مقدمه
در شکلدهي هويت زن ايراني، عوامل متفاوتي دخالت داشته و دارند که از اينها ميتوان به عوامل طبيعي (محيط جغرافيايي)؛ عوامل فرهنگي و اجتماعي مثل: احکام، عقايد، باورها، آموزههاي ديني، آداب و رسوم قبيلهاي و ... اشاره کرد. کتابهاي زيادي نيز مفصلاً به توضيح و شرح بسياري از عوامل فوق پرداختهاند.
در مراجعه به کتابهاي مربوطه اثري که اختصاصا به بررسي نقش آموزههاي شيعي در زنان ايراني پرداخته باشد يافت نشد و حتي مقالهاي تحت اين عنوان به دست نيامد، از آن جايي که يکي از شاخصههاي اختصاصي مکتب تشيع، برگزاري مراسم عزاداري ائمه اطهار(ع) و مجالس روضهخواني ميباشد، بنابراين در اين مقاله سعي شده تا با تأکيد بر نقش مجالس روضهخواني، در شکلگيري شخصيت و هويتبخشي به زنان معاصر پرداخته شود.
دورنماي کلي مجالس عزاداري درايران بعد از صفويه
روي کار آمدن صفويان صرفا يک دگرگوني سياسي يا تعويض قدرت سياسي خاندان حاکم بر ايران نبود. از ديدگاه تاريخ سياسي ايران، دست کم در ايران پس از اسلام، معمولاً در جابهجايي قدرت از فردي به فرد ديگر و حتي از خانداني به خاندان ديگر در ساختار مذهبي فرهنگي و ديواني تغييري روي نميداد زيرا حکّام بعدي ادعاي فرهنگي ويژه نداشتند بلکه تنها هدف آنها کسب قدرت سياسي بود،(1) اما با روي کار آمدن صفويه همه بنيانهاي فرهنگي کشور دچار تغيير شد زيرا قبل از هر چيز دعاوي فرهنگي خاص است که سلسله صفويه را از سلسلههاي پيشين جدا ميکند.
با بدست گرفتن قدرت توسط شاه اسماعيل اول و اعلان رسميت مذهب تشيع، به عنوان آئين ملي کشور، به يکباره مکتب تشيع، دين رسمي کشور شد اما تا ريشه دواندن اين فرهنگ در عمق و جان مردم و آشنايي مردم ايران با آموزههاي شيعهگري مدت زماني به طول انجاميد. زيرا هنگامي که مذهب اثنيعشري به عنوان مذهب رسمي کشور اعلام شد، «صفويان با اين مشکل روبهرو شدند که مردم از احکام تشيع اثنيعشري، از مسائل مذهب حق جعفري و قواعد ائمه اثنيعشري آگاهي نداشتند ... زيرا از کتب فقه اماميه چيزي در ميان نبود.»(2) به طوري که براي ترويج اين مذهب با مسئله کمبود يا فقدان علما و کتب ديني مواجه شدند. بنابراين تلاش کردند تا «دانشمندان عرب شيعه را از هر جايي که امکان داشت به ايران آوردند. اين علما از دو ناحيه به ايران ميآمدند. يکي بحرين و ديگري جبل عامل در سوريه.»(3)
با ورود علما به ايران تبليغات براي پيشرفت مذهب تشيع نيز گسترش يافت و به تبع آن عناصر فرهنگ تشيع نيز گسترش يافت، که از جهات گوناگون شايسته بحث و بررسي ميباشد.
يکي از اين عناصر فرهنگيِ خاص که تأثير شگرفي روي فرهنگ عمومي زنان ايران گذاشت به طوري که در شناخت هويت زن ايراني معاصر، اين عنصر را همواره بايد مدّ نظر قرار داد، مسئله عزاداري براي امام حسين(ع) و برپايي مجالس روضهخواني بود.
هر چند سوگواري براي امام حسين(ع) از مدتها قبل ـ از زمان ائمه(ع) ـ کم و بيش به صورت پنهاني و نيمهپنهاني وجود داشت، و در زمان سلاطين آلبويه (در سال 334ه••• .ق و 963م) نيز وسعت يافته و از دايره تنگ نوحهسرايي در خانهها و مجالس خصوصي و ... به دايره بازارها و آشکارا و با حرکت به خيابانها و کشاندن مردم به سينهزني و ... مبدل گرديد،(4) اما هيچ گاه تا قبل از روي کار آمدن صفويه به صورت يک نهاد اجتماعي قدرتمند در نيامد به طوري که با رفتن سلسله آلبويه اين سنت نيز رو به اضمحلال نهاده و با روي کار آمدن سلجوقيان به کلي پايان يافت.(5) بنابراين با تغيير سياست حکومتهاي محلي که در مناطق مختلفه ايران حکومت را به دست ميگرفتند تغييرات و دگرگونيهايي از نظر قوت و ضعف در مسئله اقامه عزاداري بر امام حسين(ع) روي ميداد.(6) اما با روي کار آمدن صفويه و تشکيل يک دولت مرکزي مقتدر و اهتمام و کوششي که در برگزاري عزاي حسيني در داخل و خارج خانه در مساجد، تکيهها، معابد و بازار و ... داشتند،(7) موجب شد تا عزاداري امام حسين(ع) به صورت يک نهاد اجتماعي در آيد. به اين معنا که بعد از اضمحلال سلسله صفويه نه تنها اين سنت از بين نرفت، بلکه روز به روز بارورتر و تنومندتر شد و اگر در روز اول کارکردي جز احياء عزاداري و سوگواري نداشت، به مرور ايام کارکردهاي ديگري به آن اضافه شد.
تأثير مجالس عزاداري امام حسين(ع) بر زنان دوره قاجاريه
اين تأثير در دو موضوع حائز اهميت است:
موضوع اول: مجالس عزاداري سالار شهيدان کارکردهاي گوناگوني همچون، کارکرد تعليمي، کارکرد انسجامبخشي، شورآفريني، سوگواري و ... داشته و دارد که در اين ميان کارکرد تعليمي آن مورد بحث ماست.
ابتدا کارکرد تعليمي مجالس محرم و صفر چندان وسيع نبود يعني نوحهسرايان، شاعران و مديحهگران معمولاً به اطلاعرساني در مورد حادثه کربلا و حداکثر حوادث کوفه و شام و مدينه اکتفا ميکردند و تلاش در زنده کردن و زنده نگه داشتن اصل مراسم عزاداري محرم و صفر بود.
به طوري که از سال 334ه••• .ق در روز عاشورا زنها از خانه بيرون ميآمدند، سيلي به صورتشان ميزدند و بر امام حسين نوحهسرايي ميکردند و اين عادت و رويه هر سال در روز عاشورا (تا اواسط قرن ششم) استمرار داشت.(8) و اعلان سياهپوشي در دهه اول محرمالحرام بزرگترين رويهاي بود که معزالدوله بويهي اول آن را رسم کرد و اين عادت مشهورترين عادات شيعه شد.(9) همچنين زنها شبها و مردان روزها با سر و پاهاي برهنه براي عزاداري بيرون ميآمدند و با تعزيت، به همديگر تحيت و سلام ميکردند و براي حادثه غمبار حسين(ع) محزون ميشدند.(10)
يا دعبل خزاعي وقتي اشعارش را در رثاي آن بزرگوار ميخواند، به وضوح پيداست که تلاش دارد تنها عمق فاجعه را به حضار نشان دهد.
اما در عصر قاجار خصوصا اواخر عصر قاجار تا عصر حاضر، تغييرات عمدهاي در مجالس عزاداري داده شد. يکي از آن تغييرات اطلاعرساني و تبليغ عمومي دين اعم از احکام و فقه، کلام و ساير معارف ديني در مجالس عزاداري است. يکي از علل اين امر ميتواند اين باشد که در يکي دو قرن اخير مداحان و شاعران از روضهخوانها و (وعاظ) تمايز يافتهاند. يعني اگر در قرون اوليه، دعبل هم شاعر بود، هم خواننده شعر و هم مصيبتخوان، از دوره قاجار به بعد اين وظايف تقسيم شده و هر کسي کار معيني را انجام ميدهد. لذا وعاظ فرصت بيشتري را دارند تا معارف ديني را هم به عزاداران بياموزند و مداحي و نوحهسرايي را به مداحان و نوحهسرايان واگذار کنند. در شرايطي که زنان از اولين امکانات آموزشي بيبهره بودند، اين مجالس فرصت خوبي براي آموختن و فراگيري ضروريات اجتماعي و ديني محسوب ميشد. و همچنين به موازات پيشرفتهاي جهاني دو قرن اخير انتظارات مستمعان نيز بيشتر شده و وعاظ هم مايلند تا از اين فرصت در تبليغ دين به بهترين وجهي استفاده کنند.
بنابراين ميبينيم که در مجالس وعظ بعضا مطالبي عنوان ميشد که اصلاً ربطي به حادثه کربلا نداشت و چه بسا مسائل روز در مجالس وعظ طرح و عنوان ميگرديد. به عنوان نمونه ميتوانيد به روزنامه الجمال که متن سخنرانيهاي سيدجمالالدين واعظ اصفهاني را در سالهاي 1323 و 1324ه••• .ق در تهران چاپ ميکرد، مراجعه کنيد.
موضوع دوم: شرکت انبوه زنان ايران (خصوصا در شهرها) در مجالس روضهخواني از دوره قاجار:
هر چند زنان ايراني در همه ادوار علاقهمند شرکت در مجالس وعظ و سخنراني و پيگير امور اجتماعي بودهاند، اما شرکت زنان در اين گونه مجالس در قرون گذشته با مشکلات زيادي همراه بوده، چنانچه اسرارالتوحيد در مورد مجلس و وعظ ابوسعيد ابوالخير مينويسد:
«... در همان زمان دختر استاد بوعلي دقاق کدبانو فاطمه که در حکم استاد امام ابوالقاسم قشيري بود، از استاد امام ابوالقاسم دستوري خواست تا به مجلس شيخ ما بوسعيد برود. استاد امام در آن ايستادگي مينمود و اجازت نميکرد. چون به کرّات بگفت، استاد گفت دستوري دادم اما متنکروار و پوشيده شو و ناونه، به زبان نيشابوريان يعني چادر شب کهنه، بر سر افکن تا کسي ظن نبرد که تو کيستي، کدبانو فاطمه چنان کرد و چادري کهنه بر سر گرفت و پوشيده به مجلس شيخ ما آمد و در ميان زنان بر بام نشست.»(11)
همچنين در مورد شرکت در مجلس شيخ نه اينکه مسجدي يا خانهاي باشد و نيمي مردان و نيمي زنان يا تمامي آن مجلس را زنان تشکيل دهند بلکه معمولاً مجلس براي مردان برگزار ميشد. اسرارالتوحيد ميگويد زنان براي شنيدن سخنان ابوسعيد در پشتبامها ازدحام کرده بودند.(12)
اما پديده جالبي که در دوره قاجار با آن مواجه هستيم عبارت است از ارزشمند شدن شرکت زنان در مجالس روضهخواني و به تبع آن هجوم زنان به اين مجالس و همچنين کثرت برگزاري اين گونه مجالس در منازل ميباشد چنانچه کسروي ميگويد: در محرم سال 1324 در تبريز علاوه بر مساجد و تکايا از هر ده خانه در يک خانه مراسم عزاداري بر پا بود.(13)
مستوفي شرکت زنها در مجالس روضهخواني را چنين توصيف ميکند: «فعالترين بُعد حضور اجتماعي زنان در دوره قاجار، شرکت در مراسم عزاداري ماه محرم، روضهخواني و نمايشهاي تعزيه بود. لازم به ذکر است که اين مراسم در آن دوره مدت زمان بيشتري را در بر ميگرفت.»(14)
در دوره قاجار در تهران، در هر محله و بر سر هر گذري، تکيهاي وجود داشت که مردم در ماههاي محرم و صفر [حداقل به مدت 60 روز] به برپايي مراسم روضهخواني در آن ميپرداختند. بهترين و مفصلترين مجالس روضهخواني ماه محرم در مسجد حاج شيخ عبدالحسين برگزار ميگرديد که گاه جمعيت شرکتکننده در آن، متجاوز از ده هزار زن و مرد ميشد.(15)
در بررسي منابع تاريخ معاصر بارها به مسئله حضور فعال زنان در چنين مراسمي برخورد ميکنيم. مثلاً مهدي قليخان هدايت گزارش ميدهد: «در تکيه دولت، اطراف سکو از زنها پُر ميشد، قريب شش هزار نفر، مردها به علت کثرت جمعيت زنان، بدان راه نمييافتند.»(16)
همچنين طبق منابع موجود اين نکته مسلم است که شرکت انبوه زنان در مجالس روضه و مراسم عزاداري تنها به تهران و تکيه دولت اختصاص نداشت.(17) همچنين اختصاص به محرم و صفر نيز نداشت بلکه در شبهاي جمعه و وفيات و جهت اداي نذر نيز برگزار ميشد.
کسب اجر اخروي، نيت براي توبه از معاصي، افزودن بر اطلاعات ديني، ديدن رجال سياسي، روحانيون، مراجع بزرگ و شنيدن مواعظ آنها در کنار محظوظ شدن از لذت در جمع واقع شدن، مشارکت در طبخ غذا و تناول آن از انگيزههاي کوچک و بزرگي بودند که به حضور زنان در اين مراسم قوت ميبخشيد.(18)
در نتيجه اين دو موضوع، درست در زماني که به قول علياصغر شميم «زن در خانه زندگي ميکرد و تقريبا هيچ گونه ارتباطي با خارج از محيط خانواده نداشت»،(19) حوادث تاريخي مهمي اعم از مشارکت سياسي، مبارزات سياسي و ...، که به تفصيل ذکر خواهد شد، از زنان ايران در تاريخ ثبت گرديده و اين در صورتي است که هنوز مدارس امروزي دختران داير نشده بود و زنان تقريبا به اتفاق از نعمت خواندن و نوشتن محروم بوده و حجاب نيز به شدت تمام مراعات ميشد.
توضيح اينکه در دوران قاجار خصوصا در عصر حکومت ناصرالدين شاه، تهران بارها شاهد تظاهرات دستهجمعي زنان، در سالهاي 1277ه••• .ق، 1302ه••• .ق(20) و مهمتر از همه اينها قيام تنباکو در سال 1309ه••• .ق بود.(21) که عين ماجرا از تاريخ دخانيه شيخ حسن کربلايي نقل ميشود:
به دنبال حکم ناصرالدين شاه به آيتاللّه ميرزاي آشتياني در روز يکشنبه دوم جماديالثانيه 1309، مبني بر اينکه يا حکم تحريم آيتاللّه ميرزاي شيرازي را لغو کنيد يا اينکه تهران را ترک نماييد، ميرزاي آشتياني تصميم گرفت که فرداي آن روز (دوشنبه سوم جمادالثانيه) تهران را به مقصد عتبات عاليات ترک نمايد.
اين خبر در شهر پخش شد و صبح روز دوشنبه مردم دسته دسته رو به محله سنگلج ... روانه شدند.
هنگام ظهر زنان نيز دسته دسته و فوج فوج جمع آمده جمعيت زنان نيز انبوه شد. پس از اين اجتماع، اول کار زنان اين بود که روانه بازارها شدند. هر دکان را گشوده ديدند، خواهي نخواهي بستند، تا به جايي که در تمامي [بازار] شهر به اين عظمت، يک باب دکان ديگر گشوده نماند. اين جمعيت زنان با آن همه انبوهي و کثرت پس از فراغت جستن از اين کار تماما سرها را از روي چادرها لجن گرفته و ...»(22)
تيموري اين صحنه را چنين وصف ميکند: «جمعيت زنان با روبند سفيد و چاقچور که اغلب سر خود را لجن ماليده و شيون و ناله ميکردند و يا حسين يا حسين ميگفتند بسيار دلخراش بود.»(23)
کربلايي در ادامه مينويسد:
همين قدر در شرح عظمت اين هنگامه ميتوان گفت که اين چنين شورش و غوغاي عظيمي را پيش از آنکه به عيان آيد هيچ وهمي نميانديشيد. اين جمعيت زنان که در هنگامهجويي پيشآهنگ شورشيان بودند، نخست طرف خطابي را که در نظر خود معين داشتند، به اسم شاهباجي، شاهباجي سبيلو، مخاطب ساخته، ... يکمرتبه صداي يا علي و يا حسين از تمامي اين همه مخلوق بلند شده ... از اين چنين هنگامه عظيمي که دفعتا در ميدان ارک [سلطنتي] بر پا گرديد، تمامي اجزاي دولت خاصه [اهل [حرمسراي سلطنتي را وحشت و دهشت عظيمي فرا گرفته از صدر تا ساقه، مضطرب و پريشان شدند ... در ضمنِ هر فصلي نيز فريادهايي بدين مقوله بلند بود که اي خدا! ميخواهند دين ما را از بين ببرند، علماي ما را بيرون کنند تا فردا عقد ما را فرنگيان ببندند، اموات ما را فرنگيان کفن و دفن کنند، بر جنازه ما، فرنگيان نماز گزارند ... بالجمله؛ جمعيت زنان پس از اين هنگامه، از ارک مراجعت نموده به مسجد شاه رفتند؛ مصادف افتاد که در آن هنگامه آقاي امام جمعه در بالاي منبر مشغول وعظ [عليه نهضت تحريم ميرزاي شيرازي] و تهديد مردم بودند به خيال اينکه شايد اين گونه فتنه عظيم را به پارهاي تهديدات بتوانند فرو نشانند، جمعيت زنان هجوم آورده، همين که از وضع صحبت آگاهي يافتند يک دفعه آغاز فرياد و فغان کرده آنجا نيز به تفصيلي که شرحدادني نيست قيامت کردند ... واعظ بيچاره را به افتضاح هر چه تمامتر از منبر به زير آورده و از آنجا دوباره به ارک مراجعت نمودند. جمعيت مردم به حدي شد که تمام کوچه و بازارها تا ميدان ارک يک وصله پيوسته زن و مرد بود. راه عبور و مرور از کوچه و بازارها بالمرّه مسدود گرديد. فرياد و افغان وا شريعتاه و وا اسلاماه، يا علي، يا حسين، از تمامي اين همه مخلوق پيوسته بلند بود. تمامي شهر به اين عظمت را چنان ضجه [و ناله] و غلغله و شور و شيون فرا گرفته بود که به وصف نتوان درآمد.(24)
لازم به يادآوري است که چنين تحرک سياسي منحصر به زنان پايتخت نبود بلکه نمونههاي مشابهي در اصفهان(25) و تبريز(26) و ... گزارش شده است.
نکات مهمي که تقريبا در همه موارد اجتماع زنان مشترک بود عبارتند از:
1ـ اصل رعايت حجاب کامل سنتي ايراني به صورت چادر، روبند (پوشش تمامي اعضاي بدن حتي وجه و کفين)
2ـ استفاده از شعارهاي اسلامي يا علي و يا حسين
3ـ فرياد وا اسلاماه سر دادن (درد دين داشتن)
4ـ دفاع از علما و روحانيت.(27)
جالب اينجاست که روشنفکران عصر ما در توجيه اين وقايع تاريخي، راه به خطا رفته و سعي ميکنند با الگوهاي غربي اين وقايع را توجيه کرده و همه موارد شبيه اين را با يک چوب رانده و براي همه امراض نسخههاي مشابه بنويسند.
به عنوان مثال خسرو معتضد و نيلوفر کسرا در تحليل حوادث فوق ميگويند: با پيشرفت زمان و روشن شدن اذهان مردم، مردان و زنان روشنفکر و آزادانديش جامعه به اهميت نقش زنان در پيشبرد فعاليتهاي اجتماعي و مسئوليت خطير خود در تکوين جامعه روشنتر و زيبندهتر پي بردند. با افزايش هوشياري اجتماعي و آشنايي با علوم جديد و اصطلاحات هر چند کوچک که در اين دوران صورت گرفت ... افزايش رفت و آمدهاي خارجيها به ايران و آشنايي با شيوه زيستي بانوان ايشان ... بر اهميت اثر زنان در ايجاد جامعه فعالتر اذعان نمودند.(28)
اين جملات هر چند براي محافل سرّي و اتحاديه غيبي نسوان(29) يا زنان درباري مثل تاجالسلطنه(30) و در خصوص بانوان بعد از کشف حجاب رضاخان، صادق است اما وقايع قبل از مشروطه خصوصا وضعيت زناني که درد دين داشتند و تنها براي دفاع از اسلام و علماي دين قيام کرده و ميکنند، را نميتواند توجيه کند.
تحريف عمدي يا اشتباه ديگر روشنفکران اين عصر اين است که در مورد حوادثي که زنان به انگيزه غير ديني به ميدان ميآيند مثل حادثه قحطي نان در سال 1277 که زنان تظاهرات کرده و ناصرالدين شاه هنگام بازگشت از شکار با انبوهي چند هزار نفري زنان روبهرو ميشود،(31) اين گونه حوادث را با آب و تاب شرح و تفصيل ميدهند اما وقتي نوبت به مواردي ميرسد که تنها انگيزه قيام زنان درد دين بوده با شتاب هر چه تمامتر فقط به ذکر گوشههايي نارسا اکتفا مينمايند.
تحليل و نتيجه گيري
قبل از تحليل نهايي دو مطلب به عنوان مقدمه ذکر ميشود:
مطلب اول: با توجه به رواج و گسترش وسيع مجالس روضهخواني و با توجه به عدم وجود رسانههاي جمعي امروزه و همچنين بيسوادي اکثريت قريب به اتفاق مردم، ميتوان منبر و مجالس روضه را يک وسيله بسيار مهم اطلاعرساني و از جمله رسانهاي براي ارتباطات اجتماعي در آن زمان دانست. اصغر فتحي در کتاب «منبر به عنوان يک رسانه عمومي در اسلام» مينويسد: «از مشاهدات ما چنين بر ميآيد که منبر در جامعه اسلاميِ ميانه يک نظام تشکيلاتييافته ارتباطي بود.»(32)
وي در ادامه ويژگيهايي چند براي اين نظام ارتباطي بر ميشمارد که به طور خلاصه عبارت است از:
«ارتباط حضوري، غير تصنعي و عميق با مخاطب، انتقال آگاهي، قابليت استفاده از تأثيرگذاري بر مخاطبان گوناگون اعم از باسواد و بيسواد، غير رسمي، غير سازماني و غير تشکيلاتي بودن مسجد و در نتيجه مردمي و عمومي بودن آن، که امکان حضور و مشارکت همگان را به طور مساوي فراهم ميسازد، سهلالوصول بودن و دسترسي سريع و راحت به آن با توجه به وجود شبکهاي از دهها هزار مسجد که در هر کوي و برزن و در شهر و روستا پراکندهاند، عدم امکان مخالفت و مقابله با آن از سوي حکام و صاحبان قدرت به دلايل از دست دادن مشروعيت خود، قائل بودن نوعي قداست، صحت در پيامرساني و قابليت اعتماد به آن و ... مواردي از اين قبيل».
بر اين اساس، ميتوان گفت منبر يک نوع نظام ارتباطي بوده و است.
مطلب دوم: اينکه بايد توجه داشت که هر فرد انساني کساني را که به عنوان افراد خاص ارزش مينهد و رفتار آنها را سرمشق قرار ميدهد در حقيقت نقش آنها براي او الگو است، بنابراين وقتي فرد نقش معيني ايفا ميکند، رفتار خود را با توجه به نقشي که برايش الگو است برميگزيند. نقشهاي نمونه (الگو) در فرآيند آموزش بسيار کمک ميکند زيرا فرد را با الگوهاي رفتاري پذيرفته در موقعيتهاي مختلف آشنا ميسازد.(33)
در زمان قاجاريه که رفتن زنها به مجالس روضه به صورت يک ارزش اجتماعي درآمده بود، شرکت در مجالس روضه از جمله مکانهايي بود که زنان بيهيچ قيد و شرطي اجازه رفت و آمد بدان جا را داشتند.
ساير کارکردهاي مجالس عزاداري امام حسين(ع)
شرکت در مجالس روضهخواني کارکردهاي بسياري داشت که دو کارکرد مهم اين مجالس عبارت بودند از:
1ـ سرمشق گيري و الگوسازي
يکي از مباحثي که در اين مجالس آموخته ميشد، زندگي ائمه بخصوص حضرت زهرا(س) و حضرت زينب(س) (به خاطر همجنس بودنشان) و طبيعتا رفتار، افعال و کنشهاي آنها را سرمشق خود قرار ميدادند، و با توجه به نقشهايي که آن بزرگواران در موقعيتهاي مختلف ايفا مينمودند، اينان نيز سعي داشتند مثل آنها باشند، بنابراين افعال و رفتار فاطمه(ع) الگويي براي رفتار و اعمال زنان ايراني گشته بود.
توضيح مطلب: در حديث مشهوري از فاطمه(ع) نقل شده که ايشان فرمود: بهترين چيز براي يک زن آن است که او مرد نامحرمي را نبيند و مرد نامحرمي هم او را نبيند.(34)
يا وقتي پيامبر(ص) در تقسيم کارهاي منزل بين علي(ع) و فاطمه(س)، کارهاي منزل را به فاطمه(س) و کارهاي خارج منزل را به علي(ع) سپرد، فاطمه(س) فرمود: هيچ چيز در دنيا به اندازه اين تقسيم کار مرا خوشحال نکرد، چرا که رسولاللّه(ص) با اين عمل مرا از مراوده با نامحرمان معاف داشتند.
اما از طرف ديگر هم در تاريخ آمده که حضرت زهرا(س) براي دفاع از حق خود (فدک) و دفاع از امام علي(ع) به ميان مردان نامحرم آمده(35) (البته با حفظ کامل حجاب) و آن سخنراني مشهور خود را در محاجّه با ابوبکر بيان ميکند به طوري که ابوبکر مجبور ميشود قباله فدک را به او برگرداند، (هر چند توسط عمر بازگرفته ميشود) يا در مورد زينب(س) آمده که حضرت زينب(س) براي اينکه نامحرمي او را نبيند شبانه به زيارت قبر جدش رسول اللّه(ص) ميرفت، اما همين ايشان وقتي اسلام در خطر ميافتد، به همراه برادر به ميدان کربلا آمده و آن گونه در بازار کوفه آتشين سخنراني ميکند يا در شام و مجلس يزيد آن گونه در ميان نامحرمان سخنراني ميکند و از اسلام و امام(ع) دفاع ميکند.(36)
همين رفتار و اعمال را ما در زمان قاجاريه از زنان ايرانزمين ميبينيم. يعني از يک طرف مشاهده ميکنيم که زنان ايران در عصر قاجار شديدا نامحرمگريز و خانهنشين هستند به طوري که اگر مجبور به خارج شدن از منزل باشند بايد طوري بيرون بيايند که حتي صورت و انگشتان دست و پاي آنها را کسي نبيند و در عين حال وقتي خبر تبعيد آيتاللّه ميرزاي آشتياني در تهران پخش ميشود، سراسيمه به خيابانها ريخته و شروع به سر و صدا مينمايند.
اين دسته از زنان با آنکه قريب به اتفاقشان از نعمت سواد بيبهره بودند اما در عمل همان کاري را کردند که زنان در سالهاي 1357 و سالهاي بعد در پيروزي و حفظ انقلاب اسلامي انجام دادند.
پاسخ به يک پرسش:
سؤال اول: اگر اين فرض درست باشد پس چرا در ساير مناطق شيعهنشين مثل عراق و لبنان ما چنين قيامهايي را از زنان سراغ نداريم و چرا حتي در ايران از زمان صفويه تا زمان ناصرالدين شاه چنين امري اتفاق نيفتاده است؟
جواب: اولاً صرف شيعه بودن چنين خاصيتي ندارد، چرا که تنها به اسم شيعه بودن و آشنا نبودن با تعاليم اجتماعي شيعه و تنها انجام وظايف فردي مثل نماز، وضو و غسل چنين تأثيراتي از خود بر جاي نميگذارد.
ادعا اين نبود که صرف شيعه شدن چنين اثري داشته است بلکه گفته شده که به دنبال رواج روضهخواني و به تبع آن بسط تعاليم اجتماعي تشيع، زنان از چنين بلوغ فکري برخوردار شدند. اما در قرون گذشته گفته شد که حضور زنان در مجالس وعظ چندان مرسوم نبود و اين امر با مشکلات همراه بود و ثانيا در قرون قبل از قاجار مجالس روضه به صرف نوحهخواني و عزاداري محدود بود. با رجوع به کتابهاي منبري موجود مشاهده ميشود که اکثرا بلکه قريب به اتفاق کتابهاي منبري که قبل از قاجار نوشته شده به امور فردي و عبادي مؤمنين ميپردازند. اما کتابهاي بعد از قاجار، مسائل اجتماعي را هم متذکر شدند.
اما اينکه چرا چنين اموري از شيعيان ساير بلاد شيعهنشين (غير ايران) سر نزده بايد گفت که اين شاهدي براي ادعاي فوق است نه ردي بر آن.
توضيح اينکه: اولاً در کشورهاي ديگر غير از ايران موضوع وعظ و روضهخواني از رواجي مثل ايران برخوردار نبود و ثانيا از آنجا که همواره اکثريت و يا حاکميت ساير کشورهاي شيعهنشين با غير شيعيان بوده، لذا مبلغين شيعه از آزادي عمل برخوردار نبودند و در منابر کمتر از امور اجتماعي صحبت مينمودند.
2ـ ايفاي نقش در جامعه و مشارکت سياسي
دومين کارکرد مجالس روضهخواني در قرن گذشته، مسئوليتپذيري و به دنبال آن ايفاي نقش در جامعه و مشارکت سياسي بوده است. قبل از شرح اين کارکرد لازم است ابتدا تعريفي اجمالي از مشارکت سياسي ارائه شود.
ميل برات مشارکت سياسي را چنين تعريف ميکند:
مشارکت سياسي رفتاري است که اثر گذارد و يا قصد تأثيرگذاري بر نتايج حکومتي را دارد.(37)
يا ساموئل هانتينگتون(38) و جان نلسون(39) مشارکت سياسي را چنين تعريف ميکنند:
«مشارکت سياسي کوششهاي شهروندان غير دولتي براي تأثير بر سياستهاي عمومي است.»(40)
بحث مفصل در باره مشارکت سياسي زنان در تاريخ معاصر از حوصله اين مقاله بيرون است و تنها به توضيحي کوتاه در اين باره اکتفا ميشود.
يکي از آموزههاي علماي شيعه در منابر و روضهخوانيها اين بوده و هست که حق حکومت از آنِ ائمه و در زمان غيبت حق فقهاي طراز اول يا مرجع تقليد شيعيان ميباشد. براي همين امر است که ما مشاهده ميکنيم در طول دوره قاجار و قبل از آن مردم براي امور قضاوت و ساير مسائل حقوقي خود مثل ثبت اموال و معاملات و صدور قباله فروش و خريد و ... به علما مراجعه ميکردند و با آنکه دولت با گشايش دادگاه عرف سعي در تعطيلي دادگاه شرع داشت ولي موفق نميشد. در حقيقت حکومتي غير رسمي در داخل حکومت رسمي ايجاد شده بود.(41) که به عنوان نمونه ميتوان از سيدمحمدباقر شفتي و ملا قربانعلي زنجاني و آقا نجفي اصفهاني و ... نام برد. بنابراين، دستورات و فتاوا و حتي توصيههاي اجتماعي فقها واجبالاطاعة بود و وظايف ديني تنها محدود به مسائل فردي ـ عبادي نميشد از اينرو، زنان نيز به عنوان مسلماناني که وظايفي دارند موظف بودند که از دستورات اجتماعي مراجع اطاعت کنند و در امور واجب اذن شوهر و پدر و برادر لازم نيست بلکه حتي با مخالفت آنان نيز بايد واجب را اتيان نمود مثل رفتن به حج واجب.
از طرف ديگر اسلام براي زن استقلال مالي قائل شده و زن در اموال خودش بدون اذن شوهر ميتواند تصميم بگيرد. مشاهده ميشود که در نهضت مشروطه، زنان وسائل تزئيني خود را براي مقابله با اولتيماتوم روس به مجلس هديه ميکنند.(42)
بنابراين يکي از کارکردهاي مجالس روضه را ميتوان مشارکت سياسي زنان جهت تأثير در سياستهاي حکومت دانست، چرا که در مجالس روضه هيجان مذهبي زنان تحريک ميشد. مانند تلاش زنان در دوره قاجار خصوصا در نهضت قيام تنباکو و مقابله با تبعيد مرجع تقليد خود (ميرزاي آشتياني) و در دورههاي بعد تلاش آنان در بازگرداندن علما از مهاجرت (جهت داير کردن عدالتخانه).
3ـ تقويت انسجام اجتماعي و ارائه گروههاي مرجع مناسب
يکي ديگر از کارکردهاي مهم مجالس روضه در تاريخ معاصر، تقويت انسجام گروهي بود.
هر جامعه براي آنکه بتواند در قالب فرهنگ معيني زندگي کرده، ارتباط متقابل و موفقيتآميزي داشته باشد، گونههاي شخصيتي خاصي را که با فرهنگش هماهنگي داشته باشد پرورش ميدهد.(43)
ايفاي نقش هر فرد با مقايسه او با کساني که وظيفهاي مشابه او دارند، ارزيابي ميشود. فرد با اين مقايسه ميتواند مشخص کند که آيا نقش خود را به درستي ايفا کرده يا نکرده است. پس گروههاي مرجع، يکي از معيارها و الگوهاست که هر کسي هنگام ارزيابي نقش خود در يک موقعيت معين از آن استفاده ميکند.(44)
گروههاي مرجع در شکل دادن به افعال و رفتار انسانها بسيار مؤثر ميباشند و وقتي فردي خود را عضو گروهي دانست، يک نوع احساس همانندي با ديگران به او دست ميدهد.
پس ميتوان گفت که در اين اجتماعات وجدان جمعي به بهترين وجه شکل ميگرفت و احساسات افراد مشترک ميشد.(45)
مسئله اصلي اين است که هر کسي به ناچار بر اساس جايگاهي که در اجتماع دارد گروه مرجعي براي خود انتخاب ميکند. حال نقش اين مجالس در اين امر خيلي مهم جلوه ميکند که گروه مرجع مناسبي اعم از متدينان و مؤمنات که در رأس آنها حضرت زهرا(س) و حضرت زينب(س) قرار دارند به زنهاي آن زمان معرفي ميکرد.
در نتيجه بايد گفت که در عصر گذشته منبر و مجالس روضه نقشي تقريبا همانند رسانههاي جمعي امروزه بر عهده داشتند و فراهمسازي عوامل تعيينکننده در رفتار جمعي بسيار مؤثر بودند. اما عوامل تعيينکننده رفتار جمعي کدامند؟
نيل اسملسر جامعهشناس، شش شرط را به عنوان عوامل اوليه و تعيينکننده رفتار جمعي ذکر کرده است:
1ـ زمينه ساختاري: به معناي اين است که ساختار جامعه بايد به گونهاي باشد که شکل خاصي از رفتار جمعي در آن به وقوع بپيوندد.
2ـ فشار ساختاري: هنگامي که فشاري بر جامعه تحميل ميشود، مردم اغلب براي يافتن راه حلي پذيرفتني، به همکاري با يکديگر ترغيب ميشوند.
3ـ باور تعميميافته: قبل از اينکه راه حلي دستهجمعي براي يک مسئله يافت شود، بايد همه بپذيرند که چنين مسئلهاي وجود دارد. بنابراين مسئله بايد شناخته شود، افکار را متوجه کند و راهحلهاي ممکن ارائه شود.
4ـ عوامل شتابدهنده:
براي ظهور رفتار جمعي بايد نخست رويداد مهمي افراد را به واکنش جمعي وا دارد.
5ـ بسيج براي اقدام:
هنگامي که رويداد شتابدهنده رخ داد گروه براي اقدام بسيج ميشود.
6ـ عمليات کنترل اجتماعي:
موفقيت يا عدم موفقيت تلاشهاي جمعي افراد عمدتا به موفقيت يا شکست مکانيزمهاي کنترل اجتماعي در جامعه بستگي دارد.(46)
از اين شش عامل چهار عامل، (زمينه ساختاري، باور تعميميافته، بسيج براي اقدام و عمليات کنترل اجتماعي) در مجالس روضه شکل ميگرفت.
توضيح مطلب: با توجه به بکر بودن (فرهنگي) جامعه دوره قاجاريه و همچنين ديني بودن ساختار جامعه، زمينه پذيرش مطالب مطرح شده در منابر بسيار بالا بود به طوري که گاه سخنان واعظ را مثل سخنان پيامبر يا امام بدون چون و چرا ميپذيرفتند. بنابراين عقايد مشترک و باورهاي يگانه از اولين چيزهايي بود که در نتيجه حضور در مجالس روضه شکل ميگرفت.
از طرف ديگر چون مجالس روضه محل گردهمايي زنان بود لذا زمينه بسيج نيروها از آنجا نشأت ميگرفت (هر چند شروع عملي بسيج به عوامل ديگري مثل عوامل شتابدهنده نياز داشت).
کنترل اجتماعي آن دوره نيز عمدتا کنترل اجتماعي دروني(47) و غير رسمي بود زيرا حکومت جرئت حمله نظامي به زنان را نداشت. به طوري که در برخي از شورشهاي زنان (مثل شورش زنان 1277) شوهرانشان به جاي آنها مورد مؤاخذه قرار ميگيرند.(48) اما اين کنترل اجتماعي دروني نيز، اين چنين شورشهايي را بر اساس همان آموزهها و الگوهاي ديني تقويت ميکرد.
اما دو عامل ديگر، عمدتا از طرف حکومت وقت ايجاد ميشد؛ يعني فشارهاي ساختاري بر اثر ظلم، ستم، اسراف بيتالمال، واگذاري انواع امتيازات به بيگانه، دشمني با علما و دين و ... ايجاد ميشد.
عامل شتابدهنده يا آخرين جرقه لازم براي انفجار نيز همانا حوادث به وقوع يافته مثل خبر تبعيد ميرزاي آشتياني (بزرگترين مجتهد پايتخت)، در ماجراي تحريم تنباکو، ميباشد.
در دوره معاصر نيز مجالس روضه و منابر عينا همان نقش سنتي را در عصر حاضر در انقلاب اسلامي ايران نيز ايفا کردند و اين نيست مگر تأثير مکتب حسيني بر مردم ايران، از جمله زنان ايراني. چرا که در جوامع ديگر زنان يا راه افراط را ميپيمايند يا راه تفريط را. يا کاملاً از اجتماع فاصله ميگيرند و اصلاً کاري به سرنوشت خود و کشور خود ندارند يا آنقدر به قول خودشان سياسي ميشوند که ميخواهند همدوش و همراه مردان در همه عرصهها حضور داشته باشند هر چند اين همدوشي با فطرت خودشان و آموزههاي دينيشان منافات داشته باشد.
در انقلاب اسلامي ايران دوباره حماسه نهضت تنباکو تکرار شد و همه ديديم که چگونه زناني که جز به وقت ضرورت آن هم با حفظ حجاب کامل از منزل خارج نميشدند، به خيابانها ريخته و با رشادتهاي خود انقلاب را به ثمر رساندند و هر گاه که انقلاب نياز به کمک آنان داشت، چه در پشت جبهه و چه در راهپيماييها و ...، حمايتهاي بيدريغ خود را نثار آن نمودند.
نتيجه خيلي مهمي که ميتوان گرفت اينکه امروزه نيز ترويج و تشويق مجالس روضه و وعظ و برگزاري آنها در منازل ميتواند يکي از راههاي بسيار مهم در مقابله با تهاجم فرهنگي باشد.
فهرست منابع:
1) آدميت فريدون، انديشه ترقي و حکومت قانون عصر سپهسالار، خوارزمي، تهران، 1351.
2) ابنابيالفتح الاربلي، کشفالغمه، ج2، الطبعة الثانية، دار الاضواء، بيروت، 1405.
3) اعظام قدسي، حسن، خاطرات من يا روشن شدن تاريخ صد ساله، ج1، بيجا، بيتا، تهران، 1342.
4) براون، ادوارد، تاريخ ادبيات ايران از صفويه تا عصر حاضر، ترجمه رشيد ياسمي، ابنسينا، تهران، 1345.
5) بروس کوئن، مباني جامعهشناسي، ترجمه غلامعباس توسلي ـ رضا فاضل، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها «سمت»، تهران، 1372.
6) پولاک، ياکوب ادوارد، سفرنامه پولاک، ترجمه کيکاوس جهانداري، خوارزمي، تهران، 1361.
7) تيموري، ابراهيم، قرارداد رژي: تحريم تنباکو، اولين مقاومت منفي در ايران، کتابهاي جيبي، تهران، 1361.
8) حجازي، بنفشه، بررسي جايگاه زن ايراني از قرن اول هجري تا عصر صفوي (به زير مقنعه)، نشر علم، چاپ اول، تهران، 1376.
9) دلريش، بشرا، زن در دوره قاجار، دفتر مطالعات ديني هنر سازمان تبليغات اسلامي، 1375.
10) دورکيم، اميل، در باره تقسيم کار اجتماعي، ترجمه باقر پرهام، نشر کتابسراي بابل، 1369.
11) شميم، علياصغر، ايران در دوره سلطنت قاجار، چاپ سوم، انتشارات علمي، تهران، 1371.
12) شهرستاني، صالح، تاريخچه عزاداري حسيني از زمان آدم تا زمان ما در تمام کشورهاي جهان، حسينيه عمادزاده، قم، 1402ه••• .ق.
13) صفتگل، منصور، ساختار نهاد و انديشه ديني در ايران عصر صفوي، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، تهران، 1381.
14) طاهرزاده، بهزاد، کريم، قيام آذربايجان در انقلاب مشروطه، بيجا، اقبال، 1363.
15) فتحي، اصغر، منبر يک رسانه عمومي در اسلام، تهران، پژوهشکده علوم ارتباطي و توسعه، چاپ اول، 1358.
16) کرماني، ناظمالاسلام، تاريخ بيداري ايرانيان، چاپ پنجم، نشر پيکان، جلد 2، تهران، 1377.
17) کسروي، احمد، تاريخ مشروطيت ايران، چاپ شانزدهم، اميرکبير، تهران، 1370.
18) محمد بنمنور، اسرارالتوحيد، به تصحيح احمد بهمنيار، طهوري، تهران، 1357.
19) مستوفي، عبداللّه، شرح زندگاني من، ج1، چاپ دوم، زوار، تهران، 1343.
20) مصفا، نسرين، مشارکت سياسي زنان در ايران، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1375.
21) معتضد، خسرو، و کسرا نيلوفر، سياست و حرمسرا، زن در عصر قاجار، انتشارات علمي، تهران، 1379.
22) هدايت، مهدي قليخان، خاطرات و خطرات، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، 1344.
Millbrath, L, Political Participation, Hand book of political Behavoir, vol.4 (ed)
Sumuel Huntington and jean Nelson participation no easy choice, (London: Harvard U.P, 1976).پي نوشت ها:
1 ـ ر.ک: ساختار نهاد و انديشه ديني ... منصور صفتگل، ص9.
2 ـ احسنالتواريخ، حسن بيک روملو، ص86؛ منصور صفتگل، ساختار نهاد و انديشه ديني، ص136.
3 ـ تاريخ ادبيات ايران از صفويه تا عصر حاضر، براون، ص312.
4 ـ ر.ک: شهرستاني، تاريخچه عزاداري حسيني، ص213 و 214.
5 ـ ر.ک: همان، ص215.
6 ـ ر.ک، کتاب تاريخچه عزاداري حسيني، شهرستاني، 213 تا 326.
7 ـ ر.ک، همان، ص312.
8 ـ تاريخچه عزاي حسيني، شهرستاني، ص215.
9 ـ همان، ص216.
10 ـ همان.
11 ـ محمد بنمنور، اسرارالتوحيد، به تصحيح احمد بهمنيار، طهوري، تهران، 1357، ص64.
12 ـ همان؛ بنفشه حجازي، بررسي جايگاه زن ايراني از قرن اول عصر صفوي (به زير مقنعه)، نشر علم، تهران، 1376، ص175.
13 ـ احمد کسروي، تاريخ مشروطيت ايران، ص.
14 ـ عبداللّه مستوفي، شرح زندگاني من، ج1، چاپ دوم، زوار، تهران، 1343، ص277 ـ 286؛ ياکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کيکاوس جهانداري، خوارزمي، تهران، 1361، ص236؛ بشرا دلريش، زن در دوره قاجار، دفتر مطالعات ديني هنر سازمان تبليغات اسلامي، 1375.
15 ـ حسن اعظام قدسي، خاطرات من يا روشن شدن تاريخ صد ساله، ج1، بيجا، بيتا، تهران، 1342، ص22؛ بشرا دلريش، زن در دوره قاجار، دفتر مطالعات ديني هنر سازمان تبليغات اسلامي، 1375، ص72.
16 ـ مهدي قليخان هدايت، خاطرات و خطرات، انتشارات زوار، چاپ دوم، تهران، 1344، ص88.
17 ـ بشرا دلريش، همان، ص73، همچنين طالبين ميتوانند به سفرنامه ديولافوا، ص111 در مورد عزاداري قزوين و ... مراجعه کنند.
18 ـ بشرا دلريش، همان، ص73 ـ 74.
19 ـ علياصغر شميم، ايران در دوره سلطنت قاجار، چاپ سوم، انتشارات علمي، تهران، 1271، ص370.
20 ـ خسرو معتضد ـ نيلوفر کسرا، سياست و حرمسرا، ص203 و 204.
21 ـ ر.ک: شيخ حسن کربلايي، تاريخ دخانيه، ص168 تا 172؛ ابراهيم تيموري، اولين مقاومت منفي در ايران، ص102 تا 104.
22 ـ حسن کربلايي، تاريخ دخانيه، ص169.
23 ـ ابراهيم تيموري، اولين مقاومت منفي در ايران، ص103.
24 ـ حسن کربلايي، تاريخ دخانيه، ص169 تا 172.
25 ـ اعتمادالسلطنه، احمد حسنخان، روزنامه خاطرات، ص1059.
26 ـ طاهرزاده، کريم، قيام آذربايجان در انقلاب مشروطه، ص84 و 85.
27 ـ عدهاي از زنان پس از حرکت مظفرالدين شاه به سوي خانه اميربهادر در نزديکي آن گرد آمدند و فرياد زدند ما آقايان و پيشوايان دين را ميخواهيم، ما مسلمانيم و حکم آقايان را واجبالاطاعه ميدانيم، چطور راضي شويم علما را نفي بلد و تبعيد نمايند، اي شاه مسلمانان بگو تا علماي اسلام را ذليل و خوار نگردانند، اي شاه اسلام، وقتي روس و انگليس با تو طرف شوند شصت کرور ملت ايران به حکم اين آقايان جهاد ميکنند، آنها را برگردانيد. (معتضد خسرو، و کسرا نيلوفر، سياست و ... انتشارات علمي، تهران، 1379، ص206، به نقل از حيات يحيي).
28 ـ همان، ص199.
29 ـ همان، ص209.
30 ـ همان، ص199.
31 ـ همان، به نقل از آدميت فريدون، انديشه ترقي و حکومت قانون عصر سپهسالار، ص78 و 79.
32 ـ فتحي، اصغر، منبر يک رسانه عمومي در اسلام، تهران، پژوهشکده علوم ارتباطي و توسعه، چاپ اول، 1358، ص37.
33 ـ بروس کوئن، مباني جامعهشناسي، ترجمه غلامعباس توسلي ـ رضا فاضل، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها «سمت»، تهران، 1372، ص85.
34 ـ محمد بنسليمان الکوفي، مناقب اميرالمؤمنين(ع)، ج2، تحقيق محمدباقر محمودي، مجمع احياء الثقافة الاسلامية، 1412ه••• .ق، ص210.
35 ـ ابنأبيالفتح الإربلي، کشفالغمة، ج2، الطبعة الثانية، دار الاضواء، بيروت، 1405، ص102.
36 ـ علاقهمندان ميتوانند به کتابهاي مقتلالحسين(ع)، أبومخنف الازدي، ص205 و ص226؛ اعلام الوري بأعلامالهدي، الشيخ الطبرسي، ج1، ص471؛ اللهوف في قتلي الطفوف، السيد ابنطاووس الحسني، ص86؛ إعلام الوري بأعلامالهدي، الشيخ الطبرسي، ج1، ص471 مراجعه نمايند.
37- Millbrath, L, Political participation, Hand book of political Behavoir, Vol.4 (ed).
و نسرين مصفا، مشارکت سياسي زنان در ايران، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1375، ص21.
38 ـ Sumuel Huntington.
39 ـ jean Nelson.
40- Sumuel Huntington and jean Nelson Participation no easy choice, (London: Harvard U.P, 1976).
و نسرين مصفا، همان، ص20.
41 ـ براي مطالعه بيشتر رجوع شود به کتاب علم و دولت فقر (شرح حال ملا قربانعلي زنجاني) از ابوالحسني منذر.
42 ـ ناظمالاسلام کرماني، تاريخ بيداري ايرانيان، چاپ پنجم، نشر پيکان، جلد 2، تهران، 1377، ص92 و 93.
43 ـ بروس کوئن، همان، ص110.
44 ـ همان، ص86.
45 ـ براي مطالعه بيشتر به کتاب «در باره تقسيم کار اجتماعي» تأليف اميل دورکيم، ترجمه باقر پرهام، نشر کتابسراي بابل، 1369، ص83 تا 110 مراجعه شود.
46 ـ بروس کوئن، همان، ص324 تا 327.
47 ـ هر جامعه، نوعي نظام پاداش و مجازات را تعبيه کرده است تا بتواند اعضا را وادار کند که خود را با هنجارهاي موجود تطبيق دهد. به سيستم مجازات و پاداش رسمي و دولتي کنترل اجتماعي بيروني و به سيستم مجازات و پاداش غير رسمي و غير دولتي کنترل اجتماعي دروني گفته ميشود (بروس کوئن، همان، ص202 و 203).
48 ـ خسرو معتضد و کسرا نيلوفري، همان، ص.
منبع: ماهنامه پيام زن