مقدمه
وقوع حوادثي از قبيل آنچه در شاديهاي پس از گل بازيكنان پرسپوليس در بازي با داماش اتفاق افتاد، نشان داد هنجارشكني در حوزه ورزش علي الخصوص فوتبال بخشهايي از فرهنگ و ارزشهاي مرسوم جامعه را به چالش مي كشد. اتفاقات متن و حاشيه فوتبال ايران در چند سال اخير نشانگر سريالي از حوادث عجيب و غريب و گاه تكان دهنده بوده است. از گفتمان حاكم در بين كارگزاران و مديران و ورزشكاران فوتبال در ايران چنين بر مي آيد كه مقوله ورزش تا حد زيادي كاركرد اصلي خود به عنوان الگوهايي از گذران اوقات فراغت را از دست داده و به بخشي آسيب پذير مبدل گشته است. حوادثي مانند دفع ادرار در زمين فوتبال، درگيري هاي متعدد بازيكنان با تيم حريف و با يكديگر درون و خارج از زمين بازي و نيز ادبيات كلامي و گفتاري نامناسب در برنامه هاي زنده تلوبزيوني و تحقير و تمسخر و دروغ نشان مي دهد نياز به واكاوي و آسيب شناسي گفتمان جامعه ورزش به شدت احساس مي گردد. آنچه در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته است تبيين جامعه شناختي مختصري در خصوص ناهنجاريهاي حوزه ورزش مي باشد.
طرح مسئله
ورزش در حکم نهادي اجتماعي با سطوح متعددي از روابط اجتماعي ارتباط دارد و بر عناصر گوناگوني مانند پايگاه اجتماعي، روابط قومي و نژادي، پوشش، زبان و ارزشهاي اجتماعي تاثير مي گذارد. امروزه ورزش به بخش مهمي از زندگي اجتماعي و فرهنگي بسياري از جوامع دنيا بدل شده است. (رحمتي، 1388: 3). برخي از مکاتب جامعه شناسي مانند کارکردگرايي به نقش ورزش در ايجاد ثبات اجتماعي تاکيد مي ورزند و آن را به مثابه نهادي شبه مذهبي تلقي مي کنند که با استفاده از مراسم و آيين ها، ارزش هاي مشترک جامعه را تقويت مي کند. (Scheafer & Lamm, 1992:21).
ده ها هزار تماشاگر و بيننده، در استاديومهاي ورزشي و يا از طريق رسانه ها، نتايج و اخبار رويدادهاي ورزشي را با دقت وافري دنبال مي کنند و افزون بر آن نوجوانان و جوانان همراه با تصاوير زنده ورزشهاي تلويزيوني و شخصيتهاي ورزشي رشد ميکنند و از طرق مختلف به ورزش ترغيب مي شوند و اكثر مواقع نيز ورزشکاران نخبه را به عنوان الگوهاي مهم زندگي خويش انتخاب ميکنند. برخي از مردم فوتبال را موضوعي مترادف مرگ و زندگي مي دانند و چه تيم شان برنده باشد و چه بازنده با ايمان هستند و همانطور که فرد مذهبي به واسطه يک نيروي مجرد و جداگانه به پرستش در پرستشگاه ميرود، مي توان نمادهايي از طرفداري و پرستش را حتي به صورت نمادهايي مانند پيراهنهاي متفاوت که به فراواني تعويض مي شوند در مسابقات مشاهده کنيم. (مهرآئين، 1387: 27-25).
آنچه در اين مبحث مورد توجه قرار گرفته است ارائه نظريه هايي مرتبط با حوزه ورزش و علت يابي وقوع ناهنجاري هاي ميدان هاي ورزشي در جامعه مي باشد. پر واضح است كه حوزه ورزش و علي الخصوص فوتبال كاملا متفاوت با حوزه هاي ديگر از منظر نوع كنش و رفتار و قواعد رفتاري است اما فراواني رفتارهاي نابهنجار در متن و حاشيه فوتبال ايران نشان مي دهد پديده نابهنجاري در ورزش تبديل به مسئله اي اجتماعي گرديده است و نياز اساسي و مبرمي به تبيين جامعه شناختي براي علت يابي گسترش ناهنجاري هاي ورزش احساس مي گردد.
ديدگاه نوربرت الياس در خصوص رفتارهاي نابهنجار ورزشي
نوربرت الياس به عنوان يک جامعه شناس تأثير گذار در جامعه شناسي ورزش بوده است. الياس «مُدلهاي بازي» را براي به تصوير کشيدن انديشه اش به کار مي گيرد. هر يک از مدلهاي بازي او شامل واقعّيتي است همچون دو حريف در بازي فوتبال، در نهايت، بازي در يک «جريان پايدار» وجود دارد، جريان لذّت و درک، بازيکنان و پشتيبانان آنها بايد در شکل گيري سيّال هر تيم جريان پيدا کنند. آنها شکل يک بخش نرمال مناسبات انسانها هستند.
فرايند متمدّن شدن مهمترين ميراث جامعه شناسي نوربرت الياس است. او نشان مي دهد كه چگونه آداب معاشرت دستخوش تغيير و تحول مي شود. فرايند متمدّن شدن شامل عملكرد افراد در درجات بيشتر از خودكنترلي احساس مي شود. در قرون وسطي، معيارهاي رفتار اجتماعي و معاشرت با كاركردهاي جسماني، آداب غذا خوردن، عادات جنسي و خشونت بطور فزايندهاي به شمار بيشتري از مردم تحميل مي شد و شمار زيادي از مردم را درگير ميكرد، بطوريكه دفع مايعات بدن و عادات خوابيدن و جنسي نيز تحت كنترل بود و شخص دچار محروميّت بيشتري مي شد. (استونز، 1385: 217).
لذا معيارهاي تربيت بازتابي هستند كه از طريق افزايش «آستانههاي ناسازگاري» و «عملكردهاي نفرت» به بحران اخلاقي هدايت مي شود. از تجربه ما و انجام اين معيارهاي «تربيت»، «ساختمان جسماني» ما به وجود مي آيد كه الياس آن را «طبيعت دوم» يا ساختار فيزيكي مي نامد كه ما با ديگران در گروه اجتماعي خود در آن سهيم هستيم.
به تعبير الياس ورزش اجازه مي دهد مردم هيجان كامل از تقلاي بدون ريسك را تجربه كنند. لذا ورزش تبديل به روزنهاي مي گردد براي احساساتي كه نمي تواند از طريق ديگري در جنبههاي عادتي زندگي اجتماعي تصفيه شوند. حوادث ورزشي ممكن است در تماشاگران يا ورزشكاران ديده شود. لذا «تمدن زدائي» ناگهاني ممكن است حتي بعد از دورههاي متمدن شدن اتفاق بيافتد. براي مثال بر حسب نظر الياس و دوانينگ (1986)، فوتبال مردمي در بريتانيا تا اواخر قرن نوزدهم يك سرگرمي اغلب خشن و عوام پسند بود. اين مسابقات فاقد هرگونه قانونمندي رسمي در ميدان بازي بود، و تنها داراي قوانين اوّليهاي بود كه وقوع خشونت را تسهيل ميكرد، آسيب هاي بدني و مرگ ها نيز در مسابقات فوتبال مردمي معمول بود.
«مثال ديگر در زمينه اوباشيگري است؛ براي اوباش فوتبال يك شيوه زندگي است و با همه اقدامهاي بازدارنده دست از آن بر نميدارند. افزايش مراقبت پليسي در داخل ورزشگاهها نيز باعث شد كه زد و خوردها به خيابانهاي بيرون ورزشگاهها منتقل شود و كار پليس را دشوارتر از پيش كنند. (ويليامز و ديگران، 1379: 65-64).
براساس تحقيقات، ورزش در اوقات فراغت تنها عرصهاي در زندگي اجتماعي بريتانياييها بوده كه در جريان قرن بيستم خشونت در آن با افزايش تدريجي مواجه بوده است. به نظر آنان سنت نزاعهاي خياباني به تدريج رو به زوال نهد و تعداد اندكي براي عمل به سنت مذكور رو به سوي ورزش آورند. در واقع، افزايش اوباشگري در فوتبال را ميتوان تا حد زيادي بعنوان نوعي انتقال خشونت از عرصه اجتماعي به حيطه ورزش تبيين كرد (Dunning, 1993: 57-58).
خويشتن داري که در جامعه متمدن بر آن تاکيد مي شود، يک خويشتنداري عمومي در همه حوزه هاي تجربه اجتماعي به طور نسبي برابر و معتدل است و اين خويشتن داري با کنترلهاي خارجي، تکميل مي گردد. اين اعتدال رواني با ورود «قواعد فرهيختگي» در رفتار نخبگان ظاهر مي شود: مراعات قواعد ادب و نزاکت در معموليترين ژست ها، خوردن، لمس کردن، ادار کردن، دماغ گرفتن و غيره. (دوفرانس، 1385: 21-20).
نتيجه
آنچه در زمين فوتبال و بيرون از آن در فوتبال ايران اتفاق مي افتد چربش حاشيه بر متن و به تعبيري جامعه شناختي غلبه ناهنجاري هاي ورزشي است. اتفاقاتي مانند عدم رعايت بازي جوانمردانه و يا فحاشي و بي ادبي و توهين و نيز تمسخر ديگران در حال رايج شدن به عنوان هنجار در فوتبال ايران مي باشد و چنين به نظر مي رسد كه اين آسيب به ورزش هاي ديگر نيز در حال سرايت است.
گفتمان ورزشي و ادبيات حاكم بر آن در ميان كارگزاران فوتبال تبديل به هنجاري نامتعارف گرديده و چنين به نظر مي رسد كه اگر فرد يا افرادي بخواهند با گفتمان سالم و بهنجار در جامعه فوتبال زيست كنند يا تحمل جريان موجود را نداشته و به حاشيه رانده مي شوند و يا خود نيز بايستي اين ناهنجاريها را پذيرفته و مشت نمونه خروار شوند.
مسائل اجتماعي از منظر جامعه شناختي به پديده هايي اطلاق مي گردد كه افكار عمومي يا وجدان جمعي جامعه را جريحه دار نموده و يا حساسيت بخش عمده اي از جامعه را برانگيزد. از اين منظر كنش هاي اتفاق افتاده در حوزه فوتبال در حال تبديل شدن به آسيبي اجتماعي است كه اگر فراگير شود حوزه هاي ديگر جامعه را نيز تحت الشعاع خويش قرار خواهد داد. اگر قرار است فوتباليست ها الگوهاي ورزشي فرزندان و نوجوانان در جامعه باشند اين خطر احساس مي گردد كه رواج ناهنجاري و افزايش آسيب هاي اجتماعي از حوزه ورزش وارد ديگر عرصه هاي اجتماعي خواهد گرديد.
لذا لزوم توجه روزافزون به گسترش ناهنجاري هاي ورزشي و خطرات جبران ناپذير آن در جامعه بيش از گذشته احساس مي گردد و جا دارد رسانه هاي گروهي و در راس آن صدا و سيما به مقابله با اين آسيب جبران ناپذير پرداخته و از رواج و گسترش آن در بين جامعه جلوگيري كنند.
پينوشتها:
* دانشجوي دكتري جامعه شناسي و مدير امور پژوهش و آموزشهاي انجمن آسيب شناسي اجتماعي ايرانيان
منابع
- استونز، راب (1385)، متفكران بزرگ جامعه شناسي، ترجمه مهرداد ميردامادي، تهران: نشر مركز.
- الياس، نوربرت(1377)، تكنيك و تمدن، ترجمه مراد فرهادپور، ارغنون، شماره 13.
- انورالخولي، امين (1383). ورزش و جامعه. ترجمه حميدرضا شيخي. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي.
- دوفرانس، ژاک (1385). جامعه شناسي ورزش. ترجمه عبدالحسين نيک گهر. تهران: نشر توتيا.
- رحمتي، محمد مهدي (1388). جامعه شناسي خشونت ورزشي. تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.
- صديق سروستاني، رحمت الله (1381). تخليه منفعل هيجان يا تزريق فعال خلجان (پژوهشي در مورد درگيري هاي حواشي مسابقات فوتبال). نشريه نامه علوم اجتماعي. بهار و تابستان.
- مهرآئين، محمدرضا (1387). نظريات جديد جامعه شناسي و ورزش. تهران: انتشارات جامعه شناسان.
- ويليامز، جان؛ دانينگ، اريك؛ و مورفي، پاتريك (1379). كندوكاوي در اوباشيگري در فوتبال. ترجمه و تلخيص حسن افشار، نشر مركز.
- Dunning Eric (1993), "Sport in Civilising Process: Aspects of the8 Development of Modern Sport" , In The Sports Process: A Comparative and Developmental Approch , Human Kinetics Publishers.)
-Dunning, Eric.(2003), Sociology of Sport in the Balance: critical Reflection on some Recent and More Enduring Trends. University of California. Sanata barbara.
- Elias, Norbert and Dunning, Eric. (1986). Quest for Excitement: Sport and Leisure in the Civilizing Process. Oxford: Blackwell.
-Elias, Norbert. 1976. What is Sociology?. London: Huchinson.
- Ingham,A.(2004), the sportification process in R. Giulianotti (ed), sport and modern social theorists, palgrave Macmillan.
-Loy, John and Booth, Doglas.(2004), Social structure and Social theory in R. Giulianotti (ed), sport and modern social theorists. palgrave Macmillan..
- Nixon, Howard L. and Frey, James H. (1996), Sociology of Sport. Wadsworth Publishing Company.
-Pary, Jim. (1998), Violence and Aggression in Contemporary Sport. In Mike Mcnamee and J.Pary (eds). Ethic and Sport E&N Spon.
- Scheafer, Richard T. and Lamm, Robert p. (1992), Sociology. McGraw-Hill.
www. vista.ir ارسال توسط کاربر محترم سايت : aziztaeme