متعلقات باب اول
در اين فصل قضايا و حکاياتي که متعلق و متناسب اين باب است را ذکر ميکنند که ما از ميان آنها يکي از آنها را بيان ميکنيم.
حکايت مرگ پسر 11 ساله حافظ قرآن و جريان خواب پدر او
از محمد بن ابي خلف نقل شده است که ميگويد: ابراهيم حربي (3) پسر 11 سالهاي داشت حافظ قرآن بود و علاوه بر اين، مقدار زيادي از فقه و حديث نيز به او ياد داده بود و اين فرزند وفات کرد. من نزدش رفتم تا او را بر مرگ فرزندش تسليت گويم. وقتي به او تسليت گفتم. گفت: من خودم مشتاق مرگ او بودم از گفته او تعجب کردم و به او گفتم: اي ابا اسحاق تو که خود عالم هستي چگونه اين حرف را در مورد فرزند نجيبي که حافظ قرآن بود و علاوه بر اين حديث و فقه زيادي نيز به او ياد داده بودي ميزني ؟ ابراهيم حربي گفت: بلي در خواب ديدم که قيامت برپا شده است و اطفال در حالي که ظرفهايي از آب بهشتي در دست دارند به استقبال مردم ميآيند که به آنها آب بياشامند و آن روز، روز بسيار گرمي بوده است و من به يکي از آن اطفال گفتم قدري از آن آب به من بده آن طفل نگاهي به من کرد و گفت: تو پدر من نيستي و من گفتم شما کيستيد ؟ گفتند ما اطفالي هستيم که در دنيا قبل از پدرانمان مرديم و حال به استقبال ايشان ميرويم تا به آنها آب دهيم. پس بدين جهت بود که آرزوي مرگ فرزندم را مينمودم.
باب دوم: در مورد صبر و ملحقات آن
شهيد در ابتداي اين باب به معناي صبر ميپردازد. ميفرمايد صبر در لغت به معني خود داري کردن از داد و فرياد در برابر ناراحتيهاست و صابر حقيقي کسي است که ظاهراً و باطناً خويشتن دار باشد و در ادامه صبر را به سه نوع تقسيم ميکند: 1) صبر عوام 2) صبر پرهيزکاران 3) صبر عارفان.
1) صبر عوام عبارتند از خويشتن داري و اظهار ثبات و پايداري نمودن ظاهري يعني شخص عامي در برابر مسائل و مشکلات خود را ظاهراً صابر نشان ميدهد تا حالش نزد خردمندان و عموم مردم پسنديده باشد و مورد سرزنش آنها قرار نگيرد. يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الاَْخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ. (روم / 7).
2) صبر زاهدان و عابدان و اهل تقوا و صاحبان حکمت است و اينها براي اميد ثواب آخرت صبر ميکنند: إِنَّمَا يُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم به غير حِسَابٍ(زمر / 10).
3) صبر عارفان: اينان از مصائب و مشکلات لذت ميبرند و بلاها را نوعي موهبت خاص الهي قلمداد ميکنند و آن را دليل بر عنايت و توجه خاص خدا ميدانند. الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(156)أُوْلَئكَ عَلَيهِْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ(بقره /156و157).
مصنف در ادامه اوصاف صابرين که در قرآن ذکر شده را توصيف مينمايد و ميفرمايد که تجاوز از هفتاد جاي قرآن از آنها ياد کرده و اکثر خيرات و درجات به صبر نسبت داده است و تمام آنها را خداوند ثمرهي صبر قرار داده. پس از آن مصنف قريب 30 حديث در خصوص صبر و اهميت آن ذکر ميکند که ما در اينجا به ذکر نمونهاي از آنها ذکرمي پردازيم.
1. قال نبي (صلي الله عليه و آله و سلم): «الصَبر نِصفُ الايِمَان»: رسول اکرم (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمودند: صبر نصف ايمان است.
2. قال نبي (صلي الله عليه و آله و سلم): « أََفضَلُ الاعمَالِ مَا اَکرَهتُ عَلَيهِ النُفُوسِ»: رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند: بالاترين اعمال چيزي است که بر نفسها دشوار باشد.
3. قالَ المَسيحُ عَليه السلام: « اِنَکُم لا تَدرُکُونَ مَا تُحِبُونَ اِلا بِصَبرِکُم عَلَي مَا تَکرُهُون». حضرت ميسح عليه السلام به حواريين فرمودند: به آنچه دوست داريد نميرسيد مگر اينکه در برابر ناراحتيها صبر کنيد.
4. قالَ علي عليه السلام: « بُنِيَ اِلاسلامِ عَلي اَربَعَ دَعَائم: اليقينُ و الصبرُ و الجهادُ و العدل». حضرت علي عليه السلام فرمودند اسلام بر چهر پايه بنا شده است: يقين و صبر و جهاد و عدل.
5. عن الحَسَن بنِ عَلي عليه السلام: عَن النَبِي صَلَي الله عليه وآله وسلم: « قَالَ اَنَ فِي جَنَة شَجَرةُ يُقَال لَمَا شَجَرة البَلَوي وَ تُوتِي ِلاهلِ البَلاءِ يُوُم القِيامَة فَلا يَرفَعَ لَهم ديوانٌ و لا ينصَبُ لهم ميزانٌصص يصيبُ عليهم الاجرُ صبّاً و قرائَ عليه السلام: انما يوفي الصابرون اجرهم به غير حساب. امام حسن مجتبي از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت ميکنند که آن حضرت فرمودند در بهشت درختي است که به آن درخت بلوي ميگويند و آن در روز قيامت به اهل بلا و مصيبت داده ميشود و هيچ گونه محکمه و ميزاني جهت بررسي اعمال آنها تشکيل نميشود و مانند باران بر آنها ثواب پاداش فرو ميريزد. آنگاه امام حسن مجتبي عليه السلام اين آيه را خواند: اِنَمَا يُوَفِي الصَابِرُونَ اَجرُهُم به غير حَسَاب « يعني خداوند صابران را به حد کامل و بدون حساب پاداش خواهد داد ».
6. مِن اَنَس قال: قَالَ رَسُولُ اللهُ صَليَ الله عَليهِ وَ آله: « قَالَ اللهُ عَزّوَجَل اِذَا وُجتُ الي عبدٍ مِن عَبدِي فِي بَدَنِهِ اَو مَالهِ اَو وَلدهِ ثُمَ اِستَقبَل ذَالِکَ به صبر جَميِل اِستَجيتُ مِنهُ يَومُ القِيامة اَن اَنصَبَ لَهُ مِيزاناً اَو اِنشر لهُ دِيواناً. انس ميگويد رسول خدا صلي الله عليه واله فرمودند: خداوند عزوجل ميفرمايند: هر گاه مصيبت و بلايي را متوجه بدن يا مال يا فرزند بندهام سازم سپس او با صبر جميل(4) از آن بلا استقبال نمايد من از او شرم ميکنم که در روز قيامت ترازويي جهت بررسي حساب او نصب کنم يا نامهي عمل او را بگشايم.
ملحقات باب دوم
فصل اول
در اين فصل بيان ميدارد که ضربت زدن بر ران و بر پشت هنگام مصيبت باعث نابودي اجر ميگردد. امام صادق عليه السلام: «الضَربُ عَلي الفَحنَه عِنَدَ المُصِيبَة يُحِبطُ الاَجرَ وَ الصَبرَ عِندَ صَدمِة الاُولي اَعظَمُ وَ عَظم الاَجرَ عَليَ قَدرِ مُصيِبتِ وَ مَن اِستَرجَعَ بَعدَ المُصِيبتِ جَدَّدَ اللهُ لَهُ اَجرُهَا کَيَوُمِ اُصِيبَ بِهَا». امام صادق عليه السلام فرمودند: ضربت زدن بر ران و زانو در هنگام مصيبت اجر و پاداش را از بين ميبرد و صبر کردن هنگام مصيبت نخستين، بسيار عظيم است. و عظمت اجر و پاداش به مقدار مصيبت است و هر کس بعد از مصيبت بگويد اِنَا لله وَ اِنَا اِليهِ رَاجِعوُن. خداوند اجرش را مانند روزي که مصيبت به او رسيده تجديد مينمايد.
فصل دوم
در اين فصل پيرامون اين صحبت ميکند که هر گاه به اهل بيت عليه السلام بلايي ميرسيد پيامبر آنها را به نماز امر ميفرمود و در اين خصوص ابن عباس ميگويد: « وقتي که در مسير مسافرت به پيامبر صلي الله عليه واله خبر وفات برادرش را به او دادند ايشان استرجاع نمود سپس از جاده خارج شدند و رفتند در کنار جاده و شتر خويش را روي زانو خواباندند و بعد دو رکعت نماز به جا آوردند و مدتي نشستند و به سوي راحله خويش حرکت کردند و گفتند: «وَاستَعينُ بِالصَبرِ وَ الصَلوة وَ انها لَکَبيرة اِلا عَلَيَ الخَاشِعِين». و نيز از ابن عباس نقل شده اينکه هر گاه به پيامبر صلي الله عليه و آله مصيبتي ميرسيد حضرت بر ميخواست و و ضو ميگرفت و دو رکعت نماز ميخواند و ميگفت: «اللهُمَ قَد فَعَلتُ مَا اَمَرتَنَا فَانجِز لَنا مَا وَعَدتَنَا ». يعني خدايا آنچه را که به ما دستور دادي انجام دادم پس تو نيز وعدهاي که به ما دادهاي براي ما منجر فرما.
فصل سوم
در اين فصل به اين مطلب ميپردازد که بلا زينت مومن است و در زير آتشهاي بلا انوار نعمتهاي خداوندي است و اينکه خداوند هيچ کس را قبل از ابتلا ستاياش نکرده و صبر کردن براي مومن به مثابه زانو بند براي شتر است. و براي اثبات مطلب در اين فصل مصنف به ذکر چهار حديث کفايت کرده که ما از اين ميان يکي از آنها را بيان ميکنيم. امام صادق عليه السلام ميفرمودند: « البلائُ زينُ المُومن وَ کراَمُه لِمَن عَقَل لاَنَّ في مُبَاشرتِه وَ الصَبرُ عَليهِ و الثُباتِ عِندهُ تَصحيح نَسبَهُ الايمان». امام صادق عليه السلام فرمودند: بلا زينت مومن و کرامت عاقل است براي اينکه برخورد نمودن با بلا و صبر کردن و پايدار بودن به هنگام آن دليل قوت ايمان است.
فصل چهارم:
در اين فصل بيان ميدارد که صبر نمايانگر نورانيت و صفاي باطن است و تفاوت حالات افراد در مورد صبر ميپردازد و در اين فصل به ذکر يک حديث اکتفا نموده است که ما به قسمتي از آن اشاره ميکنيم. قال الصادق عليه السلام: و الصبر مَا اوَلُه مَروا آخَرُهُ حّلو لِقوم و لِقوم مُرٍ اَوله و آخرُهُ فَمَن و خلهُ مِن اَوَاخِرِ فَقَد دَخلَ وَ مَن دَخَلهُ مِن اَوَائِلِه فَقَد خَرج.
حضرت امام صادق عليه السلام ميفرمايند: صبر آنچيزي است که براي عدهاي اولش تلخ است ولي آخرش شيرين است و براي عدهاي ديگر اول و آخرش تلخ است پس کسيکه در مسير صبر وارد ميشود و پايان و نتيجه آنرا در نظر گرفته است به طور مسلم از افراد صابر به شمار ميرود و توفيق بدست آوردن نتيجه مطلوب صبر را پيدا خواهد کرد ولي کسيکه توجه و نظر او به تلخي آغاز و ابتداي آن است هرگز در مورد مصداق صبر قرار نگرفته و از راه صبر خارج شده است.
فصل پنجم:
در اين فصل مختصري از حالات گذشتگان و صبر و بردباري پيشينيان هنگام مرگ فرزندان و دوستانشان ذکر ميگردد و قريب به 18 حکايت در مورد مردان صابر و 21 حکايت از زنان صابر را ذکر ميکند:
1. سخنان ابوذر سر قبر فرزند خويش
مرحوم صدوق در کتاب من لا يحضره الفقيه روايت ميکند که وقتي ذر پسر ابوذر وفات کرد ابوذر رحمه الله عليه سر قبر او ايستاد و دستش را برخاک قبر ماليد و گفت: رَحِمَک َالله يا ذَر به خدا قسم براي من فرزند خوبي بودي حال تو از من جدا شدهاي و من از تو خشنودم به خدا قسم که من از رفتن تو ناراحت نيستم و نقصاني به من نرسيده و به غير از حق تعالي به احدي نياز ندارم و اگر هوا مطلع(5) نميبود خيلي خوشحال بودم که من بجاي رفته باشم و به تحقيق که اندوه از براي تو من را مشغول ساخته است از اندوه بر تو و الله براي مردن و جدا شدنت گريه نکرده ام بلکه گريهام بر حالت تو که چه برتو خواهد گذشت بوده است، اي کاش ميدانستم که چه گفتي و به تو چه گفتند: خداوند حقوقي را که من بر او داشتم و تو بر او واجب نمودي من همه را به او بخشيدم پس تو هم حقوق خود را از او ببخش زيرا تو به جود و کرم از من سزاوارتري.
2. حکايت بانوي که برادر، پدر و شوهر و پسرش در اُحد شهيد شدند.
از انس بن مالک روايت شده است که وقتي در جنگ احد شايع شد که پيغمبر (صلي الله عليه واله) کشته شدند داد و فرياد مردم مدينه بلند شد عدهاي از زنها از مدينه به طرف احد رفتند که از جمله آنها يک زني از زنهاي انصار با آنها به طرف احد رفت و اين زن چهار شهيد داشت و معلوم نبود که براي شهدا خودش آمده با اينکه براي جستجوي حال پيغمبر (صلي الله عليه واله) وقتي از کناره جنازه چهار شهيد عبور کرد گفت: اينها چيست گفتند: جنازه برادر و پدر و شوهر و پسرت ميباشند زن بدون اينکه کنترلش را از دست دهد و جزع و فرع کند گفت: پيغمبر خدا کجاست گفتند پيغمبر جلوي شماست زن رفت و خودش را به حضرت رساند و به گوشه لباس پيامبر چنگ زد و ميگفت پدرم و مادرم فدايت اي رسول خدا تو زنده باشي تمام مشکلات براي ما آسان است.
باب سوم پيرامون رضا وخشنودي خداوند:
مصنف در ابتداي اين باب متذکر دو آيه از قرآن ميگردد و ميفرمايد: (خداوند متعال ميفرمايد: مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ أَنفُسِكُمْ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا إِنَّ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرٌ(22)لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ به ما ءَاتَئكُمْ وَ اللَّهُ لَا يحُِبُّ كلَُّ مخُْتَالٍ فَخُورٍ. (6) يعني هر مصيبتي در زمين و در وجود شما ميرود دلتنگ نشويد و به آنچه از نعمتها به شما ميرسد مغرور و دلشاد نگرديد. و نيز خداوند متعال ميفرمايد: رَّضىَِ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ . (7) و بايد دانست رضا و خوشنودي ثمره و نتيجه محبت خداست و محبت ثمره معرفت است چون کسي که انساني را به خاطر بعضي صفات نيکويش دوست بدارد، هرچه معرفت و شناختش در مورد آن انسان بيشتر شود دوستياش نسبت به او نيز بيشتر ميگردد اگر چه آن نيکويي در آن تصوري و خيالي باشد و واقعيت نداشته باشد. پس اگر کسي به ديده بصيرت به جلال و عظمت خداوند و کمال او نظر کند خدا را از همه بيشتر دوست ميدارد و خداوند متعال ميفرمايد: وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ (8) و وقتي خدا انسان را دوست بدارد تمام آثاري که از او صادر شود نيکو به مي شمارد و مقتضاي رضا و خوشنودي چنين است. پس بنابراين رضا و خوشنودي ثمرهاي است از ثمرات محبت بلکه هر کمالي ثمره محبت است و محبت فرع معرفت است و رجاء و خشيت و شوق و توکل و رضا و تسليم از لوازم محبت است. بدانکه رضا و خوشنودي براي انسان فضيلت عظيمي است بلکه تمام فضائل است و تمام فضيلتها به او بازگشت مينمايد و خداوند متعال به اهميت و فضيلت آن اشاره فرموده و آن را مقرون به رضا خود و علامت آن قرار داده است و فرموده: «رضوانٌ منَ الله اکبر»: يعني مقام و خشنودي خداوند از هر نعمتي برتر و بزرگتر است. شهيد در اين زمينه 22 حديث ذکر کرده است که ما به ذکر بعضي از آنها اکتفا ميکنيم.
1) قال النبي صلي الله عليه و آله: اذا احبَّ اللهُ عبداً ابتلاهُ فان اجتَبَاهُ رَضِيَ اصطَفاه. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: چون خدا بندهاي دوست بدارد او را در دنيا مبتلا ميگرداند، پس اگر صبر کرد او را بر ميگزيند و اگر راضي و خوشنود شد او را به مرتبه اصفياء ميرساند.
2) رُوي انَّ موسي عليه السلام قال: يا رَبِ دلَّني علي امرٍ فيه رضاک فاوفي الله تعالي اليه انّ رضايَ في کُرهکَ وانت ما تُصبرُ علي ما تکرهُ قال يا ربّ دَلني عليه قال: فانَ رِضَايَ فِي رِضَاک بِقضاني. حضرت موسي عليه السلام: عرض کرد پروردگارا مرا به امري راهنمايي نما که در ان رضاي تو باشد خداوند به او وحي فرمود: که رضاي من در آن است که تو در برابر ناراحتيها صبر نمايي موسي عليه السلام عرض کرد مرا برآن راهنمايي کن، رضاي من در آن است که تو راضي به قضاي من شوي.
3) قال الصادق عليه السلام: اِن اعلَمَ الناسِ بِالله اَرضَاهُم بِقَضَاءِ الله عَزَوَجَل: امام صادق عليه السلام فرمودند: داناترين به خداي متعال، راضيترين آنها است از خداي عزوجل. يعني هر کس از خدا بيشتر راضي و خشنود باشد داناتر است.
ملحقان باب سوم
فصل اول:
در اين فصل پيرامون اين مطلب بحث ميگردد که رتبه رضا بسيار برتر از صبر است بلکه محققين گفتهاند صبر در برابر رضا مانند محبت در برابر طاعت است. زيرا لازمه دوستي و محبت اين است که بلا ديده از بلا لذت ببرد زيرا او بلا را دليل بر عنايت و توجه محبوب ميداند و بلا را از الطاف خاصه محبوب مي شمارد در نتيجه نه تنها از بلا ناراحت نميشود بلکه به هنگام بلا قرب و انسش به محبوب زيادتر ميگردد. در صورتيکه لازمه صبر اين است که از بلا ناراحت شود و آن را مشکل قلمداد نمايد منتهي در برابر ناراحتي و سختي صبر و تحمل مينمايد و ناراحت شدن با انس محبوب منافات دارد. پس با اين بيان روشن گرديد که محبت و صبر با يگديگر منافات دارند و ضد يگديگرند. و همچنين معلوم گرديد که بين صبر و رضا فاصلههاي زيادي است.
فصل دوم:
در اين فصل به درجات رضا ميپردازد و بيان ميکند رضا درجاتي دارد و درجه پائين رضا اين است که شخص بلا را درک ميکند و دردش را احساس مينمايد و لکن به آن بلا راضي ميشود بلکه ميل و رغبت به آن پيدا ميکند و چون وقتي در ثمره و نتيجه بلا تعقل مينمايد عقلش او را وا ميدارد که به بلا اشتياق پيدا کند براي اينکه به ثواب خداوند متعال نائل آيد و نزد خداوند متعال تقرب جويد و به بهشتي فائز آيد و اين قسم رضا را (رضامتيقن) است. درجه بالاتر اين است که مانند درجه اول رضا، درد را احساس ميکند و لکن بلا را دوست دارد نه از جهت اينکه به ثواب نائل آيد بلکه از جهت اينکه بلا مطابق خواسته محبوب و رضايت اوست. اين مرتبه از رضا را (رضا مقربين) مينامند. درجه نهائي رضا اين است که شخص احساس خود را باطل و نابود نمايد و هيچگونه احساس درد در برابر بلاها و مصيبت نکند. مانند کسي که در حال غضب مشغول جنگ است چگونه وقتي جراحتي در اين حالت بر او وارد ميشود هيچ متوجه نميشود وقتي خون از محل جراحت جاري ميگردد آن وقت متوجه ميشود که جراحتي بر او وارد شده است. کما اينکه نقل شده است که زني به زمين خورد و ناخن پايش شکست و آن زن به جاي اينکه آه و ناله کند خوشحال و خندان بود. به او گفتند مگر جاي ناخنت درد نميکند ؟ زن در جواب گفت: لذت ثوابي که خداوند براي شکسته شدن ناخن من مقرر فرمود درد و رنج آن را از دلم بيرن برده است. (9)
فصل سوم:
در اين فصل شهيد ثاني حالات عدهاي از بزرگان سلف که راضي به قضاء و قدر الهي بودند را ذکر ميکند و قريب به يازده حکايت از حالات ايشان را متذکر ميشود که ما به ذکر دو نمونه از آنها اکتفا ميکنيم.
1) حکايت بلا و گرفتاري حضرت ايوب عليه السلام:
وقتي که بلا و گرفتاري حضرت ايوب عليه السلام شدت يافت عيال آن حضرت به او گفت: آيا دعا نميکني که خداوند بلا را از تو برطرف نمايد ؟ حضرت ايوب فرمود: اي زن من هفتاد سال در حال رفاه و آسايش زندگي کردم و حال مايلم که هفتاد سال در بلا و گرفتاري باشم تا شايد بتوانم شکر نعمتهاي گذشته را ادا کنم و صبر کردن در برابر بلا براي من سزاوارتر است.
2) حکايت مرد نابينا مفلوج مجذوم با حضرت عيسي عليه السلام:
در روايت است که روزي حضرت عيسي عليه السلام بر مرد نابيناي مفلوجي برخورد کرد که علاوه بر فلج بودن مبتلا به مرض برص و جزام نيز بود و مرض جزام گوشت بدن او را متلاشي کرده بود و با اين حالت ميگفت: الحَمدُ اللهِ الذي فَانِي مِمَا اِبتَلي بهِ کَثيراً مِن خَلقِهِ، يعني حمد وستايش سزاوار آن خدايي است که مرا از بلائي که بيشتر مردم به آن مبتلا هستند عافيت دادهاي، حضرت عيسي عليه السلام از آن مرد پرسيد: آن بلا چيست که خداوند آن را از تو دور نموده است ؟ گفت: اي روح الله من بهترم از کسي که خداوند قرار نداده است در قلب او آن چيزي را که در قلب من قرار داده است و آن چيز معرفت خداست. حضرت عيسي عليه السلام فرمود: راست گفتي اي مرد سپس حضرت عيسي عليه السلام به آن مرد گفت دستت را به من بده و آن مرد دستش را به حضرت داد و آن مرد به معجزه حضرت عيسي عليه السلام به زيباترين صورت و قيافه در آمد و خداوند تمام امراضي که در او بود از بين برد و شفا داد.
فصل چهارم:
در اين فصل مصنف بيان ميدارد که دعا کردن جهت رفع بلا و بر طرف شدن مرض و براي حفظ فرزند هيچگونه منافاتي با رضاء به قضاء و قدر الهي ندارد و خداوند متعال موکداً از ما خواسته است که به سوي او دعا و انابه کنيم و ترک دعا را دليل بر استکبار و سرکشي و دعا کردن را از جمله عبادات قرار داده است. (10)مصنف در ادامه اين فصل ميفرمايد که از جمله وظايف دعا کننده اين است که داعي به خاطر اطاعت از دستور خدا و امتثال فرمان او دعا کند چون او خودش دستور داده است که دعا کنيد و علامت اينکه دعا براي اطاعت از فرمان خداست اين است که اگر دعايش مستجاب نشده و به مطلوب خود نرسيده ناراحت نشود که چرا دعايم مستجاب نشد زيرا ممکن است استجابت دعا او مشتمل يک مفسدهاي باشد که آن مفسده را احدي جز خداوند نميداند.
باب چهارم: در مورد گريه کردن بر مرگ اقارب و فرزندان
در اين باب پيرامون اين مطلب بحث ميگردد که گريه کردن بر مرگ فرزندان و اقارب منافاتي با مقام صبر و رضا ندارد و شهيد ثاني در اين باب اينگونه ميگويد: « بدان و آگاه باشد که صرف گريه کردن منافاتي با مقام صبر و رضا ندارد زيرا گريه کردن بر فرزند و اقربا جزء طبيعت و سرشت انسانيت است و رحمت رحيمت بشر چنين اقتضائي دارد ». پس بنابر اين مادامي که گريه کردن مشتمل بر اعتراض به کار خدا مانند جزع و فزع و پاره کردن لباس و لطمه زدن به صورت و ضربت زدن به زانو و امثال اينها نباشد عيبي ندارد. خود پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و انبياء پيشين از حضرت آدم عليه السلام تا پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله و همچنين بعد از پيامبر صلي الله عليه وآله و اهل بيت و اصحاب آن حضرت در مصائب گريه کردند در حالي که کمال رضايت و صبر و ثبات را داشتهاند. ما در اينجا به نمونهاي از گريههاي ائمه اطهار و پيامبر صلي الله عليه و آله را به طور اجمال ذکر ميکنيم.
1- گريههاي امام سجاد عليه السلام به مدت چهل سال بر قتل امام حسين عليه السلام
2- گريه پيامبر صلي الله عليه وآله در مرگ ابراهيم
3- گريه پيامبر صلي الله عليه و آله در مرگ مادرش
4- گريه پيامبر صلي الله عليه وآله در مرگ طاهر فرزند آن حضرت
5- گريه پيامبر صلي الله عليه واله در مرگ عثمان مظعون
6- گريههاي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله بر حالت سعد بن عباده
7- گريههاي پيامبر صلي الله عليه وآله بر حالت دختر زادهاش امامه
8- گريههاي پيامبر صلي الله عليه وآله در شهادت جعفر طيار و زيد بن حارثه
9- گريههاي پيامبر صلي اله عليه وآله هنگام ملاقات دختر کوچک شهيد يزيد
10- گريههاي پيامبر صلي الله عليه وآله بر شهداء احد
فصل اول:
در اين فصل چند حديث و روايت در مذمت صورت خراشيدن و گريبان پاره کردن و داد و فرياد کردن به هنگام مصيببت ذکر ميگردد.
1) عن ابن مسعود قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله: لَيس مِنّا مَن ضرَبَ الحُدودَ و شقَّ الجُيُوب. رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم فرمودند: از ما نيست کسي که به هنگام مصيبت سيلي به صورت خود زند و گريبان خود را پاره کند.
2) مَن اَبي امامة اِنَّ رسول الله صلي الله عليه وآله قال: لَعَن الله الخامشَة وجهها و الشّاقة جيبها والداعيَه بالوَيل و الثُبور. پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمودند: خدا لعنت کند آن زني را که در مصيبت صورت خود بخراشد و گريبان خويش را پاره کند و فرياد واي و هلاکت سر دهد.
فصل دوم:
در اين فصل در مورد فضيلت و استحباب استرجاع است و در اين زمينه چند نمونه از آيات و روايات ذکر گرديده که ما پارهاي از آنها را متذکر ميشويم:
1) مستحب است مصيبت زده به هنگام مصيبت استرجاع نمايد يعني بگويد: انا لِله و انا اليه راجِعُون زيرا که خداوند متعال در قرآن کريم فرمود: الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (11)
2) امام باقر عليه السلام ميفرمايند: هيچ مومني در جهان به مصيبتي گرفتار نشود که هنگام ورود آن مصيبت (انا لِله و انا اليه)راجعون گويد جز آنکه پروردگار گناهان گذشته او را خواهد بخشيد.
فصل سوم:
اين فصل در مورد نوحه سرائي براي مردگان است و اينکه نوحه سرائي اگر با سخن نيکو راست باشد جائز است. يعني نوحه سرائي اولا بايد با داد و فرياد و جزع و فزع نباشد و ديگر آنچه در مورد فضائل و مناقب آن مرده گفته ميشود راست باشد يا اينکه اعتماد داشته باشد که راست است وگرنه اگر با داد و فرياد و جزع باشد يا آنچه درمورد فضائل آن ميت گفته ميشود دروغ باشد مسلم جايز نيست بلکه حرام است و باعث از بين رفتن اجر ميگردد و در اين زمينه نيز شواهد مختصري از رفتار معصومين عليهم السلام ذکر ميگردد.
1) ابن بابويه از امام باقر عليه السلام روايت کرده است که آن حضرت وصيت کرد که ده سال در مراسم حج در مني براي او گريه و نوحه سرائي کنند و رسم ماتم را تجديد نمايند و بر مظلوميت آن حضرت گريه کنند.
2) پيامبر صلي الله عليه وآله: به تعدادي از انصار که براي شهداء خود در جنگ احد گريه ميکردند فرمودند: عمويم حمزه گريه کننده ندارد و خود حضرت نيز گريست، حضرت با اين عمل هم گريه و نوحه خانواده شهداء را تاييد کرد و هم تلويحاً دستور داد که بر عمويش حمزه نيز گريه کنند.
نوحه سرائي باطل و حرام
نوحه سرائي باطل و حرام اين است که براي ميت صفاتي ذکر کنند که در او نبوده است و يا اينکه زنها در نوحه خواني طوري صدايشان را بلند کنند که مردم نا محرم بشنوند و يا لطمه و خراش به صورت وارد کنند. اينها از مواردي است که در شرع مقدس اسلام ممنوع شده و حرام ميباشد و باعث از بين رفتن اجر مصيبت است و احاديثي که از پيغمبر صلي الله عليه وآله در مذمت و نهي از نوحه سرائي وارد شده ناظر به اين قسم از نوحه سرائي است و چند نمونه از آن احاديث در ميان 5 حديثي که در کتاب آمده را ذکر ميکنيم.
1) قال النبي صلي الله عليه وآله: انا بَريٌ مِمَن حَلَقَ و صَلَق. پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرموند: من بيزارم از کسي که در مصيبت موي سرش را بکند و صداي گريه و نالهاش را بلند کند.
2) عن ابي سعيد الخدري: لَعَن رسول اله صلي الله عليه وآله الناحيةُ و المستَمعةُ. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله: زن که نوحه کننده و زني را که صدايش به هنگام نوحه سرائي به گوش مردم نامحرم برسد لعنت کرده است.
خاتمه:
خاتمه کتاب مشتمل بر چند فائده مهم مانند تسليت دادن به مصيبت ديده و کيفيت و ثواب آن و شکرت در تشيع جنازه و کفن و دفن مسلمان و امثال اينها که در اين زمينه احاديث زيادي ذکر ميگردد.
ثواب تسليت به مصيبت ديده:
1) عَن ابن مسعود عَنِ النبي صلي الله عليه وآله قال: مَن عزّي مُصاباً فَلَه مِثل اَجرِه. ابن مسعود از نبي اکرم صلي الله عليه وآله روايت ميکند که آن حضرت فرمودند: هر کس مصيبت ديدهاي را تسليت دهد مانند مصيبت ديده در نزد خدا اجر خواهد داشت.
2) عَن اَنَس قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله: مَن عزّي اخاهُ المؤمن مِن مصبتهِ کَساهُ الله عزوجل حُلةً خَضراء بها يوم القيامة . فقيل يا رسول الله ما يجر بها يَوم القيامة قال يقبطُ بها. رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند: هر کس برادر مومنش را در مصيبت تسليت دهد خداوند عزوجل در قيامت جامهاي سبز به او ميپوشاند که مردم نسبت به آن لباس غبطه ببرند.
شهيد ثاني در اين خصوص 10 روايت ذکر کرده که ما ذکر همين دو روايت بسنده ميکنيم.
کيفيت تسليت و تهنيت گفتن:
1) عَن علي عليه السلام قال: کَان رَسُول الله صلي الله عليه وآله اذا عزّي قال اجَرکم الله و رَحِمکُم و اذا هَنّي قال: بارکَ الله لکُم. حضرت علي عليه السلام فرمودند: هر گاه رسول خدا صلي الله عليه وآله به مصيبت ديدهاي تسليت ميداد ميفرمود: آجرکمُ اللهَ و رحمکم و هر گاه به کسي تهنيت ميداد ميفرمود: بارک اللهُ لکم بارک الله عليکم. در اين خصوص نيز شهيد 5 روايت ذکر کردهاند که به جهت اختصار دو نمونه از آنها را ذکر ميکنيم.
هنگام مصيبت پيامبر را به ياد آوريد:
1) عن اِبن عباس رضي اللهُ عنه قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله اذا صابَ احَدَکم مصيبةٌ فليَذکرُ مُصيبة لِي فانها اَعظمُ اعصائب. ابن عباس از رسول خدا صلي الله عليه وآله روايت کرده است که آن حضرت فرمودند: هر گاه براي هر يک از شما مصيبتي پيش آمده است مصيبت مرا به ياد آورد تا مصيبت خود را فراموش کند زيرا مصيبت من بزرگترين مصائب است. (12)
2) از يکي از زنهاي عابده نقل شده است که ميگويد : هر مصيبتي که به من ميرسيد به ياد ميآوردم مصيبت آتش جهنم را آنگاه آن مصيبت در مقابل من بسيار کوچک ميشد و تحمل آن آسان ميگشت. شهيد در ذيل اين موضوع قريب به دوازده حکايت و روايت نقل ميکند.
بلا نوعي از الطاف الهي است :
در اين فصل چند نمونه از آيات و روايات در فضيلت بلا و اينکه بلا نوعاً يکي از الطاف الهي است بيان ميگردد.
1) قال الصادق عليه السلام عن النبي صلي الله عليه وآله: النَبيون ثُم الامثَل فلا مثَل و يُبتَلي المُومِن بَعدَ ذالک عَلي قَدر اِيمَانه و حُسنِ اعماله فمَن صحَ ايمانُهُ حسُنَ عمله اشتد بلائُهُ و من سخِفَ ايمانُهُ و ضعف عملُهُ قلَّ بلائُهُ. امام صادق عليه السلام فرمودند از رسول خدا صلي الله عليه وآله سوال شد که سخترين بلاها در دنيا براي کست ؟ حضرت فرمودند: سختترين و شديد ترين بلاها در دنيا براي پيغمبران است بعد از آنها هر کس ايمانش بيشتر باشد بلائش نيز بيشتر است. و مومن به قدر ايمانش و حسن عملش به بلا مبتلا ميشود پس کسي که ايمانش صحيح و عملش نيکو باشد بلائش نيز شديدتر است و کسيکه ايمانش ناقص است و عملش ضعيف باشد بلائش نيز کمتر است.
2) روي زيد الشحام مَن ابي عبد الله عليه السلام قال: اِنَّ عَظيمُ الَاجر مَع عَظيِم البَلاءِ وَ مَا اَحَبَّ الله قُوماً الا ابتَلاهُم. امام صادق عليه السلام فرمودند: همان اجر بزرگ با بلا بزرگ است وخداوند هيچ قومي را دوست نداشت مگر اينکه آن قوم را به بلا مبتلايشان کرد. مصنف در ذيل اين عنوان حدود دوازده روايت ذکر ميکند و پس از آن متن تسليت نامه امام صادق عليه السلام را ذکر ميکند.
جناب شيخ زينالدين معروف به شهيد ثاني کتاب خود را با حمد ثنا بر خداو صلوات بر محمد و آل اطهارش در روز جمعه اول ماه رجب سال 594 به اتمام ميرساند.
پي نوشت ها :
1. حنث: به کسر حاء يعني گناه: پس معني عبارت لَم يَبلغوا الحَنث چنين ميشود: يعني فرزندي که هنوز به سني که گناه به رايشان نوشته شود نرسيده.
2. اين مطلب در صورتي که سقط به علل و حوادث غير اختياري انجام يابد و لي اگر به اختيار والدين جنين را سقط کردند نه تنها مشمول شفاعت جنين سقط شده نميشوند بلکه علاوه بر پرداخت ديه کفاره جمع در دنيا، طفل در آخرت از پدر مادري که اختيار خودشان او را سقط کردهاند شکايت ميکند.
3. ابو السحاق ابراهيمي حربي از علماي اهل تسنن و مرد زاهدي بود او در سال 198 متولد شد و در سال 285 در بغداد وفات کرد.
4. از امام باقر عليه السلام پرسيدند صبر جميل چيست؟ فرمودند يعني صبري که در آن شکايت به مردم نباشد.
5. يعني جاهاي هولناک عالم پس از مرگ
6. حديد / 22و 23
7. بينه / 8
8. بقره/165
9. در حالات آمنه بيگم دختر علامه مجلسي که از زنان صاحب کمال و مجتهده بود نوشتهاند که و قتي که از پله بالا ميرفت افتاد و سرش شکست و خون جاري شد و ساق پايش به سنگ خورد و استخوانش شکست و او با اين حال شاد و خندان بود وقتي آمدند اطرافش و او را با حالت خنده مشاهده کردند وگفتند مگر جاي جراحت سر و پايت درد نميکند فرمود: چون ثوابهايي که خداوند در برابر اين زحمت به بنده ميدهد به يادم آمد آرام شدم. کتاب ايمان شهيد دستغيب جلد 1 صفحه 55.
10. مومن / 60
11. بقره / 156
12. منظور مصيبت فقدان و فراق پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم است.
/ع