جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
روحانيون و روشنفکران، تعامل و هم‌انديشي
-(2 Body) 
روحانيون و روشنفکران، تعامل و هم‌انديشي
Visitor 288
Category: دنياي فن آوري
ساختارِ ايرانِ بزرگمان هميشه در طولِ تاريخ، “مذهبي” و”ايدئولوژيک” بوده است. ايدئولوژيک در علوم انساني به مانند بسياري ديگر از اصطلاحات، دارايِ بارِ معنايي گسترده و وسيعي مي‌باشد و راقم اين سطور، در اينجا آن را صرفاً از منظرِ جهان‌بيني و هنجارِ غالب، به کار برده‌ام و بديهي است که منظورِ حقير ديدگاه‌هاي مارکسيستي، پسامارکسيستي و اومانيستي و غيره نمي‌باشد و نمي‌بايست آن را با ديگر معناها خَلط نمود.
در طولِ تاريخ ِ کشورمان، از زمانِ زرتشتيان و مانويان و مزدکيان تا اسلام ِ عزيز، ساختارِ ايران، گره خوردگيِ عميق و ظريفي با منصب و مقام ِ "روحانيت" داشته و دارد. به صورت کلي، “دين” و”مذهب” به علت دارا بودنِ مفاهيم و موضوعاتِ “معنوي” و ”انساني” هميشه مورد توجه عموم قرار گرفته‌اند. و افرادي (روحانيون) نيز که در اين حيطه فعاليت داشته‌اند، هميشه با جامعه و مردم در ارتباط بوده و بر يکديگر تأثير گذاشته‌اند. در اين بين، دو گروه بوده و هستند که تقريباً در تقابل با يکديگر سير نموده و براي يکديگر سازِ مخالف نواخته‌اند. آن دم که دينِ جديدي مي‌آمد، همچنان که روحانيون در کنار آن قرار مي‌گرفتند، گروهِ ديگري با عنوانِ “روشنفکر” در جامعه حضورِ ژرف يافته، و برخي موضوعات و چالش‌ها را بر نمي‌تابيدند. همچنان که “رازي‌ها” و “معري‌ها” در طولِ تاريخ حضور پيدا نموده‌اند. يعني گروهي به نام “روشنفکر” که خود را از سطح ِ “عوام” بالا کشيده ومتمايز نموده، ديدگاه‌ها و اعتقادات خود را در تباين و تضاد با گروهِ ديگر، يعني " روحانيون " ديده، و دو طرف در مقابلِ يکديگر موضع‌هاي منفي و خصمانه‌اي را گرفته و به رد و هجو يکديگر پرداخته‌اند. که البته در اکثرِ موارد (به جز رنسانس) چربش و پيروزي با “روحانيون” بوده است. چرايي و عينيت اين موضوع را مي‌توان در انقلابِ تأثيرگذارِ “مشروطه” به صراحت مشاهده نمود. و در نهايت اين را که چرا مشروطه رو به شکست گذاشته و چرا دولت‌هايي مانندِ دولتِ دکتر مصدق سرنگون شدند بهتر و منقح‌تر تبيين خواهيم نمود.
در مدخلِ بحث گفته آمد که ساختارِ ايران، “مذهبي” است و در ساختارِ مذهبي، “روحانيون” نقشِ مهمي را ايفا مي‌نمايند و به تبع ِ آن مردم نيز از نقشِ غالب و قابلِ احترامِ جامعه (يعني همان روحانيت) حمايت نموده و روحانيون از اين منظر داراي قدرت تصميم‌گيري و مانور بسيار زيادي مي‌باشند و گواهِ اين مدعا نيز، صدورِ فتواهايي بوده است که از سوي اين قِشر در طولِ تاريخِ بعد از اسلام و به ويژه قرنِ حاضر صورت گرفته است و مردم نيز به پيروي از چنين فتواهايي به پا خاسته، تغييرات و انقلاب‌هاي عظيمي را پديد آورده‌اند. از اين روي اگر فردِ روشنفکري بخواهد يک تنه در مقابلِ چنين جايگاه و مقامي بايستد، مطمئناً از جامعه طرد خواهد شد و موردِ استقبالِ بافت و توده‌ي جامعه قرار نخواهد گرفت. در قبل و آغازين لحظاتِ شکل گرفتنِ جنبشِ عظيمِ “مشروطه”، روشنفکران و روحانيون، با شدت و حدت در يک صف ايستاده و براي رسيدن به هدف، که همان دولتِ مشروطه و محدود و قانون‌گرا بود، پويا و متحرک از هر نظر، چه “منبر” و “چه قلم”، براي نيل به هدف پافشاري نموده و آن را تا پيروزيِ نهايي نزديک ساخته و آماده براي به ثمر نشاندن آن بودند. اما اندک اندک، به علتِ برخي موضوعات و اختلاف‌ها، شکاف‌هاي عميقي بينِ اين دو پديد آمد که در نهايت شکل گرفتنِ شکاف و اختلاف همان و شکستِ مشروطيت همان.
غرض اين است که روشنفکران، ساختارِ جامعه را ناديده گرفتند و همين عامل، باعثِ شکست و انفعالِ يک خيزشِ عظيم در قرنِ حاضر شد. و باز مصداقِ عيني‌تر اين موضوع در دولتِ جنابِ دکتر مصدق رخ نماياند. دولتِ محبوبِ جنابِ دکتر مصدق نيز تا آنجا که پشتوانه‌ي روحانيت و توده‌ي مردم را در پشت خود داشت بر بسياري از مشکلات و تنش‌ها و حتي کودتاه، فائق آمد، اما آن دم که نصيحت‌ها و گوشزدهاي "آيت‌الله کاشاني" را ناديده گرفت و نسبت به آن‌ها بي‌اعتنايي نمود، روزگار به گونه‌اي ديگر رخ نماياند و در نهايت دکتر مصدق اسيرِ کودتاي ِ بي‌رحمانه‌يِ 28 امردادِ 1332 شد. و به دليلِ کم‌توجهي به برخي موضوعات، در نهايت به خانه‌نشيني و انفعالِ تحميلي روي آورد و ديگر از صحنه‌ي “سياست” و حتي زندگيِ “طبيعيِ” خود، کناره گرفته و به همين منوال رخت از جهان بست و سوي ديارِ باقي شتافت.
بحثِ تقابلِ “روحانيون” و “روشنفکران”، مصداق‌هاي بسياري را در طولِ تاريخ بشر داشته است و چنين امري تنها در ايران، مصداق و عينيت نداشته و ندارد. و مثال ِ بارزِ ديگرِ آن، رنسانس بود که البته در آنجا روشنفکران گوي سبقت را ربودند و به تحولاتِ گسترده‌اي دست يازيدند. که البته از برخي جهات ”رنسانس” باعث ِ پيشرفت‌هاي عظيم و چشم‌گيري براي غرب شد اما تبعاتِ گران و اسف‌باري را نيز براي آنان پديد آورد که مهم‌ترين آن “اومانيسم” بود که حقير در مقالاتي با عنوانِ "بحرانِ اصالتِ علم و اصالتِ انسان در دنياي مدرن" و "منشأ آزادي از منظر اومانيست‌ها و اسلام" و غيره، به تبعاتِ اومانيسم پرداخته‌ام و از اين روي از بحثِ اومانيسم و تبعاتِ آن مي‌گذرم.
اما همان طور که در سخنِ بسياري از بزرگان بوده است، مي‌بايست روحانيت و روشنفکري، در کنار و جوار يکديگر حرکت نمايند و اگر اختلافي در سلايق و علايق آنان پديد آمد بايسته و شايسته است به مباحثه و مناظره پرداخته و برخي ابهامات را تبيين و تنقيح نمايند. و هدف و معيار را پيروزي و سرفرازي “ايرانِ اسلامي” قرار دهند. موضوعي که بديهي و ملموس مي‌نمايد اين است که، در حالِ حاضر در کشورمان چنانکه “روحاني” و “روشنفکرِ” منحرف وجود دارد، روحاني و روشنفکرِ عالم و حکيم و اسلام مدار و ولايت پذير نيز موجود است. و نمي‌بايست به يک فردِ روشنفکر و اهل قلم، برچسب‌هاي نا روا ضد. بسياري از روشنفکران در طولِ اين ساليان، کتاب‌ها و مقالاتِ فراواني در باب دفاع از اسلام و برخي موضوعات، نگاشته‌اند و سهم اين عزيران را نمي‌بايست فراموش نمود. چنانچه “انقلابِ کبيرِ اسلاميِ 57” نيز با همکاري و هم انديشيِ روحانيون و روشنفکران به ثمر نشست. بزرگاني چون “آيت‌الله مطهري” و “دکتر شريعتي” در دو قطب و در دو سوي جامعه (عوام و دانشگاهيون)، تاثيرهاي بسيار گسترده‌اي را نهادند و اگر چنين شخصيت‌هايي نمي‌بودند و اگر بين آن‌ها شکاف پديد مي‌آمد، چه بسا انقلابِ کبير اسلامي به ثمر نمي‌نشست، چنانکه در انقلابِ مشروطه همين اتفاق رخ نماياند و شکافِ بينِ روشنفکران و روحانيون منجر به شکستِ عظيم مشروطه گرديد.
نتيجه‌ي کلام آنکه اگر براي سرفرازي و توسعه‌ي کشورِ اسلامي‌مان، در تکاپو باشيم، دو قشرِ روشنفکر و روحاني، دانشجو و طلبه، مي‌بايست ميان يکديگر تعامل برقرار نموده و به بحث در بابِ موضوعاتي خطير، مهم و قابلِ توجه بپردازند. بديهي است چنين امري پويايي و تکاملِ بيشتري را در جامعه رقم خواهد زد. در طولِ قرنِ حاضر، روشنفکرانِ فراواني بر سر کار آمدند و با عدول نمودن از برخي هنجارها (عدول از اسلام و غيره)، سبب‌سازِ طرد و مهجوريت خويش شدند. خيلِ عظيمي از اين روشنفکران به ديگر کشورها رفته و به بازگو نمودنِ دوباره‌ي ديدگاه‌ها و نظرياتِ خويش پرداختند و با چاپ نمودنِ کتب و مقالاتِ مختلف، بيکار ننشسته و به مبارزه برخاستند. بايسته است روحانيون و روشنفکرانِ (اسلام‌مدارِ) ايرانِ اسلامي نيز، با همکاري و تعامل، از راه قلم و تحقيق و پژوهش، با آن‌ها روي به گفتمان آورند و پاسخ‌گوي انتقادات و نقدهاي آنان (روشنفکرانِ خارج از کشور) باشند. بي‌شک داراي دين، مذهب و فرهنگي مي‌باشيم که پتانسيلِ هر گونه پاسخگويي و اقناعي را دارا مي‌باشد و “روشنفکرانِ اسلام‌مدار” و”روحانيونِ آگاه و عالم”، در کنار يکديگر بر بسياري از چالش‌ها فائق خواهند آمد. مي‌بايست کارهاي پژوهشي و تحقيقي فراواني صورت گيرد تا از قافله عقب نمانده و پويايي بيشتري را پديد آوريم .”حوزه‌ي علميه قم” در طولِ سال‌هاي اخير جستارهاي خوبي را در بابِ “وحيانيتِ قرآن کريم” و برخي موضوعاتِ ديگر به چاپ رسانده است و اين جاي بسي خوشحالي است که به تبيين و توضيحِ برخي نقدها پرداخته‌اند و مي‌بايست چنين تحقيق‌هايي بيشتر و بهتر صورت پذيرد و البته تعامل و هم‌انديشي با روشنفکرانِ ولايت‌پذير را نيز نمي‌بايست از ياد ببرند. حوزه و دانشگاه در تعامل با يکديگر مي‌توانند بسيار ژرف‌تر عمل نموده و نگذارند که بين "حوزه" و "دانشگاه" گسست و اختلاف پديد آيد و با چنين گسستي اختلاف‌هاي بيش از پيش بر جامعه سايه افکند. همچنين مي‌بايست در کتاب‌هاي “دين و زندگي” چه در سطح آکادميک و چه در سطح مدارس، تغييراتِ ژرفي را پديد آوريم و به نوعي جدي‌تر و عميق‌تر به تبيينِ برخي موضوعات بپردازيم تا دانش‌آموزان و دانش‌جويان، آمادگيِ هر سخنِ تازه و غريبي را دارا باشند و بهتر و موثرتر از اسلام ِ نابِ محمديِ خود به دفاع بپردازند.
حوزه و دانشگاه دو محورِ اساسي پيشرفتند. و اين پيشرفت حاصل نمي‌شود جز با تعامل، هم‌فکري و هم‌انديشي. و من الله توفيق.

منبع:هفته نامه شکوفه هاي زيتون.
ارسال توسط کاربر محترم سايت : synapse_131
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image