در انتهاي راه
شرف الدين هيچ گاه ناتوانيهاي جسمي و بيماريهاي مربوط به دوران سالخوردگي را بهانه قرار نداد و شانه از زير بار مسؤوليتهاي شرعي و اجتماعي خالي نكرد. هنگامي كه در بيمارستان بيروت بستري بود، هر روز مردم بسياري از اقشار مختلف و از همة شهرهاي لبنان، براي عيادتش ميآمدند.
روزها در بيم و اميد و اضطراب ميگذشت تا اين كه در صبح روز دوشنبه 8 جمادي الثاني سال 1377 ق.، آن شعلة فروزان و آن چشم هميشه بيدار، پس از 87 سال درخشش خيره كننده خاموش شد.
خبر درگذشت شرف الدين در دنياي اسلام، انعكاس غم انگيزي داشت و مردم صور براي هميشه در حسرت ديدن دوباره آن چهرة درخشان الهي و اميد دلها، سوختند.
سرانجام دو روز پس از وفات و تشييع مجلل و چشمگير در بيروت، بغداد، كاظمين و نجف، پيكر پاك شرف الدين در سمت جنوبي صحن امام علي ـ عليه السلام ـ و مجاور آرامگاه استادش، فقيه بزرگ سيد محمد كاظم يزدي به خاك سپرده شد.[11]
آثار
گفتيم كه بسياري از آثار خطي شرف الدين، در كشاكش مبارزه و هجرت، به دست فرانسويان به آتش كشيده شد و از بين رفت. با اين حال، آثار قلمي كم نظير و جاوداني از او مانده است كه از شاهكارهاي علمي و ديني و ادبي و تاريخي و پر افتخار تشيع بلكه جهان اسلام به شمار ميرود.
ما در اين جا به معرفي اجمالي[12] آنها ميپردازيم:
1. الفصول المهمة؛ به فارسي هم ترجمه و تحت عنوان «در راه تفاهم» چاپ شده است.
2. الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء، دربارة بانوي بانوان عالم حضرت فاطمة زهراست.
3. المراجعات، درباره اين كتاب سخن گفتيم. شايان ذكر است كه اين كتاب در سال 1365 ق. در حالي سيد خود حيات داشت به قلم فرزانة بزرگ علامه «حيد قلي سردار كابلي» به فارسي ترجمه و در تهران چاپ شد.
4. النص و الاجتهاد، دربارةاين كتاب هم سخن گفتيم. به قلم علي دواني به فارسي هم ترجمه و تحت عنوان «اجتهاد در مقابل نص» چاپ شده است.
5. ابوهريره، كتابي است تحقيقي دربارة ابوهريره.
6. المجالس الفاخره في مأتم العترة الطاهرة، مقدمهاي بوده است بر كتابي به همين نام در چهار جلد، كه در آتش افروزي فرانسويان فرهنگ ستيز، سوخته و فقط همين مقدمه مانده است.
7. فلسفه الميثاق و الولاية، بحثي پيرامون ميثاق الهي ازلي.
8. اجوبة مسائل جار الله، پاسخي است علمي و مستند به 20 سؤال كه «موسي جار الله» از علماي شيعه كرده بود.
9. مسائل فقهيه، مسائلي است براساس فقه مذاهب اسلامي.
10. كلمة حول الرؤية، در مسائل اعتقادي.
11. الي المجمع العلمي العربي بدمشق، پاسخهايي است علمي به تهمتهايي كه مجمع علمي دمشق در آن ايام نسبت به شيعه روا داشته بود.
12. ثبتُ الاَثبات في سلسلة الرواة، رسالهاي است در ذكر استادان و مشايخِ مؤلف از علماي مذاهب اسلامي.
13. مؤلفوا الشيعة في صدر الاسلام، دربارة مولفان و كتاب نويسان شيعه از عصر نبوت تا عصر امام هادي ـ عليه السلام ـ .
14. زينب الكبري.
15. بُغية الراغبين في احوال آل شرف الدين، كتابي است ادبي، تاريخي و رجالي در شرح حال عالمان خاندان شرف الدين و صدر.
فرود
سالها بايد كه تا يك سنگ اصلي، ز آفتاب لعل گردد در برخشان، يا عقيق اندر يمن
عمرها بايد كه تا يك كودكي از روي طبع عالمي نيكو شود، يا شاعري شيرين سخن
قرنها بايد كه تا از لطف حق پيدا شود بو سعيدي در خراسان يا اُويسي در قَرُن
حكيم سنائي
پي نوشت
[1] . حياة الامام شرف الدين، ص 115.
[2] . ر.ك: شرف الدين، ص 226ـ228.
[3] . المراجعات، شرف الدين، مقدمة شيخ مرتضي آل ياسين، ص 19.
[4] . حياة الامام شرف الدين، ص 109.
[5] . همان، ص 88.
[6] . النص و الاجتهاد، ص 33.
[7] . شرف الدين، ص 225.
[8] . حياة الامام شرف الدين، ص 91.
[9] . همان، ص 101.
[10] . لنص و الاجتهاد، شرف الدين، ص 132ـ137.
[11] . نقباء البشر، ج 3، ص 1085 و 1086؛ النص و الاجتهاد، ص 39.
[12] . براي آشنايي بيشتر با آثار به جا مانده و از بين رفتة شرف الدين، علاوه بر آثار چاپي او ترجمههاي آنها، مراجعه شود به: شرف الدين، ص 103ـ139 و النص و الاجتهاد، مقدمه.
منبع: www.andisheqom.com